متن درس
در باب محرمیت و برهان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 84)
مقدمه
شناخت جایگاه زن در نظام آفرینش و تبیین ابعاد وجودی او از منظر قرآن کریم، عرفان و برهان، ضرورتی است که نهتنها به فهم عمیقتر حقیقت انسان کمک میکند، بلکه راهگشای درک روابط انسانی و الهی در چارچوب محرمیت و محبت است. این نوشتار، با نگاهی عمیق به معارف الهی، میکوشد تا با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، همراه با تحلیلهای برهانی و عرفانی، به تبیین جایگاه زن در نظام هستی بپردازد. ساختار این اثر بهگونهای تنظیم شده است که هر بخش، با حفظ استقلال محتوایی، در پیوندی معنایی با دیگر بخشها، تصویری جامع از موضوع ارائه دهد.
بخش اول: محرمیت و محبت الهی
محرمیت، بهمثابه دریچهای به سوی محبت راستین الهی، در نظام آفرینش جایگاهی والا دارد. این بخش، که برگرفته از جلسه سوم درسگفتارها است، به بررسی محرمیت از منظر قرآن کریم و عرفان میپردازد و با نقد و تحلیل دیدگاههای مطرحشده، به تبیین حقیقت محبت و جایگاه زن در این چارچوب مینشیند.
محبت تبعی و رحمت الهی
محبت، چونان جریانی زلال از سرچشمه رحمت الهی، قلب انسان را به سوی معبود رهنمون میشود. قرآن کریم در این باره میفرماید:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ
پس به برکت رحمت الهی با آنان نرمخو و مهربان شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی، بیگمان از پیرامون تو پراکنده میشدند.
(آل عمران: ۱۵۹)
این آیه شریفه بر آن است که محبت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، نه از سر اصالت ذاتی، بلکه بهواسطه رحمت الهی در قلب ایشان جاری شده است. محبت، چونان پرتویی از نور الهی، دلهای مؤمنان را به سوی حق جذب میکند. بااینحال، برخی تحلیلها این محبت را به شخص پیامبر نسبت دادهاند، حالآنکه حقیقت آن، تبعیبودن این محبت و وابستگی آن به رحمت الهی است.
درنگ: محبت الهی، چونان جریانی زلال، از سرچشمه رحمت حق بر دلهای پاک جاری میشود و انسان را به سوی محرمیت راستین هدایت میکند.
مظهر کامل زن در نظام آفرینش
زن، بهمثابه مظهری کامل از اسما و اوصاف الهی، در نظام هستی جایگاهی ویژه دارد. برخی عارفان، از جمله محیالدین ابنعربی، زن را بهدلیل جامعیت در مظهر بودن، کاملتر از مرد دانستهاند، زیرا او هم مظهر قبول و انفعال الهی است و هم مظهر فعل و تأثیر. این دیدگاه چنین تبیین شده است:
زن، چونان آیینهای تمامنما، اسما و اوصاف الهی را بهگونهای جامعتر از مرد بازمیتاباند. او نهتنها پذیرای تأثیرات الهی است، بلکه با جذبه خویش، مرد را به سوی خود میکشاند و بدینسان، مظهر فاعلیت الهی نیز میگردد.
بااینحال، این تحلیل نیازمند بازنگری است. کمال در ظهور، به معنای برتری وجودی نیست. همانگونه که هیولای اولی، بهعنوان پایینترین مرتبه تنزیل، وسیعترین قابلیت را برای پذیرش ظهورات دارد، اما برتر از دیگر موجودات شمرده نمیشود، زن نیز در مرتبه ناسوت، بهدلیل قابلیتهای وجودیاش، مظهر کاملتری است، اما این امر به معنای افضلیت ذاتی او بر مرد نیست.
درنگ: زن، بهمثابه مظهری جامع از اسما و اوصاف الهی، در مرتبه ناسوت جایگاهی والا دارد، اما این جامعیت، دلیلی بر برتری ذاتی او بر مرد نیست.
حکایات مشاهیر و محدودیتهای عرفانی
در بررسی جایگاه زنان در عرفان، گاه به حکایاتی از مشاهیر زن، مانند رابعة عدویه، اشاره میشود که بهعنوان نمونههایی از عرفان عملی و باطنی مطرح شدهاند. بااینحال، اتکا به حکایات تاریخی و ظواهر عبادی برای اثبات مقامات عرفانی، روشی ناکافی است. عرفان راستین، در گرو صفا و خلوص باطن است که در هر دو صنف زن و مرد ممکن است، اما دستیابی به مقامات والای عرفانی، مانند ولایت و دستگیری خلایق، در زنان بهندرت گزارش شده است.
