در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 309

متن درس





تفسیر آیه 67 سوره بقره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (309)

تفسیر آیه شصت و هفتم سوره بقره: عقلانیت، روایات و حکمت الهی

مقدمه

آیه شصت و هفتم سوره بقره، به مانند گوهری در کلام الهی، دریچه‌ای به سوی فهم رابطه عقل، دین و روایات می‌گشاید. این آیه، که به ماجرای امر خداوند به قوم بنی‌اسرائیل برای ذبح بقره و واکنش آنان اشاره دارد، بستری برای بررسی موضوعات عمیقی چون نقد روایات، جایگاه عقل در ارزیابی متون دینی و حکمت الهی در هدایت فراهم می‌آورد. با رویکردی علمی و نظام‌مند، این نوشتار به تحلیل و تبیین محتوای آیه می‌پردازد و تمامی ابعاد آن را با زبانی فاخر و متناسب با مخاطبان تحصیل‌کرده در حوزه علوم قرآنی کاوش می‌کند. هدف، ارائه تفسیری جامع است که ضمن وفاداری به متن اصلی، با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات ادبی، عمق معانی قرآنی را برای پژوهشگران آشکار سازد.

بخش اول: متن و ساختار آیه

متن و ترجمه آیه

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ

و هنگامی که موسی به قومش گفت: همانا خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌برم که از نادانان باشم.

ساختار و محتوای آیه

آیه شصت و هفتم سوره بقره، به سان نقطه عزیمتی در داستان بقره، آغازگر گفت‌وگویی میان حضرت موسی (ع) و قوم بنی‌اسرائیل است. این آیه، با بیانی روشن و موجز، امر الهی به ذبح بقره را مطرح می‌کند و واکنش ناباورانه و توأم با سوءظن قوم را به تصویر می‌کشد. پاسخ موسی (ع)، که با پناه بردن به خداوند از نادانی همراه است، بر جدیت و حکمت این فرمان تأکید دارد. آیه، دو محور اصلی را پیش می‌کشد: نخست، تحلیل روایی و بررسی احادیث مرتبط با داستان بقره؛ و دوم، تحلیل تفسیری که حکمت الهی و عقلانیت دینی را در این ماجرا تبیین می‌کند.

درنگ: آیه 67 سوره بقره، با طرح امر الهی به ذبح بقره و واکنش قوم، بستری برای کاوش در رابطه عقل، دین و روایات فراهم می‌آورد و حکمت الهی را در هدایت قوم آشکار می‌سازد.

نتیجه‌گیری بخش اول

این آیه، به مانند مشعلی فروزان، آغاز داستان بقره را روشن می‌کند و با معرفی امر الهی و واکنش قوم، زمینه‌ای برای بررسی عمیق‌تر موضوعات روایی و تفسیری فراهم می‌آورد. ساختار ساده اما پرمعنای آیه، دعوتی است به تأمل در حکمت الهی و نقش عقل در فهم دین.

بخش دوم: نقد روایات و جایگاه عقل

عقلانیت در مواجهه با روایات

یکی از محورهای اصلی تفسیر آیه، بررسی روایات ذیل آن با معیار عقل است. سخنان معصومین (ع) و پیامبر اکرم (ص) همواره با خرد همخوانی دارد و هر روایتی که با عقل، قرآن کریم یا روایات معتبر تعارض داشته باشد، به خطا در صدور، نقل یا ظرف زمانی آن بازمی‌گردد. این اصل، به سان ستونی استوار، بر عصمت معصومین و هماهنگی احادیث معتبر با عقلانیت تأکید دارد.

روایات، برخلاف قرآن کریم که عین کلام الهی است، به صورت نقل به معنا ارائه شده‌اند. راویان، با توجه به میزان اقتدار و دقت خود، سخنان معصومین را ثبت می‌کردند که گاه به خطا یا تحریف منجر می‌شد. این تمایز، به مانند خط‌کشی دقیق، مرز میان کلام الهی و روایات انسانی را مشخص می‌کند.

درنگ: روایات، به دلیل نقل به معنا و محدودیت‌های راویان، نیازمند ارزیابی انتقادی با معیارهای عقل، قرآن کریم و روایات معتبر هستند.

