متن درس
تأملاتی در تفاوتهای طبیعی و حقوقی زن و مرد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 69
مقدمه
بررسی تفاوتهای میان زن و مرد، نهتنها از منظر طبیعی و زیستی، بلکه از دیدگاه روانشناختی، عاطفی و حقوقی، یکی از موضوعات بنیادین در شناخت انسان و روابط اجتماعی اوست. این نوشتار، با تأمل در تفاوتهای ذاتی و اکتسابی دو جنس، میکوشد تا با نگاهی علمی و عمیق، به تحلیل این تفاوتها و تأثیرات آن بر مناسبات انسانی بپردازد. با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و روایات، و نقد دیدگاههای روانشناختی غربی، تلاش شده است تا تصویری جامع و منسجم از این موضوع ارائه گردد. ساختار این کتاب بهگونهای طراحی شده است که هر بخش، بهعنوان یک تأمل مستقل، به یکی از ابعاد این موضوع پرداخته و با نتیجهگیریهای دقیق، راه را برای فهم عمیقتر هموار میسازد.
بخش اول: تفاوتهای طبیعی و عاطفی زن و مرد
این بخش، به بررسی تفاوتهای طبیعی و عاطفی میان زن و مرد پرداخته و با نقد دیدگاههای روانشناختی، بهویژه آنچه در فرهنگ غربی مطرح شده، به تحلیل این تفاوتها مینشیند. پیوند این بخش با موضوع کلی کتاب، در فهم ریشههای طبیعی و عاطفی روابط انسانی نهفته است.
تفاوتهای عاطفی و روانشناختی
تفاوتهای میان زن و مرد در حوزه عواطف و روان، از دیرباز مورد توجه بوده است. برخی دیدگاهها، بهویژه در روانشناسی غربی، بر این باورند که مرد به شهوت و زن به محبت گرایش بیشتری دارد. برای نمونه، در متنی به نقل از یک روانشناس آمریکایی به نام پروفسور ریک آمده است که مرد به دنبال تصاحب جسم زن است، حال آنکه زن در پی تسخیر قلب مرد است. این دیدگاه، هرچند در برخی موارد با واقعیتهای زیستی و روانشناختی همخوانی دارد، اما به دلیل تأثیرپذیری از فرهنگ و محیط زیست غربی، نمیتواند بهصورت عام و جهانشمول پذیرفته شود.
در نقد این دیدگاه، باید گفت که شهوت و محبت، هر دو در نهاد زن و مرد وجود دارند، اما نحوه بروز آنها متفاوت است. زن، به دلیل غلبه احساسات نفسانی، ممکن است در کتمان عواطف خود مهارت بیشتری داشته باشد، در حالی که مرد، به دلیل طبیعت فعالتر، در ابراز آن پیشقدم است. این تفاوت، نه به معنای برتری یکی بر دیگری، بلکه نشاندهنده تکامل متقابل این دو صنف است که چون دو ستاره در مدارهای مکمل، یکدیگر را کامل میکنند.
درنگ: تفاوتهای عاطفی زن و مرد، نه به معنای جدایی کامل دنیاهای آنها، بلکه نشانهای از تکامل متقابل است که در نظام احسن الهی، به وحدت و هماهنگی منجر میشود.
نقد دیدگاههای روانشناختی غربی
یکی از انتقادات اساسی به دیدگاههای روانشناختی غربی، تعمیم غیرعلمی یافتههای مبتنی بر فرهنگ خاص به تمامی جوامع است. برای مثال، پروفسور ریک معتقد است که دنیای زن و مرد بهکلی متفاوت است، بهگونهای که هرگز نمیتوانند مانند یکدیگر فکر کنند یا عمل کنند. این دیدگاه، با استناد به تورات تحریفشده، زن و مرد را از یک گوشت اما با ترکیب کاملاً متفاوت میداند. اما از منظر فلسفی، زن و مرد دو صنف از یک نوع (انسان) هستند، نه دو نوع متمایز. تفاوتهای صنفی آنها، هرچند واقعی و طبیعی است، نمیتواند به معنای جدایی کامل دنیاهای آنها باشد.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
و خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد.
(سوره نحل، آیه ۷۲)
این آیه نشان میدهد که زن و مرد از یک حقیقت مشترک برخوردارند و تفاوتهای آنها، نه به معنای جدایی، بلکه بهمنظور تکمیل یکدیگر است. عشق میان آنها نیز از همین همجنس بودن سرچشمه میگیرد، چرا که انسان به آنچه با او همذات است، گرایش مییابد.
نتیجهگیری بخش اول
تفاوتهای عاطفی و روانشناختی زن و مرد، ریشه در طبیعت آنها دارد، اما تعمیمهای غیرعلمی و تأثیرپذیری از فرهنگهای خاص، میتواند به تفسیرهای نادرست منجر شود. قرآن کریم با تأکید بر وحدت ذاتی زن و مرد، نشان میدهد که این تفاوتها برای تکامل متقابل و ایجاد مودت و رحمت طراحی شدهاند. نقد دیدگاههای غربی، ما را به سوی فهمی عمیقتر از این تفاوتها هدایت میکند که نهتنها جداییساز نیست، بلکه به وحدت و هماهنگی منجر میشود.
