در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 321

متن درس





تفسیر آیات 73 و 74 سوره بقره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (321)

تفسیر قرآنی آیات 73 و 74 سوره بقره: کاوش در قوای وجودی انسان

مقدمه

سوره بقره، به‌عنوان یکی از جامع‌ترین سوره‌های قرآن کریم، در آیات 73 و 74 به بررسی عمیق قوای وجودی انسان، به‌ویژه عقل و روح، و پیچیدگی‌های ذاتی او می‌پردازد. این آیات، با زبانی تمثیلی و عمیق، انسان را به‌عنوان پیچیده‌ترین مخلوق الهی معرفی کرده و مراتب وجودی او را در قالب نفس، عقل، قلب، فؤاد، صدر و روح مورد کاوش قرار می‌دهند. این نوشتار، با رویکردی علمی و نظام‌مند، به تحلیل این آیات پرداخته و با ادغام محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفسیری، به تبیین جایگاه عقل و روح در نظام خلقت و نقش آن‌ها در هدایت انسان می‌پردازد. هدف این متن، ارائه دیدگاهی عمیق و دانشگاهی است که با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و اشارات معنوی، برای مخاطبان متخصص در حوزه‌های تفسیر قرآن کریم، فلسفه اسلامی و روان‌شناسی دینی قابل‌استفاده باشد.

بخش اول: پیچیدگی وجودی انسان و جایگاه او در نظام خلقت

انسان، آیینه تمام‌نمای خلقت

انسان، به‌عنوان پیچیده‌ترین مخلوق الهی، در قرآن کریم با تعبیری والا ستوده شده است: فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (سوره مؤمنون، آیه 14). این آیه، به حسن خلقت انسان اشاره دارد که از مقام جمعی او نشأت می‌گیرد. مقام جمعی، استعاره‌ای است از توانایی انسان در آمیختن صفات متضاد مادی و معنوی، که او را به خلیفه الهی بر زمین مبدل ساخته است. این پیچیدگی، انسان را از سایر موجودات، نظیر ملائکه و جن، متمایز می‌کند، چراکه او در وجود خویش، آینه‌ای است که تمامی صفات الهی را در خود بازمی‌تاباند.

درنگ: انسان، به دلیل مقام جمعی و توانایی جمع صفات متضاد، پیچیده‌ترین مخلوق الهی است که در آینه وجودش، جلوه‌های حسن خلقت الهی متجلی می‌شود.

دشواری شناخت انسان

شناخت انسان، به دلیل پیچیدگی‌های وجودی‌اش، امری بس دشوار است. دانشمندان، پیش از مطالعه انسان، ابتدا به بررسی موجودات دیگر نظیر حیوانات، گیاهان و اشیا می‌پردازند و سپس با سرمایه علمی حاصل از این مطالعات، به شناخت انسان نزدیک می‌شوند. این رویکرد تدریجی، نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی ساختار وجودی انسان است که نیازمند کاوشی دقیق و علمی است. همان‌گونه که جراح برای شناخت بدن، به کالبدشکافی نیاز دارد، شناخت قوای وجودی انسان نیز نیازمند تحلیلی عمیق و روشمند است.

درنگ: شناخت انسان، به دلیل پیچیدگی وجودی‌اش، نیازمند رویکردی تدریجی و علمی است که از مطالعه موجودات ساده‌تر آغاز شده و به کالبدشکافی دقیق قوای انسانی می‌رسد.

بخش دوم: مراتب قوای وجودی انسان

نفس، عقل، قلب، فؤاد، صدر و روح

انسان، در نظام وجودی خویش، دارای مراتبی است که هر یک نقشی خاص در رفتار و معنویت او ایفا می‌کنند. این مراتب شامل نفس، عقل، قلب، فؤاد، صدر و روح است. نفس، قوه‌ای است که به انسان، ملائکه و جن نسبت داده شده و مبنای تکلیف الهی است، درحالی‌که حیوانات از این قوه بی‌بهره‌اند. عقل، صفت ذاتی انسان است که او را به تعقل و هدایت قادر می‌سازد. قلب، فؤاد و صدر، مراتب عاطفی و ادراکی انسان‌اند که در آیات قرآن کریم به‌عنوان مراکز ادراک و احساس معرفی شده‌اند. روح، اما، قوه‌ای متعالی است که به‌ندرت در انسان‌های عادی ظهور می‌یابد و بیشتر به انبیا، اولیا و مقربین نسبت داده می‌شود.

