در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

زن و زندگی 62

متن درس

بررسی و نقد نظام حقوق زن در اسلام

بررسی و نقد نظام حقوق زن در اسلام

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه‌ 62)

مقدمه

موضوع حقوق زن در نظام اسلامی، از دیرباز تاکنون، یکی از مسائل بنیادین و چالش‌برانگیز در حوزه‌های فکری، فقهی و اجتماعی بوده است. این موضوع، که در عصر حاضر به یکی از مسائل زنده و استراتژیک در سطح جهانی بدل شده، نه‌تنها در حوزه‌های دینی، بلکه در سپهر سیاسی و اجتماعی نیز تأثیرات عمیقی بر جای گذاشته است. پرسش از جایگاه زن، حقوق طبیعی و انسانی او، و نسبت این حقوق با فطرت و طبیعت آدمی، پرسشی است که ذهن اندیشمندان و پژوهشگران را به خود مشغول داشته است. در این راستا، بررسی متون کلیدی که به این موضوع پرداخته‌اند، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. این نوشتار، با تمرکز بر تحلیل و نقد دو اثر برجسته در این حوزه، تلاش دارد تا با رویکردی علمی و نظام‌مند، به بازخوانی و بازاندیشی در مفاهیم مرتبط با حقوق زن بپردازد. هدف آن است که با تکیه بر اصول اجتهاد علمی و بهره‌گیری از دانش‌های بشری، به تبیینی دقیق‌تر و عمیق‌تر از این موضوع دست یابیم، بدون آنکه از چارچوب‌های شرعی و وحیانی فاصله بگیریم.

بخش اول: تبیین جایگاه زن در نظام حقوقی اسلام

در این بخش، به بررسی و تحلیل محتوای اثر «نظام حقوق زن در اسلام» پرداخته می‌شود که در دهه چهل خورشیدی به قلم یکی از عالمان دینی نگاشته شده است. این اثر، که در قالب مقالات سلسله‌وار برای مخاطبان عمومی ارائه شده بود، تلاشی است برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های بنیادین درباره حقوق زن و مرد در نظام اسلامی و نسبت آن با طبیعت و فطرت انسانی.

زمینه نگارش و انگیزه‌های مؤلف

انگیزه نگارش این اثر، پاسخ به پیشنهادهای مطرح‌شده در آن زمان برای اصلاح قوانین مدنی مرتبط با حقوق خانوادگی و بهبود وضعیت زنان بود. این پیشنهادها، که از سوی متفکران و نواندیشان ارائه شده بود، بازتابی از نیاز جامعه به بازنگری در قوانین و رویه‌های موجود بود. مؤلف، با تکیه بر دانش فلسفی و دینی خود، کوشیده است تا با زبانی که برای عموم قابل فهم باشد، به این پرسش‌ها پاسخ دهد. او در این راستا، به استقرا، استدلال و مثال‌های عرفی روی آورده و تلاش کرده است تا هماهنگی میان احکام اسلامی و طبیعت انسانی را نشان دهد.

درنگ: هماهنگی میان احکام اسلامی و طبیعت انسانی، محور اصلی استدلال‌های این اثر است که تلاش دارد حقوق زن را در چارچوب فطرت و خلقت او تبیین کند.

تحلیل محتوای اثر

اثر مورد بحث، با تأکید بر تفاوت‌های طبیعی میان زن و مرد، حقوق این دو را متمایز از یکدیگر می‌داند. مؤلف معتقد است که جنسیت، نه‌تنها در ظاهر جسمانی، بلکه در تمامی ابعاد وجودی انسان، از جمله نفس و روح، تأثیرگذار است. این دیدگاه، که ریشه در فهم خاصی از طبیعت و فطرت دارد، حقوق زن و مرد را در دو دسته متمایز جای می‌دهد: حقوق مشترک انسانی و حقوق اختصاصی مبتنی بر جنسیت. به باور مؤلف، هرگونه نقض این تفاوت‌های طبیعی، به عوارض نامطلوب در نظام خانوادگی و اجتماعی منجر می‌شود.

وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ ۝ وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ ۝ وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَىٰ

سوگند به شب هنگامی که پرده می‌افکند، و به روز هنگامی که آشکار می‌شود، و به آنچه نر و ماده آفریده است.

