در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

زن و زندگی 86

متن درس

بررسی تطبیقی نفس و قوای آن در فلسفه و عرفان اسلامی

بررسی تطبیقی نفس و قوای آن در فلسفه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه 86

مقدمه

نفس انسانی، به‌مثابه جوهره‌ای متعالی و کانون وجود آدمی، در فلسفه و عرفان اسلامی جایگاهی محوری دارد. این جوهره، که هم‌زمان منشأ ادراکات نظری و کنش‌های عملی است، در بطن خود وحدتی عمیق و انسجامی ذاتی را نهفته دارد. در این نوشتار، با تکیه بر نگرش‌های عمیق عرفانی و فلسفی، به کاوش در چیستی نفس، قوای آن و رابطه میان شئون نظری و عملی آن پرداخته می‌شود. همچنین، با نگاهی نقادانه، برخی از دیدگاه‌های رایج در این حوزه بررسی و تحلیل می‌گردد تا تصویری روشن و جامع از این موضوع ارائه شود. این نوشتار، با رویکردی علمی و نظام‌مند، می‌کوشد تا ضمن حفظ اصالت مفاهیم، با زبانی فاخر و متناسب با فضای آکادمیک، به تبیین این مسائل بپردازد.

بخش اول: وحدت نفس و قوای آن

نفس انسانی، چونان دریایی ژرف، تمامی شئون وجودی آدمی را در خود جای داده و قوای نظری و عملی، چون امواجی برخاسته از این دریا، در ذات خود از آن جدایی‌ناپذیرند. برخلاف برخی دیدگاه‌ها که قوای نظری و عملی را به‌سان دو جناح متمایز و گسسته از یکدیگر می‌پندارند، نفس در حقیقت وحدتی یکپارچه دارد که قوای آن، جلوه‌های گوناگون این جوهره واحدند.

نقد دیدگاه دوگانه‌انگاری قوا

برخی متون، با تعبیری نادقیق، نفس را به دو شأن نظری و عملی تقسیم کرده و این دو را چون دو بال پرنده‌ای جدا از هم تصور می‌کنند. چنین نگاهی، به خطای تشتت در فهم نفس می‌انجامد. برای نمونه، در یکی از متون آمده است: «انسانیت انسان دو جناح و دو شأن جدا از هم دارد. اگر انسان بخواهد به کمال برسد، هم باید در جناح نظر کامل شود و هم در جناح عمل متکامل گردد. عمل دل و قلب هدف است و کار عقل نظر، که اندیشه و تفکر است، ابزار است» (ص 263). این تعبیر، با فروکاستن عقل به ابزار و جدایی آن از عمل، به خطای فلسفی گرفتار آمده است.

درنگ: نفس انسانی، وحدتی ذاتی دارد و قوای نظری و عملی آن، جلوه‌هایی از یک حقیقت واحدند. جداسازی این قوا، به‌سان تجزیه نور به رنگ‌های گوناگون است که هرچند در ظاهر متمایزند، در اصل از یک منبع سرچشمه می‌گیرند.

نفس، نه‌تنها در ذات خود یکپارچه است، بلکه تمامی شئون آن، از جمله اندیشه، اراده و عمل، در هم تنیده و متحدند. حتی نمودهای ظاهری انسان، مانند پوشش، از این حقیقت متأثر است؛ چنان‌که می‌توان از لباس آدمی، باطن او را دریافت. بدن انسان نیز، چون آیینه‌ای، شعور و آگاهی نفس را بازمی‌تاباند.

پیوند نظر و عمل در نفس

اندیشه و عمل، برخلاف تصور برخی، از یکدیگر جدا نیستند. اندیشیدن خود عملی است که از شئون نفس سرچشمه می‌گیرد و عمل نیز ظهوری از اندیشه و اراده است. با مرگ، این شئون به معرفت و قرب الهی تبدیل می‌شوند، چنان‌که در متنی دیگر آمده است: «اگر انسانی به این مقام بالا نایل شد، عملش عین قدرت و قدرتش عین علم می‌شود» (ص 265). این بیان، به زیبایی وحدت میان علم و عمل را نشان می‌دهد. هرچه این وحدت در مراتب عالی‌تر تحقق یابد، اقتدار نفس افزون‌تر می‌گردد.

قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ

گفت: همانا خداوند او را بر شما برگزیده و در دانش و نیروی جسمانی برتری داده است.

(سوره بقره، آیه 247)

این آیه کریم، برتری در علم و جسم را به‌عنوان دو وجه مکمل کمال انسانی معرفی می‌کند، که نشان‌دهنده پیوند عمیق میان قوای نظری و عملی است.

نقد ابزارانگاری عقل

دیدگاه ابزارانگارانه نسبت به عقل، که آن را صرفاً وسیله‌ای برای عمل می‌داند، به خطای دیگری می‌انجامد. عقل، فرمانده دانش‌های صوری است و ابزار فهم و تحصیل علم، اما خود دانش نیست. دانش می‌تواند نفسانی، عقلانی یا قلبی باشد و منحصر به علوم تجربی یا عقلی نیست. اندیشه صوری، بدون پیوند با علوم قلبی، راکد می‌ماند و تنها با دل به حرکت و تکامل می‌رسد.

درنگ: عقل، چونان مشعلی است که راه دانش را روشن می‌کند، اما اگر از نور قلب بی‌بهره ماند، در تاریکی رکود گرفتار می‌شود.

نتیجه‌گیری بخش

نفس انسانی، چونان گوهری یکپارچه، قوای نظری و عملی را در خود متحد ساخته و جداسازی این قوا، خطایی در فهم حقیقت نفس است. عقل و عمل، هر دو از شئون نفس‌اند و در مراتب کمال، به وحدتی رحمانی دست می‌یابند که اقتدار و معرفت آدمی را فزونی می‌بخشد.

بخش دوم: نقد مفهوم حجاب‌های نفس

بحث از حجاب‌های نفس، از موضوعات کلیدی در عرفان اسلامی است که نیازمند تبیینی دقیق و علمی است. برخلاف برخی تصورات، حجاب‌ها، حتی حجاب‌های نوری، از شئون نفس نیستند، بلکه امری عدمی و ناشی از ناتوانی نفس در پذیرش خیرند.

ماهیت عدمی حجاب‌ها

حجاب‌های نفس، چونان سایه‌هایی بر نور وجود، از فقدان توان پذیرش خیر پدید می‌آیند. این حجاب‌ها، چه مادی و چه نوری، به ذات نفس تعلق ندارند، بلکه از موانع بیرونی یا درونی سرچشمه می‌گیرند که نفس را از دریافت حقیقت بازمی‌دارند. برخلاف آنچه در برخی متون آمده، این حجاب‌ها ارتباط مستقیمی با مسائل حقوقی، مانند حقوق زن و مرد، ندارند و باید در جایگاهی مستقل بررسی شوند.

درنگ: حجاب‌های نفس، چونان غباری بر آینه وجود، مانع انعکاس نور حقیقت‌اند، اما ذاتی نفس نبوده و با تهذیب و معرفت‌جویی زایل می‌گردند.

نقد خلط موضوعات

برخی متون، با ورود به موضوعات غیرمرتبط، از ساختار علمی در بررسی مسائل پرهیز کرده‌اند. برای نمونه، بحث حجاب‌های نفس در متنی با موضوع حقوق زن و مرد مطرح شده که این خلط، به پراکندگی در تحلیل می‌انجامد. هر موضوع علمی نیازمند ساختاری منسجم و مستقل است تا از آشفتگی در استدلال جلوگیری شود.

نتیجه‌گیری بخش

حجاب‌های نفس، امری عدمی و غیرذاتی‌اند که با معرفت و تهذیب نفس زایل می‌شوند. بررسی این موضوع، نیازمند چارچوبی علمی و مستقل است که از خلط با مسائل غیرمرتبط پرهیز کند.

بخش سوم: بررسی تفاوت‌های طبیعی زن و مرد

تفاوت‌های طبیعی میان زن و مرد، از موضوعات بنیادین در فهم جایگاه هر یک در نظام خلقت است. این تفاوت‌ها، نه به معنای نقصان یکی بر دیگری، بلکه به‌مثابه مکمل بودن آن‌هاست که هر یک را برای ایفای نقشی خاص در جامعه آماده می‌سازد.

نقد دیدگاه‌های عاطفه‌محور درباره زنان

برخی متون، با تأکید بر عاطفه و انفعال زنان، مدعی‌اند که زنان در ذکر و سلوک معنوی از مردان پیشی می‌گیرند. برای نمونه، در متنی آمده است: «تنها سخن از حجم مغز مرد نیست، بلکه سخن از ظرافت گرایش قلب زن هم هست. این‌که زن زودتر گریه می‌کند به‌خاطر آن است که دستگاه پذیرش او عاطفی‌تر است» (ص 274). این دیدگاه، با خلط میان عاطفه و معرفت، به خطایی در تحلیل می‌انجامد.

اگر زنان در سلوک معنوی موفق‌تر بودند، انتظار می‌رفت که عارفان واصل و آثار عرفانی برجسته‌ای از زنان در تاریخ ثبت شود، حال آن‌که چنین نیست. گرایش عاطفی زنان، اغلب در سطحی ظاهری و کوتاه‌دامنه است و با تضرع معرفتی تفاوت دارد. برای نمونه، ناله‌های ناشی از دردهای جسمانی، چون زایمان، با ناله‌های عرفانی ناشی از هجر الهی هم‌سنخ نیست.

درنگ: عاطفه، چونان رودی خروشان است که اگر با معرفت هدایت نشود، به سیلابی بی‌هدف بدل می‌گردد. معرفت، راهبر عاطفه به سوی کمال است.

نقد قیمومیت و انفعال

قرآن کریم، با تأکید بر قیمومیت مردان بر زنان، به تفاوت‌های طبیعی میان این دو صنف اشاره دارد:

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ

مردان سرپرست زنان‌اند.

(سوره نساء، آیه 34)

این قیمومیت، ناشی از اقتضای طبیعی انفعال زنان است که اطاعت در امور مربوط به شأن همسر را ایجاب می‌کند. این تفاوت، نه به معنای نقصان، بلکه به‌مثابه نظمی طبیعی در نظام خلقت است.

نتیجه‌گیری بخش

تفاوت‌های طبیعی زن و مرد، چونان دو رنگ مکمل در تابلوی خلقت، هر یک را برای نقشی خاص مهیا ساخته است. فهم این تفاوت‌ها، نیازمند پرهیز از خلط مفاهیم عاطفی و معرفتی و توجه به نظم طبیعی خلقت است.

بخش چهارم: تحلیل نمونه‌های تاریخی زنان

بررسی نمونه‌های تاریخی زنان، مانند ملکه سبأ، می‌تواند به فهم جایگاه زنان در نظام اجتماعی و معنوی یاری رساند. با این حال، تعمیم این نمونه‌ها به کل صنف زنان نیازمند دقتی علمی است.

ملکه سبأ: نمونه‌ای از عقلانیت

قرآن کریم از ملکه سبأ به‌عنوان زنی عاقل و حق‌پذیر یاد می‌کند که با تدبیر سیاسی و عقلانیت، کشور یمن را اداره کرد و در برابر پیام حق تسلیم شد. در متنی آمده است: «ملکه سبأ برای پذیرش حق آماده شد، در حالی که قدرتش از سلاطین دیگر کمتر نبود، اما عاقل‌تر از سایر مردها بود» (ص 286). با این حال، نمی‌توان از این نمونه، حکمی کلی برای صنف زنان استنباط کرد، زیرا قرآن کریم از زنان شروری چون همسر ابولهب نیز یاد کرده است:

حَمَّالَةَ الْحَطَبِ

حامل هیزم.