بخش دوم: پیوندی فراتر از شهوت
این بخش، با تکیه بر بخش پیشین، به بررسی پیوندهای عمیقتر میان زن و مرد، فراتر از شهوت، میپردازد و با استناد به آیات قرآن کریم، بر نقش مودت و رحمت در روابط انسانی تأکید میکند.
مودت و رحمت در روابط زن و مرد
برخی دیدگاهها، روابط زن و مرد را صرفاً به شهوت و منفعتطلبی فروکاستهاند. این دیدگاه، که ریشه در خودخواهی و بهرهبرداری میجوید، نمیتواند حقیقت پیوند انسانی را تبیین کند. قرآن کریم، در توصیف این پیوند، از مودت و رحمت سخن میگوید:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
و از نشانههای او این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید تا به سوی آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد. بهراستی در این، نشانههایی است برای مردمی که میاندیشند.
(سوره روم، آیه ۲۱)
این آیه، پیوند زن و مرد را فراتر از شهوت، در ساحت مودت و رحمت توصیف میکند. مودت، به معنای دوستی عمیق و رحمت، به معنای مهربانی و فداکاری، پایههای وحدت زوجین را تشکیل میدهند. این پیوند، نهتنها در انسان، بلکه در برخی حیوانات نیز مشاهده میشود و نشاندهنده عمق این ارتباط در نظام خلقت است.
درنگ: پیوند زن و مرد، فراتر از شهوت، در مودت و رحمت ریشه دارد که نشانهای از حکمت الهی در خلقت است.
نقد فروکاستن روابط به شهوت
برخی افراد، به اشتباه، پیوند زن و مرد را صرفاً به شهوت و بهرهبرداری تقلیل میدهند. این دیدگاه، که ریشه در خودخواهی و منفعتطلبی دارد، نمیتواند فداکاریها و گذشتهای موجود در روابط انسانی را توضیح دهد. برخلاف این دیدگاه، پیوند زن و مرد، بر پایه علایقی است که از خودخواهی نشأت نگرفته، بلکه از علاقه مستقیم به دیگری سرچشمه میگیرد. این علاقه، منشأ فداکاریها و ایثارهایی است که انسانیت انسان را متجلی میسازد.
نتیجهگیری بخش دوم
پیوند زن و مرد، فراتر از شهوت، در مودت و رحمت ریشه دارد. این پیوند، که در قرآن کریم به زیبایی توصیف شده، نشاندهنده حکمت الهی در خلقت است. نقد دیدگاههای فروکاهنده، ما را به فهم عمیقتری از این پیوند هدایت میکند که نهتنها به وحدت زوجین منجر میشود، بلکه زمینهساز فداکاری و ایثار در روابط انسانی است.
بخش سوم: ریشههای ستم بر زنان
این بخش، با پیوند به مباحث پیشین، به بررسی ریشههای ستم بر زنان میپردازد و با نقد دیدگاههای مبتنی بر جهالت و تعصب، به تحلیل عمیقتر این موضوع از منظر طبیعت انسانی مینشیند.
جهالت یا خودخواهی؟
ستم بر زنان، واقعیتی تاریخی است که نمیتوان آن را انکار کرد. برخی، ریشه این ستم را در جهالت، تعصبات سنتی و عادات قومی میدانند. اما تحلیل عمیقتر نشان میدهد که ریشه اصلی این ستم، در خودخواهی و منفعتطلبی نهفته است. خودخواهی، که در طبیعت انسانی ریشه دارد، سبب شده است که انسان، حتی به نزدیکترین افراد، از جمله همسر و فرزندان خود، ستم روا دارد.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ
بهراستی انسان دستخوش زیان است.
(سوره عصر، آیه ۲)
این آیه، به طبیعت خودخواه انسان اشاره دارد که اگر تربیت نشود، به تجاوز و ستم منجر میشود. در ادامه، قرآن کریم راه رهایی از این خسران را ایمان، عمل صالح و توصیه به حق و صبر میداند:
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش نمودند.
(سوره عصر، آیه ۳)
این آیات نشان میدهند که خودخواهی، ریشه اصلی ستم است و تنها با تربیت و تهذیب نفس میتوان آن را مهار کرد.
نقدهای وارد بر تحلیل ستم
برخی تحلیلها، ستم بر زنان را صرفاً به جهالت و تعصب فرومیکاهند. این دیدگاه، هرچند بخشی از حقیقت را بیان میکند، اما نمیتواند ریشههای عمیقتر این ستم را توضیح دهد. انتقادات وارد بر این تحلیلها به شرح زیر است:
- فروکاستن ستم به جهالت: جهالت و تعصب، نتیجه خودخواهی طبیعی انسان است، نه ریشه آن. خودخواهی، که در نهاد انسان نهفته است، مقدم بر جهل و عادت است.
