در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 109

متن درس





تفسیر علمی و فاخر سوره بقره: نقد و بررسی حروف مقطعه

تفسیر علمی و فاخر سوره بقره: نقد و بررسی حروف مقطعه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (109)

مقدمه

تفسیر قرآن کریم، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین علوم اسلامی، نیازمند رویکردی است که شأن والای این کتاب آسمانی را حفظ کند و از گزند مباحث غیرمستدل و غیرعلمی در امان دارد. سوره بقره، با جایگاه ویژه‌اش در قرآن کریم، بستری مناسب برای بررسی مسائل علوم قرآنی، به‌ویژه حروف مقطعه، فراهم می‌آورد. این کتاب، با هدف ارائه تفسیری علمی و نظام‌مند از حروف مقطعه در سوره بقره، به نقد و تحلیل اقوال مرتبط با این موضوع می‌پردازد. محتوای این اثر، با وفاداری کامل به درس‌گفتارهای ارائه‌شده و تحلیل‌های تکمیلی، در قالبی فاخر و متناسب با مخاطبان متخصص و محیط آکادمیک تدوین شده است. همانند درختی تنومند که ریشه در خاک وحی دارد، این نوشتار می‌کوشد شاخسار معرفت قرآنی را با استدلال و منطق آبیاری کند تا میوه‌ای از جنس حکمت و علم به بار آورد.

بخش نخست: نقد و بررسی حروف مقطعه در سوره بقره

نقد اقوال غیرمستدل در تفسیر حروف مقطعه

حروف مقطعه، مانند ﴿الٓمٓ﴾ (سوره بقره، آیه 1، به معنای: الف، لام، میم)، که در ابتدای برخی سوره‌های قرآن کریم آمده‌اند، از جمله موضوعات پیچیده علوم قرآنی است که طی قرون گذشته، اقوال متعددی درباره آنها ارائه شده است. با این حال، بسیاری از این اقوال، فاقد استدلال معتبر علمی یا شرعی هستند و نمی‌توانند شأن والای قرآن کریم را به‌عنوان کلام الهی نمایندگی کنند.

درنگ: اقوال ارائه‌شده درباره حروف مقطعه طی هزار سال گذشته، به‌طور کلی فاقد استدلال معتبر و مستندات علمی یا شرعی هستند و نمی‌توانند مبنای تفسیری قابل دفاعی باشند.

این فقدان استدلال، همانند قفل‌های کهنه‌ای است که بر شاخسار درخت قرآن آویخته شده و مانع از جلوه‌گری زیبایی و عظمت آن در برابر دیدگان جهانیان شده است. مفسران، در طول تاریخ، گاه به تفاسیر شاعرانه و غیرمستدل روی آورده‌اند، مانند نسبت دادن «الف» به قامت یار، «لام» به زلف او، یا «میم» به مصیبت و کربلا. این‌گونه تفاسیر، که ریشه در استحسانات عرفانی یا عامیانه دارند، نه‌تنها به فهم دقیق قرآن کریم کمکی نمی‌کنند، بلکه شأن علمی آن را خدشه‌دار می‌سازند.

ضرورت استناد علمی و شرعی در تفسیر

تفسیر قرآن کریم، به‌عنوان کلام الهی، باید بر پایه استنادات علمی یا شرعی استوار باشد تا در مجامع جهانی قابل عرضه و برای عقلای عالم پذیرفتنی باشد. این اصل، همانند مشعلی است که مسیر حقیقت‌جویی را روشن می‌کند و مفسران را از گمراهی در وادی گمانه‌زنی‌های بی‌اساس بازمی‌دارد.

درنگ: تفسیر قرآن کریم باید مبتنی بر استنادات علمی یا شرعی باشد تا در برابر نقدهای عقلانی و علمی مقاومت کند و شأن جهانی آن حفظ شود.

این استناد، می‌تواند از منابع معتبر روایی، شواهد زبانی، یا تحلیل‌های تاریخی نشأت گیرد. بدون چنین پشتوانه‌ای، تفسیر به گفتاری بی‌وزن بدل می‌شود که در برابر بادهای نقد، چون برگ پاییزی فرومی‌ریزد.

تنوع اقوال و فقدان اجماع

درباره حروف مقطعه، بیش از سی تا چهل قول مطرح شده است که مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان به یازده قول اشاره کرده و مرحوم علامه طباطبایی خلاصه‌ای از آنها را در المیزان آورده است. این تنوع، همانند شاخه‌های پراکنده درختی است که هر یک به سویی می‌روند، اما ریشه‌ای مشترک در استدلال معتبر ندارند.