طرح نوین رجالی

در بررسی روایات، طرحی نوین ارائه شده که صحت روایت را به اقتضای عمل مرتبط می‌کند، نه الزام آن. روایتی که از نظر سندی صحیح باشد، اقتضای عمل دارد، اما این اقتضا تنها در صورتی به فعلیت می‌رسد که با قرآن کریم، عقل یا روایات دیگر تعارضی نداشته باشد. اگر روایتی مكذب (تکذیب‌کننده) از قرآن، عقل یا روایات معتبر داشته باشد، حتی با سند صحیح، از اعتبار ساقط می‌شود. این قاعده، به سان ضرب‌المثل «روایتی که با قرآن و عقل ناسازگار است، بر دیوار زنید»، اولویت منابع معتبر را بر سند روایت نشان می‌دهد.

در مقابل، روایتی با سند ضعیف اما دلالت قوی، اگر مصدق (تأیید‌کننده) باشد، می‌تواند معتبر شود. این طرح، به مانند پلی استوار، عقل و محتوای روایت را به هم پیوند می‌دهد و راهکاری علمی برای ارزیابی روایات پیشنهاد می‌کند.

درنگ: طرح رجالی نوین، با تأکید بر اقتضای عمل و بررسی مكذب‌ها و مصدق‌ها، راهکاری علمی برای ارزیابی روایات ارائه می‌دهد.

دلباختگی در برابر خودباختگی

شیعه، نسبت به معصومین (ع) دلباخته است، به این معنا که جان و هستی خود را فدای آنان می‌کند، اما خودباخته نیست که هر سخن منسوب به آنان را بدون تأمل بپذیرد. دلباختگی، به سان عشقی آتشین، ایثار و فداکاری در راه اهل بیت را نشان می‌دهد، اما خودباختگی، پذیرش کورکورانه و تعطیلی عقل است که با خردمندی شیعه ناسازگار است.

شیعه، به دلیل بهره‌مندی از 260 سال هدایت معصومین، خردمندی و توانایی نقد دارد. معصومین، به مانند استادانی حکیم، شیعیان را به عقل‌ورزی و دقت در متون دینی تربیت کرده‌اند. اگر روایتی با عقل، قرآن یا روایات معتبر تعارض داشته باشد، حتی با سند صحیح پذیرفته نمی‌شود. این اصل، به مانند ترازویی دقیق، روایات را با معیارهای عقلانی می‌سنجد.

حکایت طنزی از چوپانی که در دادگاه به هر سؤالی با «بع» پاسخ داد و حتی از پرداخت حق‌الوکاله با «بع» شانه خالی کرد، به نقد خودباختگی اشاره دارد. شیعه، به سان آن چوپان نیست که بدون تأمل هر سخنی را بپذیرد؛ بلکه با خردمندی، متون دینی را بررسی می‌کند.

درنگ: شیعه، دلباخته معصومین است، اما خودباخته نیست و با عقل و خرد، روایات را می‌سنجد تا از پذیرش کورکورانه پرهیز کند.

نتیجه‌گیری بخش دوم

بررسی روایات با معیار عقل، قرآن کریم و روایات معتبر، به مانند چراغی راهنما، مسیر فهم صحیح متون دینی را روشن می‌کند. طرح رجالی نوین و تمایز بین دلباختگی و خودباختگی، شیعه را به خردمندی و نقد علمی دعوت می‌کند. این بخش، ضرورت عقل‌ورزی در مواجهه با روایات را برجسته می‌سازد.

بخش سوم: نقد روایات مرتبط با بقره

روایت «اكرموا البقر»

یکی از روایات مورد بحث، حدیثی است که به نقل از پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «گاو را گرامی بدارید، زیرا آن سرور بهایم است و هرگز سر خود را به سوی آسمان بلند نکرد.» این روایت، که در بحارالانوار و علل‌الشرایع نقل شده، از نظر سندی مشکلاتی دارد و به صورت مرسل ارائه شده است. افزون بر این، محتوای آن با عقل و دانش زیست‌شناسی ناسازگار است.

از منظر زیست‌شناسی، ساختار بدنی گاو از میلیون‌ها سال پیش تغییری نکرده و سر به زیری آن به دلیل راه رفتن روی دست و پاست، نه به سبب گوساله‌پرستی یا مأیوس شدن از رحمت الهی. همه حیوانات، از مرغ و کبوتر تا شتر و گوسفند، به دلیل ساختار بدنی، سر به زیرند و این ویژگی اختصاص به گاو ندارد. بنابراین، ادعای سر به زیری گاو به دلیل گوساله‌پرستی، غیرعلمی و غیرمنطقی است.

