در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 223

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (223)

مقدمه

قرآن کریم، به‌عنوان کتاب هدایت الهی، با بیانی عمیق و چندلایه، به مسائل بنیادین خلقت، از جمله مفهوم حیات و وجود موجودات زنده در سماوات و ارض، پرداخته است. این نوشتار، با رویکردی علمی و نظام‌مند، به تبیین مفهوم حیات به‌عنوان جوهره‌ای الهی و ویژگی مشترک همه موجودات، و همچنین بررسی وجود موجودات زنده در سماوات، از جمله دابه، ملائکه، جن، و دیگر موجودات، می‌پردازد. این بررسی، با اتکا به آیات قرآن کریم، اصول فلسفی، عرفانی و تفسیری، تلاش دارد تا وحدت حقیقت حیات و گستردگی خلقت در سماوات را تحلیل کند. نوشتار حاضر، برای مخاطبان تحصیل‌کرده و متخصص در حوزه الهیات، تفسیر قرآن کریم، و کیهان‌شناسی اسلامی نگاشته شده و با ساختاری منسجم، شامل بخش‌های موضوعی با زیرعناوین دقیق، نتیجه‌گیری‌های مستقل، و جمع‌بندی نهایی، به ارائه دیدگاهی عمیق و هماهنگ می‌رسد. همچنین، با نقدی سازنده بر وضعیت کنونی علم دینی، بر ضرورت تحول در نظام معرفتی و عملی تأکید می‌ورزد.

بخش اول: وحدت حیات در نظام خلقت

1.1. وحدت صفات الهی و خلقی

مفهوم حیات در قرآن کریم، به‌عنوان صفتی بنیادین الهی و ویژگی مشترک همه مخلوقات، جایگاهی محوری دارد. این صفت، در چارچوب وحدت خلقت، از یک حقیقت واحد برخوردار است که در مراتب مختلف الهی و خلقی ظهور می‌یابد. حیات الهی، به‌عنوان منشأ همه موجودات، در همه مراتب وجودی جریان دارد و تفاوت آن در مراتب ظهور است، نه در ذات.

درنگ: حیات، به‌عنوان صفتی الهی، در همه مراتب خلقت یک حقیقت واحد است که تفاوت آن در مراتب ظهور است، نه در ذات.


هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ

ترجمه: او زنده و پاینده است (بقره: 255).

این آیه، حیات را به‌عنوان صفتی اقدم و جامع معرفی می‌کند که همه صفات دیگر از آن ناشی می‌شوند. این دیدگاه، ریشه در قاعده اصولی «وضع اللفظ لروح المعانی» دارد که الفاظ را برای معانی کلی و روح معنا وضع می‌داند.

1.2. قاعده وضع اللفظ لروح المعانی

قاعده «وضع اللفظ لروح المعانی» بیان می‌دارد که الفاظ برای اشاره به معانی کلی و واحد وضع شده‌اند. برای مثال، واژه «قلم» به هر ابزاری که برای نوشتن به کار رود، اعم از آهن یا شیشه، اطلاق می‌شود. به همین ترتیب، «حیات» به یک حقیقت واحد اشاره دارد که در مراتب مختلف الهی و خلقی ظهور می‌یابد. این قاعده، مبنای فهم وحدت صفات قرآنی است و هرگونه دوگانگی در حقیقت حیات را نفی می‌کند.

درنگ: قاعده «وضع اللفظ لروح المعانی» مبنای فهم وحدت صفات در قرآن کریم است و هرگونه دوگانگی در حقیقت حیات را نفی می‌کند.

1.3. وحدت حقیقت صفات در مراتب مختلف

صفات الهی و خلقی، مانند حیات، دارای یک حقیقت واحد هستند و تفاوت آنها در مراتب ظهور است. حیات در خداوند، انسان، یا نباتات، یک حقیقت واحد است که در مراتب گوناگون (غنی، دانی، مادی یا معنوی) ظهور می‌یابد. این دیدگاه، هرگونه تعدد در حقیقت صفات را نفی می‌کند.


جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ

ترجمه: هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم (انبیاء: 30).

این آیه، حیات را به‌عنوان ویژگی مشترک همه موجودات معرفی می‌کند و بر وحدت حقیقت حیات در همه مراتب تأکید دارد.