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (سوره حجر، آیه 29)

ترجمه: هنگامی که او را سامان دادم و از روح خویش در او دمیدم، برایش سجده کنید.

این آیه، به دمیده شدن روح الهی در انسان اشاره دارد که او را به موجودی متعالی و خلیفه الهی مبدل می‌سازد. بااین‌حال، ظهور روح در انسان‌های عادی، به دلیل غلبه نفس و دلبستگی به دنیا، امری نادر است.

درنگ: مراتب وجودی انسان، از نفس تا روح، سلسله‌مراتبی را تشکیل می‌دهند که در آن نفس مبنای تکلیف و روح قله تعالی معنوی است.

نقش نفس و تکلیف

نفس، به‌عنوان قوه‌ای مشترک میان انسان، ملائکه و جن، مبنای تکلیف الهی است. این قوه، انسان را قادر می‌سازد تا بار مسئولیت‌های الهی را بر دوش کشد. برخلاف حیوانات که فاقد این قوه‌اند، انسان با نفس خویش، توانایی پذیرش تکلیف و حرکت به‌سوی کمال را داراست. بااین‌حال، نفس می‌تواند تحت تأثیر هوی و هوس، انسان را از مسیر هدایت منحرف کند.

درنگ: نفس، به‌عنوان مبنای تکلیف، انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند، اما غلبه آن می‌تواند به انحراف منجر شود.

بخش سوم: عقل، قوه هدایت‌گر انسان

عقل و جایگاه آن در قرآن کریم

عقل، به‌عنوان صفت ذاتی انسان، در قرآن کریم بارها به او نسبت داده شده و به‌عنوان عاملی برای هدایت و تعقل معرفی گردیده است. آیات متعددی، نظیر لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره، آیه 73)، بر ضرورت به‌کارگیری عقل تأکید دارند. این آیه، در پیوند با زنده شدن مرده‌ای به‌وسیله بخشی از گاو، انسان را به تعقل درباره آیات الهی فرامی‌خواند:

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ كَذَٰلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره، آیه 73)

ترجمه: پس گفتیم: بخشی از آن [گاو] را بر او [مرده] بزنید. این‌گونه خداوند مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که تعقل کنید.

این آیه، عقل را به‌عنوان ابزاری برای درک آیات الهی و هدایت معرفی می‌کند. بااین‌حال، قرآن کریم در بیش از 80 آیه به عدم استفاده از عقل و کفران آن اشاره دارد که نشان‌دهنده چالش انسان در به‌کارگیری این قوه است.

درنگ: عقل، صفت ذاتی انسان است که او را به درک آیات الهی و هدایت قادر می‌سازد، اما اکثریت انسان‌ها از آن به‌درستی استفاده نمی‌کنند.

عقل نازل و عقل متعالی

عقل در قرآن کریم دارای مراتبی است. عقل نازل، که در آیه يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ (سوره مائده، آیه 41) به آن اشاره شده، به سوءاستفاده از عقل برای تحریف کلام الهی دلالت دارد:

يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ (سوره مائده، آیه 41)

ترجمه: کلام خدا را می‌شنوند، سپس آن را پس از آنکه فهمیدند، تحریف می‌کنند.

این عقل نازل، تحت تأثیر نفس عمل کرده و به انحراف می‌انجامد. در مقابل، عقل متعالی، که در آیاتی مانند لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ مورد تأکید قرار گرفته، انسان را به سوی حقیقت و هدایت سوق می‌دهد.

درنگ: عقل دارای مراتب نازل و متعالی است؛ عقل نازل به تحریف و انحراف منجر می‌شود، درحالی‌که عقل متعالی انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

عدم فعلیت عقل

یکی از چالش‌های اصلی انسان، عدم به‌کارگیری عقل است. قرآن کریم در آیاتی نظیر أَفَلَا تَعْقِلُونَ (سوره بقره، آیه 44) به این مشکل اشاره دارد:

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (سوره بقره، آیه 44)

ترجمه: آیا مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید، حال آنکه کتاب خدا را می‌خوانید؟ آیا تعقل نمی‌کنید؟

این آیه، به خودفراموشی عالمان و عدم استفاده از عقل در خودسازی اشاره دارد. اکثریت انسان‌ها، هرچند عقل دارند، اما آن را به فعلیت نمی‌رسانند و تحت سلطه نفس باقی می‌مانند.