(سوره مسد، آیه 4)

این آیه، به صراحت از شرارت برخی زنان سخن می‌گوید، که نشان‌دهنده تفاوت‌های فردی در میان زنان است.

نقد تعمیم نمونه‌های فردی

استناد به نمونه‌های فردی، مانند ملکه سبأ یا خدیجه کبری (س)، برای اثبات برتری صنف زنان، خطایی روش‌شناختی است. نبوغ و عقلانیت، امری فردی و نادر است و نمی‌توان آن را به کل صنف زنان یا مردان تعمیم داد.

درنگ: چونان ستارگان در آسمان، برخی افراد از هر صنف می‌درخشند، اما این درخشش، به کل آسمان تعمیم نمی‌یابد.

نتیجه‌گیری بخش

نمونه‌های تاریخی، چون ملکه سبأ، نشان‌دهنده ظرفیت‌های بالای برخی زنان در عقلانیت و حق‌پذیری است، اما تعمیم این ویژگی‌ها به کل صنف زنان، خطایی روش‌شناختی است که نیازمند پرهیز است.

بخش پنجم: حل شبهات و روایات معارض

یکی از چالش‌های اساسی در بحث تفاوت‌های زن و مرد، شبهاتی است که از برخی روایات، مانند روایت نهج‌البلاغه، برمی‌خیزد. این بخش به بررسی این شبهات و پاسخ به آن‌ها می‌پردازد.

نقد شبهه نقصان ایمان زنان

روایتی در نهج‌البلاغه آمده است که زنان را در ایمان، عقل و حظ اقتصادی ناقص می‌شمرد: «معاشر الناس، ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول…» (نهج‌البلاغه). این روایت، نه در مقام نکوهش زنان، بلکه در تبیین تفاوت‌های طبیعی میان زن و مرد است. برای نمونه، نقصان ایمان به دلیل محرومیت زنان از نماز و روزه در ایام حیض، امری شرعی و طبیعی است که حکمت آن در نظام خلقت نهفته است.

إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ

همانا خداوند بر مردم فضل و بخشش دارد، ولی اکثر آن‌ها سپاس نمی‌گزارند.

(سوره بقره، آیه 243)

این آیه، نشان می‌دهد که بیان ویژگی‌های یک صنف، لزوماً به معنای نکوهش نیست، بلکه تبیینی علمی از واقعیت است.

نقد شبهه شهادت زنان

قرآن کریم در باب شهادت می‌فرماید:

وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الاُْخْرَى

و دو شاهد از مردان خود بطلبید، و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از میان شاهدان مورد رضایت شما، تا اگر یکی فراموش کرد، دیگری او را یادآوری کند.

(سوره بقره، آیه 282)

این آیه، نه به نقصان عقل زنان، بلکه به احتمال فراموشی ناشی از درگیری‌های روزمره اشاره دارد. ضعف حافظه در شرایط خاص، با نقص عقل تفاوت دارد و این تفاوت، حکمت الهی در نظام شهادت را نشان می‌دهد.

نقد شبهه نصف‌بودن ارث

درباره نصف‌بودن ارث زنان، برخی آن را نشانه نقصان می‌دانند، حال آن‌که مالکیت مال، به‌خودی‌خود کمال یا نقصان نیست. مال پاکیزه و حلال، اگر در راه خیر مصرف شود، کمال است، اما مال حرام یا محرومیت از مال به دلیل تکدی، نقصان است. نظام ارث، بر اساس اقتضائات طبیعی و اجتماعی تنظیم شده و نمی‌توان آن را با نفقه یا مهر جبران کرد، زیرا مهر می‌تواند غیرمادی باشد.