نتیجه‌گیری بخش اول

وحدت حیات در نظام خلقت، یکی از اصول بنیادین قرآنی است که پیوستگی صفات الهی و خلقی را نشان می‌دهد. آیات قرآنی مانند «هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» و «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ»، بر این حقیقت تأکید دارند که حیات، در همه مراتب، یک حقیقت واحد است که از خداوند سرچشمه می‌گیرد.

بخش دوم: نفی تقابل در نظام خلقت

2.1. نفی استقلال اضداد در برابر خداوند

قرآن کریم هرگونه تقابل یا دوگانگی در عالم خلقت را نفی می‌کند. همه موجودات از حق ظهور یافته‌اند و هیچ‌چیز در برابر خداوند استقلال وجودی ندارد. این دیدگاه، تقابل بین خیر و شر، حیات و موت، یا ایمان و کفر را رد می‌کند و آنها را مراتب مختلف یک حقیقت واحد می‌داند.


وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

ترجمه: و آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست (آل‌عمران: 109).

درنگ: نفی تقابل در عالم خلقت، بر مالکیت و خالقیت مطلق خداوند تأکید دارد و هرگونه استقلال اضداد را رد می‌کند.

2.2. هلاكت به‌عنوان مرتبه‌ای از حیات

هلاكت، نه به‌عنوان مقابل حیات، بلکه به‌عنوان مرتبه‌ای نازل از آن تفسیر می‌شود. هلاكت مادی (مانند مرگ جسم) یا معنوی (مانند گمراهی)، در چارچوب نظام حیات الهی قرار دارد. قرآن کریم، با تأکید بر پیوستگی حیات و موت، این دو را دو وجه از یک حقیقت می‌داند.


وَيُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ

ترجمه: و زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون می‌آورد (یونس: 31).

درنگ: هلاكت، مرتبه‌ای از حیات است و نه مقابل آن، و این دیدگاه، پیوستگی همه مراتب وجود را در نظام الهی نشان می‌دهد.

2.3. نفی عدم در نظام هستی

مفهوم عدم، در نظام قرآنی، یک مفهوم عامیانه و غیرعلمی است. هیچ‌چیز در عالم هستی گم یا معدوم نمی‌شود، بلکه از مرتبه‌ای به مرتبه دیگر منتقل می‌شود. این دیدگاه، با تأکید بر جاودانگی نظام خلقت، هرگونه انقطاع وجودی را نفی می‌کند.


إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

ترجمه: ما از آن خدا هستیم و به‌سوی او بازمی‌گردیم (بقره: 156).

درنگ: نفی عدم در نظام خلقت، بر پیوستگی و جاودانگی همه موجودات در چارچوب الهی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری بخش دوم

نفی تقابل در نظام خلقت، یکی از اصول بنیادین قرآنی است که هرگونه استقلال اضداد را رد می‌کند. هلاكت و موت، به‌عنوان مراتب نازل حیات، در چارچوب نظام الهی قرار دارند و هیچ‌چیز در عالم هستی معدوم نمی‌شود. آیات قرآنی مانند «وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، بر این حقیقت تأکید دارند.

بخش سوم: شناخت حقیقت حیات

3.1. شناخت حیات از طریق آثار و حقیقت

حیات از دو منظر قابل‌شناخت است: آثار ظاهری (مانند حرکت، قدرت و جنبش) و حقیقت ذاتی. آثار حیات در موجودات زنده، مانند جنبش و فعالیت، به‌وضوح قابل‌مشاهده است، اما حقیقت حیات، که منشأ این آثار است، عمیق‌تر و نیازمند تأمل است. قرآن کریم، انسان را به تأمل در حقیقت حیات دعوت می‌کند.


أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ

ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند (محمد: 24).

درنگ: شناخت حقیقت حیات، نیازمند تأمل و تدبر عمیق در آیات قرآنی است که انسان را به کشف حقیقت وجود دعوت می‌کند.

3.2. نقد انفعال در شناخت حقیقت

ادعای ناشناختگی حقیقت حیات، ناشی از انفعال و تنبلی علمی است. این دیدگاه، با روحیه قرآنی که انسان را به تحقیق و کشف حقایق دعوت می‌کند، در تضاد است. قرآن کریم، با دعوت به کاوش در آفاق و انفس، بر امکان شناخت حقیقت تأکید دارد.


سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ

ترجمه: به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد (فصلت: 53).

درنگ: انفعال در شناخت حقیقت حیات، مانع از پیشرفت معرفتی است و قرآن کریم انسان را به تحقیق و کشف دعوت می‌کند.