درنگ: تنوع اقوال درباره حروف مقطعه، نشان‌دهنده پیچیدگی موضوع و نبود اجماع در میان مفسران است، که لزوم بررسی انتقادی و علمی این اقوال را برجسته می‌کند.

مرحوم طبرسی، با گردآوری یازده قول، و علامه طباطبایی، با نقد و خلاصه‌سازی آنها، تلاش کرده‌اند تا این موضوع را روشن کنند، اما بسیاری از این اقوال، به دلیل فقدان پشتوانه علمی، همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده‌اند.

رویکرد مرحوم علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی، به‌عنوان عالمی حکیم، دلبستگی چندانی به اقوال غیرمستدل نشان نداده و بحث حروف مقطعه را به جزء 25 (سوره شوری) موکول کرده است. این رویکرد، همانند احتیاط دریانوردی است که از ورود به آب‌های متلاطم و ناشناخته پرهیز می‌کند.

درنگ: مرحوم علامه طباطبایی، با احتیاط علمی، از اقوال غیرمستدل درباره حروف مقطعه فاصله گرفته و بحث آنها را به بخش‌های بعدی تفسیر خود موکول کرده است.

با این حال، ایشان در جلد 18 المیزان (صفحه 12)، به برخی اقوال پرداخته و نقدهایی بر آنها وارد کرده‌اند، که نشان‌دهنده تعهد ایشان به رویکردی علمی و منطقی است.

پیشنهاد حذف اقوال غیرمستدل

اقوال غیرمستدل و استحسانی درباره حروف مقطعه باید از کتب تفسیری حذف شوند تا شأن علمی قرآن کریم حفظ گردد. این پیشنهاد، همانند پالایش آبی زلال از ناخالصی‌هاست تا درخشش حقیقت آن نمایان شود.

درنگ: حذف اقوال غیرمستدل از کتب تفسیری، به ارتقای کیفیت متون و جلب اعتماد مخاطبان جهانی کمک می‌کند.

در عصر حاضر، که قرآن کریم مورد مطالعه غیرمسلمانان نیز قرار می‌گیرد، ارائه تفاسیر مستدل و علمی، ضرورتی انکارناپذیر است تا از کاهش اعتبار این کتاب آسمانی جلوگیری شود.

مطالعه جهانی قرآن کریم

قرآن کریم، در روزگار کنونی، نه‌تنها توسط مسلمانان، بلکه توسط مخاطبان جهانی مطالعه می‌شود. این واقعیت، همانند دریچه‌ای است که قرآن را به سوی جهانیان می‌گشاید و مسئولیت مفسران را در ارائه تفاسیر علمی دوچندان می‌کند.

درنگ: مطالعه جهانی قرآن کریم، مسئولیت مفسران را در ارائه تفاسیر مستدل و قابل دفاع افزایش می‌دهد.

تفاسیر غیرمستدل، می‌توانند به بی‌اعتمادی مخاطبان جهانی منجر شوند و مانع از پذیرش قرآن کریم به‌عنوان کتابی جهانی شوند.

تأثیر اقوال غیرمستدل بر اعتبار تفاسیر

ارائه اقوال غیرمستدل در ابتدای کتب تفسیری، ممکن است مخاطب را از مطالعه ادامه متن بازدارد، همانند کتابی که صفحات آغازینش با مطالب بی‌اساس، خواننده را از ادامه مسیر منصرف می‌کند.

درنگ: اقوال غیرمستدل در ابتدای کتب تفسیری، می‌توانند ذهنیت منفی در مخاطب ایجاد کرده و او را از بررسی محتوای معتبر بازدارند.

این نکته، بر اهمیت ساختار منظم و علمی کتب تفسیری تأکید دارد تا اعتماد مخاطب از همان ابتدا جلب شود.

نقد قول منسوب به امیرالمؤمنین (ع)

قولی که به امیرالمؤمنین (ع) درباره حروف مقطعه نسبت داده شده، به دلیل فقدان سند معتبر، قابل پذیرش نیست. این قول، که از طریق عامة نقل شده، همانند گیاهی است که ریشه در خاک استوار ندارد.

درنگ: قول منسوب به امیرالمؤمنین (ع) درباره حروف مقطعه، به دلیل فقدان سند معتبر، نمی‌تواند مبنای تفسیری قرار گیرد.

بررسی اسناد روایات، از اصول بنیادین تفسیر علمی است و هر روایتی، بدون پشتوانه معتبر، از اعتبار ساقط است.