- نفی منفعتطلبی: انکار نقش منفعتطلبی در ستم بر زنان، با واقعیتهای تاریخی و روانشناختی سازگار نیست. بسیاری از ستمها، از جمله استثمار زنان، ریشه در خودخواهی و سودجویی دارد.
- تعمیم نادرست روابط زن و مرد: برخی تحلیلها، روابط زن و مرد را به تضاد طبقاتی فرومیکاهند، حال آنکه این روابط، بر پایه تکامل متقابل و مودت استوار است.
این انتقادات، نشاندهنده ضرورت نگاهی عمیقتر به ریشههای ستم است. خودخواهی، بهعنوان یک ویژگی طبیعی، باید با تربیت و تهذیب مهار شود تا از ستم به دیگران، از جمله زنان، جلوگیری گردد.
درنگ: ریشه اصلی ستم بر زنان، در خودخواهی طبیعی انسان نهفته است که با تربیت و تهذیب نفس میتوان آن را مهار کرد.
نتیجهگیری بخش سوم
ستم بر زنان، واقعیتی تاریخی است که ریشه در خودخواهی طبیعی انسان دارد. این خودخواهی، اگر با تربیت مهار نشود، به تجاوز و ستم منجر میشود. قرآن کریم با تأکید بر ایمان و عمل صالح، راه رهایی از این خسران را نشان میدهد. نقد دیدگاههای فروکاهنده، ما را به فهمی عمیقتر از این موضوع هدایت میکند که نهتنها به رفع ستم کمک میکند، بلکه به تقویت پیوندهای انسانی منجر میشود.
بخش چهارم: تفاوتهای حقوقی و طبیعی
این بخش، با پیوند به مباحث پیشین، به بررسی تفاوتهای حقوقی و طبیعی زن و مرد میپردازد و تأثیر این تفاوتها بر احکام و تکالیف را تحلیل میکند.
تفاوتهای طبیعی و تأثیر آن بر حقوق
تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد، از جمله در ساختار زیستی و روانشناختی، به حقوق متفاوتی منجر میشود. این تفاوتها، که ریشه در طبیعت ذاتی آنها دارد، نمیتواند به معنای برتری یکی بر دیگری باشد، بلکه نشاندهنده تکامل متقابل است. برای مثال، تفاوت در ساختار نطفه، از همان آغاز، جنسیت را متمایز میکند و این تمایز، به حقوق و تکالیف متفاوتی منجر میشود.
با این حال، تفاوتهای حقوقی که از عوارض اجتماعی، تربیتی یا فرهنگی ناشی میشوند، نمیتوانند مشروع تلقی شوند. تنها تفاوتهایی که ریشه در طبیعت دارند، میتوانند مبنای حقوق و تکالیف قرار گیرند. برای نمونه، حقوق وجودی، که از طبیعت انسان سرچشمه میگیرند، باید مبنای قوانین حقوقی باشند.
درنگ: تفاوتهای حقوقی زن و مرد، تنها زمانی مشروع است که ریشه در طبیعت ذاتی آنها داشته باشد، نه در عوارض اجتماعی و فرهنگی.
نقد تفاوتهای حقوقی غیرطبیعی
بسیاری از تفاوتهای حقوقی میان زن و مرد، ریشه در سنتها، عرفها و فرهنگهای غیرطبیعی دارند. این تفاوتها، که گاه به نام دین یا عرف توجیه میشوند، نمیتوانند مشروع باشند. برای مثال، برخی قوانین که بر پایه پیرایههای دینی یا عادات اجتماعی وضع شدهاند، با طبیعت زن و مرد همخوانی ندارند و باید مورد بازنگری قرار گیرند.
بهترین راه برای شناخت تفاوتهای حقوقی مشروع، مراجعه به طبیعت و حقوق وجودی است. این حقوق، که در کتاب «حقوق نوبنیاد» بحث شدهاند، مبنای علمی و عادلانهای برای تنظیم روابط زن و مرد ارائه میدهند.
نتیجهگیری بخش چهارم
تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد، به حقوق و تکالیف متفاوتی منجر میشود که باید با طبیعت آنها همخوانی داشته باشد. تفاوتهای حقوقی غیرطبیعی، که ریشه در عرفها و سنتها دارند، نمیتوانند مشروع تلقی شوند. مراجعه به حقوق وجودی، راهی برای تنظیم عادلانه روابط زن و مرد ارائه میدهد که با نظام احسن الهی سازگار است.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بررسی تفاوتهای طبیعی، عاطفی و حقوقی زن و مرد، نشان داد که این تفاوتها، نه به معنای جدایی یا برتری، بلکه بهمنظور تکامل متقابل طراحی شدهاند. قرآن کریم، با تأکید بر مودت و رحمت، راه را برای فهم عمیقتر این پیوند هموار میکند. نقد دیدگاههای فروکاهنده و غیرعلمی، ما را به سوی فهمی جامعتر هدایت میکند که نهتنها به رفع ستم و نابرابری کمک میکند، بلکه به تقویت پیوندهای انسانی منجر میشود. این تأملات، دعوتی است به بازاندیشی در روابط انسانی و تلاش برای تحقق عدالت و هماهنگی در نظام خلقت.