متن درس
بررسی تاریخی و جامعهشناختی مهر و نفقه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 70
مقدمه
مهر و نفقه، دو مفهوم بنیادین در نظام حقوقی و اجتماعی اسلام، از دیرباز موضوع تأملات عمیق تاریخی، جامعهشناختی و فقهی بودهاند. این دو نهاد نهتنها بازتابدهندهی روابط اقتصادی و اجتماعی میان زن و مرد در پیوند زناشوییاند، بلکه نشاندهندهی تحولات فرهنگی و ارزشی در جوامع بشری در گذر زمان هستند. این نوشتار میکوشد با نگاهی تحلیلی به ریشههای تاریخی و کارکردهای اجتماعی مهر و نفقه، جایگاه آنها را در چارچوب عدالت انسانی و طبیعی بررسی کند. با بهرهگیری از نگرشهای جامعهشناختی و نقدهای تاریخی، این متن در پی آن است که پرسشهای بنیادینی را دربارهی ضرورت و مشروعیت این دو نهاد در دنیای معاصر مطرح سازد و با استناد به مبانی اسلامی و نقدهای علمی، پاسخی درخور به این پرسشها ارائه دهد.
ساختار این نوشتار بر پایهی تحلیل درسگفتارهای جلسهی هشتم تنظیم شده است و شامل بخشهایی است که هر یک به جنبهای از موضوع مهر و نفقه میپردازد. با پیوند دادن مباحث تاریخی، فقهی و جامعهشناختی، تلاش شده است تا نگاهی جامع و منسجم به این موضوع ارائه گردد. در این راستا، از تمثیلات و استعارات فاخر فارسی برای غنای ادبی و جاذبهی علمی بهره گرفته شده است تا متن برای مخاطبان متخصص و دانشگاهی، هم از نظر محتوایی و هم از نظر ادبی، جذاب و ارزشمند باشد.
بخش اول: ریشههای تاریخی مهر و نفقه
بررسی ریشههای تاریخی مهر و نفقه، مانند سفری به اعماق زمان است که پرده از تحولات اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری برمیدارد. این بخش، با تکیه بر تحلیلهای جامعهشناختی، به کاوش در مراحل مختلف تکامل این دو نهاد میپردازد و فرضیههای تاریخی مرتبط با آنها را مورد نقد قرار میدهد.
دورهی مادرشاهی و زنسالاری
در ادوار کهن، هنگامی که جوامع بشری در قالب قبایل ابتدایی سازمانیافته بودند، برخی فرضیهها از وجود دورهای به نام «مادرشاهی» سخن میگویند. در این دوره، زن بهعنوان محور خانواده و اجتماع، نقشی محوری داشت و مرد بهمثابه همراهی طفیلی، تنها به نیروی جسمانی و رفاقت با زن وابسته بود. این تصویر از جامعهی مادرشاهی، اگرچه در برخی روایات تاریخی مطرح شده، اما فاقد اسناد معتبر و شواهد تجربی است. گویی این روایت، چون افسانهای در مه تاریخ، بیش از آنکه حقیقتی علمی باشد، فرضیهای فلسفی است که از قرائن پراکنده و گمانهزنیهای نظری سرچشمه گرفته است.
درنگ: فرضیهی مادرشاهی، به دلیل فقدان شواهد تاریخی معتبر، بیش از آنکه واقعیتی عینی باشد، گمانهای فلسفی است که نمیتوان بهسادگی آن را پذیرفت.
دورهی پدرشاهی و تحولات اجتماعی
با گذر از دورهی فرضی مادرشاهی، جوامع بشری وارد مرحلهای شدند که به «پدرشاهی» شهرت یافت. در این دوران، مرد بهعنوان محور قدرت و اقتدار، زن را تحت سلطهی خود قرار داد. زن در این ساختار، گاه بهسان بردهای در خدمت مرد بود و گاه بهعنوان ابزاری اقتصادی که نهتنها نیازهای اقتصادی مرد را تأمین میکرد، بلکه شهوت او را نیز تسلی میداد. استقلال اجتماعی و اقتصادی زن در این دوره بهکلی نادیده گرفته میشد و محصول کار و تلاش او به پدر یا شوهر تعلق داشت.
