متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (299)
تفسیر آیات میثاق و اعجاز در سورههای بقره و اعراف
مقدمه
آیات مربوط به اخذ میثاق از بنیاسرائیل و برافراشتن طور یا جبل بر فراز ایشان، در دو آیه از قرآن کریم، یعنی آیه 63 سوره بقره و آیه 171 سوره اعراف، به صورتی ژرف و چندلایه ارائه شدهاند. این آیات، با اشاره به یکی از مهمترین وقایع تاریخی و معنوی قوم بنیاسرائیل، مباحثی چون اعجاز الهی، میثاق و پیمان الهی، و چالشهای کلامی مرتبط با اختیار و اجبار در ایمان را مطرح میکنند. تفسیر این آیات، به دلیل پیچیدگیهای کلامی، لغوی، و جامعهشناختی، نیازمند نگاهی دقیق، علمی، و چندبعدی است. در این نوشتار، با رویکردی آکادمیک و با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار اصلی، به تحلیل این آیات پرداخته شده و تلاش شده است تا با زبانی فاخر و متناسب با مخاطبان تحصیلکرده، مفاهیم بهگونهای تبیین گردد که هم از نظر علمی معتبر باشد و هم از نظر ادبی، لطافت و زیبایی را منتقل کند. این تفسیر، با نگاهی نقادانه به تفاسیر سنتی و با تأکید بر نرمی و لطافت ذاتی دین، به بررسی ابعاد مختلف این آیات میپردازد و از نسبت دادن خشونت به معجزات الهی پرهیز میکند.
بخش اول: تحلیل متن و محتوای آیات
متن و ترجمه آیات
آیات مورد بحث، دو روایت قرآنی از واقعهای واحد هستند که هر یک با ظرایف لغوی و بلاغی خاص خود، جنبههای متفاوتی از این واقعه را روشن میسازند.
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و طور را بر فرازتان برافراشتیم، آنچه را به شما دادهایم با جدیت و استواری بگیرید و آنچه در آن است به خاطر آورید، باشد که پرهیزگاری پیشه کنید.
وَإِذْ نَطَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
و هنگامی که کوه را بر فرازشان برافراشتیم، گویی سایبانی بود و پنداشتند که بهآرامی بر آنها فرو خواهد آمد. آنچه را به شما دادهایم با جدیت و استواری بگیرید و آنچه در آن است به خاطر آورید، باشد که پرهیزگاری پیشه کنید.
تحلیل لغوی و بلاغی
آیات مزبور، از منظر لغوی و بلاغی، دارای ظرایفی هستند که بر نرمی و لطافت واقعه دلالت دارند. واژه «رفعنا» در آیه 63 سوره بقره، به معنای برافراشتن با نرمی و حرکت موزون است، برخلاف «قلعنا» که به کندن و حرکت دفعی اشاره دارد و میتواند ترسآور باشد. این انتخاب واژگانی، نشاندهنده دقت قرآن کریم در انتقال معانی است. در آیه 171 سوره اعراف، عبارت «نطقنا» به معنای حرکت با جذب و جنبش موزون به کار رفته است، که در روایات نیز به ویژگیهایی چون پویایی و جذابیت (مانند «زوجه نطیقه») اشاره دارد. همچنین، تعبیر «کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ» در این آیه، با تشبیه جبل به سایه یا ابر، بر لطافت و غیرترسناک بودن واقعه تأکید میکند. عبارت «وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ» نیز به نزول نرم، مانند باران یا مه، اشاره دارد و نه سقوط خشن یا زلزلهمانند.
درنگ: واژگان «رفعنا» و «نطقنا» و تعبیر «کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ» در آیات، بر نرمی و لطافت واقعه دلالت دارند و با هرگونه تفسیر خشونتآمیز ناسازگارند. این انتخاب واژگانی، نشاندهنده عظمت الهی و هدایتگری معجزه است، نه ارعاب.
تبیین اعجاز در آیات
این آیات، با ظهور در اعجاز، به واقعهای غیرعادی اشاره دارند که فراتر از قوانین طبیعی است. برافراشتن کوه یا بخشی از آن بر فراز بنیاسرائیل، نشانهای از قدرت الهی و اثبات رسالت حضرت موسی (ع) است. برخلاف معجزاتی مانند «فَاضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ» که نص صریح در معجزه دارند، این آیات ظهور در اعجاز دارند و احتمالات تفسیری متعددی را فراهم میکنند. این اعجاز، نه برای ترساندن، بلکه برای نشان دادن عظمت الهی و دعوت به پذیرش میثاق طراحی شده است.