3.3. ضرورت حرکت و تحقیق در علم دینی

علم دینی، به‌جای تمرکز بر مطالعه صرف، باید به تحقیق، تفکر و عمل خلاقانه روی آورد. مطالعه بیش‌ازحد بدون تحقیق، به رکود علمی منجر می‌شود. این دیدگاه، با دعوت قرآنی به عمل صالح و تفکر هم‌خوانی دارد.


الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ

ترجمه: کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان یاد می‌کنند (آل‌عمران: 191).

درنگ: علم دینی نیازمند تحول به سوی تحقیق و خلاقیت است تا از رکود علمی و عملی خارج شود.

نتیجه‌گیری بخش سوم

شناخت حقیقت حیات، نیازمند تأمل، تدبر و تحقیق عمیق است. انفعال در این مسیر، مانع از کشف حقایق قرآنی می‌شود. علم دینی، با الهام از آیات قرآنی مانند «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» و «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ»، باید به سوی تحقیق و خلاقیت حرکت کند تا نقش خود را در هدایت جامعه ایفا نماید.

بخش چهارم: موجودات زنده در سماوات و ارض

4.1. وجود موجودات زنده در سماوات

قرآن کریم با قاطعیت وجود موجودات زنده در سماوات، از جمله دابه، ملائکه، جن، و دیگر موجودات باشعور و کم‌شعور را تأیید می‌کند. این موجودات، فراتر از تصورات علمی و ذهنی بشر، در مراتب مختلف سماوات حضور دارند و در نظام خلقت الهی نقش ایفا می‌کنند.


وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

ترجمه: و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین از جنبندگان است و فرشتگان برای خدا سجده می‌کنند و تکبر نمی‌ورزند (نحل: 49).

درنگ: قرآن کریم وجود دابه و ملائکه در سماوات را تأیید می‌کند که سجده‌ای حقیقی و نه مجازی دارند.

برخلاف برخی تفاسیر که سجده غیرانسان را مجازی می‌دانند، این آیه سجده را حقیقی می‌داند، که نشان‌دهنده شعور و حیات موجودات سماوی است.

4.2. مفهوم دابه و شمول آن

واژه «دابه» در قرآن کریم به همه جنبندگان، از جمله ملائکه، اشاره دارد که فاقد استکبار هستند. این شمول، گستردگی مفهوم حیات در سماوات را نشان می‌دهد و هرگونه تفسیر محدود را نفی می‌کند.


وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ ۚ وَهُوَ عَلَىٰ جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ

ترجمه: و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن دو پراکنده است، و او هرگاه بخواهد بر گردآوردن آنها تواناست (شوری: 29).

درنگ: دابه شامل همه جنبندگان سماوی و ارضی است و خداوند قادر است آنها را در زمان مقتضی جمع کند.

4.3. انتشار و جمع موجودات

قرآن کریم به انتشار دابه در سماوات و ارض و امکان جمع آنها توسط خداوند اشاره دارد. این جمع، به مشیت الهی وابسته است و نشان‌دهنده ارتباط بالقوه بین موجودات سماوی و ارضی است.


يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

ترجمه: هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست می‌کند، هر روز او در کاری است (رحمن: 29).

درنگ: موجودات سماوی و ارضی در ارتباط مداوم با خداوند هستند و فعالیت الهی در سماوات و ارض مستمر است.

4.4. نفوذ در سماوات

نفوذ در سماوات برای جن و انس دشوار است و نیازمند وسیله‌ای (سلطان) است، اما اولیاء و انبیا بدون وسیله در سماوات نفوذ می‌کنند.


يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا ۚ لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ

ترجمه: ای گروه جن و انس، اگر توانستید از کرانه‌های آسمان‌ها و زمین بگذرید، بگذرید، جز با قدرتی نخواهید گذشت (رحمن: 33).

درنگ: نفوذ در سماوات برای جن و انس نیازمند وسیله است، اما اولیاء خدا بدون وسیله به مراتب سماوی دسترسی دارند.

4.5. مراتب انبیا در سماوات

انبیا در مراتب مختلف سماوات جایگاه دارند، نه به معنای مالکیت، بلکه به معنای تحقق مرتبه وجودی. این جایگاه، نشان‌دهنده مراتب عرفانی و الهی آنهاست.


وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَىٰ بَعْضٍ

ترجمه: و پروردگارت به هر که در آسمان‌ها و زمین است داناتر است، و برخی از پیامبران را بر برخی برتری دادیم (اسراء: 55).

