متن درس
تفسیر آیه متشابهات: تأویل و جایگاه راسخون فی العلم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه یازدهم
مقدمه
موضوع تأویل در قرآن کریم از مسائل بنیادین در تفسیر و فهم معانی باطنی آیات است که جایگاه ویژهای در اعتقادات شیعه دارد. این نوشتار به بررسی دقیق آیه ۷ سوره آلعمران، معروف به آیه متشابهات، میپردازد و با تمرکز بر نقش راسخون فی العلم در فهم تأویل، به تحلیل ادبی، معنایی و اعتقادی این آیه اختصاص دارد. محور اصلی بحث، اختلاف تفسیری میان مفسران شیعه و سنی درباره نقش «واو» در عبارت «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» و پیامدهای اعتقادی آن است. هدف، ارائه تفسیری منسجم و قرآنی است که جایگاه راسخون، بهویژه ائمه معصومین علیهمالسلام، را بهعنوان عالمان به تأویل تبیین کند. این بررسی با استناد به متن قرآن کریم و تحلیلهای تفسیری، بهویژه نقد دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، انجام میشود.
بخش اول: اهمیت تأویل و جایگاه راسخون فی العلم در قرآن کریم
تأویل: کلید فهم باطن آیات
تأویل در قرآن کریم به معنای فهم معانی عمیق و باطنی آیات است که فراتر از ظاهر الفاظ، به مقاصد الهی اشاره دارد. این مفهوم برای شیعه از منظر اعتقادی اهمیتی بسزا دارد، زیرا ائمه معصومین علیهمالسلام بهعنوان راسخون فی العلم، عالمان به تأویل شناخته میشوند. این اعتقاد، مرجعیت علمی و معنوی ائمه را در برابر دیگر فرق اسلامی برجسته میسازد. قرآن کریم بهعنوان سندی مشترک میان همه مسلمین، باید مبنای اثبات این جایگاه باشد، زیرا روایات، هرچند برای شیعه معتبرند، در گفتوگوهای بینفرقهای به دلیل عدم پذیرش عام، کارایی محدودی دارند.
درنگ: اثبات علم راسخون به تأویل از قرآن کریم، ضرورتی اعتقادی و استراتژیک برای شیعه است، زیرا قرآن سند مشترک همه مسلمین است و استدلال قرآنی در مناظرات کلامی اقتدار بیشتری دارد.
متن و ترجمه آیه متشابهات
متن آیه (سوره آلعمران، آیه ۷):
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
ترجمه: اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد؛ بخشی از آن آیات محکماند که پایه و اساس کتاباند، و بخشی دیگر متشابه. اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنهجویی و در پی تأویل آن، از متشابهات پیروی میکنند، در حالی که تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند. آنان میگویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمیگیرند.
بخش دوم: اختلاف تفسیری درباره نقش «واو» در آیه
دو قرائت اصلی: عطف یا استیناف
محور اصلی اختلاف میان مفسران شیعه و سنی در تفسیر آیه ۷ سوره آلعمران، به نقش «واو» در عبارت «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» بازمیگردد. این اختلاف، ریشه در دو قرائت ادبی و اعتقادی دارد:
- واو عطف: در این قرائت، راسخون فی العلم معطوف بر «اللَّه» هستند، به این معنا که «وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ». در این حالت، راسخون نیز عالمان به تأویلاند و «یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ» بهعنوان حال یا صفت آنها تلقی میشود.
- واو استیناف: در این قرائت، «واو» آغازگر جملهای جدید است، به این معنا که «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ». در این حالت، راسخون مبتدا و «یَقُولُونَ» خبر آن است، و علم تأویل منحصر به خداوند میشود.
این اختلاف، پیامدهای عمیقی در اعتقادات شیعه و سنی دارد. قرائت عطفی، که مورد تأکید شیعه است، جایگاه ویژهای برای راسخون، بهویژه ائمه معصومین علیهمالسلام، قائل است، در حالی که قرائت استینافی، که برخی مفسران سنی مانند حنفیه و شافعیه از آن حمایت میکنند، علم تأویل را به خداوند محدود میکند.
