متن درس
زن و زندگی: تحلیل آیه 35 سوره نساء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه پنجاه و سوم
مقدمه
درسگفتارهای ارائهشده در موضوع زن و زندگی، با محوریت تحلیل آیه 35 سوره نساء، به بررسی جایگاه زن در نهاد خانواده و راهکارهای حل اختلافات زناشویی میپردازد. این آیه، با تأکید بر حکمیت خانوادگی، راهحلی اجتماعی و انسانی برای رفع شقاق میان همسران ارائه میدهد..
بخش اول: حکمیت خانوادگی بهمثابه راهکاری قرآنی
معرفی آیه و کارکرد اجتماعی آن
وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنَهُمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا
قرآن کریم: و اگر از جدایی میان آن دو بیم دارید، پس داورى از خانواده شوهر و داورى از خانواده زن برانگیزید. اگر مصلحت و آشتی خواهند، خدا میان آن دو سازگاری خواهد داد. آرى، خدا دانا و آگاه است.
این آیه، بهعنوان راهکاری اجتماعی و خانوادگی، به حل اختلافات زناشویی در شرایط شقاق (جدایی و درگیری شدید) میپردازد. برخلاف آیه پیشین (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ) که ممکن است به برتری مردان تفسیر شود، این آیه با تأکید بر مشارکت برابر خانوادههای زن و شوهر، به تعادل در روابط خانوادگی اشاره دارد. انتخاب حکمی از هر دو خانواده، نشانهای از نگاه عادلانه قرآن به حل تعارضات است، گویی دو بال پرندهای که برای پرواز هماهنگی نیاز دارند.
تحلیل ساختار آیه و اولویت خانواده مرد
ساختار آیه که ابتدا به خانواده مرد (حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ) و سپس به خانواده زن (حَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا) اشاره میکند، از منظر ادبی و روانشناختی قابل تأمل است. این ترتیب، به شرایط اجتماعی و روانشناختی مردان مرتبط است که گاه به دلیل فقدان اقتدار در جامعه، در محیط خانواده رفتارهای سلطهجویانه بروز میدهند. این دیدگاه، ریشه در اصول روانشناسی اجتماعی دارد که نشان میدهد افراد فاقد موقعیت اجتماعی، ممکن است برای جبران کمبودهای خود، در خانواده فشار اعمال کنند. ترتیب آیه، با تأکید بر نقش مردان بهعنوان آغازگر احتمالی تعدی، به تعادلبخشی در روابط خانوادگی کمک میکند، گویی ترازویی که ابتدا وزن سنگینتر را میسنجد تا تعادل برقرار شود.
بخش دوم: نقد روایات سنتی و رفتار متقابل در خانواده
نقد روایات تحمیلی بر زنان
روایات سنتی که زنان را به وظایفی مانند شستن دست و پای شوهر ملزم میکنند، مورد انتقاد شدید قرار گرفتهاند. این روایات، که زنان را به سطح خدمتکار تنزل میدهند، با اصول انسانی و خانوادگی مغایرت دارند. خانواده، چونان باغی است که هر عضو آن، در صورت نیاز، باید به دیگری یاری رساند، خواه زن بیمار باشد، خواه مرد، و خواه فرزند. این حمایت متقابل، بدون تبعیض جنسیتی، جوهره زندگی خانوادگی را تشکیل میدهد. چنین روایاتی، محصول فرهنگ مردسالارانه گذشتهاند و با رویکردهای فمینیستی اسلامی که بر برابری و احترام متقابل تأکید دارند، ناسازگارند.
تمایز میان اختلافات جزئی و شدید
اختلافات خانوادگی به دو دسته جزئی و شدید (شقاق) تقسیم میشوند. شقاق، بهمعنای جدایی و درگیری عمیق، نیازمند دخالت حکیمان خانوادگی است، در حالی که اختلافات جزئی باید درون خانواده حل شوند تا حریم خصوصی حفظ گردد. این تمایز، چونان خطکشی است که مرز میان مسائل خصوصی و عمومی را مشخص میکند. کشاندن اختلافات جزئی به محاکم خارجی، گویی افشای رازهای خانه در کوچه و بازار است که میتواند به تشدید مشکلات منجر شود.
