متن درس
html
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (76)
مقدمه
در این نوشتار، به کاوش عمیق در باب چند همسری پرداخته میشود، که همچون درختی تنومند در خاک فطرت انسانی ریشه دوانده و میوههای آن، بسته به اقتدار و مدیریت، میتواند شیرین یا تلخ باشد. این بررسی، بر پایه اصول طبیعی و اجتماعی، به تبیین مزایا و معایب این پدیده میپردازد، با تمرکز بر جنبههای روانشناختی، اجتماعی و اخلاقی، تا مخاطبان متخصص بتوانند با دیدی تحلیلی به آن بنگرند. ساختار نظاممند این متن، همچون بنایی استوار، مقدمهای برای ورود به عمق مطلب فراهم میآورد، بخشهای اصلی را با عناوین و زیرعناوین تخصصی سامان میدهد، و با نتیجهگیریهای دقیق و جمعبندی نهایی، به کمال میرساند.
بخش اول: کاوش در معایب و مزایای چند همسری
این بخش، که پیوندی مستقیم با مقدمه دارد و آن را به عمق محتوایی میرساند، به بررسی اشکالات و معایب چند همسری میپردازد، با نگاهی تحلیلی به جنبههای فردی و اجتماعی آن، همچون رودخانهای که از سرچشمههای فکری سرازیر میشود.
معایب چند همسری برای مردان فاقد اقتدار
چند همسری، همچون شمشیری دو لبه، برای مردی که از اقتدار لازم برخوردار است، مناسب مینماید؛ مردی که قادر است مخاطرات آن را دفع کند و از آسیبهای آن در امان بماند. تک همسری برای افراد ضعیف، آرامشزا است، اما در چند همسری، اگر مرد فاقد سیاستورزی، اقتدار مردانه و جنسی برای کامدهی به زنان باشد، وحدت میان زن و شوهر از میان میرود. اگر مرد مهارت کنترل و لذتبری بدون انزال را نداشته باشد، با چند همسری و انزالهای مکرر، به سرعت دچار ریزش، افول، رخوت، سستی و خستگی میشود؛ اگرچه بودن با زنان متعدد خالی از نشاط و مطامع معنوی نیست. با این همه مضرات، اما اگر اقتدار مرد در صورت سلامت سبک زندگی از بین نرود، فواید چند همسری بیش از ضررهای آن است؛ برخلاف زن که اگر چند شوهری داشته باشد، در درازمدت مضمحل و پیر میشود و از آن سودی پایدار نمیبرد.
عالمان دینی برخی از معایب چند همسری را از زبان منتقدان به خوبی آوردهاند: سعادت و خوشبختی زناشویی در گرو صفا، صمیمیت، گذشت، فداکاری، وحدت و یگانگی است و همه اینها در چند همسری به خطر میافتد. گذشته از وضع ناهنجار زنان و فرزندان دو مادر، از نظر خود مرد آنقدر مسئولیتهای تعدد زوجات سنگین و خردکننده است که روآوردن به آن پشتکردن به مسرت و آسایش است. اکثر مردانی که از تعدد زوجات راضی و خشنودند، آنها هستند که عملاً از زیر بار مسئولیتهای شرعی و اخلاقی آن شانه خالی میکنند؛ زنی را مورد توجه قرار داده، زن دیگر را از حساب خارج میکنند و به تعبیر قرآن کریم او را «کالمعلقه» رها میکنند. آنچه اینگونه افراد نام تعدد زوجات به آن میدهند، در واقع نوعی تک همسری است توأم با ستمکاری و جنایت و بیدادگری.
مثل عامیانهای در میان مردم رایج است، میگویند: «خدا یکی، زن یکی». عقیده اکثر مردان بر این بوده و هست و حقاً اگر خوشی و مسرت را مقیاس قرار دهیم و مسئله را از زاویه فردی و شخصی بسنجیم، عقیده درستی است. اگر درباره همه مردان صادق نباشد، درباره اکثریت مردان صادق است. اگر مردی خیال کند که تعدد زوجات با قبول همه مسئولیتهای شرعی و اخلاقی به نفع اوست و او از نظر تنآسایی از این کار صرفه میبرد، سخت در اشتباه است. مسلماً تک همسری از نظر تأمین خوشی و آسایش بر چند همسری ترجیح دارد، اما…
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا
و اگر بیم دارید که در مورد یتیمان عدالت نورزید، پس با آنچه برایتان خوشایند است از زنان ازدواج کنید، دو دو، سه سه، چهار چهار؛ و اگر بیم دارید که عدالت نورزید، پس یکی یا آنچه مالک右手هایتان هستید؛ این نزدیکتر است که ستم نکنید.
(نساء: ۳)
خداوند یکی است، نه یکی عددی و شمارشپذیر، زیرا دو ندارد و منحصر است. ولی در ازدواج چنین نیست که زن منحصر به یکی باشد و غیر یکی مناسب نباشد. مرد اگر مرد باشد و بتواند مسئولیت و حقوق چند همسری را به خوبی استیفا کند، چند همسری برای او و برای همسران وی مناسب و رضایتبخشتر است تا تک همسری. مرد آن است که بتواند صاحب مسئولیتهای سنگینتر و داراي اقتدار برای توسعه و گسترش خانواده باشد. منافع چند همسری آنقدر فراوان است که اگر مرد در این زمینه عرضه و توانایی داشته باشد و خوب و نیکو رفتار کند و حقوق تمامی همسران به طور عادلانه استیفا کند، به مراتب به زحماتش میارزد. بله، اگر مرد توانایی و امکانات ندارد و ضعیف و ناتوان است، چند همسری آرامش و آسودگی و راحت او را میگیرد. عمر فرزندان خوب، عمر والدین میافزاید. مانند کشوری با یک میلیارد جمعیت که در صورت مدیریت و زندگی مناسب، مستحکمتر و پیشرفتهتر از کشوری با ده میلیون جمعیت است. اگر شرایط چند همسری فراهم باشد، چنانچه از باب منافع و خوشی و مسرت سنجیده شود، بهتر از تک همسری است. چند همسری مرد را با تقوا و با ایمان میکند و حسرت و کمبود جنسی و اعوجاج ذهنی را از او میزداید و برای عبادت به او صفا میبخشد و چشم و دلش سیر است. مثل خدا یکی و زن یکی درست نیست و منحصر کردن زن به یکی برای مرد توانمند و داراي شرایط پسندیده نیست. اگرچه چنین مردانی اندکند. بنابراین تناسبها و شرایط را بسنجید. نه چنین است که چند همسری تنآسایی نیاورد و نه چنین است که صرف تک همسری خوشی و خرمی آورد. میشود مردی با یک زن زندگی رنجآلود و پر از محنت داشته باشد و بسیار اذیت و آزار شود و ممکن است مردی با چند زن نیکو و شایسته، زندگی شیرین و گوارایی بیابد و تمامی زنان از این مرد حمایت داشته باشند و مدافع و کمککار او گردند و کمال و صفا را برای او به ارمغان آورند. این موضوع تابع شرایط و امری اقتضایی است. بنابراین نادرست است که گفته شود: «مسلماً تک همسری از نظر تأمین خوشی و آسایش بر چند همسری ترجیح دارد». درست است چند همسری مستلزم هزینه و زحمت است، اما اسلام با حکم تعدد زوجات نخواسته است باری بر دوش مرد بگذارد، بلکه خواسته است باری از دوش او بردارد تا مرد مرتکب گناه و معصیت نشود، ذهن و نفسش صاف و زلال باشد و چشم و دلش سیر گردد. مرد توانمندی که برای ارضای جنسی به چند زن نیاز دارد، چنانچه به یک زن اکتفا کند، نیاز جنسی و آلودگی ذهنیاش پابرجاست. کسی که درگیر کمبود، عقده حقارت و آلودگیهای ذهنی باشد، با دیدن هر دختری، هیزی میکند و به شهوت رو میآورد. آلودگی ذهنی و حساسیت به جنسیت، باعث فساد میشود. در چنین جامعه ناسالمی اگر زن از انظار آلوده دور نباشد، مورد اذیت و آزار قرار میگیرد.
درنگ: چند همسری، همچون دریایی پهناور، تنها برای دریانوردان ماهر مناسب است؛ مردان ضعیف در آن غرق میشوند، اما توانمندان از گنجینههای آن بهره میبرند.
تقسیم احساس در چند همسری
منتقدان چند همسری اشکال کردهاند که عشق و احساس قابل تجزیه و تقسیم نیست و نمیتوان آن را میان چند نفر سرشکن و جیرهبندی کرد، بنابراین در چند همسری، زندگی بعضی همسران خالی از عشق و احساس و مردود است. آنان میگویند: عشق و پرستش یکهشناس است، شریک و رقیب نمیپذیرد. جو و گندم نیست که بشود پیمانه کرد و به هر نفر سهمی داد. به علاوه، احساسات قابل کنترل نیست. آدمی در اختیار دل است نه دل در اختیار آدمی. پس آن چیزی که روح ازدواج است و جنبه انسانی آن است و روابط دو انسان را از روابط دو حیوان ـ که صرفاً شهوانی و غریزی است ـ متمایز میکند، نه قابل قسمت است و نه قابل کنترل. پس تعدد زوجات محکوم است.
عالمان دینی ادعای گفتهشده را چنین نقد میکنند: به عقیده ما در این بیان قدری اغراق وجود دارد، زیرا راست است که روح ازدواج عاطفه و احساسات است؛ هم راست است که احساسات قلبی تحت اختیار آدمی نیست؛ اما اینکه گفته میشود احساسات قابل تقسیم نیست، یک تخیل شاعرانه بلکه یک مغالطه است، زیرا سخن در این نیست که احساسات به خصوص را مانند یک قطعه جسم دو قسمت کنند و به هر کدام سهمی بدهند، تا گفته شود که امور روحی قابل تقسیم نیست؛ سخن در ظرفیت روحی بشر است. مسلماً ظرفیت روحی آدمی آنقدر محدود نیست که نتواند دو علاقه را در خود جای دهد. پدری صاحب ده فرزند میشود و هر ده نفر را تا حد پرستش دوست میدارد، برای همه آنها فداکاری میکند. بلی، یک چیز مسلم است و آن اینکه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر اوج نمیگیرد که در وحدت میگیرد. اوج اعلای عشق و احساسات با تعدد سازگار نیست، همچنان که با عقل و منطق نیز سازگار نیست.
میان این دو بیان که عشق پدر به ده فرزندش چنان اوج میگیرد که هر ده نفر را تا حد پرستش دوست دارد با اینکه گفته شده است عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر اوج نمیگیرد که در وحدت میگیرد، تذبذب و اضطراب دیده میشود. دوستداشتن در حد پرستش همان اوجگرفتن عشق و احساسات است و همین مثال نشان میدهد اوج اعلای عشق و احساسات با تعدد نیز سازگار است. اسلام با جواز حق چند همسری برای مرد میخواهد شخصیت مرد را شکوفا کند. او با هر همسری عشقی جدید و فعلیتی نو دارد و مرد میتواند عشقهای متفاوت، مختلف و حتی متباین را در خود نهادینه سازد و جامع اضداد و امور متباین شود. او هم صاحب عرفان است و هم شمشیر میزند. تعدد زوجات تمرینی است که مرد وجود خود را نشان بدهد. شکوفایی مرد به بروز اقتدارش است و تعدد زوجات مسیری برای بروز اقتدار مرد است. مرد هرچه وجود و اقتدار بیشتری داشته باشد، با چند همسری مردانگیاش را ثابت میکند. مردان در زمینه تعدد زوجات و نگهداری از زنان متفاوت هستند. گاهی مردی نمیتواند حتی یک زن را اداره کند و مردی دیگر میتواند از زنان متعدد به خوبی حمایت داشته باشد و پناه امن و مطمئن همه گردد.
درنگ: عشق در چند همسری، همچون باغی پربار، میتواند شاخههای متعدد داشته باشد، اما تنها باغبانی ماهر میتواند آن را به ثمر رساند بدون آنکه شاخهای پژمرده شود.