درنگ: اعجاز در این آیات، برای اثبات رسالت و عظمت الهی است، نه ارعاب. این معجزه، با نرمی و لطافت، بنیاسرائیل را به پذیرش میثاق و پرهیزگاری دعوت میکند.
بخش دوم: نقد تفسیرهای خشونتآمیز و چالشهای کلامی
نقد ارعاب در تفسیر معجزه
برخی تفاسیر سنتی، با تأثیرپذیری از روانشناسی خشونت و ضعف در تحلیل لغوی، این آیات را بهگونهای تفسیر کردهاند که معجزه را ابزار ترساندن و اجبار بنیاسرائیل به پذیرش میثاق نشان میدهد. چنین تفسیری، نهتنها با اصل اختیار در ایمان («لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ») ناسازگار است، بلکه ارزش معنوی میثاق را مخدوش میکند. از منظر فلسفه دین، ایمان اجباری، فاقد اصالت است و نمیتواند به تقواپیشگی منجر شود. معجزه، بهمثابه نشانهای الهی، باید هدایتگر و آرامبخش باشد، نه تهدیدآمیز.
درنگ: تفسیر معجزه بهعنوان ابزار ارعاب، با روح دین و اصل اختیار در ایمان ناسازگار است. معجزه، نشانهای برای هدایت و اثبات رسالت است، نه اجبار.
نقد تأثیر فرهنگ خشونت
خشونت در تفسیر این آیات، ریشه در تأثیرات تاریخی و فرهنگی دارد. ساختارهای سلطهطلب، مانند حاکمیت بنیامیه، بنیعباس، و برخی شاهان ایرانی، با ترویج فرهنگ زور و قلدری، به دین و جوامع اسلامی آسیب رساندهاند. این فرهنگ، حتی در روابط خانوادگی و اجتماعی نفوذ کرده و به پدیدههایی مانند فرزندان خیابانی و افزایش جرم منجر شده است. سوءاستفاده از قدرت (مانند مال، خانه، یا مقام) برای سلطه بر دیگران، نشانهای از ضعف اخلاقی و انحراف از تعالیم دینی است.
درنگ: خشونت در جوامع اسلامی، نتیجه تأثیرات تاریخی و فرهنگی است، نه ذات دین. اصلاح این فرهنگ، نیازمند بازگشت به لطافت و نرمی دینی است.
پیامدهای اجتماعی خشونت
فرهنگ خشونت، جامعه را بیمار کرده و همه اقشار، از طالب تا مطلوب، را تحت تأثیر قرار داده است. این بیماری، در رفتارهای خشن خانوادگی، مانند بیرون راندن فرزندان، و در افزایش معضلات اجتماعی، مانند فرزندان خیابانی، نمود یافته است. از منظر روانشناختی، خشونت، به جای حل مشکلات، به تشدید آنها منجر میشود و در نهایت، به شکست میانجامد. مسیرهای طولانیتر اما مبتنی بر صبر و نرمی، به نتایج پایدارتر میرسند.
بخش سوم: نقد نمادها و رفتارهای خشن در فرهنگ دینی
نقد نمادهای خشونت در اماکن مقدس
قرار دادن ابزارهای خشونت، مانند خنجر و دشنه، در جوار بارگاه امام رضا (ع)، با ماهیت مهربان و لطیف آن حضرت ناسازگار است. این نمادها، که یادگار جانیان و ستمگران است، بهجای ترویج صفا و معنویت، فرهنگ خشونت را تقویت میکنند. جایگزینی این ابزارها با نمادهای دینی، مانند قرآن کریم و روایات، میتواند فضای معنوی اماکن مقدس را تعالی بخشد.
درنگ: نمادهای خشونت در اماکن مقدس، با روح دین و مهربانی معصومان ناسازگار است. ترویج نمادهای معنوی، مانند قرآن و روایات، ضروری است.