درنگ: قرائت عطفی «واو» با سیاق آیه و جایگاه ممتاز راسخون در برابر منحرفان هماهنگتر است و از منظر شیعه، مرجعیت علمی ائمه را تقویت میکند.
تحلیل ادبی «واو»
از منظر ادبی، هر دو قرائت عطف و استیناف از نظر نحوی ممکناند. بااینحال، قرائت عطفی با سیاق آیه هماهنگی بیشتری دارد. در این قرائت، راسخون بهعنوان گروهی با علم عمیق معرفی شدهاند که در مقابل کسانی که در دلهایشان انحراف است، قرار دارند. این جایگاه ممتاز، توانایی آنها در فهم تأویل را تأیید میکند. در مقابل، قرائت استینافی راسخون را به ایمانآوردن محدود میکند، که با هدف آیه (تبیین برتری راسخون) تناسب کمتری دارد.
برای مثال، اگر «واو» را استیناف بگیریم، جمله «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ» به معنای آن است که راسخون صرفاً ایمان میآورند، در حالی که آیه در مقام بیان ویژگیای خاص (علم به تأویل) است. این قرائت، جایگاه راسخون را به سطح مؤمنان عادی تنزل میدهد، که با سیاق آیه ناسازگار است.
مشکلات قرائت استینافی
قرائت استینافی با مشکلات متعددی روبهروست:
- عدم تناسب معنایی: اگر راسخون صرفاً به ایمانآوردن محدود شوند، جایگاه ممتاز آنها در برابر منحرفان تضعیف میشود.
- مفهومگیری نادرست: استیناف به این معناست که غیر راسخون نمیگویند «آمَنَّا بِهِ»، در حالی که آیات دیگر، مانند آیه ۱۶۲ سوره نساء، نشان میدهند که مؤمنان عادی نیز ایمان میآورند.
- ضعف در سیاق: استیناف، موضوع اصلی آیه (تأویل متشابهات) را به موضوعی فرعی (ایمانآوردن) منحرف میکند.
این مشکلات نشان میدهند که قرائت استینافی با هدف آیه و جایگاه راسخون ناسازگار است. در مقابل، قرائت عطفی، که راسخون را عالم به تأویل میداند، از نظر معنایی و ادبی قویتر است.
بخش سوم: دیدگاه علامه طباطبایی و نقد آن
دیدگاه علامه در تفسیر المیزان
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (جلد سوم، صفحه پنجم) معتقد است که آیه ۷ سوره آلعمران بهصورت صریح دلالت بر علم راسخون به تأویل ندارد. او میفرماید: «هَلْ یَعْلَمُ تَأْوِیلَ الْقُرْآنِ غَیْرُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؟» و بیان میکند که علم تأویل در درجه اول مختص خداوند است، مگر اینکه دلایل منفصل (روایات) علم دیگران را ثابت کند. وی تأکید میکند که آیه دلالت صریحی بر علم راسخون به تأویل ندارد و این علم را در انحصار خداوند میداند.
درنگ: دیدگاه علامه طباطبایی، که دلالت صریح آیه بر علم راسخون به تأویل را نفی میکند، از منظر شیعه چالشبرانگیز است، زیرا اثبات قرآنی این علم برای دفاع از مرجعیت علمی ائمه ضروری است.
نقد دیدگاه علامه
این دیدگاه از منظر اعتقادی شیعه قابل نقد است، زیرا شیعه تأکید دارد که ائمه معصومین علیهمالسلام بهعنوان راسخون فی العلم، عالمان به تأویلاند و این علم باید از قرآن کریم قابل استنباط باشد. نفی دلالت قرآنی بر علم راسخون به تأویل، میتواند در مناظرات کلامی با اهل سنت نقطه ضعف تلقی شود، زیرا قرآن سند مورد پذیرش همگان است، برخلاف روایات که برای غیرشیعیان حجت نیست. این امر ضرورت بازنگری در تفسیر علامه و ارائه استدلالهای قرآنی قویتر را نشان میدهد.