(سوره لیل، آیات ۱-۳)

این آیه کریم، به تفاوت‌های خلقتی میان نر و ماده اشاره دارد و مؤلف از آن برای تأکید بر تمایز طبیعی میان زن و مرد بهره جسته است. او معتقد است که قرآن کریم، ضمن احیای حقوق انسانی زن، به ویژگی‌های طبیعی او نیز توجه دارد و این هماهنگی میان طبیعت و احکام شرعی، وجه تمایز نظام حقوقی اسلام است.

نتیجه‌گیری بخش اول

این بخش نشان داد که اثر مورد بررسی، با تکیه بر اصول فطری و طبیعی، کوشیده است تا نظامی حقوقی برای زن در اسلام ارائه دهد که هماهنگ با خلقت اوست. با این حال، محدودیت‌های ناشی از چارچوب‌های فقهی سنتی و ناتوانی در نقد عمیق این چارچوب‌ها، برخی از آزادی‌های مشروع زنان را محدود ساخته است. این محدودیت‌ها، که در ادامه نقد خواهد شد، نیازمند بازنگری علمی و اجتهادی است.

بخش دوم: نقد و بررسی رویکردهای فقهی و فلسفی به حقوق زن

در ادامه تحلیل بخش پیشین، این بخش به بررسی اثر دیگری با عنوان «زن در آینه جلال و جمال» می‌پردازد که به فاصله‌ای حدود بیست‌وپنج سال پس از اثر نخست منتشر شده است. این اثر، با نگاهی متفاوت، به موضوع حقوق زن و مرد پرداخته و تلاش کرده است تا با تکیه بر آیات و روایات، به پرسش‌های بنیادین در این حوزه پاسخ دهد.

رویکرد و زبان اثر

برخلاف اثر نخست که با زبانی عرفی و مردمی نگاشته شده، این اثر از زبانی خطابی و اقناعی بهره می‌برد که گاه از تحلیل‌های عمیق و نظام‌مند فاصله می‌گیرد. مؤلف این اثر، با وجود جایگاه علمی و فلسفی خود، نتوانسته است انتظارات جامعه علمی را در ارائه استانداردهای دقیق و نظام‌مند برآورده سازد. به‌جای تحلیل عمیق احکام شرعی مرتبط با زن، این اثر به ارائه اصول موضوعی متعدد بسنده کرده و از تبیین علمی و حکمی احکام ناتوان مانده است.

درنگ: زبان خطابی و اقناعی اثر، مانع از ارائه تحلیل‌های عمیق و علمی شده و به پراکندگی در موضوعات انجامیده است.

نقدهای اساسی بر اثر

نقدهای وارد بر این اثر، که در ادامه به‌صورت فهرست‌وار و با شرح مفصل ارائه می‌شوند، نشان‌دهنده کاستی‌های آن در پاسخ‌گویی به پرسش‌های بنیادین درباره حقوق زن است. این نقدها، با شماره‌گذاری و به رنگ قرمز مشخص شده‌اند تا برجستگی آن‌ها نمایان شود:

  1. نقد اول: فقدان زبان بیناذهانی و معیار علمی
  2. این اثر، به دلیل استفاده از زبانی خطابی و غیرنظام‌مند، از معیارهای علمی مورد انتظار در یک پژوهش آکادمیک فاصله گرفته است. زبان بیناذهانی، که نیازمند تعهد به نتایج پژوهش و آزمایش است، در این اثر جای خود را به استدلال‌های اقناعی و غیرتجربی داده است.

  3. نقد دوم: پراکندگی موضوعی
  4. اثر، به‌جای تمرکز بر یک شعبه خاص از مسائل مرتبط با زن، از موضوعی به موضوع دیگر پرش می‌کند. این پراکندگی، مانع از تحلیل عمیق و منسجم مسائل فقهی و حقوقی شده است.

  5. نقد سوم: عدم تحلیل حکمی احکام شرعی
  6. مؤلف، با وجود دانش فلسفی و منطقی، از ارائه تحلیل‌های حکمی و علمی برای احکام شرعی مرتبط با زن ناتوان مانده است. این کاستی، اثر را از دستیابی به استانداردهای مورد انتظار جامعه علمی محروم کرده است.

نتیجه‌گیری بخش دوم

بررسی اثر دوم نشان داد که با وجود تلاش برای تبیین جایگاه زن در اسلام، کاستی‌های زبانی، روش‌شناختی و محتوایی، مانع از دستیابی به پاسخ‌های دقیق و علمی شده است. این اثر، در مقایسه با اثر نخست، از عمق تحلیلی کمتری برخوردار است و نیازمند بازنگری در رویکردهای خود است.

بخش سوم: تحلیل تطبیقی و نقد مبانی حقوقی

این بخش، با پیوند به مباحث پیشین، به تحلیل تطبیقی دو اثر و نقد مبانی حقوقی آن‌ها می‌پردازد. پرسش بنیادین این است که آیا حقوق زن و مرد در اسلام، یکسان و مشابه است یا تفاوت‌های طبیعی و فطری، به حقوق متفاوتی منجر می‌شود؟

مبانی حقوقی در دو اثر

اثر نخست، با تأکید بر تفاوت‌های طبیعی و فطری میان زن و مرد، حقوق آن‌ها را متمایز می‌داند. این دیدگاه، ریشه در فهمی خاص از طبیعت و خلقت دارد که جنسیت را در تمامی ابعاد وجودی انسان تأثیرگذار می‌بیند. در مقابل، اثر دوم، جنسیت را صرفاً به جسم محدود می‌داند و معتقد است که این تفاوت‌ها در جان و روح انسان تأثیری ندارد. این اختلاف بنیادین، به تفاوت‌های عمیق در استنتاجات حقوقی منجر شده است.

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ

انسان را از نطفه‌ای آفرید، پس ناگاه او جدل‌کننده‌ای آشکار شد.

(سوره نحل، آیه ۴)

این آیه کریم، به خلقت انسان اشاره دارد و مؤلف اثر نخست از آن برای تأکید بر تفاوت‌های خلقتی بهره جسته است. با این حال، اثر دوم، با تفسیری متفاوت، این تفاوت‌ها را به جسم محدود می‌کند.

نقد مبانی حقوقی

نقدهای وارد بر مبانی حقوقی این دو اثر، به شرح زیر است:

  1. نقد اول: خطا در منشأ حقوق
  2. هر دو اثر، حقوق را به طبیعت و فطرت انسان نسبت می‌دهند، اما از منشأ اصلی حقوق، یعنی «وجود» و «ظهور»، غفلت کرده‌اند. حقوق، به‌عنوان امری انتزاعی، از وجود و روابط میان پدیده‌ها استخراج می‌شود، نه صرفاً از طبیعت یا فطرت.

  3. نقد دوم: ساده‌انگاری در تحلیل تفاوت‌های جنسیتی
  4. اثر نخست، با تأکید بیش از حد بر تفاوت‌های جنسیتی، برخی از آزادی‌های مشروع زنان را محدود کرده است. در مقابل، اثر دوم، با نادیده گرفتن این تفاوت‌ها، به تحلیل‌های سطحی و غیرواقع‌بینانه رسیده است.

  5. نقد سوم: غفلت از اجتهاد علمی
  6. هیچ‌یک از دو اثر، به‌طور کامل به اجتهاد علمی و بهره‌گیری از دانش‌های بشری برای شناخت دقیق موضوع زن نپرداخته‌اند. این کاستی، به استنباط‌های ناقص و ناهماهنگ با مقتضیات عصر منجر شده است.

نتیجه‌گیری بخش سوم

تحلیل تطبیقی دو اثر نشان داد که هر یک، با وجود تلاش برای تبیین حقوق زن در اسلام، از کاستی‌های بنیادین رنج می‌برند. این کاستی‌ها، از جمله خطا در منشأ حقوق و ناتوانی در اجتهاد علمی، نیازمند بازنگری و اصلاح است.

جمع‌بندی نهایی

بررسی و نقد دو اثر مورد بحث، نشان‌دهنده ضرورت بازاندیشی در نظام حقوقی زن در اسلام است. این بازاندیشی، نیازمند اجتهاد علمی، بهره‌گیری از دانش‌های بشری و تکیه بر متون وحیانی، به‌ویژه قرآن کریم، است. حقوق زن، به‌عنوان امری اجتماعی و وجودی، باید با نگاهی جامع و دقیق مورد تحلیل قرار گیرد تا از یک‌سو، به پیچیدگی‌های این موضوع افزوده نشود و از سوی دیگر، به ارائه راه‌حل‌های علمی و عملی منجر گردد. این نوشتار، با نقد کاستی‌های موجود و ارائه پیشنهادهایی برای اصلاح، گامی در راستای تحقق این هدف برداشته است.

با نظارت صادق خادمی