در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 202

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (۲۰۱)

مقدمه

تفسیر آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیات سوره بقره، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق حقایق الهی و هدایت بشری. این نوشتار، با نگاهی علمی و روشمند، به تحلیل و تبیین آیات این سوره می‌پردازد و با بهره‌گیری از رویکردی عقلانی و معنامحور، کوشیده است تا معانی بنیادین آیات را در قالبی نظام‌مند و فاخر ارائه دهد. هدف از این اثر، نه‌تنها تعمیق فهم دینی، بلکه ارائه متنی است که برای مخاطبان تحصیل‌کرده و پژوهشگران علوم قرآنی، به‌مثابه گوهری درخشان، راهگشای معرفت و عمل باشد. ساختار این نوشتار، با بخش‌بندی‌های دقیق و زیرعناوین تخصصی، به‌گونه‌ای طراحی شده است که مفاهیم کلیدی با وضوح و انسجام به خواننده منتقل شود.

بخش نخست: روش‌شناسی تفسیر و پرهیز از مباحث حاشیه‌ای

تمرکز بر کلیات هدایتی

تفسیر قرآن کریم باید بر محور معانی بنیادین و هدایتی آیات متمرکز باشد و از پرداختن به موضوعات حاشیه‌ای که تأثیری در تعمیق حیات معنوی یا اجتماعی ندارند، اجتناب ورزد. این رویکرد، تفسیر را از پراکندگی حفظ کرده و آن را به ابزاری برای هدایت و سعادت بشر تبدیل می‌کند. پرهیز از مباحث غیرضروری، به‌سان پالایش آب زلال از ناخالصی‌ها، تفسیر را به جریانی شفاف و مؤثر بدل می‌سازد.

درنگ: تمرکز بر کلیات هدایتی آیات، تفسیر را به ابزاری کارآمد برای رشد معنوی و اجتماعی تبدیل می‌کند، در حالی که مباحث حاشیه‌ای، چون شاخه‌های زائد، از باروری درخت معرفت می‌کاهند.

نقد مباحث انحرافی

بسیاری از موضوعات مطرح‌شده در حاشیه آیات، مانند جزئیات تاریخی غیرمستند یا هویت گویندگان آیات، به‌عنوان مباحث انحرافی تلقی می‌شوند که نه‌تنها به فهم عمیق قرآن کمکی نمی‌کنند، بلکه از هدف اصلی آن، یعنی هدایت، دور می‌سازند. این مباحث، به‌سان غباری بر آینه حقیقت، مانع از انعکاس نور معرفت الهی می‌شوند.

اهمیت استناد در تفسیر

تفسیر معتبر، نیازمند استناد به منابع موثق است. نقل‌هایی که فاقد سند معتبر باشند، مانند احادیث مرسل یا شأن نزول‌های بی‌اساس، ارزش علمی و دینی خود را از دست می‌دهند. استناد، چون ستونی استوار، بنای تفسیر را از فروپاشی حفظ می‌کند.

درنگ: استناد به منابع معتبر، تفسیر را از گمانه‌زنی به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد و از پذیرش نقل‌های بی‌اساس جلوگیری می‌کند.

بخش دوم: تحلیل آیه «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا»

متن و ترجمه آیه

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا ۘ بِهِ يُضِلُّ كَثِيرًا وَبِهِ يَهْدِي كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ

ترجمه: خداوند از به‌کار بردن هیچ مثلی، حتی پشه یا آنچه بزرگ‌تر از آن است، باکی ندارد. مؤمنان می‌دانند که این مثل، حقیقتی از جانب پروردگارشان است، اما کافران می‌گویند: خدا با این مثل چه قصدی داشته است؟ با این مثل، بسیاری را گمراه و بسیاری را هدایت می‌کند، و جز فاسقان را گمراه نمی‌سازد.

تبیین معنای آیه

این آیه، بر روش تربیتی قرآن در به‌کارگیری تمثیل‌های ساده و ملموس برای تبیین حقایق عمیق الهی تأکید دارد. تعبیر «لَا يَسْتَحْيِي» به معنای نفی هرگونه مانع یا تردید در استفاده از مثال‌های عرفی، از پشه تا موجودات بزرگ‌تر، است. این روش، چون چراغی در تاریکی، حقایق را برای همگان روشن می‌سازد.

نقد تفاسیر فلسفی پیچیده

برخی تفاسیر، با ورود به مباحث فلسفی پیچیده، از معنای عرفی و ساده آیه فاصله گرفته‌اند. این‌گونه تفاسیر، مانند افزودن شاخه‌های زائد به درختی تنومند، از وضوح و تأثیرگذاری معانی قرآنی می‌کاهند. تأکید بر معنای عرفی، فهم آیه را برای عموم آسان‌تر می‌سازد.

درنگ: معنای عرفی آیه، چون جویباری زلال، فهم حقیقت را برای همگان ممکن می‌سازد، در حالی که تفاسیر فلسفی پیچیده، چون غباری بر آینه، مانع از انعکاس نور حقیقت می‌شوند.

