در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 358

متن درس





تفسیر حکمت‌محور آیات سوره بقره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (358)

مقدمه

قرآن کریم، به‌عنوان کتابی حکمت‌محور، فراتر از چارچوب‌های علمی صرف عمل می‌کند و با هدف ایجاد تحول در انسان و جامعه، حقایق الهی را در قالب‌هایی متنوع و متناسب با ظرفیت‌های انسانی ارائه می‌دهد. این نوشتار به بررسی آیات 63 و 93 سوره بقره می‌پردازد که هر دو به واقعه اخذ میثاق از بنی‌اسرائیل و برافراشتن کوه طور اشاره دارند. تفاوت‌های معنایی و ساختاری میان این دو آیه، که با فاصله سی آیه در متن قرآن کریم قرار گرفته‌اند، نشان‌دهنده افول ایمانی و اجتماعی قوم بنی‌اسرائیل است. این تحلیل، با رویکردی حکمت‌محور و با بهره‌گیری از روش‌های روان‌شناختی و تاریخی، به تبیین چگونگی چیدمان حکیمانه قرآن کریم و تأثیر آن بر انسان می‌پردازد. ساختار این نوشتار به‌گونه‌ای تنظیم شده است که ضمن حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، با زبانی فاخر و متناسب با فضای آکادمیک، مفاهیم را به مخاطبان متخصص منتقل کند.

بخش اول: حکمت قرآنی در برابر علم بشری

تمایز حکمت و علم در چیدمان مطالب

قرآن کریم، برخلاف کتب علمی که بر اساس فصول و موضوعات منظم چیده می‌شوند، از روشی حکمت‌محور بهره می‌گیرد که هدف آن ایجاد حرکت و تحول در انسان و جامعه است. در علوم بشری، مطالب به‌صورت خطی و موضوعی ارائه می‌شوند، بدون توجه به پذیرش یا عدم پذیرش مخاطب. این روش، مانند چیدن آجرهای یک بنای خشک، تنها به انتقال دانش می‌اندیشد و از تأثیرگذاری بر روح و جان مخاطب غافل است. اما قرآن کریم، به‌عنوان کتاب حکمت، حقایق را به‌گونه‌ای عرضه می‌کند که در جان انسان نفوذ کند و او را به سوی تقوا و تعالی سوق دهد.

این چیدمان حکیمانه، مانند غذایی است که با چاشنی‌های متنوع، از یکنواختی و سختی درمی‌آید. قرآن کریم، به‌جای ارائه یک موضوع به‌صورت یک‌جا و خشک، آن را در زوایای مختلف و در فواصل زمانی متفاوت مطرح می‌کند تا از سختی و یکنواختی جلوگیری کرده و در مخاطب اثر عمیق‌تری بگذارد. برای مثال، همان‌گونه که در غذا خوردن، افزودن سبزی یا دسر به غذا گوارایی می‌بخشد، قرآن کریم نیز با تنوع در ارائه مطالب، آن‌ها را برای جان انسان دلپذیر می‌سازد.

درنگ: قرآن کریم، برخلاف علوم بشری که بر چیدمان خطی و موضوعی تمرکز دارند، از روشی حکمت‌محور استفاده می‌کند که با تنوع و تکه‌تکه‌گویی، حقایق را در جان انسان جاری می‌سازد.

مقایسه روش‌های علمی و قرآنی

در نظام‌های علمی، مانند مطالعه منطق یا ریاضیات، مطالب به‌صورت خشک و بدون توجه به وضعیت روحی و اجتماعی مخاطب ارائه می‌شوند. برای نمونه، در منطق، از تصور و تصدیق سخن گفته می‌شود و در ریاضیات، از مفرد و مرکب، بدون اینکه اهمیتی به فهم یا پذیرش مخاطب داده شود. اما قرآن کریم، به‌عنوان کتابی انسان‌محور، به جای تمرکز بر موضوعات، بر انسان و جامعه متمرکز است. این کتاب، مانند معماری که با ترسیم مثلث‌های متنوع در یک دایره، اثری بدیع خلق می‌کند، حقایق را با زوایای گوناگون و در زمان‌های مناسب ارائه می‌دهد تا در انسان اثر کند.