در این چارچوب، انتخاب همسر برای زن به ارادهی او وابسته نبود و مردان از طریق ربودن زنان یا خدمت به پدر زن، به پیوند زناشویی دست مییافتند. با گسترش صلح میان قبایل و کاهش تنازعات، رسم ربودن جای خود را به خدمت داماد به پدر زن داد و در نهایت، پرداخت هدیهای یکجا بهعنوان «مهر» جایگزین خدمت طولانیمدت شد. این هدیه، که در ابتدا به پدر زن تقدیم میشد، بهتدریج بهعنوان پیشکش به خود زن اختصاص یافت.
درنگ: مهر در دورهی پدرشاهی، در اصل، هدیهای به پدر زن بود که بعدها به خود زن اختصاص یافت، اما این تحول به معنای استقلال کامل زن نبود.
نقد روایات تاریخی
روایات تاریخی دربارهی دورههای مادرشاهی و پدرشاهی، هرچند جذاب و تأملبرانگیزند، اما از منظر علمی و تاریخی، فاقد استحکام کافیاند. این روایات، که گاه به تخمینها و فرضیههای فلسفی تکیه دارند، نمیتوانند بهعنوان حقایق تاریخی یا علمی پذیرفته شوند. برای مثال، ادعای منع ازدواج با همخون در جوامع ابتدایی با توحش و قانونگریزی آن دوران سازگار نیست. همچنین، فرضیهی جنگ دائمی میان قبایل و جایگزینی صلح بهجای آن، با شواهد تاریخی معتبر همخوانی ندارد. گویی این روایات، مانند نقشی بر آب، بیش از آنکه واقعیتی مستند باشند، بازتابی از تخیلات و پیشفرضهای نظریاند.
نتیجهگیری بخش اول
کاوش در ریشههای تاریخی مهر و نفقه نشان میدهد که این دو نهاد، بیش از آنکه محصول واقعیات مستند تاریخی باشند، از فرضیهها و گمانهزنیهای نظری سرچشمه گرفتهاند. این بخش، با نقد روایات تاریخی، بر ضرورت بازنگری در این فرضیهها تأکید کرد و نشان داد که مهر و نفقه، در گذر زمان، از ابزارهایی برای تثبیت اقتدار مردانه به حقوقی برای زن تحول یافتهاند. با این حال، پرسشهای بنیادین دربارهی ضرورت و مشروعیت این نهادها در دنیای معاصر همچنان باقی است.
بخش دوم: مهر و نفقه در نظام حقوقی اسلام
پیوند با بخش پیشین، که به ریشههای تاریخی مهر و نفقه پرداخت، در این بخش به بررسی جایگاه این دو نهاد در نظام حقوقی اسلام معطوف میشود. این بخش میکوشد با نگاهی تحلیلی، کارکردهای مهر و نفقه را در چارچوب اسلامی و نقدهای وارد بر آنها بررسی کند.
مهر در نظام حقوقی اسلام
در نظام حقوقی اسلام، مهر بهعنوان حقی الزامی برای زن تعریف شده است که نهتنها هدیهای نمادین، بلکه تعهدی قانونی است که بر عهدهی مرد قرار دارد. برخلاف روایات تاریخی که مهر را پیشکشی به پدر زن میدانستند، اسلام این مالکیت را به خود زن اختصاص داد و آن را بهعنوان نشانهای از احترام و کرامت زن در پیوند زناشویی نهادینه کرد.
با این حال، تعریف مهر بهعنوان هدیهای صرف، با واقعیتهای فقهی همخوانی ندارد. مهر در فقه اسلامی، حقی است که در صورت استنکاف مرد از پرداخت آن، میتوان اموال او را توقیف کرد. این الزام قانونی، مهر را از حالت پیشکش اختیاری خارج کرده و به تعهدی حقوقی تبدیل کرده است. برای مثال، اگر مقدار مهر در عقد مشخص نباشد، عقد باطل میشود، و این نشاندهندهی جایگاه الزامی مهر در نظام حقوقی اسلام است.
درنگ: مهر در اسلام، بیش از یک پیشکش نمادین، حقی الزامی است که برای زن استقلال مالی محدودی فراهم میکند، اما این استقلال کامل نیست.