زنان، هرچند در برخی مراتب عرفانی درخشیدهاند، بهدلیل محدودیتهای وجودی، کمتر توانستهاند مراتب عالی سفرهای سوم و چهارم عرفانی را طی کنند. این امر نه به معنای نفی قابلیتهای معنوی زنان، بلکه بهدلیل تفاوتهای وجودی میان دو صنف است که هر یک را برای نقشی خاص در نظام آفرینش آماده ساخته است.
درنگ: عرفان راستین، در گرو صفا و خلوص باطن است، اما دستیابی به مقامات عالی ولایت و دستگیری خلایق، بهویژه در زنان، امری نادر و استثنایی است.
نقد و تحلیل: کاستیهای تحلیل عرفانی
در بررسی دیدگاههای مطرحشده در این بخش، چند نقد اساسی قابل طرح است:
نقد ۱: نسبتدادن محبت الهی به شخص پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، بدون تأکید بر تبعیبودن آن، تحلیلی نارساست. محبت، چونان پرتویی از رحمت الهی، از سرچشمه حق جاری میشود و پیامبر تنها مجرای این فیض است.
نقد ۲: ادعای کمال زن در مظهر بودن، بدون تبیین دقیق تفاوت میان قابلیت و افضلیت، به خلط مفاهیم منجر شده است. کمال در ظهور، به معنای برتری ذاتی نیست و نیازمند تحلیل دقیقتر است.
نقد ۳: اتکا به حکایات تاریخی برای اثبات مقامات عرفانی زنان، بدون شواهد تجربی و مستند، از اعتبار علمی برخوردار نیست. عرفان، بیش از آنکه به ظواهر وابسته باشد، به عمق باطن و عبودیت وابسته است.
نقد ۴: تحلیلهای پیرایهای، مانند تفسیر نزدیکی جنازه زن به قبله، بدون استناد به احکام شرعی محرم و نامحرم، از دقت لازم برخوردار نیست. این تحلیلها باید در چارچوب فقهی بازنگری شوند.
نتیجهگیری بخش اول
محرمیت و محبت الهی، چونان دو بال برای پرواز به سوی حقیقت، انسان را به معبود نزدیک میسازد. زن، در این مسیر، بهمثابه مظهری جامع از اسما و اوصاف الهی، نقشی بیبدیل دارد، اما این نقش نباید به معنای برتری ذاتی او بر مرد تفسیر شود. نقدهای مطرحشده نشان میدهد که تحلیلهای عرفانی نیازمند دقت بیشتری در تبیین مفاهیم و پرهیز از خلط میان مراتب وجودی و ماهوی است.
بخش دوم: زن در برهان
این بخش، که برگرفته از جلسه چهارم درسگفتارها است، با پیوند به مباحث پیشین، به بررسی جایگاه زن از منظر برهان و عقل میپردازد. با تکیه بر استدلالهای فلسفی، تلاش میشود تا حقیقت وجودی زن و مرد در چارچوب برهانی تبیین گردد.
ساختار غیرمنطقی فصول
تقسیمبندی مباحث به سه بخش قرآنی، عرفانی و برهانی، اگرچه در ظاهر منظم به نظر میرسد، از منظر منطقی نیازمند بازنگری است. عقل و برهان، چونان بنیادی استوار، زیربنای هر معرفتی، از جمله فهم قرآن کریم و عرفان، است. از اینرو، سزاوار بود که بخش برهانی بر دیگر بخشها مقدم شود، زیرا عقل، معیار سنجش و تحلیل هر معرفتی است.
درنگ: برهان، چونان چراغی روشنگر، راهنمای فهم قرآن کریم و عرفان است و تقدم منطقی آن بر دیگر حوزههای معرفتی، ضرورتی انکارناپذیر است.
برابری در کمال وجود
از منظر فلسفی، کمال وجودی انسان، فارغ از جنسیت، در اصل مشترک است، اما تفاوت در کیفیت و کمیت این کمال، دو صنف زن و مرد را از یکدیگر متمایز میسازد. عقل عملی و احکام شرعی، مانند قیمومیت مرد بر زن، نشاندهنده تفاوتهای وجودی میان این دو صنف است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ
مردان سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خداوند برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده است.