درنگ: عدم به‌کارگیری عقل، انسان را تحت سلطه نفس قرار داده و از خودسازی و هدایت بازمی‌دارد.

اکثریت و عدم تعقل

قرآن کریم در آیات متعددی، نظیر أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (سوره مائده، آیه 103)، به عدم تعقل اکثریت انسان‌ها اشاره دارد. این آیات، نشان‌دهنده غلبه نفس بر عقل و تأثیر آن بر انحراف اکثریت است. در مقابل، گروه اندکی که در آیه فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (سوره روم، آیه 24) معرفی شده‌اند، عقل را به فعلیت آورده و به سوی حقیقت هدایت شده‌اند.

درنگ: اکثریت انسان‌ها از عقل خود بهره نمی‌برند، اما گروه اندکی با به‌کارگیری عقل، به هدایت می‌رسند.

بخش چهارم: روح، قله تعالی انسانی

روح و کمیابی آن

روح، برخلاف عقل و نفس، به‌ندرت به انسان‌های عادی نسبت داده شده و بیشتر در انبیا، اولیا و مقربین ظهور می‌یابد. قرآن کریم در آیه‌ای کلیدی، به پرسش درباره ماهیت روح پاسخ داده است:

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (سوره اسراء، آیه 85)

ترجمه: از تو درباره روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و از دانش جز اندکی به شما نداده‌اند.

این آیه، به محدودیت دانش بشری درباره روح و ماهیت متعالی آن اشاره دارد. روح، به‌عنوان امری ربانی، از دسترس عقل و علم عادی خارج است و تنها در خلوت و وحدت، امکان ظهور می‌یابد.

درنگ: روح، قوه‌ای متعالی است که به‌ندرت در انسان‌های عادی ظهور می‌یابد و فهم آن نیازمند خلوت و وحدت است.

روح و انبیا

روح در قرآن کریم اغلب به انبیا و مقربین نسبت داده شده است. برای نمونه، در مورد حضرت عیسی (ع)، قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ (سوره نساء، آیه 171)

ترجمه: جز این نیست که مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا و کلمه اوست که به مریم القا کرد و روحی از اوست.

این آیه، به جایگاه خاص حضرت عیسی (ع) و نسبت او با روح الهی اشاره دارد. همچنین، آیه أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدْسِ (سوره مائده، آیه 110) تأیید او با روح‌القدس را بیان می‌کند.

درنگ: روح، در انبیا و مقربین ظهور می‌یابد و به انسان‌های عادی کمتر نسبت داده می‌شود.

روح و تاریکی

روح، برخلاف نفس و عقل که در کثرت و روشنایی عمل می‌کنند، در وحدت و خلوت ظهور می‌یابد. تاریکی، به‌معنای بی‌کثرتی و خلوت، بستری است که روح در آن تجلی می‌کند. این امر، انسان را به دوری از کثرت‌های مادی و تمرکز بر وحدت الهی فرامی‌خواند.

درنگ: روح در خلوت و وحدت ظهور می‌یابد، نه در کثرت و روشنایی مادی.

بخش پنجم: علم، ابزار یا تخریب؟

علم و نقش آن

علم، مانند ابزاری چون تیشه یا چاقو، می‌تواند در خدمت خیر یا شر قرار گیرد. بدون تزکیه و طهارت، علم ممکن است به تخریب منجر شود. قرآن کریم در آیه‌ای به این نکته اشاره دارد:

وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (سوره اسراء، آیه 85)

ترجمه: و از دانش جز اندکی به شما نداده‌اند.

این آیه، به محدودیت علم بشری و ضرورت هدایت آن به‌سوی خیر تأکید دارد. علم بدون عقل و روح، می‌تواند به تخریب بشریت منجر شود.

درنگ: علم، ابزاری است که بدون تزکیه و طهارت، ممکن است به تخریب منجر شود.