استقلال اجتماعی و اقتصادی زن در اسلام
ادعای استقلال کامل اجتماعی و اقتصادی زن در نظام حقوقی اسلام، که در برخی تحلیلها مطرح شده، با واقعیتهای فقهی و اجتماعی همخوانی ندارد. در فقه شیعه، زن، هرچند مالک داراییهای خود است، اما در مصرف و تصرف این داراییها با محدودیتهایی مواجه است. برای نمونه، زن نمیتواند بدون اذن شوهر در اموری که با شئون او ناسازگار است، تصرف مالی کند. همچنین، خروج زن از منزل بدون اجازهی شوهر، در فقه سنتی، جایز نیست و این محدودیتها استقلال اجتماعی او را تحتالشعاع قرار میدهد.
بهعنوان مثال، روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که زنی به دلیل اطاعت از شوهرش و ماندن در خانه بهجای عیادت از پدر بیمارش، مورد ستایش قرار گرفت. این روایت، که در آن آمده است:
قد غفر الله لأبیک بطاعتک لزوجک
خداوند پدرت را به سبب اطاعت تو از شوهرت آمرزید.
(روایت منسوب به پیامبر اکرم (ص))
این روایت نشاندهندهی اولویت اطاعت زن از شوهر بر سایر وظایف خانوادگی است، که با ادعای تساوی کامل زن و مرد در حقوق اجتماعی و اقتصادی سازگار نیست.
نقدهای وارد بر فقه سنتی
در بررسی نظام حقوقی مهر و نفقه در فقه سنتی، چند انتقاد کلیدی مطرح میشود که به شرح زیر فهرست شده و سپس تبیین میگردند:
1. عدم استقلال کامل اقتصادی زن: برخلاف ادعای برخی عالمان دینی، زن در فقه سنتی از استقلال کامل اقتصادی برخوردار نیست. هرچند مالکیت اموال به او تعلق دارد، اما تصرف در این اموال، بهویژه در مواردی که با شئون شوهر ناسازگار است، نیازمند اذن اوست. این محدودیت، استقلال اقتصادی زن را بهصورت نسبی تعریف میکند.
2. محدودیتهای اجتماعی زن: فقه سنتی، با تأکید بر لزوم اذن شوهر برای خروج زن از منزل یا اشتغال او، استقلال اجتماعی زن را محدود میکند. این محدودیتها، با تصویر ارائهشده از زن بهعنوان موجودی برابر با مرد در حقوق اجتماعی همخوانی ندارد.
3. الزام قانونی مهر: تعریف مهر بهعنوان پیشکش اختیاری، با الزام قانونی آن در فقه سنتی مغایرت دارد. این الزام، مهر را از حالت هدیه به تعهدی حقوقی تبدیل کرده است که در صورت عدم پرداخت، تبعات قانونی برای مرد دارد.
4. ناسازگاری با تساوی حقوق زن و مرد: ادعای تساوی کامل حقوق زن و مرد در امور اقتصادی و اجتماعی، با احکام فقهی مانند وجوب تمکین و محدودیتهای زن در تصرفات مالی و اجتماعی سازگار نیست. این ناسازگاری، نیاز به بازنگری در تفاسیر فقهی را برجسته میکند.
این انتقادات، که بهصورت کلی به علم دینی معطوف شدهاند، نشاندهندهی ضرورت بازاندیشی در احکام فقهی مرتبط با مهر و نفقه هستند. این بازاندیشی باید با تکیه بر مبانی عدالت و کرامت انسانی صورت گیرد تا با نیازهای دنیای معاصر همخوانی داشته باشد.
نتیجهگیری بخش دوم
نظام حقوقی اسلام، با اختصاص مهر به زن و تأکید بر کرامت او، گامی در جهت حمایت از حقوق زنان برداشت. با این حال، محدودیتهای فقهی در زمینهی استقلال اجتماعی و اقتصادی زن، و همچنین الزام قانونی مهر، با ادعای تساوی کامل حقوق زن و مرد همخوانی ندارد. نقدهای مطرحشده در این بخش، بر ضرورت بازنگری در تفاسیر فقهی تأکید دارند تا این احکام با عدالت انسانی و نیازهای عصر حاضر هماهنگ شوند.