درنگ: انبیا در مراتب مختلف سماوات جایگاه دارند که نشان‌دهنده مراتب عرفانی آنهاست.

4.6. سجده و ظلال

موجودات سماوی و ارضی، همراه با ظلال (نسل‌ها و انتشار آنها)، برای خداوند سجده می‌کنند، که نشان‌دهنده شعور و حیات آنهاست.


وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

ترجمه: و هر که در آسمان‌ها و زمین است، خواه و ناخواه، برای خدا سجده می‌کند و سایه‌هایشان در بامداد و شامگاه (رعد: 15).

درنگ: ظلال به نسل‌ها و انتشار موجودات اشاره دارد که همراه با آنها برای خداوند سجده می‌کنند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

قرآن کریم وجود موجودات زنده در سماوات، از جمله دابه، ملائکه، و جن، را با آیاتی مانند «وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ» و «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» تأیید می‌کند. این موجودات، با ویژگی‌های شعور، انتشار، و سجده، در مراتب مختلف سماوات حضور دارند و خداوند قادر است آنها را در زمان مقتضی جمع کند. این تحلیل، چارچوبی برای پژوهش‌های پیشرفته در کیهان‌شناسی اسلامی و تفسیر قرآنی ارائه می‌دهد.

بخش پنجم: نفی ضدیت و تخالف در مراتب وجود

5.1. نفی ضدیت در عالم هستی

مفهوم ضد، به معنای دو امر وجودی با غایت اختلاف، در نظام قرآنی جایگاهی ندارد. آنچه به‌عنوان ضد تلقی می‌شود، در واقع تخالف مراتب است. ایمان و کفر، خیر و شر، یا حیات و موت، نه اضداد، بلکه مراتب مختلف یک حقیقت هستند.

درنگ: در نظام قرآنی، ضدیت وجود ندارد و آنچه به‌عنوان اختلاف دیده می‌شود، تخالف مراتب است.

5.2. تخالف به‌جای تقابل

تخالف، به تفاوت مراتب وجود اشاره دارد، نه به تقابل یا تضاد. برای مثال، سفیدی و سیاهی، مراتب مختلف در طیف رنگ هستند، نه اضداد مطلق. این دیدگاه، با تأکید بر خالقیت مطلق خداوند، هرگونه دوگانگی مستقل را نفی می‌کند.


ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ

ترجمه: این است خداوند، پروردگار شما، آفریننده هر چیز (غافر: 62).

درنگ: تخالف مراتب، مبنای فهم نظام هماهنگ خلقت است که در آن، همه موجودات تحت سیطره الهی قرار دارند.

5.3. شناخت اشیاء از طریق تخالف

قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» به معنای شناخت اشیاء از طریق تخالف مراتب است، نه تقابل اضداد. برای مثال، ادب از طریق مشاهده بی‌ادبی شناخته می‌شود، اما این دو، اضداد نیستند، بلکه مراتب مختلف یک حقیقت هستند.

درنگ: شناخت اشیاء از طریق تخالف مراتب، مبنای فهم نظام قرآنی است که هرگونه تقابل دوگانه را نفی می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

نفی ضدیت و تأکید بر تخالف مراتب، یکی از اصول کلیدی نظام قرآنی است. آیات قرآنی مانند «ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» نشان می‌دهند که همه موجودات در مراتب مختلف تحت سیطره الهی قرار دارند و هیچ‌چیز در برابر خداوند استقلال ندارد. این دیدگاه، انسان را به تأمل در وحدت خلقت و شناخت مراتب وجود دعوت می‌کند.

بخش ششم: تحول و اصلاح در نظام معرفتی و عملی

6.1. ضرورت تحول در علم دینی

علم دینی، به دلیل برخی ساختارهای سنتی و انفعالی، در حوزه‌های علمی و عملی دچار رکود شده است. این رکود، مانع از ایفای نقش آن در رهبری علمی و فرهنگی جهان اسلام شده است. قرآن کریم، با تأکید بر حرکت، خلاقیت و تحقیق، علم دینی را به خروج از این انفعال دعوت می‌کند.

درنگ: تحول در علم دینی، نیازمند تغییر از رویکردهای سنتی به سوی تحقیق و تولید علم مبتنی بر نیازهای معاصر است.

6.2. مواجهه عملی با شرور

مواجهه عملی و عالمانه با شرور، مانند شراب‌خواری یا موسیقی غیرمشروع، می‌تواند به اصلاح و هدایت افراد منجر شود. این مواجهه، نیازمند فهم عمیق و ارائه راه‌حل‌های عملی است، نه صرف محکومیت یا انفعال.