علم و طهارت

در شریعت، علم تنها زمانی ارزشمند است که با پاکی و طهارت همراه باشد. روایتی نقل شده است که عقل حقیقی، آن است که انسان با آن خدا را عبادت کند و بهشت را به دست آورد: «مَا عَبَدَ بِهِ الرَّحْمَنَ وَاكْتَسَبَ بِهِ الْجَنَّانَ». در مقابل، زرنگی و شیطنت، که در برخی افراد به‌عنوان عقل تلقی می‌شود، عقل حقیقی نیست، بلکه فریب و نیرنگ است.

درنگ: علم بدون طهارت، ارزشی ندارد و عقل حقیقی، آن است که انسان را به عبادت خدا و کسب بهشت رهنمون شود.

بخش ششم: اکثریت و خسران انسانی

اکثریت و صفات مذموم

قرآن کریم با شجاعت، به صفات مذموم اکثریت انسان‌ها اشاره دارد. آیاتی نظیر أَكْثَرُ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (سوره روم، آیه 30) و أَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (سوره توبه، آیه 8) به جهل، کفر و فسق اکثریت اشاره دارند. این صفات، نتیجه غلبه نفس و عدم استفاده از عقل است.

درنگ: اکثریت انسان‌ها، به دلیل غلبه نفس و عدم تعقل، در جهل، کفر و فسق گرفتارند.

خسران انسانی

آیه إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (سوره عصر، آیه 2) به خسران عمومی انسان‌ها اشاره دارد، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند:

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ۝ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (سوره عصر، آیه 2-3)

ترجمه: به‌راستی انسان در خسران است، مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند.

این آیه، به ضرورت ایمان و عمل صالح برای رهایی از خسران تأکید دارد.

درنگ: خسران انسانی، نتیجه عدم تعقل و ایمان است، اما ایمان و عمل صالح انسان را به سوی رستگاری هدایت می‌کند.

بخش هفتم: ضرورت کالبدشکافی علمی انسان

شناخت علمی قوای انسانی

شناخت قوای وجودی انسان، از جمله عقل و روح، نیازمند کالبدشکافی علمی و تحلیل‌های فلسفی و روان‌شناختی عمیق است. این شناخت، صرفاً با موعظه و نصیحت حاصل نمی‌شود، بلکه نیازمند رویکردی روشمند و دقیق است که به بررسی مراتب وجودی انسان بپردازد.

درنگ: شناخت قوای انسانی، نیازمند کالبدشکافی علمی و تحلیل‌های فلسفی عمیق است.

بهداشت و سلامت معنوی

همان‌گونه که بهداشت جسمانی نیاز به درمان را کاهش می‌دهد، بهداشت معنوی نیز انسان را از انحرافات روحی و روانی حفظ می‌کند. قرآن کریم، با تأکید بر تزکیه و طهارت، به اهمیت سلامت معنوی در کنار علم اشاره دارد.

درنگ: بهداشت معنوی، با تزکیه و طهارت، انسان را از انحرافات روحی حفظ کرده و نیاز به درمان را کاهش می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

آیات 73 و 74 سوره بقره، با بیانی تمثیلی و عمیق، انسان را به‌عنوان پیچیده‌ترین مخلوق الهی معرفی کرده و قوای وجودی او را در قالب نفس، عقل، قلب، فؤاد، صدر و روح مورد بررسی قرار می‌دهند. عقل، به‌عنوان صفت ذاتی انسان، ابزار هدایت اوست، اما اکثریت انسان‌ها تحت سلطه نفس، از آن به‌درستی استفاده نمی‌کنند. روح، قوه‌ای متعالی است که در انبیا و مقربین ظهور می‌یابد و در انسان‌های عادی به‌ندرت دیده می‌شود. علم، بدون تزکیه و طهارت، ممکن است به تخریب منجر شود، و اکثریت انسان‌ها، به دلیل جهل به حقیقت و غلبه نفس، در خسران گرفتارند. قرآن کریم، با شجاعت و واقع‌گرایی، این حقایق را بیان کرده و انسان را به تعقل، تزکیه و حرکت به‌سوی حقیقت فرامی‌خواند. این مطالعه، با کالبدشکافی علمی قوای انسانی، راه را برای توسعه علوم انسانی و روان‌شناسی دینی هموار می‌سازد و قرآن کریم را منبعی بی‌نظیر برای فهم وجود انسان معرفی می‌کند.

با نظارت صادق خادمی