بخش سوم: مهر و نفقه در پرتو عدالت و محبت
این بخش، با پیوند به بخش پیشین که به نقد نظام حقوقی مهر و نفقه در اسلام پرداخت، به بررسی امکان بازتعریف این دو نهاد در چارچوب عدالت و محبت میپردازد. آیا میتوان مهر و نفقه را در جهانی که بر پایهی عشق و محبت بنا شده، کنار گذاشت؟
مهر و نفقه در فرهنگ اقتدار مردانه
در فرهنگ سنتی، مهر و نفقه نماد اقتدار مردانه بودند. مرد، بهمثابه سرپرست خانواده، وظیفه داشت تمام نیازهای زن، از مالی تا عاطفی و تربیتی، را تأمین کند. این اقتدار، گاه به معنای سلطهی مرد بر زن و گاه به معنای حمایت او از زن بود. زن، در این چارچوب، به مرد پناه میآورد و از اقتدار او آرامش مییافت، در حالی که مرد نیز از آرامش و عاطفهی زن بهرهمند میشد. این رابطه، مانند دو بال پرندهای است که با هماهنگی یکدیگر، پرواز زندگی مشترک را ممکن میسازند.
با این حال، در دنیای معاصر، که فرهنگ محبت و عشق جایگزین اقتدار مردانه شده است، آیا مهر و نفقه همچنان موضوعیت دارند؟ اگر پیوند زناشویی بر پایهی محبت و مودت بنا شود، آیا پرداخت مهر بهعنوان تعهدی الزامی، خلوص این پیوند را خدشهدار نمیکند؟ این پرسش، مانند نسیمی که آرامش دریا را برهم میزند، ذهن را به تأمل در ضرورت بازتعریف این نهادها وامیدارد.
درنگ: در فرهنگ محبتمحور، مهر و نفقه ممکن است بهجای تقویت پیوند زناشویی، به عاملی برای آلودگی آن به مسائل مادی تبدیل شوند.
حقوق طبیعی زن و مرد
حقوق طبیعی زن و مرد در پیوند زناشویی، مانند دو کفهی ترازویی است که باید در تعادل باشند. مرد با ازدواج، از زن بهرهمند میشود، اما زن نیز از مرد کامیاب میگردد. هر دو به یکدیگر وابسته و محدود میشوند و در فرآیند فرزندآوری شریکاند. این اشتراک در حقوق و مسئولیتها، پرسش از ضرورت مهر و نفقه را برجسته میکند. اگر زن و مرد هر دو در زندگی مشترک هزینههای مادی و معنوی صرف میکنند، چرا تنها مرد ملزم به پرداخت مهر و نفقه است؟
برخی استدلال میکنند که مهر و نفقه به دلیل وابستگی و محدودیت زن در ازدواج، و همچنین نقش او در فرزندآوری، توجیهپذیر است. اما این استدلال، هنگامی که مرد نیز به همان اندازه در زندگی مشترک محدود و وابسته میشود، از استحکام کافی برخوردار نیست. گویی این استدلال، مانند خانهای بر شن بنا شده است که با اندک نسیمی فرو میریزد.
نتیجهگیری بخش سوم
در جهانی که پیوند زناشویی بر پایهی محبت و عدالت بنا شده باشد، مهر و نفقه ممکن است بهعنوان ابزارهایی مادی، خلوص این پیوند را مخدوش کنند. این بخش نشان داد که حقوق طبیعی زن و مرد در ازدواج، نیازمند بازتعریفی است که با ارزشهای محبتمحور و عدالتطلبانهی دنیای معاصر همخوانی داشته باشد.
جمعبندی نهایی
بررسی مهر و نفقه در این نوشتار، مانند سفری در ژرفای تاریخ و فرهنگ بود که از ادوار کهن تا نظام حقوقی اسلام و نیازهای دنیای معاصر را درنوردید. این کاوش نشان داد که مهر و نفقه، هرچند در بستر تاریخی خود ابزارهایی برای حمایت از زن بودند، اما در دنیای معاصر، که بر پایهی محبت و تساوی حقوق بنا شده است، نیازمند بازنگریاند. نقدهای مطرحشده بر فقه سنتی و تحلیلهای جامعهشناختی، بر ضرورت بازتعریف این نهادها در چارچوب عدالت و کرامت انسانی تأکید دارند. این نوشتار، با تکیه بر تحلیلهای علمی و بهرهگیری از استعارات فاخر، تلاش کرد تا نگاهی نو به این موضوع ارائه دهد و راه را برای گفتوگوهای آینده در این زمینه هموار سازد.