درنگ: مواجهه عملی با شرور، نیازمند فهم عمیق و ارائه راه‌حل‌های عملی است که به اصلاح و هدایت منجر شود.

6.3. تغییرپذیری مراتب وجودی

هیچ‌کس ذاتاً خیر یا شر نیست؛ همه موجودات، قابلیت تغییر و جابه‌جایی در مراتب وجودی را دارند. این دیدگاه، با تأکید بر ظرفیت انسان برای تحول و کمال، هرگونه جبرگرایی یا ذات‌باوری را نفی می‌کند.


إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

ترجمه: خداوند حال قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه خودشان حال خود را تغییر دهند (رعد: 11).

درنگ: تغییرپذیری مراتب وجودی، نشان‌دهنده ظرفیت انسان برای تحول و کمال است.

6.4. نقد درس‌خوانی طولانی

درس‌خوانی طولانی، بدون عمل و تحقیق، به رکود علمی و عملی منجر می‌شود. علمای موفق، مانند شیخ طوسی و علامه طباطبایی، با کم درس خواندن و تمرکز بر عمل و تحقیق، به موفقیت‌های بزرگ دست یافتند.

درنگ: درس‌خوانی طولانی بدون عمل، مانع موفقیت است؛ علمای موفق با عمل و تحقیق به تسخیر سماوات رسیدند.

6.5. شایستگی استاد

استاد علم دینی باید از صاحب متن و شارح برتر باشد، وگرنه درس دادن او شرعاً اشکال دارد. این شایستگی، به اخلاق آموزش و مسئولیت علمی اشاره دارد.

درنگ: استاد باید از صاحب متن و شارح برتر باشد تا شایستگی تدریس داشته باشد.

نتیجه‌گیری بخش ششم

تحول در علم دینی و مواجهه عملی با چالش‌های جامعه، نیازمند فهم عمیق، تحقیق و خلاقیت است. آیات قرآنی مانند «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» بر ظرفیت انسان برای تغییر و اصلاح تأکید دارند. علم دینی، با خروج از رکود و حرکت به سوی تولید علم، می‌تواند نقش رهبری خود را در جهان اسلام ایفا کند.

بخش هفتم: موجودات سماوی و تسخیر آنها

7.1. تنوع موجودات سماوی

سماوات مملو از موجودات باشعور، کم‌شعور، پرشعور، استکثاری، غیبی، و مقالیدی است. این تنوع، نشان‌دهنده گستردگی خلقت و حضور موجودات مختلف در مراتب سماوی است.


وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

ترجمه: و لشکرهای آسمان‌ها و زمین از آن خداست (فتح: 4).

درنگ: جنود سماوی و ارضی، فراتر از ملائکه و جن، شامل موجودات متنوعی هستند.

7.2. خزاین و مقالید سماوات

خزاین سماوات، شامل علم، غیب، و وحی، و مقالید، به کلیدهای رزق و غیب اشاره دارند. این منابع، در دسترس اولیاء خدا و علمای ربانی قرار دارند.


لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

ترجمه: کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن اوست (شوری: 12).

درنگ: مقالید سماوات به رزق و غیب مرتبط‌اند و در دسترس اولیاء خدا قرار دارند.

7.3. تسخیر سماوات برای انسان

قرآن کریم سماوات و ارض را برای انسان مسخر کرده است، که شامل تسخیر مقالید، غیب، ملکوت، جن، و ملائکه است. این تسخیر، وظیفه علمای ربانی بوده است.


هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا

ترجمه: اوست که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید (بقره: 29).

درنگ: تسخیر سماوات و ارض، شامل مقالید، غیب، و ملکوت، وظیفه علمای ربانی است.

7.4. تفاوت سماوات و ارض

سماوات، برخلاف ارض، فاقد محدودیت‌های زمینی مانند محرم و نامحرم است و فضایی سالم و متعالی دارد.

درنگ: سماوات فاقد محدودیت‌های ارضی است و فضایی سالم برای ارتباط با موجودات الهی فراهم می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش هفتم

سماوات مملو از موجودات متنوعی است که با آیاتی مانند «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» و «لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» تأیید می‌شوند. تسخیر این موجودات و منابع سماوی، وظیفه علمای ربانی است که با ارتباط با سماوات، از نیاز به ارض بی‌نیاز می‌شوند. این تحلیل، به نقش عرفانی علما و گستردگی خلقت اشاره دارد.