نقدهای مطرح‌شده

در ادامه، نقدهای وارد بر متن اصلی به‌صورت فهرست‌وار و با شرح مفصل ارائه می‌شود:

  1. نقد دوگانه‌انگاری قوای نفس: تعبیر از نفس به‌عنوان دارای دو جناح جداگانه، با وحدت ذاتی نفس ناسازگار است. این دیدگاه، به خلط میان مراتب نفس و شئون آن می‌انجامد و فهمی ناقص از حقیقت نفس ارائه می‌دهد. شرح: نفس، چونان گوهری یکپارچه، تمامی قوای نظری و عملی را در خود متحد ساخته و جداسازی این قوا، خطایی فلسفی است که به تشتت در تحلیل می‌انجامد.
  2. نقد ابزارانگاری عقل: فروکاستن عقل به ابزار عمل، جایگاه عقل به‌عنوان فرمانده دانش‌ها را نادیده می‌گیرد. شرح: عقل، نه‌تنها ابزار فهم است، بلکه خود مبدأ ادراکات و معرفت‌های قلبی است که بدون آن، دانش راکد می‌ماند.
  3. نقد خلط حجاب‌های نفس با حقوق زن و مرد: طرح موضوع حجاب‌های نفس در کنار حقوق زن و مرد، به پراکندگی در تحلیل می‌انجامد. شرح: حجاب‌ها، امری عدمی و غیرمرتبط با مسائل حقوقی‌اند و نیازمند بررسی در چارچوبی مستقل‌اند.
  4. نقد تأکید بر عاطفه زنان: ادعای برتری زنان در سلوک معنوی به دلیل عاطفه، با شواهد تاریخی و عرفانی ناسازگار است. شرح: عاطفه زنان، اگر با معرفت همراه نشود، به تضرع‌های سطحی محدود می‌ماند و نمی‌تواند به‌عنوان مبنای برتری معنوی تلقی شود.
  5. نقد تعمیم نمونه‌های فردی: استناد به نمونه‌هایی چون ملکه سبأ برای اثبات برتری صنف زنان، خطایی روش‌شناختی است. شرح: نبوغ و عقلانیت، امری فردی است و نمی‌توان آن را به کل صنف تعمیم داد.
  6. نقد تفسیر نادرست روایت نهج‌البلاغه: تفسیر نقصان ایمان زنان به‌عنوان کمی ایمان، با متن روایت ناسازگار است. شرح: روایت، به نقصان ایمان به دلیل ترك برخی اعمال اشاره دارد، نه کمی ایمان، و این نقصان، حکمت شرعی دارد.

نتیجه‌گیری بخش

شبهات مطرح‌شده درباره تفاوت‌های زن و مرد، با تبیین دقیق و علمی قابل رفع‌اند. روایات، نه در مقام نکوهش، بلکه در تبیین تفاوت‌های طبیعی‌اند که حکمت آن‌ها در نظام خلقت نهفته است.

جمع‌بندی نهایی

نفس انسانی، چونان گوهری یکپارچه، تمامی شئون نظری و عملی را در خود متحد ساخته و هرگونه جداسازی این شئون، به خطایی در فهم حقیقت نفس می‌انجامد. حجاب‌های نفس، امری عدمی و مانع دریافت حقیقت‌اند که با تهذیب و معرفت‌جویی زایل می‌شوند. تفاوت‌های طبیعی زن و مرد، نه نشانه نقصان، بلکه مکمل بودن آن‌هاست که هر یک را برای نقشی خاص در نظام خلقت آماده می‌سازد. بررسی نمونه‌های تاریخی و روایات، نیازمند دقتی علمی است تا از تعمیم‌های نادرست و خلط مفاهیم پرهیز شود. این نوشتار، با نگاهی نقادانه و نظام‌مند، کوشید تا با زبانی فاخر و آکادمیک، به تبیین این مسائل بپردازد و راه را برای فهمی عمیق‌تر از نفس و جایگاه آن در نظام هستی هموار سازد.

با نظارت صادق خادمی