نقد رفتارهای خشن در خطابه و منبر
رفتارهای خشن، مانند داد زدن در منبر و خطابه، با روح قرآن کریم («فَانْصَتُوا») ناسازگار است. این رفتارها، که در برخی کشورهای اسلامی رایج است، نتیجه تأثیر فرهنگ سلطه و فقدان تربیت دینی است. خطابه باید آرام، اثرگذار، و مبتنی بر لطافت باشد تا پیام الهی را بهدرستی منتقل کند.
درنگ: خطابههای خشن، با روح قرآن و هدف هدایتگری دین ناسازگارند. ترویج نرمی و آرامش در خطابه، به انتقال بهتر پیام الهی کمک میکند.
ترویج نرمی در ظاهر و رفتار
لباسها و رفتارهای خشن، مانند کفشها و کلاههای سخت، به بیماریهای جسمی و روانی، مانند افزایش نرخ سکته، منجر میشوند. استفاده از رنگهای روشن، مانند سبز برای سادات، و لباسهای سنتی علما، مانند عبا و نعلین، که نماد آزادی و نرمیاند، میتواند فرهنگ لطافت را ترویج کند. نعلین، به دلیل طراحی طبیعی و راحتی، بر کفشهای مدرن برتری دارد و به سلامت جسم و روح کمک میکند.
درنگ: ترویج نرمی در ظاهر و رفتار، از جمله استفاده از لباسهای سنتی و رنگهای روشن، به اصلاح فرهنگ خشونت و ارتقای سلامت جامعه کمک میکند.
بخش چهارم: میثاق و نقض آن در تاریخ بنیاسرائیل
میثاقهای متعدد و نقض آنها
بنیاسرائیل، به کرات میثاق بستند و نقض کردند. این موضوع در آیاتی مانند 83 و 93 سوره بقره و 155 سوره نساء به صراحت آمده است:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا
و هنگامی که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به والدین نیکی کنید.
فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ
به سبب نقض پیمانشان و کفرشان به آیات خدا و کشتن پیامبران به ناحق.
این میثاقها، که شامل پرهیز از شرک، احسان به والدین، و رعایت احکام الهی بود، بارها نقض شد. این الگو، درس عبرتی برای اهمیت اختیار و پایبندی به پیمانهای الهی است.
درنگ: نقض مکرر میثاق توسط بنیاسرائیل، نشاندهنده اهمیت اختیار در ایمان و کاستی اجبار است.
نقد اسرائیلیات و تفسیرهای غیرمستند
برخی تفسیرها، با تکیه بر اسرائیلیات و شایعات، معجزه را با خشونت و خرافات (مانند سجده یکطرفه یهودیان) همراه کردهاند. این تفسیرها، به دلیل فقدان سند، غیرمعتبرند و به دین آسیب میرسانند. علم دینی باید مستند، ملموس، و مبتنی بر نص و عقل باشد تا از نسبتهای نادرست به اقوام و گروهها پرهیز شود.
درنگ: اسرائیلیات و تفسیرهای غیرمستند، به اعتبار علم دینی آسیب میرسانند. تفسیر باید مبتنی بر نص، عقل، و تحقیق میدانی باشد.
جمعبندی نهایی
آیات 63 سوره بقره و 171 سوره اعراف، با ظهور در اعجاز، به واقعه اخذ میثاق از بنیاسرائیل و برافراشتن طور یا جبل اشاره دارند. این معجزه، نه برای ارعاب، بلکه برای اثبات رسالت موسی (ع) و عظمت الهی طراحی شده است. واژگان و تعابیر قرآنی، مانند «رفعنا»، «نطقنا»، و «کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ»، بر نرمی و لطافت واقعه تأکید دارند و با تفسیرهای خشونتآمیز ناسازگارند. خشونت در تفسیر این آیات، نتیجه تأثیرات تاریخی و فرهنگی، مانند سلطه بنیامیه و شاهان، است که دین را از ماهیت لطیفش دور کردهاند. اصلاح این فرهنگ، نیازمند ترویج نرمی در رفتار، ظاهر، و خطابه، و تولید دانش مستند در علم دینی است. میثاقهای متعدد و نقض آنها توسط بنیاسرائیل، درس عبرتی برای اهمیت اختیار در ایمان است. این آیات، با طرح مبادی اعجاز و میثاق، پژوهشگران را به تحلیل عمیقتر کلامی، لغوی، و جامعهشناختی دعوت میکنند و بر ضرورت بازگشت به لطافت و صفا در دین تأکید دارند.
با نظارت صادق خادمی