بخش هشتم: تواضع و اخلاص در مسیر کمال

8.1. خطر غرور در مخلصین

مخلصین، به دلیل تقرب به خداوند، در معرض خطر غرور هستند. این خطر، می‌تواند آنها را از مسیر اخلاص دور کند.

حدیث: المخلصون فی خطر عظیم
ترجمه: مخلصان در خطر بزرگی هستند.

درنگ: مخلصین در معرض خطر غرور هستند و تواضع، کلید حفظ اخلاص در مسیر کمال است.

8.2. تواضع به‌عنوان اصل کمال

تواضع، به‌عنوان یک فضیلت الهی، انسان را از غرور و انحراف دور می‌کند و به سوی کمال هدایت می‌کند.


وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا

ترجمه: و بندگان رحمان کسانی‌اند که بر زمین به نرمی راه می‌روند (فرقان: 63).

درنگ: تواضع، مبنای کمال انسانی است و انسان را از غرور و انحراف دور می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش هشتم

تواضع و اخلاص، به‌عنوان اصول کلیدی در مسیر کمال، انسان را به سوی خداوند هدایت می‌کنند. آیات قرآنی مانند «وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا» و حدیث «المخلصون فی خطر عظیم»، بر ضرورت پرهیز از غرور و حفظ تواضع تأکید دارند.

بخش نهم: روش قرائت قرآن و تحول در علم دینی

9.1. روش صحیح قرائت قرآن

قرائت قرآن کریم باید با تأمل و در دفعات متعدد انجام شود، نه به‌صورت یک‌باره و بدون تفکر. این روش، به فهم عمیق معانی قرآنی منجر می‌شود.


فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ

ترجمه: پس آنچه از قرآن میسر است بخوانید (مزمل: 20).

درنگ: قرائت قرآن باید با تأمل و در دفعات متعدد انجام شود تا معانی عمیق آن فهمیده شود.

9.2. نقد ایمان‌زدگی بدون عمل

ایمان بیش از حد بدون عمل، مانند مشرک شدن بدون توجه به سماوات، نادرست است. قرآن کریم انسان را به تعادل بین ایمان و عمل دعوت می‌کند.

درنگ: ایمان بدون عمل، مانع از کمال است و انسان باید به سوی سماوات حرکت کند.

9.3. توصیه به ارتباط با سماوات

برای موفقیت، انسان باید رابطه خود را با سماوات تقویت کند، پنجره دل را به سوی آسمان‌ها بگشاید، و از انزوای زمینی فاصله گیرد.


فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

ترجمه: پس آنها را به‌صورت هفت آسمان سامان داد و او به هر چیز داناست (بقره: 29).

درنگ: ارتباط با سماوات، انسان را از انزوای زمینی رها کرده و به سوی کمال هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش نهم

روش صحیح قرائت قرآن، با تأمل و تدبر، به فهم عمیق معانی منجر می‌شود. نقد ایمان‌زدگی بدون عمل و توصیه به ارتباط با سماوات، انسان را به سوی تحول و کمال هدایت می‌کند. آیات قرآنی مانند «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» و «فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» بر این اصول تأکید دارند.

جمع‌بندی نهایی

قرآن کریم، با بیانی عمیق، مفهوم حیات را به‌عنوان یک حقیقت واحد و جوهره وجودی همه موجودات تبیین می‌کند. این مفهوم، نه‌تنها صفتی الهی، بلکه ویژگی مشترک همه مخلوقات است که در مراتب مختلف ظهور می‌یابد. آیات قرآنی مانند «هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»، «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ»، و «وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ» بر وحدت حیات و وجود موجودات زنده در سماوات تأکید دارند. سماوات، مملو از موجودات باشعور، کم‌شعور، و پرشعور است که در مراتب مختلف حضور دارند و خداوند قادر است آنها را در زمان مقتضی جمع کند. علم دینی، با خروج از رکود و حرکت به سوی تحقیق و خلاقیت، می‌تواند نقش رهبری خود را در جهان اسلام ایفا کند. تواضع و اخلاص، به‌عنوان اصول اخلاقی، انسان را از غرور دور کرده و به سوی کمال الهی هدایت می‌کنند. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآنی و اصول فلسفی و عرفانی، انسان را به تأمل در حقیقت حیات، گستردگی خلقت، و نقش خود در نظام الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی