در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 31

متن درس





تفسیر کاربردی قرآن کریم: بازخوانی عرفانی و فلسفی بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر کاربردی قرآن کریم: بازخوانی عرفانی و فلسفی بسم الله الرحمن الرحیم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۱)

مقدمه

قرآن کریم، کلام بی‌مانند الهی، نه‌تنها منبعی برای هدایت معنوی، بلکه چشمه‌ای جوشان برای فهم حقیقت وجود و ظهور اسما و صفات الهی است. عبارت «بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ»، به‌عنوان دروازه ورود به معانی این کتاب آسمانی، فراتر از سرآغازی لفظی، کلیدی وجودی برای گشایش اسرار هستی و پیوند با ذات متعالی حق‌تعالی است. این عبارت، که در آغاز هر سوره جز سوره توبه قرار گرفته، حامل معنایی عمیق و چندلایه است که در عرفان و فلسفه اسلامی، جایگاه ویژه‌ای دارد. این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای عرفانی و فلسفی، به بازخوانی معنای «بِسْمِ ٱللَّهِ» می‌پردازد و با رویکردی نظام‌مند، تلاش دارد تا لایه‌های معرفتی این عبارت را برای مخاطبان متخصص و محیط‌های آکادمیک تبیین کند.

ساختار این اثر در قالب بخش‌هایی منسجم طراحی شده است که هر یک به جنبه‌ای از معنای «بِسْمِ ٱللَّهِ» می‌پردازد. از ارتباط این عبارت با سوره‌ها تا نقش آن در گشایش وجود، تمامی مفاهیم با شرح تفصیلی و با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر ارائه شده‌اند تا هم از نظر علمی غنی و هم از نظر ادبی جذاب باشد.

بخش اول: ارتباط معنایی بسم الله با سوره‌های قرآن کریم

تعریف و تبیین

عبارت «بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ» با هر سوره قرآن کریم ارتباطی عمیق و معنایی دارد و هر سوره دارای «بِسْمِ ٱللَّهِ» خاص خود است که با محتوای آن هماهنگ است. این عبارت، به‌سان کلیدی است که درهای معانی هر سوره را می‌گشاید و با مضمون آن پیوندی ناگسستنی دارد.

درنگ: «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان دروازه ورود به معانی سوره‌ها، با محتوای هر سوره هماهنگی کامل دارد و جلوه‌ای خاص از اسمای الهی را نمایان می‌سازد.

تحلیل تفصیلی

این دیدگاه، به نظام‌مندی قرآن کریم در سطح کلان اشاره دارد. «بِسْمِ ٱللَّهِ» نه‌تنها سرآغاز سوره‌ها، بلکه رابط میان حقیقت کلی قرآن و جزئیات هر سوره است. برای نمونه، در سوره حمد، این عبارت به‌عنوان سرآغاز ستایش و رحمانیت الهی، با محتوای سوره که بر توحید و ربوبیت متمرکز است، هم‌خوانی دارد. این هماهنگی، نشان‌دهنده وحدت ساختاری و معنایی قرآن کریم است که هر جزء آن با کل در ارتباط است.

از منظر عرفانی، «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌مثابه جلوه‌ای از تنزیل الهی عمل می‌کند، جایی که هر سوره، تجلی خاصی از حقیقت کلی قرآن است. این دیدگاه، با نظریه «تجلیات الهی» ابن‌عربی هم‌راستاست که هر سوره را مرتبه‌ای از ظهور اسمای الهی می‌داند.

نتیجه‌گیری

ارتباط معنایی «بِسْمِ ٱللَّهِ» با سوره‌ها، دعوتی است به بازنگری در فهم نظام‌مند قرآن کریم. این عبارت، به‌سان پلی میان حقیقت کلی و جزئیات سوره‌ها، نقش کلیدی در فهم عمیق‌تر معانی قرآنی دارد.

بخش دوم: وحدت یا تمایز بسم الله در سوره‌ها

تعریف و تبیین

درباره «بِسْمِ ٱللَّهِ»، دو دیدگاه وجود دارد: گروهی آن را در همه سوره‌ها یکسان می‌دانند و گروهی معتقدند که در هر سوره متفاوت است، متناسب با محتوای خاص آن سوره.

درنگ: اختلاف در وحدت یا تمایز «بِسْمِ ٱللَّهِ» ریشه در نگاه به وحدت ذاتی یا تنوع ظهورات اسمای الهی دارد.