خیانت به نسل از منظر کیفیت
این سخن که قناعت مرد به یک زن خیانت به نسل است، نه از نظر کمیت بلکه از نظر کیفیت؛ زیرا بسندهکردن مرد به یک زن، نسل او را ضعیف میکند و نسل در چند همسری قوی و نیرومند میگردد همانگونه که عالمان دینی متذکر شدهاند، مخصوص جوامع آلوده و شهوتران است. در این جوامع، مرد بدون سکس گروهی یا تماشای مناظر آن، شکوفا و شاد و تحریک نمیگردد و برای همین نطفه رشدیافته و قوی نمیشود. در جوامع آلوده مردان به خاطر نزدیکی و شهوترانی مفرط، رمق و توان جنسی ندارند و بدون مشاهده صحنههای جنسی زنده تازه نمیشوند و روی فرم نمیآیند؛ چنانچه مراکزی مخصوص آن دارند تا مردان شارژ شوند و مقدمهای برای تأثیرپذیری داشته باشند، وگرنه نمیتوانند عمل جنسی را انجام دهند. اگر مردان در عمل جنسی زیادهروی نکنند و اهل شهوترانی نباشند نیاز نیست برای تقویت نسل خود چند همسر داشته باشند. افراد سالم برخلاف افراد شهوتران، تراکم شهوت دارند و با تلنگری اروتیک برانگیخته میشوند. جوامع آلوده از نظر جنسی بیمار و ضعیف هستند و این افراد ناظر به همان جوامع سخن میگویند.
درنگ: چند همسری در جوامع سالم، همچون آبی زلال بر ریشه نسل، قوت میبخشد، اما در جوامع آلوده، تنها پوششی بر ضعفهاست.
فرهنگ چند همسری در جامعه
در جامعه ما چند همسری مورد اقبال قرار نمیگیرد. این به تربیت عرفی و به فرهنگ مردمی باز میگردد. در جامعه ایران، تک همسری جوانمردی دانسته و به آن افتخار میشود. اداره خانواده با یک همسر نیز زحمت فراوانی دارد و فقر کمبرخورداری و ناسازگاری و خشونت و ظلم مردان به زنان نیز فراوان است. زنان نیز محیطی برای خودنمایی ندارند و جلوهآرایی نمیکنند، از این رو تک همسری نهادینه شده است. جامعه مرفه نیز رفیقه و دوست میگیرند نه همسر. تک همسری را نمیشود برآمده از حسن اینجا گرفت، بلکه ریشه در مشکلات جامعه دارد. تک همسری جامعه برآمده از طبیعت زن و مرد نیست، بلکه محرومیتها و مشکلات آن را فرهنگ عمومی ساخته است. تعدد زوجات امری نیکو و پسندیده است که فرهنگ عمومی ندارد. عالمان دینی بحثهای پیشین خود را چنین خلاصه میکنند: تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی مرد. بدیهی است که اگر در اجتماعی مسئله فزونی نسبی عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت یا بسیار کم خواهد شد؛ و اگر بخواهیم در چنین شرایطی (فرضاً چنین شرایطی وجود پیدا کند) زنان بیشوهر نمانند تعدد زوجات نه کافی است و نه صحیح. برای این منظور چند چیز دیگر لازم است: اول عدالت اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر مرد نیازمند به ازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام نماید. دوم آزادی اراده و اختیار همسر برای زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجباراً به عقد یک مرد زندار پولدار درآورده نشود. بدیهی است که اگر زن آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زندار نخواهد شد و سر «هوو» نخواهد رفت. این اولیای زن هستند که به طمع پول، دختر یا خواهر خود را به مردان زندار پولدار میفروشند. سوم اینکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانهخرابکن اینقدر زیاد نباشد. عوامل اغوا، زنان شوهردار را از خانه شوهر به خانه بیگانه میکشد، چه رسد به زنان بیشوهر. اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تک همسری واقعی است باید در راه برقراری این سه عامل بکوشد، و الا منع قانونی تعدد زوجات جز اینکه راه فحشا را باز کند اثر دیگری ندارد.
عالمان دینی به جای تبیین دلایل طبیعی، فطری یا قرآنی چند همسری، هم آن را به اشتباه حق زن میدانند و هم معیار آن را فزونی زنان بدون شوهر بر مردان دانسته و هم به عملکرد غربیها و متفکران آنها که ناظر به جامعه آلوده خود هستند، توجه کرده است. وی عدالت اجتماعی و کار را از شرایط چند همسری قرار داده است، در حالی که این دو از شرایط تک همسری نیز میباشد، وگرنه مدیریت جامعه درگیر معضلات و بحرانهای اجتماعی خواهد شد. ازدواجهای اجباری همانطور که در چند همسری ممنوع است، در تک همسری نیز ممنوع میباشد و لازم است آزادی و اختیار زن و علاقه وی رعایت شود. از سوی دیگر چنین نیست که همیشه یک مرد فاقد همسر بهتر از مرد همسردار باشد و این امور اقتضایی و به صورت موردی ارزیابی میشود. عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانهخرابکن در تک همسری نیز نباید جامعه را آلوده سازد و شرایطی که عالمان دینی برشمرده است از امور اختصاصی چند همسری نیست. جامعه لازم است تفاوت توانمندیهای مردان را بشناسد و صداقت و مصممیت و احترام را حاکم سازد تا افراد به کمبودها و عقدهها و حسرتهای ناشی از آن مبتلا نشوند و با تصحیح فرهنگ عمومی، ریاکاری را از جامعه بزداید تا مرد توانمندی که میتواند با چند همسری شکوفا شود و نمیخواهد معصیت کند، زمینه نیل به آن را داشته باشد و این نشانه درک صحیح و رشد اوست. اگر جامعه به چنین رشدی نرسد، هم مرد هوسباز میشود و هم در برابر، زن نیز هوسبازتر از مرد به شکار مردان و سوداگری رو میآورد؛ چنانچه فرهنگ غالب غرب، خانواده را متزلزل ساخته و جامعه را بیبندوبار و زن را موضوع هوس و تحریک جنسی و حرکات اروتیک برای سوداگری قرار داده و عواطف را ضعیف ساخته و بیوفایی و خیانت را به تمامی شکلهای آن، حتی خیانت به رفیق رایج نموده است. اما موضوع این کتاب، تحلیل فلسفی زن و مرد غربی و افراد و فرهنگ عرفی و مردمی فلان کشور حتی کشوری مانند ایران نیست، بلکه موضوع ما شناخت طبیعت زن و مرد و این دو صنف از نوع انسان است.
درنگ: فرهنگ چند همسری، همچون بذری در خاک جامعه، نیاز به تربیت فطری دارد تا بارور شود، نه اینکه از محرومیتها روییده باشد.
نتیجهگیری بخش اول
در این بخش، معایب و مزایای چند همسری با نگاهی تحلیلی بررسی شد، و روشن گردید که این پدیده، همچون اقیانوسی پرتلاطم، تنها برای شناگران ماهر مناسب است. تمرکز بر اقتدار مردانه، تقسیم احساسات، کیفیت نسل و فرهنگ اجتماعی، نشان داد که چند همسری میتواند ابزاری برای شکوفایی باشد، مشروط به رعایت شرایط طبیعی و اخلاقی.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با کاوش در عمق چند همسری، همچون سفری به اعماق وجود انسانی، نشان داد که این پدیده، ریشه در فطرت دارد و میتواند مزایای فراوانی به ارمغان آورد، مشروط به اقتدار و عدالت. انتقادات به علم دینی در این زمینه، به صورت کلی، نشاندهنده نیاز به بازنگری در رویکردهای اجتماعی است، بدون آنکه به جنبههای فردی غفلت شود. در نهایت، شناخت طبیعت زن و مرد، کلیدی برای تعادل در روابط انسانی است.
متن کتاب اصل متمایز از شرح و تبیین و انتقاد آورده شده است. انتقادها به دیدگاههای عالمان دینی در باب چند همسری به شرح زیر فهرست میشوند:
- ۱
- ۲
- ۳
- ۴
اشتباه دانستن چند همسری به عنوان حق زن، در حالی که ریشه در طبیعت مرد دارد. این انتقاد نشان میدهد که تمرکز بر فزونی زنان بدون شوهر، از جنبههای طبیعی غفلت میکند و نیاز به تبیین فطری دارد.
توجه به عملکرد غربیها و جوامع آلوده، به جای دلایل قرآنی و طبیعی. این رویکرد، تحلیل را از مسیر اصلی منحرف میسازد و باید به اصول اسلامی بازگردد.
قرار دادن عدالت اجتماعی و کار به عنوان شرایط اختصاصی چند همسری، در حالی که اینها برای تک همسری نیز ضروری است. این دیدگاه، مسئله را پیچیدهتر میکند بدون آنکه تمایز روشنی ایجاد کند.
نادیده گرفتن اقتضایی بودن انتخاب همسر و ترجیح مرد مجرد بر همسردار، که باید موردی ارزیابی شود. این کلیگویی، از واقعیتهای فردی غفلت میورزد.