این تفاوت، به معنای بی‌نظمی در قرآن کریم نیست، بلکه نشان‌دهنده چیدمانی حکیمانه است که متناسب با نیازهای انسانی و اجتماعی طراحی شده است. قرآن کریم، مانند باغبانی که بذرهای معرفت را در خاک جان انسان می‌کارد، به دنبال رویش و بالندگی است، نه صرفاً انباشت دانش در کاغذ.

درنگ: قرآن کریم، برخلاف روش‌های علمی که بر محوریت کتاب و موضوعات خشک متمرکزند، انسان‌محور است و با چیدمانی حکیمانه، به دنبال تحول در فرد و جامعه است.

نتیجه‌گیری بخش اول

تمایز میان حکمت قرآنی و علم بشری، در هدف و روش ارائه مطالب نهفته است. حکمت قرآنی، با تمرکز بر انسان و جامعه، از روشی پویا و اثرگذار بهره می‌گیرد که در آن، تنوع و تکه‌تکه‌گویی، ابزارهایی برای نفوذ حقایق در جان مخاطب هستند. این رویکرد، در برابر روش‌های علمی که به چیدمان خطی و خشک محدود می‌شوند، راهی نوین برای تعالی انسان ارائه می‌دهد.

بخش دوم: نقد نظام آموزشی علم دینی

کتاب‌محوری در برابر استادمحوری

نظام آموزشی در برخی مراکز علم دینی، به دلیل تمرکز بر کتاب‌محوری، از تربیت عالمان واقعی بازمانده است. در این نظام، طلاب به خواندن متون مشخصی مانند سیوطی یا مغنی محدود می‌شوند، بدون اینکه به مهارت و تجربه استاد توجهی شود. این روش، مانند راهنمایی که تنها نقشه‌ای خشک در دست دارد، از پویایی و عمق لازم برای تربیت عالمان برخوردار نیست.

در مقابل، نظام استادمحوری، که در گذشته رواج بیشتری داشت، بر نقش استاد به‌عنوان محور تربیت تأکید می‌کرد. استاد ماهر، مانند باغبانی که از هر بذری، گیاهی بالنده می‌سازد، می‌تواند حتی از متون ساده، معارف عمیق استخراج کند. برای مثال، استاد توانمند می‌تواند از مطالعه روزنامه، دانشی عمیق به طلبه منتقل کند، درحالی‌که استاد ناپخته، حتی با تدریس متون ارزشمند، نمی‌تواند اثری ماندگار بگذارد.

درنگ: نظام استادمحوری، با تکیه بر مهارت و تجربه استاد، معارف را در جان طلبه جاری می‌سازد، درحالی‌که کتاب‌محوری، یادگیری را به حفظ سطحی و امتحانات تقلیل می‌دهد.

چالش‌های نظام کتاب‌محور

نظام کتاب‌محور، با محدود کردن آموزش به متون خاص، از عمق و پویایی لازم برای تربیت عالمان برخوردار نیست. این روش، مانند کشاورزی که تنها به کاشت یک نوع بذر اکتفا کند، از تنوع و غنای لازم محروم است. طلبه‌ای که در این نظام آموزش می‌بیند، ممکن است پس از امتحانات، مطالب را فراموش کند، زیرا دانش به‌صورت تزریقی و عمیق در او نفوذ نکرده است.

در گذشته، مراکز علم دینی بر استادمحوری استوار بودند و اعتبار شاگرد به استاد او وابسته بود، نه به کتاب‌هایی که خوانده بود. این رویکرد، مانند ستاره‌ای که در آسمان معرفت می‌درخشد، راهنمای طلاب برای رسیدن به قله‌های دانش بود.

درنگ: نظام کتاب‌محور، با تقلیل یادگیری به حفظ و امتحان، از تربیت عالمان واقعی بازمی‌ماند، درحالی‌که استادمحوری، دانش را به‌صورت عمیق و ماندگار منتقل می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش دوم

نقد نظام آموزشی علم دینی، بر ضرورت بازگشت به استادمحوری تأکید دارد. این رویکرد، با تکیه بر مهارت استاد، می‌تواند معارف را به‌صورت زنده و پویا در جان طلاب جاری سازد. در مقابل، نظام کتاب‌محور، با تمرکز بر متون خاص و امتحانات سطحی، از عمق و تأثیرگذاری لازم محروم است.

بخش سوم: تحلیل حکمت‌محور آیات 63 و 93 سوره بقره

معرفی آیات و زمینه تاریخی

آیات 63 و 93 سوره بقره، به واقعه اخذ میثاق از بنی‌اسرائیل و برافراشتن کوه طور اشاره دارند. این دو آیه، با فاصله سی آیه، تحولات ایمانی و اجتماعی قوم را در دو مقطع تاریخی نشان می‌دهند.

آیه 63 سوره بقره:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه: و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان برافراشتیم، [گفتیم:] آنچه را به شما داده‌ایم با قوت بگیرید و آنچه در آن است به خاطر آورید، باشد که به تقوا برسید.

آیه 93 سوره بقره:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا ۖ قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ ۚ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
ترجمه: و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان برافراشتیم، [گفتیم:] آنچه را به شما داده‌ایم با قوت بگیرید و بشنوید. گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم. و به سبب کفرشان، گوساله در دل‌هایشان نفوذ داده شد. بگو: اگر مؤمنید، چه بد است آنچه ایمانتان به شما فرمان می‌دهد.

آیه 63 در زمینه پذیرش اولیه تورات و تأکید بر تذکر و تقوا قرار دارد، درحالی‌که آیه 93 به مرحله‌ای متأخر اشاره دارد که با نافرمانی و کفر همراه است. این تفاوت، نشان‌دهنده افول ایمانی قوم بنی‌اسرائیل در گذر زمان است.

رد اتهام تحریف در آیات

برخی ممکن است تکرار عباراتی مانند «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ» را نشانه تحریف یا بی‌نظمی در قرآن کریم بدانند. اما این تکرار، بخشی از چیدمان حکیمانه قرآن است که موضوعات را با زوایای مختلف و در زمان‌های مناسب مطرح می‌کند. مانند نقاشی که با رنگ‌های متنوع، اثری ماندگار خلق می‌کند، قرآن کریم نیز با این روش، از یکنواختی جلوگیری کرده و حقایق را در جان مخاطب حک می‌کند.

در یک گفت‌وگوی تاریخی در قم، ادعای تحریف با استدلال به این چیدمان حکیمانه رد شد. این تکرار، نه تنها نشانه تحریف نیست، بلکه گواهی بر مهندسی دقیق قرآن کریم است که هر آیه را در جای مناسب خود قرار داده است.

درنگ: تکرار ظاهری آیات 63 و 93 سوره بقره، نه نشانه تحریف، بلکه جلوه‌ای از چیدمان حکیمانه قرآن کریم است که با تنوع و زوایای مختلف، حقایق را در جان انسان نفوذ می‌دهد.

تحلیل تفاوت «وَاذْكُرُوا» و «وَاسْمَعُوا»

تفاوت میان «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» در آیه 63 و «وَاسْمَعُوا» در آیه 93، نشان‌دهنده تحول عمیق در وضعیت ایمانی بنی‌اسرائیل است. «وَاذْكُرُوا» به معنای یادآوری و تذکر است و فرض می‌کند که قوم دانش الهی را دریافت کرده و نیاز به تکرار و توجه دارد. اما «وَاسْمَعُوا» به معنای شنیدن اولیه است و نشان‌دهنده فراموشی و نیاز به دریافت مجدد است. این تغییر، مانند دانش‌آموزی که درس را فراموش کرده و نیاز به یادگیری از نو دارد، از افول ایمانی قوم حکایت می‌کند.

فاصله سی آیه میان این دو، به‌صورت نمادین، به دوره‌ای بیش از صد سال اشاره دارد که قوم از پذیرش تورات به نافرمانی و کفر رسیده است. این تحلیل، از منظر روان‌شناسی مدرن، نشان‌دهنده افول باورها و بازگشت به حالت اولیه است.

درنگ: تفاوت میان «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» و «وَاسْمَعُوا» نشان‌دهنده افول ایمانی بنی‌اسرائیل از مرحله پذیرش به نافرمانی است، که در چارچوب حکمت قرآنی، با دقت و ظرافت بیان شده است.