نظریه حروف مقطعه به‌عنوان اسامی سور

برخی معتقدند حروف مقطعه اسامی سور یا مفاتیح آنها هستند. این نظریه، به دلیل فقدان دلیل و وجود اسامی مشخص برای سوره‌ها، همانند بنایی است که بر پایه‌ای سست بنا شده است.

درنگ: نظریه حروف مقطعه به‌عنوان اسامی سور، به دلیل فقدان دلیل و وجود اسامی دیگر برای سوره‌ها، غیرمنطقی و ضعیف است.

سوره‌ها دارای اسامی مشخصی مانند «بقره» یا «مائده» هستند. فرض دو اسمی بودن سوره‌ها، بدون شواهد متنی، با شأن قرآن کریم ساز-Bracket-گار نیست.

نقد نام‌گذاری سور

نام‌گذاری سوره‌ها، مانند «بقره» (به معنای گاو) یا «مائده» (به معنای سفره)، پرسش‌هایی درباره حکمت و مبنای این اسامی ایجاد می‌کند. این نام‌ها، همانند نشانه‌هایی هستند که حکمت الهی را در پس خود نهان دارند.

درنگ: نام‌گذاری سوره‌ها، مانند «بقره» یا «مائده»، نیازمند بررسی تاریخی و محتوایی است تا حکمت الهی در انتخاب آنها روشن شود.

این اسامی، که به محتوای سوره‌ها اشاره دارند، ممکن است در نگاه اولیه غیرمتعارف به نظر آیند، اما تحلیل عمیق آنها می‌تواند به فهم بهتر مقاصد الهی کمک کند.

ضرورت تمدن اسلامی در تفسیر

مسلمان متدین باید متمدن باشد و از پذیرش سخنان غیرعلمی و غیرمستدل پرهیز کند، همانند عالمی که با عقل و منطق، حقیقت را از باطل جدا می‌سازد.

درنگ: تمدن اسلامی، مستلزم ذهنیت علمی و عقلانی است که سخنان غیرمستدل را، حتی اگر از عالمان یا روایات نقل شده باشند، نپذیرد.

این اصل، به ارتقای فرهنگ علمی در جوامع اسلامی کمک می‌کند و از پذیرش سخنان بی‌اساس، صرفاً به دلیل انتساب به عالمان یا روایات، جلوگیری می‌کند.

نقد نظریه دلالت حروف مقطعه بر اسماء الله

برخی حروف مقطعه را دلالت‌کننده بر اسماء الله دانسته‌اند، اما این نظریه، به دلیل فقدان دلیل و عدم نیاز به رمزگذاری اسماء الله، غیرقابل قبول است. قرآن کریم، اسماء الله را به‌صورت آشکار ذکر کرده است، مانند ﴿لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ﴾ (سوره طه، آیه 8، به معنای: او را نام‌های نیکوست).

درنگ: رمزگذاری اسماء الله در حروف مقطعه، با حکمت الهی در وضوح کلام قرآن سازگار نیست و فاقد دلیل معتبر است.

اسماء الله در ادعیه و آیات قرآنی، مانند جوشن کبیر و صغیر، به‌صورت آشکار بیان شده‌اند. رمزگذاری آنها، بدون شواهد متنی، با هدف هدایتی قرآن کریم ناسازگار است.

نقد اقوال منسوب به روایات

اقوال منسوب به روایات، مانند «الم یعنی أنا الله أعلم» (به معنای: من خدایی هستم که داناترینم)، فاقد سند معتبر و اساس علمی هستند. این اقوال، همانند سایه‌هایی هستند که در غیاب نور حقیقت، محو می‌شوند.

درنگ: اقوال منسوب به روایات درباره حروف مقطعه، به دلیل فقدان سند معتبر، نمی‌توانند مبنای تفسیر قرار گیرند.

این اقوال، که گاه به افرادی مانند زید بن اسلم یا ابن‌عباس نسبت داده شده‌اند، به دلیل نبود پشتوانه روایی یا منطقی، از اعتبار ساقط‌اند.

نقد تفاسیر مبتنی بر حروف منفرد

تفاسیر مبتنی بر معنای حروف منفرد، مانند «الف» به معنای الله، «لام» به معنای جبرئیل، و «میم» به معنای محمد (ص)، فاقد استدلال و غیرمنطقی هستند. این تفاسیر، همانند رشته‌های سست‌اند که با نسیمی از نقد فرومی‌پاشند.