بهعنوان تمثیلی فاخر، میتوان گفت که قرآن کریم چون دریایی ژرف است که گوهرهای معرفت در اعماق آن نهفته است. راسخون فی العلم، مانند غواصانی ماهر، توانایی دسترسی به این گوهرها را دارند، در حالی که دیدگاه علامه، گویی این غواصان را از دسترسی به اعماق محروم میکند، امری که با جایگاه ممتاز آنها در قرآن ناسازگار است.
خطر دیدگاه علامه برای اعتقادات شیعه
نفی دلالت قرآنی بر علم راسخون به تأویل، از منظر شیعه خطرناک است، زیرا تضعیف جایگاه ائمه در فهم تأویل قرآن میتواند به تضعیف مرجعیت معنوی و علمی آنها منجر شود. این خطر بهویژه در بستر مناظرات کلامی برجسته میشود، زیرا قرآن بهعنوان سندی مشترک، باید مبنای اثبات جایگاه ائمه باشد. اگر شیعه نتواند از متن قرآن اثبات کند که راسخون عالم به تأویلاند، استدلالهای روایی در برابر غیرشیعیان کارآمد نخواهد بود.
بخش چهارم: شواهد قرآنی برای علم راسخون به تأویل
سیاق آیه متشابهات
سیاق آیه ۷ سوره آلعمران، تفاوت میان منحرفان و راسخون را برجسته میسازد. منحرفان به دنبال فتنهجویی و تأویل نادرست متشابهاتاند، در حالی که راسخون با علم عمیق خود، توانایی فهم صحیح تأویل را دارند. این سیاق، قرائت عطفی را تقویت میکند، زیرا راسخون در برابر منحرفان بهعنوان گروهی با علم ممتاز معرفی شدهاند.
استعمال راسخون در قرآن کریم
واژه «راسخون» تنها دو بار در قرآن کریم آمده است: در آیه ۷ سوره آلعمران و آیه ۱۶۲ سوره نساء. در آیه نساء، راسخون فی العلم از یهود بهعنوان کسانی معرفی شدهاند که به وحی الهی ایمان دارند، که نشاندهنده علم عمیق آنهاست:
متن آیه (سوره نساء، آیه ۱۶۲):
لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا
ترجمه: اما راسخان در علم از ایشان و مؤمنان، به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده ایمان میآورند، و اقامهکنندگان نماز و پرداختکنندگان زکات و ایمانآورندگان به خداوند و روز واپسین، ایناناند که بهزودی پاداشی بزرگ به آنها خواهیم داد.
این آیه نشان میدهد که راسخون فی العلم گروهی خاص با علم عمیقاند که از مؤمنان عادی متمایزند. این تمایز، قرائت عطفی در آیه متشابهات را تأیید میکند.
آیات مشابه
آیاتی مانند آیه ۱۲ سوره لقمان، که به عطای حکمت به لقمان اشاره دارد («وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ»), نشان میدهند که خداوند علم خاص را به برخی بندگان عطا کرده است. این امر میتواند شامل علم تأویل برای راسخون باشد، که با جایگاه ممتاز آنها سازگار است.
درنگ: شواهد قرآنی، مانند سیاق آیه متشابهات و استعمال راسخون در آیه ۱۶۲ سوره نساء، قرائت عطفی را تأیید میکنند و نشان میدهند که راسخون فی العلم، بهویژه ائمه معصومین علیهمالسلام، عالمان به تأویلاند.
بخش پنجم: جایگاه روایات در اثبات علم راسخون
روایات شیعی، مانند احادیث منقول از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، صراحتاً ائمه را راسخون فی العلم و عالمان به تأویل معرفی میکنند. برای نمونه، در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده است:
حدیث: «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَنَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ»
ترجمه: ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل آن را میدانیم.
بااینحال، این روایات در مناظرات با غیرشیعیان به دلیل عدم پذیرش عام، کارایی محدودی دارند. ازاینرو، استناد به قرآن کریم برای اثبات علم راسخون به تأویل، استراتژی مناسبتری است.
بخش ششم: نقد دیدگاه حنفیه و برخی قدما
برخی مفسران اهل سنت، مانند حنفیه و شافعیه، معتقدند که «واو» استینافی است و علم تأویل منحصر به خداوند است. این دیدگاه، راسخون را از علم تأویل مستثنی میکند و جایگاه آنها را به ایمان عادی تقلیل میدهد.