تحلیل عبارت «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ»

عبارت «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» در آیه 63، به اهتمام الهی در حفظ ایمان قوم اشاره دارد. «ما فيه» به محتوای تورات و وحی الهی اشاره می‌کند که قوم آن را دریافت کرده‌اند. دستور به تذکر، مانند نغمه‌ای که در جان انسان طنین‌انداز می‌شود، نشان‌دهنده تحقق ایمان و نیاز به حفظ و تکرار آن است. از منظر تجوید، حرف مد در «ما فيه» بر تأکید و اهتمام الهی دلالت دارد و نشان‌دهنده توجه ویژه خداوند به حفظ ایمان قوم است.

تحلیل عبارت «وَاسْمَعُوا» و حذف «ما فيه»

حذف «ما فيه» در آیه 93 و جایگزینی «وَاذْكُرُوا» با «وَاسْمَعُوا»، نشان‌دهنده فقدان پذیرش اولیه و نیاز به دریافت مجدد است. «وَاسْمَعُوا» امری حدوثی است و به شنیدن اولیه اشاره دارد، مانند دانش‌آموزی که درس را از یاد برده و نیاز به آموزش از نو دارد. این تغییر، در چارچوب حکمت قرآنی، به افول ایمانی و اجتماعی قوم اشاره دارد و نشان‌دهنده فراموشی محتوای وحی است.

درنگ: حذف «ما فيه» و جایگزینی «وَاذْكُرُوا» با «وَاسْمَعُوا» در آیه 93، نشان‌دهنده فراموشی وحی و بازگشت قوم به حالت اولیه است، که از منظر روان‌شناختی، افول باورها را نشان می‌دهد.

پاسخ قوم در آیه 93: «سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا»

پاسخ قوم در آیه 93، «سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا»، نشان‌دهنده استکبار و نافرمانی آشکار است. برخلاف آیه 63 که قوم ساکت بودند و خداوند سخن می‌گفت، در آیه 93، قوم با صراحت نافرمانی خود را اعلام می‌کنند. این پاسخ، با دو فعل موجبه («شنیدیم» و «نافرمانی کردیم»)، مانند طغیانی که از عمق جان سرچشمه می‌گیرد، نشان‌دهنده عمد و استکبار است، نه غفلت یا ناتوانی.

از منظر روان‌شناسی، این پاسخ به کسب قدرت یا منزلت اجتماعی، مانند مال یا علم، اشاره دارد که قوم را به استکبار سوق داده است. مانند فردی که با کسب موقعیت، متکبر می‌شود، قوم بنی‌اسرائیل نیز با کسب چیزی، به رجزخوانی در برابر خداوند روی آورده‌اند.

درنگ: پاسخ «سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا» در آیه 93، نشان‌دهنده استکبار و نافرمانی آشکار قوم است که از کسب قدرت یا منزلت ناشی شده است.

نقش گوساله در افول قوم

عبارت «وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ» به نفوذ کفر در دل‌های قوم به‌واسطه گوساله‌پرستی اشاره دارد. برخلاف تفاسیر سنتی که این عبارت را به محبت گوساله یا سامری نسبت می‌دهند، گوساله‌پرستی نمادی از انحراف عمیق و جایگزینی مادی‌گرایی با ایمان الهی است. مانند بیماری که در جان انسان ریشه می‌دواند، گوساله‌پرستی قوم را به کفر و طغیان سوق داده است.

از منظر روان‌شناختی، گوساله نماد چیزی است که قوم به آن دل بسته‌اند، مانند قدرت یا ثروت، و این دل‌بستگی، آن‌ها را به استکبار و نافرمانی کشانده است.

درنگ: گوساله‌پرستی در آیه 93، نمادی از کفر و انحراف عمیق قوم است که جایگزین ایمان الهی شده و آن‌ها را به استکبار و طغیان سوق داده است.