(نساء: ۳۴)
این آیه، نهتنها به قیمومیت مردان اشاره دارد، بلکه بر تفاوتهای وجودی میان دو صنف تأکید میکند، بدون آنکه این تفاوت به معنای نفی کمال یکی از آنها باشد.
ناطقیت و جنسیت
فصل مقوم انسان، ناطقیت اوست، نه جنسیت. بااینحال، جنسیت، بهمثابه یکی از تشخصات وجودی انسان، در فعلیت خارجی او نقش دارد. در تعریف ماهوی انسان، جنسیت مطرح نیست، اما در وجود خارجی، هیچ انسانی بدون جنسیت متولد نمیشود. بنابراین، ادعای عدم دخالت جنسیت در انسانیت، خلطی میان لحاظ ماهوی و وجودی است.
درنگ: جنسیت، بهمثابه یکی از تشخصات وجودی انسان، در فعلیت خارجی او دخیل است، هرچند در تعریف ماهوی انسان مطرح نباشد.
بدن و نفس
بدن، چونان ابزاری برای نفس، در مراتب مختلف وجودی انسان حضور دارد. بااینحال، نمیتوان آن را صرفاً ابزار دانست، زیرا بدن، لازمه ذاتی انسان در ناسوت است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میگیرند.
(آل عمران: ۱۶۹)
این آیه بر حیات شهدا تأکید دارد، اما نفی جنسیت آنها را در برزخ نشان نمیدهد. بدن، هرچند در ناسوت لازمه ذاتی است، در مراتب دیگر وجودی نیز همراه انسان است و نمیتوان آن را صرفاً ابزار دانست.
فضیلت و برتری زن و مرد
تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد، معیار برتری یا فروتری نیست. هر صنف، با ویژگیهای خاص خود، مکمل دیگری است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ
آنان (زنان) برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید.
(بقره: ۱۸۷)
این آیه بر وحدت عاشقانه میان زن و مرد تأکید دارد، نه تقابل یا برتری یکی بر دیگری.
درنگ: زن و مرد، چونان دو بال یک پرنده، مکمل یکدیگرند و وحدت عاشقانه آنها، کمال انسانی را به ارمغان میآورد.
نقد و تحلیل: کاستیهای برهانی
در این بخش نیز چند نقد اساسی مطرح است:
نقد ۵: ساختار غیرمنطقی فصول، که برهان را پس از قرآن و عرفان قرار داده، با تقدم منطقی عقل بر دیگر حوزههای معرفتی ناسازگار است.
نقد ۶: ادعای برابری کامل زن و مرد در کمال وجود، بدون توجه به تفاوتهای کیفی و کمی، به خلط مفاهیم منجر شده است.
نقد ۷: نادیدهگرفتن جنسیت بهعنوان تشخص وجودی انسان، خلطی میان تعریف ماهوی و وجودی است.
نقد ۸: نگاه ابزارگرایانه به بدن، بدون توجه به لزوم ذاتی آن در ناسوت، از دقت برهانی برخوردار نیست.
نتیجهگیری بخش دوم
برهان، چونان مشعلی فروزان، راهنمای فهم حقیقت زن و مرد در نظام آفرینش است. تفاوتهای وجودی میان این دو صنف، نه به معنای برتری یکی بر دیگری، بلکه بهمثابه مکملبودن آنها در مسیر کمال است. نقدهای مطرحشده نشان میدهد که تحلیلهای برهانی نیازمند دقت بیشتری در تفکیک مفاهیم ماهوی و وجودی است.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم، روایات و تحلیلهای برهانی و عرفانی، به تبیین جایگاه زن در نظام آفرینش پرداخت. محرمیت و محبت الهی، بهمثابه دو رکن اساسی، انسان را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. زن، بهعنوان مظهری جامع از اسما و اوصاف الهی، در کنار مرد، مکمل نظام خلقت است. تفاوتهای وجودی میان این دو صنف، نه مانعی برای کمال، بلکه زمینهساز وحدت عاشقانهای است که در قرآن کریم به زیبایی ترسیم شده است. نقدهای مطرحشده در این اثر، بر ضرورت بازنگری در تحلیلهای عرفانی و برهانی تأکید دارد تا از خلط مفاهیم و تفاسیر نادرست پرهیز شود.