درنگ: تفاسیر مبتنی بر معنای حروف منفرد، به دلیل نبود شواهد متنی و روایی، بیشتر به تخیلات شبیه‌اند تا تفسیر علمی.

این‌گونه تفاسیر، که به ابن‌عباس و دیگران نسبت داده شده‌اند، فاقد پشتوانه معتبر بوده و نمی‌توانند مبنای فهم قرآن کریم قرار گیرند.

تأثیر اقوال غیرمستدل بر پیشرفت قرآن

اقوال غیرمستدل، مانند قفل‌های کهنه‌ای بر درخت قرآن، مانع رشد و پذیرش جهانی آن شده‌اند. این اقوال، همانند موانعی هستند که راه نور حقیقت را سد کرده‌اند.

درنگ: اقوال غیرمستدل، مانع از معرفی قرآن کریم به‌عنوان کتابی رسمی و جهانی شده و باید از متون تفسیری حذف شوند.

حذف این اقوال، می‌تواند به معرفی قرآن کریم به‌عنوان کتابی جهانی و معتبر کمک کند و از کاهش ابهت آن جلوگیری نماید.

نظریه حروف مقطعه به‌عنوان اسم اعظم

برخی حروف مقطعه را اسماء مقطعه الله یا کلید اسم اعظم دانسته‌اند. این نظریه، به دلیل فقدان دلیل و ناتوانی در ترکیب حروف، غیرقابل دفاع است. حتی ترکیب‌هایی مانند «الرحمن» که از حروف مقطعه استخراج شده، با تعریف اسم اعظم سازگار نیست.

درنگ: نظریه اسم اعظم بودن حروف مقطعه، به دلیل فقدان شواهد متنی و ناتوانی در ترکیب حروف، غیرمستدل و غیرقابل قبول است.

ادعای اسم اعظم، بدون ارائه روش ترکیب یا شواهد متنی، صرفاً گمانه‌زنی است و نمی‌تواند با حکمت الهی در قرآن کریم همخوانی داشته باشد.

نقش جوانان حوزه در اصلاح تفاسیر

جوانان حوزه، با بهره‌گیری از علوم جدید، می‌توانند در اصلاح تفاسیر غیرمستدل و ارتقای علوم قرآنی نقش‌آفرین باشند، همانند نسیمی که شاخسارهای خشکیده را تازه می‌کند.

درنگ: نسل جدید طلاب، با تکیه بر علوم مدرن، می‌توانند تفاسیر علمی و منطبق با نیازهای عصر حاضر تولید کنند.

تحصیلات مدرن، به این نسل امکان تحلیل دقیق‌تر مسائل قرآنی را می‌دهد و می‌تواند به تحول در علوم دینی منجر شود.

نقد رویکرد سنتی علم دینی

رویکرد سنتی علم دینی، که گاه فاقد استناد و کارایی است، نیازمند بازنگری و ارتقا به سطح علوم مدرن است. این بازنگری، همانند بازسازی بنایی کهن است که باید با مصالح نوین استحکام یابد.

درنگ: علم دینی نیازمند تحول در روش‌های آموزشی و پژوهشی است تا پاسخگوی نیازهای جامعه و علوم مدرن باشد.

این تحول، به تولید علم کاربردی و مستدل کمک می‌کند و از انزوای علم دینی در برابر پیشرفت‌های علمی جلوگیری می‌نماید.

نقد نظریه اسماء قرآن

نظریه حروف مقطعه به‌عنوان اسماء قرآن (مانند ذکر، فرقان) فاقد دلیل و غیرمنطقی است. قرآن کریم دارای اسامی مشخصی است که در متن آن ذکر شده‌اند.

درنگ: نسبت دادن حروف مقطعه به‌عنوان اسامی قرآن، بدون شواهد متنی، غیرمستدل و غیرقابل دفاع است.

این نظریه، با توجه به وجود اسامی مشخص برای قرآن کریم، مانند «ذکر» یا «فرقان»، فاقد پشتوانه منطقی است.

نقد نظریه قسم بودن حروف مقطعه

برخی حروف مقطعه را اقسام الهی دانسته‌اند، اما این نظریه، به دلیل فقدان دلیل و شباهت نداشتن به قسم‌های قرآنی، مانند ﴿وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ﴾ (سوره تین، آیه 1، به معنای: سوگند به انجیر و زیتون)، قابل پذیرش نیست.

درنگ: حروف مقطعه، به دلیل فقدان ساختار و معنای قسم‌های قرآنی، نمی‌توانند به‌عنوان اقسام الهی تلقی شوند.

قسم‌های قرآنی دارای ساختار و معنای مشخصی هستند که حروف مقطعه فاقد این ویژگی‌هاست.

نقد نظریه کلید اسماء الله

برخی هر حرف مقطعه را کلید اسمی از اسماء الله دانسته‌اند، اما این نظریه، که به ابن‌عالیه نسبت داده شده، فاقد استناد است و صرفاً گمانه‌زنی است.

درنگ: نظریه کلید اسماء الله بودن حروف مقطعه، بدون شواهد متنی یا روایی، غیرمستدل و غیرقابل قبول است.

این نظریه، بدون ارائه شواهد معتبر، نمی‌تواند مبنای تفسیر علمی قرار گیرد.

نقد نظریه ارتباط حروف مقطعه با اقوام

نظریه ارتباط حروف مقطعه با مدت عمر اقوام یا تعداد آنها، که به ابن‌عالیه نسبت داده شده، غیرمستدل و با واقعیت‌های تاریخی و علمی ناسازگار است.

درنگ: ارتباط حروف مقطعه با اقوام یا مدت عمر آنها، فاقد شواهد تاریخی و علمی است و نمی‌تواند مبنای تفسیر قرار گیرد.

این ادعا، با توجه به تنوع اقوام و نبود شواهد متنی، غیرمنطقی و غیرقابل دفاع است.

نقد نظریه حروف معجم

برخی حروف مقطعه را خلاصه حروف معجم (مانند ابجد) دانسته‌اند، اما این نظریه نیز فاقد استناد است و با ساختار قرآن کریم سازگار نیست.

درنگ: ارتباط حروف مقطعه با حروف معجم، بدون شواهد متنی، غیرمستدل و غیرمنطقی است.

حروف معجم، که در علوم غریبه کاربرد دارند، نمی‌توانند بدون شواهد متنی به حروف مقطعه نسبت داده شوند.

نقد نظریه اعجاز حروف مقطعه

برخی حروف مقطعه را نشانه اعجاز قرآن و ناتوانی بشر در معارضه با آن دانسته‌اند، اما این نظریه با حکمت الهی در هدایت، مانند ﴿هُدًى لِلنَّاسِ﴾ (سوره بقره، آیه 185، به معنای: هدایتی برای مردم)، ناسازگار است.

درنگ: محدود کردن اعجاز قرآن به حروف مقطعه، با هدف هدایتی قرآن کریم ناسازگار است و فاقد شواهد متنی است.

اعجاز قرآن در کلیت آن، از جمله آیات معنادار، نهفته است و حصر آن در حروف مقطعه، با شأن هدایتی قرآن همخوانی ندارد.

نقد نظریه ایجاد سکوت

نظریه ایجاد سکوت توسط حروف مقطعه برای جلب توجه مخاطبان، غیرمنطقی و فاقد خاصیت هدایتی است. این نظریه، همانند صدایی است که در میان سکوت، معنایی به گوش نمی‌رساند.

درنگ: نظریه ایجاد سکوت توسط حروف مقطعه، با شأن هدایتی قرآن کریم ناسازگار است و فاقد شواهد متنی است.

قرآن کریم برای هدایت و فهم آمده است، نه برای ایجاد ابهام یا سکوت بی‌معنا.

نقد اقوال مرحوم طبرسی و علامه

اقوال نقل‌شده توسط مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی، به دلیل فقدان استناد و وجود اشکالات منطقی، قابل دفاع نیستند. این اقوال، همانند بناهایی هستند که بر پایه‌های سست استوار شده‌اند.

درنگ: اقوال نقل‌شده توسط طبرسی و علامه، به دلیل ریشه‌های غیرمستدل و گاه اسرائیلیاتی، نمی‌توانند مبنای تفسیر قرار گیرند.

هرچند این دو عالم تلاش کرده‌اند اقوال را جمع‌آوری و نقد کنند، اما بسیاری از این اقوال، به دلیل فقدان پشتوانه، از اعتبار علمی برخوردار نیستند.

نظریه متشابه بودن حروف مقطعه

نظریه متشابه بودن حروف مقطعه، اگرچه ممکن است صحیح باشد، باید با خاصیت و معنای آنها همراه گردد. این نظریه، همانند دریچه‌ای است که باید به سوی معنای عمیق‌تری گشوده شود.

درنگ: حروف مقطعه می‌توانند متشابه باشند، اما این متشابه بودن باید با فهم و کارکرد آنها همراه شود تا با هدف هدایتی قرآن سازگار باشد.

حروف مقطعه، به‌عنوان آیات مستقل یا جزء آیات، می‌توانند در دسته آیات متشابه قرار گیرند، مشروط بر اینکه معنای آنها بررسی و تبیین شود.

نقد اشکال علامه به متشابه بودن

اشکال علامه طباطبایی به متشابه بودن حروف مقطعه، که آنها را فاقد معنای کلمه‌ای می‌داند، ناکافی است، زیرا حروف نیز می‌توانند متشابه باشند. این اشکال، همانند نقدی است که هدف را به‌طور کامل نشانه نگرفته است.

درنگ: متشابه بودن آیات، منحصر به کلمات نیست و حروف نیز می‌توانند در این دسته قرار گیرند، مشروط بر اینکه معنای آنها بررسی شود.

حروف مقطعه، به‌عنوان بخشی از آیات قرآن کریم، می‌توانند متشابه باشند، اما این متشابه بودن باید با تحلیل دقیق همراه شود تا کارکرد هدایتی آنها روشن گردد.

ضرورت استناد و کارایی در تفسیر

هر تفسیری باید مستند (شرعی، عقلی، برهانی، یا تجربی) و دارای آثار عملی باشد، همانند بنایی که با مصالح استوار ساخته شده و کارکردی مشخص دارد.

درنگ: تفسیر علمی باید مستند و دارای نتایج کاربردی باشد تا با شأن هدایتی قرآن کریم سازگار باشد.

این اصل، به‌عنوان معیار اصلی تفسیر علمی، بر لزوم ارائه دلایل معتبر و تولید نتایج عملی تأکید دارد.

تأثیر اقوال اسرائیلیاتی

اقوال اسرائیلیاتی، که به حروف مقطعه نسبت داده شده‌اند، به کاهش ابهت قرآن کریم و شبهه‌افکنی دشمنان منجر شده‌اند. این اقوال، همانند سایه‌هایی هستند که نور حقیقت قرآن را کم‌رنگ می‌کنند.

درنگ: اقوال اسرائیلیاتی، با کاهش اعتبار قرآن کریم، به‌صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توسط دشمنان اسلام ترویج شده‌اند.

این اقوال، که ریشه در روایات غیرمعتبر دارند، باید از متون تفسیری حذف شوند تا شأن والای قرآن کریم حفظ گردد.

نقد اقوال اسرائیلیاتی

اقوال اسرائیلیاتی، مانند ارتباط حروف مقطعه با کوه‌های زمرد یا آسمان‌های هفت‌گانه، فاقد اساس علمی و تاریخی هستند. این اقوال، همانند داستان‌هایی هستند که در برابر واقعیت‌های علمی رنگ می‌بازند.

درنگ: اقوال اسرائیلیاتی درباره حروف مقطعه، با دانش مدرن و واقعیت‌های علمی ناسازگارند و باید از متون تفسیری حذف شوند.

این اقوال، که به ابن‌عباس و دیگران نسبت داده شده‌اند، با پیشرفت‌های علمی و تاریخی امروز ناسازگار بوده و نمی‌توانند مبنای تفسیر قرار گیرند.

جمع‌بندی نهایی

تفسیر حروف مقطعه در سوره بقره، به‌عنوان یکی از موضوعات پیچیده علوم قرآنی، نیازمند رویکردی علمی، مستند و فاخر است که از گزند اقوال غیرمستدل و اسرائیلیاتی مصون بماند. بررسی اقوال ارائه‌شده طی قرون گذشته نشان می‌دهد که بسیاری از آنها، فاقد استدلال معتبر و کارایی عملی بوده و به کاهش اعتبار تفاسیر قرآنی منجر شده‌اند. حروف مقطعه، به‌عنوان بخشی از کلام الهی، نمی‌توانند صرفاً تزئینی یا غیرقابل فهم باشند، بلکه باید دارای معانی و کارکردهایی باشند که با تلاش علمی قابل کشف باشند. حوزه‌های علمی، به‌ویژه نسل جدید طلاب، با بهره‌گیری از علوم مدرن و روش‌های استدلالی، می‌توانند در اصلاح تفاسیر غیرمستدل و ارتقای جایگاه قرآن کریم به‌عنوان کتابی جهانی نقش‌آفرین باشند. این نوشتار، همانند مشعلی است که در مسیر حقیقت‌جویی، راه را برای پژوهش‌های علمی و انتقادی در این حوزه روشن می‌کند.

با نظارت صادق خادمی