آثار طبیعی و حکمی در آیات

آیه 63 به آثار طبیعی، مانند خسران و فضل الهی، اشاره دارد، درحالی‌که آیه 93 به آثار حکمی، مانند عصیان، می‌پردازد. در آیه 63، خداوند به فضل خود اشاره می‌کند که مانع خسران کامل قوم می‌شود، مانند نوری که در تاریکی راه را نشان می‌دهد. اما در آیه 93، عصیان به‌عنوان حکمی الهی مطرح می‌شود که نتیجه نافرمانی آشکار قوم است.

از منظر تاریخی، آیه 63 در ظرف تحقق تورات قرار دارد، درحالی‌که آیه 93 در ظرف ظهور اسلام است. این تفاوت، نشان‌دهنده نیاز به پیامبر جدید و کتاب جدید (قرآن کریم) است، مانند طلوع خورشیدی نو پس از غروب ستاره‌ای کهن.

درنگ: آیه 63 به آثار طبیعی (خسران و فضل الهی) و آیه 93 به آثار حکمی (عصیان) اشاره دارد، که نشان‌دهنده شدت افول قوم و نیاز به پیامبر و کتاب جدید است.

نتیجه‌گیری بخش سوم

تحلیل حکمت‌محور آیات 63 و 93 سوره بقره، افول ایمانی و اجتماعی بنی‌اسرائیل را در دو مقطع تاریخی نشان می‌دهد. تفاوت میان «وَاذْكُرُوا» و «وَاسْمَعُوا»، پاسخ «سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا» و نفوذ گوساله در دل‌ها، مانند آینه‌ای است که انحراف قوم را بازتاب می‌دهد. این تحلیل، با بهره‌گیری از روش‌های روان‌شناختی و تاریخی، چیدمان حکیمانه قرآن کریم را آشکار می‌سازد.

بخش چهارم: ضرورت تحول در روش‌های تفسیری

حوزه‌های علمی به‌مثابه آزمایشگاه معرفت

مراکز علم دینی باید به‌جای تکیه بر روش‌های سنتی، به‌صورت آزمایشگاهی عمل کنند و آیات را با دقت و روش‌های دقیق تحلیل کنند. مانند آزمایشگاهی که مواد را در دستگاه‌های پیشرفته تجزیه می‌کند، این مراکز باید آیات قرآن کریم را در دستگاه تحلیل قرار دهند تا معانی عمیق آن‌ها استخراج شود.

این رویکرد، مانند ستاره‌ای راهنما، مسیر تفسیر را روشن می‌کند و از روش‌های غیرمنسجم و سنتی فاصله می‌گیرد. تحلیل تفاوت «وَاذْكُرُوا» و «وَاسْمَعُوا» نمونه‌ای از این روش است که با دقت و ظرافت، معانی عمیق آیات را آشکار می‌سازد.

درنگ: مراکز علم دینی باید با رویکردی آزمایشگاهی، آیات قرآن کریم را تحلیل کنند تا معانی عمیق آن‌ها استخراج شود و از روش‌های سنتی و غیرمنسجم فاصله گیرند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

ضرورت تحول در روش‌های تفسیری، بر تحلیل دقیق و آزمایشگاهی آیات قرآن کریم تأکید دارد. این رویکرد، مانند کلیدی که قفل‌های معرفت را می‌گشاید، راه را برای استخراج معانی عمیق و اثرگذار هموار می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

قرآن کریم، به‌عنوان کتابی حکمت‌محور، با چیدمانی حکیمانه و انسان‌محور، حقایق الهی را در جان انسان جاری می‌سازد. تحلیل آیات 63 و 93 سوره بقره، با بهره‌گیری از روش‌های روان‌شناختی و تاریخی، افول ایمانی بنی‌اسرائیل را از مرحله پذیرش تورات به نافرمانی و کفر نشان می‌دهد. تفاوت میان «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» و «وَاسْمَعُوا»، پاسخ «سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا» و نفوذ گوساله در دل‌ها، مانند نغمه‌ای است که داستان انحراف قوم را روایت می‌کند. این تحلیل، بر ضرورت بازنگری در روش‌های آموزشی علم دینی و اتخاذ رویکردی آزمایشگاهی در تفسیر تأکید دارد. قرآن کریم، مانند موجودی زنده و ذو‌العقول، با انسان‌های آماده سخن می‌گوید و معارف خود را در جان آن‌ها جاری می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی