در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

زن و زندگی 73

متن درس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

مسأله ارث در آیینه احکام اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه‌ 73)

مقدمه

جهان آدمی، چونان دریایی ژرف و پرتلاطم، در بستر احکام و قوانین الهی به سوی ساحل سعادت رهنمون می‌شود. در این میان، مسائل ارث و طلاق، به مثابه دو موج نیرومند، بنیان خانواده و جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این نوشتار، با تأمل در احکام اسلامی و تحلیل عمیق آنها، می‌کوشد تا نوری بر زوایای این دو موضوع بتاباند و با زبانی فاخر و علمی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از این احکام هموار سازد. در این مسیر، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، و با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، تلاش شده است تا محتوایی منسجم و نظام‌مند ارائه گردد که هم برای مخاطب آکادمیک و هم برای جویندگان حقیقت، روشنگر و راهگشا باشد.

بخش اول: مسأله ارث در آیینه احکام اسلامی

ارث، چونان رودی جاری در بستر تاریخ، ثروت و دارایی را میان نسل‌ها توزیع می‌کند و نظم اجتماعی را استوار می‌سازد. این بخش، با پیوند به مباحث پیشین در درس‌گفتارها، به کاوش در احکام ارث در اسلام می‌پردازد و جایگاه زن و مرد را در این نظام حقوقی بررسی می‌کند.

ریشه‌های تاریخی محرومیت زنان از ارث

در اعصار پیش از اسلام، زنان، چونان پرندگانی محبوس در قفس سنت‌ها، از حقوق ارث محروم بودند. این محرومیت، ریشه در باورهای کهن داشت که مرد را یگانه محور تولید و مالکیت می‌دانست. در فرهنگ‌های باستانی، چونان وداهای هند و قوانین یونان و روم، زن به واسطه پیوند با پدر یا همسر، از مشارکت در آیین‌های دینی و به تبع آن، از حقوق خانوادگی محروم می‌گردید. این نگاه، که زن را فاقد استقلال در امور مذهبی و اقتصادی می‌شمرد، او را از میراث محروم می‌ساخت و حتی گاه خود زن به عنوان بخشی از ارث به دیگری منتقل می‌شد.

اسلام، چونان خورشیدی در آسمان تاریک جاهلیت، این سنت‌ها را دگرگون ساخت. در نظام حقوقی اسلام، نه پسرخوانده، نه هم‌پیمان، و نه خود زن به عنوان ارث محسوب نمی‌شوند. زن، به عنوان دختر، مادر، یا همسر، سهمی مشخص از ارث دارد که بر اساس نقش او در خانواده تعیین می‌گردد. این تحول، گامی سترگ در راستای عدالت و احترام به کرامت انسانی زن بود.

عدالت در تقسیم ارث میان زن و مرد

در نظام ارث اسلامی، سهم دختر نصف سهم پسر است. این تفاوت، نه از سر تبعیض، بلکه برآمده از نظامی حکیمانه است که تعادل را در روابط اقتصادی و اجتماعی خانواده برقرار می‌سازد. مرد، چونان ستونی استوار در بنای خانواده، مسئولیت پرداخت مهریه و نفقه را بر دوش دارد. این وظایف، چونان باری سنگین، بر بودجه زندگی او افزوده می‌شود. از این‌رو، اسلام با تخصیص سهمی بیشتر به مرد، می‌کوشد این بار مالی را جبران نماید.

فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنْثَيَيْنِ

نصیب و بهره یک مرد برابر با سهم دو زن است.

(سوره نساء، آیه ۱۱)

این آیه، چونان چراغی روشنگر، مبنای تقسیم ارث را تبیین می‌کند. مرد، با دریافت دو سهم، توانایی بیشتری برای مدیریت ثروت و تأمین نیازهای خانواده می‌یابد، در حالی که زن، با دریافت یک سهم و بهره‌مندی از مهریه و نفقه، از فشارهای مالی معاف می‌گردد. این نظام، چونان ترازویی دقیق، تعادل را میان حقوق و مسئولیت‌های زن و مرد برقرار می‌سازد.

درنگ: تفاوت در سهم ارث میان زن و مرد، نه نشانه تبعیض، بلکه جلوه‌ای از حکمت الهی است که با در نظر گرفتن نقش‌ها و مسئولیت‌های متفاوت، عدالت را در نظام خانواده تضمین می‌کند.

نقد و بررسی نظام ارث در اسلام

با وجود حکمت نهفته در احکام ارث، پرسش‌هایی در این زمینه مطرح است که نیازمند تأمل عمیق‌تر علم دینی است. در ادامه، انتقادات وارد بر این نظام به صورت فهرست‌وار و با شرح مفصل ارائه می‌شود:

۱. عدم تساوی در سهم ارث: برخی بر این باورند که تساوی کامل در سهم ارث میان زن و مرد، عدالت را بهتر تأمین می‌کند. این دیدگاه، گاه با استناد به نظام‌های حقوقی مدرن مطرح می‌شود که در برخی کشورها، خدمت سربازی برای زنان اجباری است و از این‌رو، تفاوت در ارث را غیرمنطقی می‌دانند.