گوساله سامری، که در قرآن کریم به آن اشاره شده، مجسمه‌ای بی‌جان از آلیاژ فلزی بود، نه گاوی واقعی. این امر، ارتباط روایت با گوساله‌پرستی را تضعیف می‌کند. افزون بر این، خداوند حتی کافران را به توبه دعوت می‌کند، چنان‌که می‌فرماید: «لیک لا تاسوا» (اما از رحمت خدا ناامید نشوید). بنابراین، مأیوس بودن گاو از رحمت الهی، با وسعت رحمت خداوند ناسازگار است.

درنگ: روایت «اكرموا البقر» به دلیل مشکلات سندی و تعارض با عقل و زیست‌شناسی، از اعتبار ساقط است و نمی‌تواند مبنای عمل قرار گیرد.

معنای کرامت گاو

کرامت گاو، به معنای احترام و محبت به این حیوان به دلیل فوایدش (مانند شخم‌زنی، شیر‌دهی و رفتار متین) است، نه تکریم غیرمنطقی. این کرامت، نباید به معنای نادیده گرفتن سایر حیوانات مانند گوسفند باشد. عنوان «سيد البهايم» نیز به ارزش اقتصادی و فرهنگی گاو اشاره دارد، اما با ویژگی‌های غیرعقلانی مانند سر به زیری ناسازگار است.

نقد تکریم گاو در هندوستان، که گاه با روایت «اكرموا البقر» مقایسه می‌شود، نشان‌دهنده ضرورت تمایز بین احترام دینی و رفتارهای غیرمنطقی است. شخصیت‌هایی مانند گاندی و نهرو، با خردمندی، تحولات بزرگی در هند ایجاد کردند، اما تکریم غیرعقلانی گاو همچنان مورد نقد است.

نقد روایات غیرعقلانی

برخی روایات، مانند داستان عبدالعظیم که از نگاه به سبزه‌ها پرهیز می‌کرد یا ادعای اسراف در استفاده از انگشتر، به دلیل ساده‌لوحی یا سالوس مورد نقد قرار گرفته‌اند. همچنین، داستان فردی که به دلیل تعداد بادمجان‌ها یکی را به مستحق داد اما مال حرام جمع کرد، تناقض بین ظاهر تقوا و باطن فاسد را نشان می‌دهد. این حکایات، به مانند آیینه‌ای، خطر ریاکاری و پذیرش کورکورانه روایات را گوشزد می‌کنند.

روایات درباره مضر بودن گوشت گاو یا شفابخش بودن شیر و روغن آن نیز نیازمند بررسی علمی است. چنین ادعاهایی، بدون پشتوانه دانش پزشکی یا زیست‌شناسی، نمی‌توانند معتبر باشند.

درنگ: روایات غیرعقلانی، مانند داستان‌های ساده‌لوحانه یا ادعاهای بدون پشتوانه علمی، باید با معیارهای عقل و دانش نقد شوند.

نقش بحارالانوار

علامه مجلسی در بحارالانوار، به مانند دایره‌المعارفی جامع، روایات را جمع‌آوری کرد، اما صحت آن‌ها را به پژوهشگران واگذار نمود. این کار، به سان گنجینه‌ای ارزشمند، بستری برای بررسی انتقادی روایات فراهم کرده است. با این حال، مشکلات سندی و محتوایی برخی روایات، مانند حدیث کرامت گاو، ضرورت تحلیل علمی را برجسته می‌سازد.

نتیجه‌گیری بخش سوم

نقد روایات مرتبط با بقره، به مانند ترازویی دقیق، نشان‌دهنده ضرورت سنجش متون دینی با عقل و دانش است. روایت «اكرموا البقر» و داستان‌های مشابه، به دلیل تعارض با عقل، زیست‌شناسی و واقعیات تاریخی، از اعتبار ساقط‌اند. این بخش، اهمیت عقل‌ورزی و نقد علمی در فهم روایات را تأکید می‌کند.

بخش چهارم: حکمت الهی و جوانمردی

شناخت قوم بنی‌اسرائیل از بقره

قوم بنی‌اسرائیل، به دلیل سابقه گوساله‌پرستی، شناخت عمیقی از بقره داشتند. خداوند، به مانند استادی حکیم، از این شناخت برای هدایت قوم بهره برد. امر به ذبح بقره، نه تنها آزمونی برای ایمان قوم بود، بلکه به قوت و آگاهی آنان توجه داشت.

درنگ: خداوند، با امر به ذبح بقره، از شناخت و قوت قوم بنی‌اسرائیل برای هدایتشان بهره برد و حکمت الهی را در این انتخاب آشکار ساخت.

جوانمردی الهی

خداوند، در مواجهه با قوم، به مانند پهلوانی جوانمرد، به نقاط قوت آنان (شناخت بقره) توجه کرد و از ضعف‌هایشان چشم پوشید. این روش، برخلاف ناجوانمردی که به دنبال بهره‌گیری از نقاط ضعف است، نشان‌دهنده حکمت و کرامت الهی است. آیه «إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» (سوره فرقان، آیه 72) نیز مؤمنان را به نادیده گرفتن عیوب و توجه به خوبی‌ها دعوت می‌کند:

إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا

هنگامی که با لغو و بیهودگی مواجه شوند، با کرامت از آن می‌گذرند.

این آیه، به سان مشعلی راهنما، مؤمن را به مثبت‌نگری و چشم‌پوشی از عیوب دیگران فرامی‌خواند. تجسس در عیوب، به مانند آفتی ویرانگر، به قساوت قلب و بیماری روانی منجر می‌شود. مؤمن، باید به خوبی‌های دیگران توجه کند و از نقص‌ها درگذرد.

درنگ: جوانمردی الهی در توجه به قوت قوم و چشم‌پوشی از ضعف‌هایشان، الگویی برای رفتار مؤمنانه در تعاملات اجتماعی است.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

حکمت الهی در امر به ذبح بقره و جوانمردی در بهره‌گیری از قوت قوم، به مانند آیینه‌ای، روش هدایت الهی را نشان می‌دهد. این بخش، با تأکید بر کرامت و مثبت‌نگری، مؤمنان را به الگوبرداری از رفتار الهی در تعاملات اجتماعی دعوت می‌کند.

بخش پنجم: تعبد و عقلانیت

تعادل بین عقل و تعبد

در اموری که عقل به نتیجه نمی‌رسد، مانند تعداد تسبیحات اربعه یا رکعات نماز صبح و مسافر، تعبد به معصومین پذیرفته است. برای نمونه، تعداد تسبیحات اربعه (یک یا سه) یا دو رکعت بودن نماز صبح، در حوزه تعبد قرار دارد و عقل در آن دخیل نیست. با این حال، در مسائل عقلانی، مانند احکام شرعی یا روایات، عقل معیار اصلی است. به عنوان مثال، ادعای حرمت تراشیدن ریش به دلیل فساد دندان یا جمال، بدون پشتوانه علمی، پذیرفته نیست و نیازمند بررسی عقلانی است.

اگر روایتی ادعای غیرعقلانی کند، مانند اینکه «دو دو تا شش تا است»، حتی با سند صحیح پذیرفته نمی‌شود. این اصل، به مانند ترازویی دقیق، عقل را محور دین‌داری قرار می‌دهد و تعبد را به امور غیرعقلانی محدود می‌کند.

درنگ: تعبد در اموری مانند تعداد تسبیحات یا رکعات پذیرفته است، اما در مسائل عقلانی، عقل معیار اصلی ارزیابی روایات و احکام است.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

تعادل بین عقل و تعبد، به سان دو بال، شیعه را به سوی فهم صحیح دین هدایت می‌کند. این بخش، با تأکید بر عقلانیت در مسائل عقلی و تعبد در امور شرعی، راهکاری جامع برای دین‌داری ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

آیه شصت و هفتم سوره بقره، به مانند دری گران‌بها، دروازه‌ای به سوی فهم عمیق رابطه عقل، دین و روایات می‌گشاید. این آیه، با تبیین امر الهی به ذبح بقره و واکنش قوم بنی‌اسرائیل، موضوعات کلیدی چون نقد روایات، جایگاه عقل و حکمت الهی را مطرح می‌کند. طرح رجالی نوین، با تأکید بر اقتضای عمل و بررسی مكذب‌ها و مصدق‌ها، راهکاری علمی برای ارزیابی روایات ارائه می‌دهد. تمایز بین دلباختگی و خودباختگی، خردمندی شیعه را در مواجهه با متون دینی نشان می‌دهد. حکمت الهی در بهره‌گیری از قوت قوم و چشم‌پوشی از ضعف‌هایشان، الگویی برای رفتار جوانمردانه است. تعادل بین عقل و تعبد، به سان مشعلی فروزان، مسیر دین‌داری صحیح را روشن می‌کند. این تفسیر، با رویکردی علمی و میان‌رشته‌ای، قرآن کریم را منبعی جامع برای تحلیل مسائل دینی، روان‌شناختی و اجتماعی معرفی می‌کند که برای پژوهشگران و متفکران معاصر راهگشاست.

با نظارت صادق خادمی