معنای «بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا»

تعبیر «بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا» به معنای به‌کارگیری مثال‌هایی از پشه تا موجودات بزرگ‌تر است. این تعبیر، بر جامعیت روش قرآنی در استفاده از تمثیل‌های ملموس و شناخته‌شده تأکید دارد و از تفاسیر غیرمتعارف که به موجودات میکروسکوپی اشاره دارند، پرهیز می‌کند.

مقایسه پشه و فیل در روایات

در برخی روایات، پشه با فیل مقایسه شده تا نشان‌دهنده جامعیت مثال‌های قرآنی باشد. این مقایسه، چون نقشی بر بوم، توانایی قرآن در تبیین حقایق از طریق مثال‌های متنوع را به تصویر می‌کشد.

بخش سوم: معنای «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا»

تبیین معنای پرسش

پرسش «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا» (خدا با این مثل چه قصدی داشته است؟) به معنای جست‌وجوی قصد الهی در به‌کارگیری تمثیل است. این پرسش، نه به معنای اراده ذاتی یا فعلی، بلکه به معنای تبیین مقصود پروردگار در استفاده از مثال‌های ساده و عرفی است. این معنا، چون کلیدی زرین، درهای فهم الهی را می‌گشاید.

نقد مباحث فلسفی غیرضروری

برخی مفسران، با ورود به مباحث فلسفی مانند اراده ذاتی و فعلی، از معنای اصلی آیه فاصله گرفته‌اند. این مباحث، چون راه‌های فرعی در مسیری مستقیم، از مقصد اصلی تفسیر دور می‌سازند. تأکید بر معنای عرفی پرسش، تفسیر را به مسیر هدایت بازمی‌گرداند.

درنگ: پرسش «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ» در آیه، چون چراغی است که مقصود الهی را در استفاده از تمثیل روشن می‌سازد، و ورود به مباحث فلسفی غیرضروری، این نور را کم‌فروغ می‌کند.

بخش چهارم: هدايت و گمراهی در قرآن کریم

تبیین «يُضِلُّ كَثِيرًا وَيَهْدِي كَثِيرًا»

آیه «بِهِ يُضِلُّ كَثِيرًا وَبِهِ يَهْدِي كَثِيرًا» بیانگر آن است که تمثیل‌های قرآنی، برای برخی راهگشای هدایت و برای برخی دیگر، به دلیل فسق و عناد، مایه گمراهی است. این معنا، چون آینه‌ای است که حقیقت قلب انسان را بازمی‌تاباند: مؤمنان در آن نور حق می‌بینند و فاسقان در آن تاریکی گمراهی.

نقد مباحث جبر و اختیار

مباحث جبر و اختیار، که در کلام و فلسفه به تفصیل مطرح شده‌اند، در ذیل این آیه ضرورتی ندارند. قرآن کریم، با بیان «أَنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (سوره انسان، آیه ۳: ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس)، بر اقتضایی بودن عالم و اختیار انسان تأکید دارد. این دیدگاه، چون نسیمی خنک، غبار مباحث پیچیده فلسفی را می‌زداید.

درنگ: عالم اقتضایی است و جبر در آن محال؛ انسان با اختیار خود، یا به سوی نور هدایت می‌رود یا در تاریکی گمراهی فرومی‌غلتد.

نقد تاریخی جبرگرایی

برخی جریان‌های تاریخی، با ترویج جبر، کوشیده‌اند مردم را از تلاش و حرکت بازدارند. این دیدگاه، چون زنجیری بر پای اراده بشر، از تعالیم قرآنی فاصله دارد. قرآن کریم، با تأکید بر اقتضایی بودن هستی، هر موجود را دارای قابلیت تحول و تغییر می‌داند.

بخش پنجم: نقد شأن نزول‌های غیرمستند

فقدان سند معتبر

بسیاری از شأن نزول‌های نقل‌شده، به‌ویژه در منابع اهل سنت، فاقد سند معتبر هستند و به‌صورت مرسل و بی‌اساس ارائه شده‌اند. این نقل‌ها، چون سایه‌هایی بی‌ریشه، نمی‌توانند مبنای فهم آیات قرار گیرند.

رویکرد شیعی به شأن نزول

در تفکر شیعی، تنها شأن نزول‌هایی که از معصومین نقل شده باشند، معتبر تلقی می‌شوند. این رویکرد، چون ستاره‌ای در شب، راه تفسیر را از گمراهی حفظ می‌کند.

درنگ: شأن نزول معتبر، تنها از معصومین قابل دریافت است و نقل‌های بی‌سند، چون سرابی فریبنده، از حقیقت دورند.

عدم تأثیر شأن نزول بر معنای آیه

شأن نزول، حتی اگر معتبر باشد، معنای آیه را محدود نمی‌کند. آیات قرآن کریم، چون دریایی بی‌کران، دارای معانی عام و گسترده هستند که از زمینه تاریخی خود فراتر می‌روند.

بخش ششم: اصلاح روش‌های تفسیری و آموزشی

حذف مباحث زائد

بخش قابل‌توجهی از مباحث تفسیری، به دلیل بی‌فایده بودن، باید از متون حذف شوند تا تفسیر به ابزاری کارآمد و هدایتگر تبدیل گردد. این پالایش، چون هرس شاخه‌های زائد، درخت تفسیر را بارورتر می‌سازد.

نقد آموزش‌های غیرضروری

طرح موضوعات غیرضروری، مانند جزئیات تاریخی بی‌اهمیت، در آموزش‌های دینی، به‌ویژه برای کودکان، از هدف اصلی دین، یعنی تربیت و هدایت، دور است. آموزش دینی باید چون بذری پاک، در زمین قلب‌ها کاشته شود.

ضرورت مستندسازی

دین باید بر پایه مستندات معتبر بنا شود. نقل‌های بی‌سند، چون بنایی بدون پی، فرومی‌ریزند و ارزش علمی و دینی را کاهش می‌دهند.

درنگ: مستندسازی، چون ستونی محکم، بنای دین را استوار می‌سازد و از فروپاشی آن در برابر گمانه‌زنی‌ها جلوگیری می‌کند.

بخش هفتم: ماهیت دین و احکام الهی

الطاف الهی و احکام دینی

دین، تجلی الطاف الهی است که در قالب احکام دینی و به زبان خرد بشری بیان شده است. احکام دینی، چون جویبارهایی از چشمه لطف الهی، به سوی سعادت بشر جاری می‌شوند.

نقد قوانین جعلی بشری

احکام دینی، برخلاف قوانین جعلی بشری، از جنس لطف الهی هستند و با خرد انسانی سازگارند. قوانین بشری، چون ساخته‌های ناپایدار، در برابر حقیقت دین رنگ می‌بازند.

تأیید احکام دینی توسط عقل

هیچ حکمی در دین وجود ندارد که عقل آن را تکذیب کند. عقل، چون معلمی حکیم، احکام دینی را تأیید می‌کند و راه سعادت را نشان می‌دهد.

درنگ: احکام دینی، چون گوهری در صدف خرد، با عقل بشری همخوانی دارند و راه سعادت را روشن می‌سازند.

بخش هشتم: نقد فرهنگ عوامانه و ادعاهای غیرمستند

نقد کرامات غیرمستند

ادعاهای کرامت و مکاشفه، به‌ویژه درباره افراد غیرمعصوم، اغلب فاقد سند معتبر هستند و به داستان‌سرایی نزدیک‌اند. این ادعاها، چون سرابی در بیابان، از حقیقت دورند.

جایگاه معصومین

معصومین، به دلیل جایگاه وحیانی، محور فرهنگ دینی هستند. تأکید بر کرامات غیرمستند دیگران، از این جایگاه می‌کاهد و چون سایه‌ای بر خورشید، نور حقیقت را کم‌رنگ می‌کند.

نقد فرهنگ عوامانه

فرهنگ عوامانه که به دنبال داستان‌سرایی و کرامات غیرمستند است، از عقلانیت دینی فاصله گرفته و به خرافات نزدیک می‌شود. اصلاح این فرهنگ، چون پالایش آب از ناخالصی، ضروری است.

درنگ: فرهنگ دینی باید از زوائد و خرافات پالایش شود تا چون جویباری زلال، به سوی حقیقت جاری گردد.

بخش نهم: بازسازی دین و تفسیر

ضرورت پالایش دین

دین باید از زوائد و نقل‌های غیرمستند پالایش شود تا به شکلی صاف و کاربردی ارائه گردد. این پالایش، چون شست‌وشوی جامه‌ای کهنه، دین را تازه و درخشان می‌سازد.

نقد تفاسیر حجیم

تفاسیر حجیم که پر از نقل‌های غیرمستند هستند، کارآمدی خود را از دست داده‌اند. بازنگری در این تفاسیر، چون هرس شاخه‌های زائد، به باروری معرفت دینی کمک می‌کند.

جمع‌بندی بخش

بازسازی دین و تفسیر، نیازمند حذف زوائد، استناد به منابع معتبر، و تمرکز بر معانی هدایتی است. این رویکرد، دین را به گوهری درخشان تبدیل می‌کند که برای همه اعصار کارآمد است.

جمع‌بندی نهایی

تفسیر آیات سوره بقره، به‌ویژه آیه ۲۶، با تأکید بر روش‌شناسی علمی و عقلانی، راهی به سوی فهم عمیق و کاربردی قرآن کریم می‌گشاید. پرهیز از مباحث حاشیه‌ای، استناد به منابع معتبر، و تمرکز بر معانی عرفی و هدایتی آیات، تفسیر را به ابزاری مؤثر برای هدایت و سعادت بشر تبدیل می‌کند. این نوشتار، با تحلیل دقیق و ارائه نکات کلیدی، کوشیده است تا دین را به‌سان جویباری زلال، از ناخالصی‌ها پالایش کرده و به سوی حقیقت رهنمون سازد. دین، چون درختی تنومند، با ریشه‌های عقل و شاخه‌های لطف الهی، می‌تواند بشریت را به سوی سعادت ابدی هدایت کند.

با نظارت صادق خادمی