تحلیل تفصیلی

دیدگاه نخست، بر وحدت ذاتی اسمای الهی تأکید دارد و «بِسْمِ ٱللَّهِ» را نماد ذات واحد حق‌تعالی می‌بیند که در همه سوره‌ها یکسان است. دیدگاه دوم، بر تنوع ظهورات الهی تمرکز دارد و معتقد است هر «بِسْمِ ٱللَّهِ» جلوه‌ای خاص از اسما را متناسب با محتوای سوره نمایان می‌سازد. این اختلاف، بحثی بنیادین در الهیات قرآنی است که به رابطه میان ذات و صفات الهی بازمی‌گردد.

از منظر عرفانی، دیدگاه دوم با نظریه تجلیات الهی هم‌خوانی دارد، جایی که هر سوره مرتبه‌ای از ظهور اسمای الهی است و «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان آغازگر این تجلی عمل می‌کند. برای مثال، در سوره‌ای که بر رحمت تأکید دارد، «بِسْمِ ٱللَّهِ» جلوه رحمانیت را برجسته می‌کند، و در سوره‌ای با محوریت قضا و قدر، جلوه قهاریت را.

نتیجه‌گیری

اختلاف در وحدت یا تمایز «بِسْمِ ٱللَّهِ»، فرصتی برای تعمق در رابطه ذات و صفات الهی فراهم می‌کند. دیدگاه تمایز، با تأکید بر تنوع ظهورات، به فهم عمیق‌تر نظام‌مندی قرآن کریم کمک می‌کند.

بخش سوم: استفاده ناکافی از حقایق معنایی بسم الله

تعریف و تبیین

حقایق معنایی «بِسْمِ ٱللَّهِ» و ارتباط آن با سوره‌ها هنوز به‌طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است، و این کمبود، مانع از بهره‌برداری کامل از ظرفیت‌های معرفتی قرآن کریم شده است.

درنگ: عدم بهره‌برداری کامل از حقایق معنایی «بِسْمِ ٱللَّهِ» ناشی از محدودیت‌های روش‌شناختی در تفسیر سنتی است.

تحلیل تفصیلی

این نکته، به کاستی‌های موجود در مطالعات قرآنی اشاره دارد که اغلب به تحلیل‌های ظاهری یا لفظی محدود شده‌اند. فهم ارتباط معنایی و وجودی «بِسْمِ ٱللَّهِ» با محتوای سوره‌ها، نیازمند رویکردهای میان‌رشته‌ای است که عرفان، فلسفه و لغت‌شناسی را درهم‌آمیزد. این کمبود، مانع از کشف لایه‌های عمیق‌تر معانی قرآنی شده و به حاشیه رانده شدن ظرفیت‌های معرفتی قرآن کریم انجامیده است.

برای نمونه، اگر «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان کلید فتح معانی هر سوره مورد مطالعه قرار گیرد، می‌توان به نظام‌مندی عمیق‌تری در قرآن کریم دست یافت که فراتر از قرائت‌های سنتی است.

نتیجه‌گیری

استفاده ناکافی از حقایق معنایی «بِسْمِ ٱللَّهِ»، دعوتی است به بازنگری در روش‌های تفسیری و بهره‌گیری از ابزارهای عرفانی و فلسفی برای کشف معانی عمیق‌تر قرآن کریم.

بخش چهارم: خصیصه معنایی و معرفت قرآنی بسم الله

تعریف و تبیین

«بِسْمِ ٱللَّهِ» دارای خصیصه‌ای خاص است که اگر مورد مطالعه قرار گیرد، معرفت قرآنی و ارزش معنوی آن آشکار می‌شود. بخشی از این معانی از طریق تحلیل نظری و بخشی از طریق تجربه در ظرف وجودی قابل دستیابی است.

درنگ: فهم «بِسْمِ ٱللَّهِ» نیازمند ترکیبی از تحلیل نظری و تجربه عرفانی است تا معرفت قرآنی عمیقی حاصل شود.

تحلیل تفصیلی

این نکته، دو روش مکمل برای فهم «بِسْمِ ٱللَّهِ» را معرفی می‌کند: تحلیل نظری از طریق مباحث فلسفی و لغوی، و تجربه عرفانی در ظرف وجودی. این دیدگاه، تفسیر را فراتر از تحلیل متنی برده و به تجربه زیسته و شهودی متصل می‌کند. معرفت قرآنی در این معنا، نه‌تنها دانش نظری، بلکه شناخت وجودی و عمیق است که از طریق تأمل و شهود به دست می‌آید.

از منظر عرفانی، «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌سان چشمه‌ای است که با اتصال به ذات الهی، معانی بی‌کران را در ظرف وجودی انسان جاری می‌سازد. این رویکرد، با سنت عرفانی اسلامی، به‌ویژه در آثار مولانا و ابن‌عربی، هم‌خوانی دارد که فهم قرآن را ترکیبی از عقل و شهود می‌دانند.

نتیجه‌گیری

خصیصه معنایی «بِسْمِ ٱللَّهِ»، با ترکیب تحلیل نظری و تجربه عرفانی، دریچه‌ای به سوی معرفت عمیق قرآنی می‌گشاید که نیازمند اهتمام علمی و شهودی است.

بخش پنجم: نقش باء در گشایش وجود

تعریف و تبیین

«باء» در «بِسْمِ ٱللَّهِ» از حروف فتحیه است و آغازگر چیدمان حروف و کلمات در عالم وجود است. نقطه زیر «باء» به امام علی (ع) نسبت داده شده و به معنای تفصیل همه هستی است.

درنگ: «باء» به‌عنوان حرف فتحیه، کلید گشایش وجود است و نقطه زیر آن، نماد وحدت و سرچشمه کثرت هستی است.

تحلیل تفصیلی

در عرفان اسلامی، «باء» به‌عنوان حرف آغازین، نماد گشایش وجود و ظهور هستی است. نسبت دادن نقطه زیر «باء» به امام علی (ع) ریشه در روایات عرفانی دارد که ایشان را مظهر علم و حقیقت الهی می‌دانند. نقطه، به‌سان مبدأ حروف، نماد وحدت و سرچشمه کثرت است، و «باء» به‌عنوان اولین حرف فتحیه، نقش کلید ورود به ظهورات وجودی را ایفا می‌کند.

این تفسیر، با مفهوم «نقطه» در عرفان اسلامی، به‌ویژه در آثار عطار و ابن‌عربی، هم‌راستاست که نقطه را مبدأ خلقت و مظهر وحدت الهی می‌دانند. نسبت دادن آن به امام علی (ع)، بر جایگاه ایشان به‌عنوان «باب علم» تأکید دارد.

آیه: وَعَلَّمَ آدَمَ ٱلْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱)

ترجمه: و به آدم همه نام‌ها را آموخت.

این آیه، بر آموزش اسمای الهی به انسان تأکید دارد که از طریق «باء» و «بِسْمِ ٱللَّهِ» در عالم ظهور می‌یابد.

نتیجه‌گیری

نقش «باء» در «بِسْمِ ٱللَّهِ»، به‌عنوان کلید گشایش وجود، نشان‌دهنده عظمت این حرف در پیوند با حقیقت الهی و ظهور هستی است.

بخش ششم: حروف فتحیه و ظهور وجود

تعریف و تبیین

حروف فتحیه (مانند باء، بدو، ظاهر، الفتح، البسط، البحث) در ظهورات وجود نقش دارند و با «بِسْمِ ٱللَّهِ»، که از اسمای فتحیه است، پیوند دارند.

درنگ: حروف فتحیه، به‌سان کلیدهایی برای گشایش ظهورات وجود، با «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان اسم فتحیه پیوند دارند.

تحلیل تفصیلی

حروف فتحیه، به دلیل نقش گشایشی خود، در فرآیند ظهور وجود دخیل‌اند. «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان اسم فتحیه، کلید گشایش وجود و ظهور اسما و صفات الهی است. این دیدگاه، عالم را جلوه‌ای از ظهورات الهی می‌بیند که از طریق اسما و حروف فتحیه تحقق می‌یابد. برای نمونه، «باء» به‌سان دروازه‌ای است که وجود را از وحدت به کثرت می‌رساند.

این تحلیل، با نظریه «تجلی» در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد، جایی که عالم به‌مثابه آیینه تجلی اسمای الهی است و حروف فتحیه نقش واسطه در این تجلی را دارند.

نتیجه‌گیری

حروف فتحیه، با پیوند به «بِسْمِ ٱللَّهِ»، نقش کلیدی در گشایش ظهورات وجود دارند و فهم این ارتباط، به درک عمیق‌تر نظام هستی کمک می‌کند.

بخش هفتم: کاربرد بسم الله در احیا و شفابخشی

تعریف و تبیین

«بِسْمِ ٱللَّهِ» در احیای مردگان، شفای بیماران و حتی برای اموات به کار می‌رود، به دلیل زمینه فتحی آن که گشایش در عالم وجود را ممکن می‌سازد.

درنگ: «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان اسم اعظم، دارای قدرت فتحیه‌ای است که احیا و شفابخشی را ممکن می‌سازد.

تحلیل تفصیلی

این کاربرد، ناشی از قدرت فتحیه «بِسْمِ ٱللَّهِ» است که به‌عنوان اسم اع hottest, توانایی گشایش در عالم وجود را دارد. احیای موتی و شفای بیماران، جلوه‌هایی از ظهور رحمانیت و حیات‌بخشی الهی است که از طریق این اسم محقق می‌شود. این دیدگاه، «بِسْمِ ٱللَّهِ» را نه‌تنها عبارتی لفظی، بلکه حقیقتی وجودی می‌داند که قادر به تأثیرگذاری بر عالم ماده و معنا است.

در روایات اسلامی، «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان ذکر اعظم معرفی شده که قدرت تأثیر بر عالم را دارد. این قدرت، از سرچشمه ذات الهی نشأت می‌گیرد و از طریق «باء» به عالم ظهور می‌یابد.

روایت: کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُبْدَأْ بِبِسْمِ ٱللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ

ترجمه: هر کار مهمی که با «بِسْمِ ٱللَّهِ» آغاز نشود، ناقص است.

نتیجه‌گیری

کاربرد «بِسْمِ ٱللَّهِ» در احیا و شفابخشی، نشان‌دهنده قدرت وجودی این عبارت است که از ذات الهی سرچشمه گرفته و در عالم اثر می‌گذارد.

بخش هشتم: اسم به‌عنوان ظرف ظهور

تعریف و تبیین

«بِسْمِ ٱللَّهِ» اسم است و اسم، ظرف ظهور همه عالم و اسمای الهی است. افعال، صفات و مفاهیم نیز همگی اسم هستند و ظهورات ذات الهی را نمایان می‌سازند.

درنگ: «اسم» به‌سان آیینه‌ای است که تمامی ظهورات عالم و اسمای الهی را در خود بازمی‌تاباند.

تحلیل تفصیلی

در این دیدگاه، عالم به‌مثابه مجموعه‌ای از اسما دیده می‌شود که هر یک ظهوری از ذات الهی‌اند. «اسم» نه‌تنها نشانه، بلکه خودِ حقیقت ظهور است. این تفسیر، با نگرش عرفانی به اسما هم‌خوانی دارد که عالم را جلوه‌ای از اسمای حسنی می‌داند. برای نمونه، هر فعل، صفت یا مفهوم، جلوه‌ای از اسمای الهی است که از طریق «بِسْمِ ٱللَّهِ» ظهور می‌یابد.

آیه: وَعَلَّمَ آدَمَ ٱلْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱)

ترجمه: و به آدم همه نام‌ها را آموخت.

این آیه، بر آموزش اسمای الهی به انسان تأکید دارد که به معنای شناخت حقیقت وجود و ظهورات الهی است.

نتیجه‌گیری

«اسم» به‌عنوان ظرف ظهور، کلید فهم عالم و پیوند با ذات الهی است که از طریق «بِسْمِ ٱللَّهِ» در عالم متجلی می‌شود.

بخش نهم: تمایز معرفتی عامه و اولیاء در باب اسم

تعریف و تبیین

عموم مردم عرض‌یاب هستند و تنها ظاهر (اسم) را می‌بینند، اما اولیاء خدا جوهربین و ذات‌یاب‌اند و مسمی (ذات) را نیز درک می‌کنند.

درنگ: اولیاء خدا، با معرفت شهودی، فراتر از ظواهر اسما، به ذات الهی دسترسی دارند.

تحلیل تفصیلی

این تمایز، ریشه در تفاوت مراتب معرفت دارد. عامه مردم به ظواهر اسما و صفات محدودند و تنها عرض‌ها را می‌بینند، اما اولیاء، به دلیل برخورداری از معرفت شهودی، به ذات الهی و مسمی دسترسی دارند. این دیدگاه، معرفت قرآنی را به دو سطح ظاهری و باطنی تقسیم می‌کند، جایی که اولیاء با «کشف» به حقیقت ذات می‌رسند.

برای نمونه، عامه مردم «بِسْمِ ٱللَّهِ» را به‌عنوان عبارتی لفظی می‌بینند، اما اولیاء آن را حقیقتی وجودی می‌دانند که از ذات الهی سرچشمه گرفته است.

نتیجه‌گیری

تمایز معرفتی عامه و اولیاء، نشان‌دهنده مراتب مختلف فهم «بِسْمِ ٱللَّهِ» است که اولیاء را به درک حقیقت ذاتی رهنمون می‌سازد.

بخش ده25: نقد جهت‌گیری صعودی در ذکر بسم الله

تعریف و تبیین

ذکر «بِسْمِ ٱللَّهِ» از پایین به بالا، مانند نصب قبله‌نما به‌صورت معکوس، نادرست است و به ابتر بودن عمل منجر می‌شود.

درنگ: ذکر «بِسْمِ ٱللَّهِ» باید از بالا (ذات الهی) به پایین (عالم ظهور) باشد تا اثر وجودی خود را نشان دهد.

تحلیل تفصیلی

این نقد، به رویکرد عامه در استفاده از «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان عبارتی صرفاً لفظی اشاره دارد. این رویکرد، حقیقت «بِسْمِ ٱللَّهِ» را به سطحی مادی تقلیل می‌دهد و از معنای متعالی آن غافل می‌ماند. تشبیه این خطا به نصب معکوس قبله‌نما، نشان‌دهنده انحراف در جهت‌گیری معنوی است که اثر وجودی «بِسْمِ ٱللَّهِ» را ناقص می‌کند.

برای نمونه، گفتن «بِسْمِ ٱللَّهِ» برای باز کردن قفل یا آغاز کار مادی، بدون فهم معنای نزولی آن، به خودفریبی منجر می‌شود و از حقیقت وجودی آن دور می‌افتد.

روایت: کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُبْدَأْ بِبِسْمِ ٱللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ

ترجمه: هر کار مهمی که با «بِسْمِ ٱللَّهِ» آغاز نشود، ناقص است.

نتیجه‌گیری

جهت‌گیری صعودی در ذکر «بِسْمِ ٱللَّهِ»، مانع از تحقق اثر وجودی آن می‌شود. فهم صحیح این عبارت، نیازمند جهت‌گیری نزولی از ذات الهی به عالم ظهور است.

بخش بیست‌وششم: جمع‌بندی معنای اسم

تعریف و تبیین

«اسم» به معنای بلندی و حقیقت ذاتی است، و همه‌چیز (افعال، صفات، حروف) اسم است. «بِسْمِ ٱللَّهِ» از ذات الهی نازل می‌شود و کلید فتح عالم است.

درنگ: «اسم» به‌سان بلندای وجود، کلید ظهور عالم است که از طریق «بِسْمِ ٱللَّهِ» از ذات الهی نازل می‌شود.

تحلیل تفصیلی

این جمع‌بندی، «اسم» را به‌عنوان حقیقت وجودی و کلید ظهور عالم معرفی می‌کند. «بِسْمِ ٱللَّهِ» به‌عنوان اسم اعظم، همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد و از ذات الهی سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه، با نگرش عرفانی به وحدت وجود هم‌راستاست که عالم را جلوه‌ای از اسمای حسنی می‌داند.

آیه: تَبَارَكَ ٱسْمُ رَبِّكَ ذِى ٱلْجَلَٰلِ وَٱلْإِكْرَامِ (الرحمن: ۷۸)

ترجمه: نام پروردگارت، صاحب جلال و اکرام، مبارک است.

نتیجه‌گیری

«اسم» به‌عنوان حقیقت متعالی، کلید فهم عالم و پیوند با ذات الهی است که از طریق «بِسْمِ ٱللَّهِ» در عالم ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی نهایی

عبارت «بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ»، به‌عنوان کلید فتح معانی قرآن کریم، حقیقتی نازل‌شده از ذات الهی است که همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد. «اسم» به‌سان بلندای وجود، فراتر از معنای علامت، خودِ حقیقت ذاتی است که از طریق «باء» و حروف فتحیه در عالم ظهور می‌یابد. این تفسیر، با نگرش عرفانی و فلسفی، دعوتی است به بازنگری در روش‌های تفسیری و فهم عمیق‌تر معانی قرآنی. جهت‌گیری صحیح در ذکر «بِسْمِ ٱللَّهِ» (از بالا به پایین) نه‌تنها به معرفت حقیقی منجر می‌شود، بلکه اثر وجودی آن را در عالم نمایان می‌سازد. این اثر، با بازخوانی عرفانی و فلسفی «بِسْمِ ٱللَّهِ»، گامی در جهت احیای معرفت قرآنی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های بی‌کران این کتاب الهی است.

با نظارت صادق خادمی