این دیدگاه از منظر شیعه قابل نقد است، زیرا:
- با سیاق آیه، که راسخون را در مقابل منحرفان قرار داده، ناسازگار است.
- جایگاه ممتاز راسخون را تضعیف میکند.
- با آیاتی که عطای علوم خاص به بندگان را تأیید میکنند، مانند آیه ۱۲ سوره لقمان، تناقض دارد.
بهسان چشمهای زلال که از کوهساری بلند سرچشمه میگیرد، قرآن کریم راه معرفت را برای همه گشوده است. محدود کردن علم تأویل به خداوند، گویی این چشمه را از دسترس بندگان برگزیده دور میسازد، امری که با حکمت الهی ناسازگار است.
بخش هفتم: تفاوت راسخون و مؤمنون در قرآن کریم
قرآن کریم در آیه ۱۶۲ سوره نساء، راسخون فی العلم و مؤمنون را بهعنوان دو گروه متمایز معرفی میکند. راسخون گروهی خاص با علم عمیقاند، در حالی که مؤمنان شامل عموم ایمانآورندگاناند. این تمایز نشان میدهد که هر مؤمنی لزوماً راسخ نیست، اما هر راسخی مؤمن است.
این تمایز، قرائت عطفی را تقویت میکند، زیرا راسخون به دلیل علم عمیق خود، توانایی فهم تأویل را دارند، در حالی که ایمان عادی نیازی به رسوخ ندارد. برای مثال، در آیه ۲ سوره بقره، مؤمنان بهعنوان کسانی معرفی شدهاند که به غیب ایمان میآورند، بدون نیاز به رسوخ در علم.
درنگ: تمایز قرآنی میان راسخون و مؤمنون، جایگاه ممتاز راسخون را تأیید میکند و قرائت عطفی را بهعنوان تفسیری هماهنگ با سیاق قرآن تقویت میکند.
بخش هشتم: جمعبندی ادبی و معنایی
تحلیل ادبی و معنایی آیه ۷ سوره آلعمران نشان میدهد که قرائت عطفی «واو» از نظر نحوی معتبر و با سیاق آیه هماهنگ است. این قرائت، راسخون فی العلم را عالمان به تأویل معرفی میکند و با اعتقاد شیعه مبنی بر علم ائمه معصومین علیهمالسلام به تأویل سازگار است. در مقابل، قرائت استینافی با مشکلات معنایی و سیاقی متعددی روبهروست که جایگاه راسخون را تضعیف میکند.
بهسان باغی پربار که میوههای معرفت از شاخسار آن آویخته است، قرآن کریم با آیات خود راه را برای فهم تأویل به روی راسخون گشوده است. قرائت عطفی، این باغ را به تمامی برای بندگان برگزیده در دسترس قرار میدهد.
جمعبندی نهایی
بررسی آیه ۷ سوره آلعمران نشان میدهد که قرائت عطفی «واو» در عبارت «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» از نظر ادبی، معنایی و اعتقادی بر قرائت استینافی برتری دارد. این قرائت، راسخون فی العلم را عالمان به تأویل معرفی میکند، که با جایگاه ممتاز آنها در قرآن و اعتقاد شیعه مبنی بر علم ائمه معصومین علیهمالسلام به تأویل همخوانی دارد. دیدگاه علامه طباطبایی، که دلالت صریح آیه بر علم راسخون به تأویل را نفی میکند، از منظر شیعه چالشبرانگیز است، زیرا اثبات قرآنی این علم برای دفاع از مرجعیت علمی ائمه در برابر سایر فرق اسلامی ضروری است. شواهد قرآنی، مانند سیاق آیه، استعمال راسخون در آیه ۱۶۲ سوره نساء، و آیات مشابه، قرائت عطفی را تأیید میکنند. بنابراین، تأکید بر این قرائت میتواند استدلال شیعه را در حوزههای تفسیری و کلامی تقویت کند.
با نظارت صادق خادمی