بخش سوم: نقش جامعه و قانون در حکمیت
مخاطب فَابْعَثُوا و نقش جامعه
عبارت «فَابْعَثُوا» (بفرستید) خطابی به جامعه است که در صورت وجود نظام حقوقی، قانون باید حکیمان را تعیین کند، و در نبود آن، خانوادهها این مسئولیت را بر عهده میگیرند. خانوادهها، با رویکردی دوستانه و کدخدامنشانه، چونان پلی میان دو ساحل اختلاف، میتوانند مؤثرتر از نظامهای خشک حقوقی عمل کنند. این دیدگاه، با مطالعات جامعهشناختی حل اختلافات خانوادگی همخوانی دارد که بر کارآمدی مداخلههای غیررسمی تأکید میورزد.
شرط اصلاح و بیطرفی حکیمان
عبارت «إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا» به اراده حکیمان برای اصلاح اشاره دارد. حکیمان باید بیطرف باشند، گویی قاضیانی عادل که نه به سوی خاله و عمه متمایلاند و نه به سوی برادر و عمو. بیطرفی، شرط موفقیت حکمیت است، و خداوند در صورت وجود این اراده، توفیق اصلاح را عطا میکند. این اصل، با رویکردهای روانشناختی حل تعارض همسو است که بر بیطرفی میانجیگران تأکید دارد.
بخش چهارم: آگاهی الهی و ضرورت حکیمان خبره
تفسیر عَلِيمًا خَبِيرًا
صفت «عَلِيمًا» (دانا به کلیات) و «خَبِيرًا» (آگاه به جزئیات) بر آگاهی کامل خداوند از دلها و اعمال تأکید دارد. این آگاهی، مبنایی برای انتخاب حکیمانی خبره است که توانایی بررسی جزئیات اختلاف را داشته باشند، گویی کارشناسی که نهتنها ارزش کلی یک گوهر را میداند، بلکه عیوب ریز آن را نیز تشخیص میدهد. این تفسیر، با مفهوم الهیات اسلامی که خداوند را عالم به غیب و شهادت میداند، همخوانی دارد.
بخش پنجم: نقد علم دینی و جایگاه زنان
نقد مردسالاری در علم دینی
وجود سوره نساء در قرآن کریم، نشانهای از توجه به جایگاه زنان است، اما محدودیتهای سنتی مانند ممنوعیت تحصیل زنان، محصول دیدگاههای مردسالارانه گذشتهاند. پیشرفتهای اجتماعی، چونان نسیمی که پردههای تاریکخانه را کنار میزند، به استقلال زنان از طریق آموزش کمک کرده است. این محدودیتها، ریشه در فرهنگهای پیشامدرن دارند و با تحولات اجتماعی مدرن که بر برابری جنسیتی تأکید دارند، ناسازگارند.
نقد افراط و تفریط در جایگاه زنان
نه مردسالاری افراطی گذشته و نه زنسالاری تفریطی مدرن، راهحل عقلانی و اخلاقی نیستند. مردسالاری، زنان را به حاشیه میراند و زنسالاری، گاه به بیبندوباری منجر میشود. هر دو، چونان دو سوی طنابی هستند که از تعادل خارج شدهاند. عقل و ایمان، چونان مشعلی در تاریکی، راه را به سوی تعادل نشان میدهند. این دیدگاه، با استناد به شعر خیام، بر گمراهی بشر در افراط و تفریط تأکید دارد و بر ضرورت زیستن عاقلانه و مؤمنانه اصرار میورزد.
جمعبندی
درسگفتارهای ارائهشده در جلسه پنجاه و سوم، با محوریت آیه 35 سوره نساء، به تحلیل عمیق جایگاه زن در خانواده و راهکارهای قرآنی برای حل اختلافات پرداخته است. این آیه، با پیشنهاد حکمیت خانوادگی، راهحلی عملی و انسانی برای رفع شقاق ارائه میدهد. نقد روایات سنتی، تأکید بر بیطرفی حکیمان، و توجه به آگاهی الهی، از برجستهترین نکات این تحلیل است. همچنین، نقد مردسالاری سنتی و زنسالاری مدرن، بر ضرورت تعادل عقلانی و اخلاقی تأکید دارد. این نوشتار، با بازنگری در تفاسیر سنتی و توجه به بستر تاریخی آیات، راه را برای گفتمانی نوین در زمینه برابری جنسیتی و حل اختلافات خانوادگی در چارچوب اسلامی هموار میسازد، گویی دریچهای به سوی فهمی نو از متون دینی.