تبیین و پاسخ: در پاسخ باید گفت که اسلام، با معافیت زنان از خدمت سربازی، از فطرت و طبیعت زن پاسداری کرده و او را از مخاطرات جسمانی و روانی محافظت می‌نماید. خدمت سربازی، چونان میدان نبردی است که با طبیعت مرد سازگارتر است. تخصیص سهم بیشتر ارث به مرد، جبرانی است برای مسئولیت‌های مالی و مخاطرات او، در حالی که زن با دریافت مهریه و نفقه، از استقلال اقتصادی برخوردار است. تساوی ظاهری در ارث، بدون در نظر گرفتن این تفاوت‌های طبیعی و نقش‌ها، به مثابه نادیده گرفتن حکمت الهی است.

۲. محدودیت‌های حقوقی زنان در مدیریت ثروت: برخی معتقدند که محدودیت‌های حقوقی زنان در مدیریت ثروت، توجیه‌کننده سهم کمتر ارث نیست و این محدودیت‌ها خود نیازمند بازنگری است.

تبیین و پاسخ: هرچند محدودیت‌های حقوقی زنان در برخی زمینه‌ها قابل بحث است، اما در نظام اسلامی، مرد به عنوان مدیر اقتصادی خانواده، توانایی بیشتری در به جریان انداختن ثروت دارد. این نقش، نه از سر تحقیر زن، بلکه برآمده از تقسیم کار طبیعی است که در آن، مرد چونان ناخدایی است که کشتی خانواده را در دریای اقتصاد هدایت می‌کند. با این حال، علم دینی باید این موضوع را با دقت بیشتری بررسی کند تا راهکارهایی متناسب با شرایط امروز ارائه دهد.

نتیجه‌گیری بخش اول

نظام ارث در اسلام، چونان آیینه‌ای است که عدالت الهی را در تقسیم ثروت بازمی‌تاباند. این نظام، با در نظر گرفتن نقش‌های متفاوت زن و مرد، تعادلی حکیمانه میان حقوق و مسئولیت‌ها برقرار می‌سازد. با این حال، پرسش‌ها و انتقادات مطرح‌شده، ضرورت تحقیق عمیق‌تر در علم دینی را آشکار می‌سازد تا پاسخ‌هایی جامع‌تر و متناسب با نیازهای زمان ارائه گردد.

بخش دوم: حق طلاق در پرتو احکام اسلامی

پیوند بخش پیشین در موضوع ارث، که نظم اقتصادی خانواده را تبیین می‌کرد، به این بخش در باب طلاق، که آزادی و گسست پیوند زناشویی را بررسی می‌کند، پیوندی معنایی است. طلاق، چونان کلیدی برای رهایی از بن‌بست‌های زندگی مشترک، در اسلام جایگاهی ویژه دارد. این بخش، با کاوش در احکام طلاق، به تحلیل این موضوع و نقد دیدگاه‌های مرتبط می‌پردازد.

طلاق: رهایی از ناسازگاری

طلاق، چونان نسیمی که بندهای اسارت را می‌گسلد، راهی است برای رهایی زن و مرد از زندگی مشترکی که به ناسازگاری انجامیده است. برخلاف برخی باورهای نادرست که پیوند زناشویی را تحت هر شرایطی مقدس و ناگسستنی می‌دانند، اسلام طلاق را به عنوان چاره‌ای حکیمانه برای پایان دادن به زندگی‌های ناسالم می‌بیند. قرآن کریم، چونان مشعلی فروزان، این حقیقت را روشن می‌سازد:

وَإِنْ يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلّآ مِنْ سَعَتِهِ وَكَانَ اللَّهُ وَاسِعآ حَكِيمآ

و اگر آن دو از یکدیگر به طلاق جدا شوند، خداوند هر یک را از گشایش خود بی‌نیاز گرداند و خدا همواره گشایشگر حکیم است.

(سوره نساء، آیه ۱۳۰)

این آیه، طلاق را نه تنها مجاز، بلکه گاه ضروری می‌داند تا زن و مرد از تنگنای زندگی ناسازگار به سوی وسعت و آرامش رهنمون شوند. تداوم زندگی مشترک ناسالم، چونان باتلاقی است که زن و مرد را در خود فرو می‌برد و گاه به گناه و فساد می‌کشاند.

درنگ: طلاق در اسلام، راهی برای رهایی از ناسازگاری و گشایش در زندگی است، نه نشانه شکست، بلکه گامی به سوی بازسازی زندگی بر پایه حکمت و سلامت.

چرایی انحصار حق طلاق به مرد

در نظام حقوقی اسلام، حق طلاق به مرد واگذار شده است، در حالی که عقد ازدواج به دست زن سپرده شده است. این تقسیم، ریشه در تفاوت‌های طبیعی زن و مرد دارد. مرد، چونان ناخدایی دوراندیش، با روحیه‌ای حسابگر و کمتر تحت تأثیر عواطف، تصمیماتی سنجیده‌تر در امور حساس می‌گیرد. زن، اما، با طبیعت عاطفی خود، گاه در معرض تصمیمات شتابزده قرار می‌گیرد. این تفاوت، نه نقص زن، بلکه جلوه‌ای از حکمت خلقت است که هر یک را برای نقشی خاص آماده ساخته است.

دادن حق طلاق به مرد، چونان سپردن کلید استحکام خانواده به اوست. مرد، با آگاهی از زیان‌های طلاق، از جمله پرداخت مهریه و دشواری‌های ازدواج مجدد، کمتر به سوی این تصمیم شتاب می‌کند. این امر، خانواده را از فروپاشی‌های ناگهانی حفظ می‌کند.

درنگ: انحصار حق طلاق به مرد، برآمده از طبیعت دوراندیش اوست که از تصمیمات شتابزده جلوگیری می‌کند و استحکام خانواده را تضمین می‌نماید.

نقد و بررسی احکام طلاق

احکام طلاق در اسلام، هرچند حکیمانه طراحی شده‌اند، اما انتقاداتی بر آنها وارد شده است که در ادامه فهرست و تبیین می‌گردد:

۱. انحصار حق طلاق به مرد: برخی معتقدند که زن نیز باید در طلاق استقلال یا دست‌کم اشتراک داشته باشد، زیرا او نیز مانند مرد از ناسازگاری رنج می‌برد و سلب این حق ممکن است او را به سوی روابط نامشروع سوق دهد.

تبیین و پاسخ: گرچه زن نیز از ناسازگاری رنج می‌برد، اما طبیعت عاطفی او ممکن است تصمیمات شتابزده‌ای را به دنبال داشته باشد. اسلام، با سپردن حق طلاق به مرد، از خانواده در برابر فروپاشی‌های ناگهانی محافظت می‌کند. با این حال، زن می‌تواند از طریق شروط ضمن عقد یا درخواست خلع، به گسست پیوند زناشویی اقدام کند، هرچند این مسیرها نیازمند بررسی دقیق‌تر در علم دینی است.

۲. طلاق‌های ناجوانمردانه: برخی انتقاد می‌کنند که حق مطلق طلاق به مرد، ممکن است به سوءاستفاده و طلاق‌های ناجوانمردانه منجر شود.

تبیین و پاسخ: اسلام، با تشویق ایمان و محبت، می‌کوشد از طلاق‌های ناجوانمردانه بکاهد، اما این حق را به طور مطلق به مرد واگذار کرده است، زیرا مشروط کردن آن ممکن است به آزار بیشتر زن منجر شود. طلاق ناجوانمردانه، هرچند ناپسند است، اما باطل نیست، و این امر نشان‌دهنده حکمت الهی در حفظ آزادی مرد در تصمیم‌گیری است.

۳. خلط مقام ثبوت و اثبات در طلاق: برخی دیدگاه‌ها، از جمله آنچه در متن اصلی آمده، میان مقام ثبوت (حق مطلق طلاق) و مقام اثبات (اجرای طلاق با شرایط) خلط کرده‌اند.

تبیین و پاسخ: حق طلاق در مقام تشريع مطلق است و هیچ محدودیتی ندارد، اما در مقام اجرا، شرایطی مانند حضور شاهد عادل یا عدم طلاق در ایام قاعدگی لازم است. این شرایط، نه برای محدود کردن حق، بلکه برای مدیریت بهتر آن در نظر گرفته شده‌اند. خلط این دو مقام، به سوءتفاهم‌هایی در فهم احکام طلاق انجامیده است.

نتیجه‌گیری بخش دوم

طلاق در اسلام، چونان پلی است که از باتلاق ناسازگاری به سوی ساحل آرامش می‌رسد. انحصار حق طلاق به مرد، با حکمت طبیعی او سازگار است، اما انتقادات مطرح‌شده نشان می‌دهد که علم دینی باید این موضوع را با دقت بیشتری بررسی کند تا پاسخ‌هایی جامع‌تر به نیازهای جامعه ارائه دهد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، چونان سفری در ژرفای احکام اسلامی، به بررسی مسائل ارث و طلاق پرداخت. نظام ارث، با توزیع عادلانه ثروت، و طلاق، با گشودن راه رهایی از ناسازگاری، دو رکن اساسی در حفظ نظم و سلامت خانواده‌اند. هرچند این احکام ریشه در حکمت الهی دارند، اما پرسش‌ها و انتقادات مطرح‌شده، ضرورت بازنگری و تحقیق عمیق‌تر در علم دینی را آشکار می‌سازد. این تلاش، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز معرفت است که با پرورش آن، جامعه‌ای سالم‌تر و عادلانه‌تر پدید خواهد آمد.

با نظارت صادق خادمی