متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (557)
مقدمه
تفسیر آیه 198 سوره بقره، بهعنوان یکی از آیات محوری در سیاق احکام حج، دریچهای به سوی فهم عمیق رابطه میان عبادت و تلاش برای کسب روزی حلال میگشاید. این آیه، با زبانی فصیح و ساختاری نظاممند، انسان را به سوی طلب فضل الهی هدایت میکند و با نفی هرگونه حرج، شبهه تضاد میان امور عبادی و مادی را برطرف میسازد. این نوشتار، با رویکردی علمی و تخصصی، به تحلیل و تبیین مفاهیم این آیه و ارتباط آن با مفاهیم اقتضا، طلب، و سؤال میپردازد. همچنین، با نگاهی نقادانه به فرهنگ گدایی، بر اهمیت عزت نفس و استقلال در مسیر کمال انسانی تأکید دارد. ساختار این نوشتار در بخشهای منظم، با زیرعناوین تخصصی، به بررسی ابعاد مختلف آیه و پیوندهای معنایی آن با دیگر آیات قرآن کریم و روایات اسلامی اختصاص یافته است.
بخش اول: تحلیل لفظی و معنایی آیه 198 سوره بقره
متن و ترجمه آیه
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ
بر شما گناهی نیست که از فضل پروردگارتان طلب کنید.
این آیه، در سیاق آیات مربوط به احکام حج، به جواز طلب روزی حلال در کنار اعمال عبادی اشاره دارد. ساختار منفی آیه، با استفاده از عبارت «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ»، به رفع هرگونه شبهه یا حرج در این امر میپردازد.
ساختار منفی آیه و رفع حرج
درنگ: عبارت «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ» نفی قاطع هرگونه گناه یا عیب در طلب فضل الهی است، که نشاندهنده جواز تلاش برای کسب روزی حلال در بستر عبادت است.
استفاده از کلمه «لَيْسَ» در کنار «جُنَاحٌ» یک نفی محکم و اطمینانبخش را منتقل میکند. این ساختار، بهویژه در سیاق آیات حج، به مخاطب اطمینان میدهد که طلب روزی حلال، نهتنها با روح عبادت در تضاد نیست، بلکه امری مشروع و مورد تأیید الهی است. در فرهنگ قرآنی، رفع جناح معمولاً برای برطرف کردن شبهات اخلاقی یا فقهی به کار میرود. در اینجا، ممکن است برخی تصور کنند که طلب روزی در ایام حج، که زمانی مقدس و اختصاصیافته به عبادت است، ناپسند باشد. آیه این شبهه را با صراحت نفی میکند و بر مشروعیت این عمل تأکید دارد.
تفاوت میان ابتغاء و سؤال
درنگ: واژه «تَبْتَغُوا» به طلب باطنی و هدفمند اشاره دارد، در حالی که «سؤال» عملی ظاهری است که ممکن است با نقص همراه باشد.
آیه بهجای استفاده از واژه «تَسْأَلُوا» (سؤال کردن)، از «تَبْتَغُوا» استفاده کرده است. «ابتغاء» به معنای طلب درونی و آگاهانه است که با انگیزهای عمیق و هدفمند همراه است، در حالی که «سؤال» عملی ظاهری و اظهارشده است که گاه به دلیل نقص در دانش یا ارتباط سائل با مسؤول صورت میگیرد. این انتخاب واژگانی، برتری طلب باطنی بر سؤال ظاهری را نشان میدهد. آیه همچنین با تأکید بر «فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ»، طلب را به فضل الهی و نه غیر آن محدود میکند، که این محدودیت، جهتگیری معنوی و الهی این طلب را برجسته میسازد.
نتیجهگیری بخش اول
آیه 198 سوره بقره، با ساختار منفی و تأکید بر رفع حرج، به جواز طلب روزی حلال در کنار عبادت اشاره دارد. انتخاب واژه «ابتغاء» بهجای «سؤال»، برتری طلب باطنی و هدفمند را بر سؤال ظاهری نشان میدهد و انسان را به سوی تلاشی هدایت میکند که با حکمت الهی همراستاست. این بخش، پایهای برای تحلیلهای عمیقتر در بخشهای بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: سهگانه اقتضا، طلب، و سؤال
تعریف سهگانه
درنگ: اقتضا، طلب، و سؤال سه مرتبه وجودی در انسان هستند که از نیاز غریزی تا بیان ظاهری را در بر میگیرند.
در ساختار طبیعی انسان و موجودات، سه مرتبه وجودی قابل شناسایی است:
- اقتضا: نیازهای ذاتی و غریزی که بهصورت خودکار در طبیعت موجود بروز مییابد. این مرتبه، زیرساخت وجودی انسان است و بدون اراده آگاهانه عمل میکند.
- طلب: خواستهای آگاهانه و باطنی که فراتر از اقتضا بوده و انسان را به سوی هدفی مشخص هدایت میکند.
- سؤال: بیان ظاهری و اظهارشده نیاز یا خواسته، که ممکن است به دلیل نقص در دانش یا ارتباط با مسؤول صورت گیرد.
این سهگانه، سلسلهمراتبی از غریزه به اراده و سپس به بیان را ترسیم میکند. قرآن کریم در آیه 198 سوره بقره، با تأکید بر «ابتغاء»، انسان را به مرتبهای متعالیتر از سؤال هدایت میکند.
نقص ذاتی در سؤال
درنگ: سؤال، به دلیل ماهیت ظاهری و اظهارشدهاش، ممکن است نشانه نقص در سائل یا ارتباط او با مسؤول باشد.
سؤال، به دلیل ماهیت ظاهریاش، گاه از نادانی سائل یا اشکال در ارتباط با مسؤول ناشی میشود. این امر، سؤال را در برخی موارد غیرممدوح میسازد، مگر در مواردی که بهصراحت از سوی خداوند یا اولیای دین توصیه شده باشد. به عنوان مثال، در قرآن کریم آمده است:
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
اگر نمیدانید، از اهل ذکر بپرسید.
این آیه (سوره نحل، آیه 43) به سؤالهای هدایتیافته و عِنَايِي اشاره دارد که برای رشد و تعالی انسان طراحی شدهاند.
نتیجهگیری بخش دوم
سهگانه اقتضا، طلب، و سؤال، چارچوبی وجودی برای فهم رفتار انسانی ارائه میدهد. آیه 198 سوره بقره، با تأکید بر طلب (ابتغاء)، انسان را به سوی مرتبهای متعالیتر از سؤال هدایت میکند و بر اهمیت تلاش آگاهانه و باطنی در برابر بیان ظاهری نیاز تأکید دارد.
بخش سوم: نقد سؤال در قرآن کریم
مذمت سؤالهای بیجا
درنگ: برخی آیات قرآن کریم، سؤالهای بیجا را بهعنوان عاملی برای گمراهی یا کفر معرفی میکنند.
در قرآن کریم، سؤال در برخی موارد مذموم شمرده شده است. به عنوان مثال:
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِنْ قَبْلُ
آیا میخواهید از پیامبرتان همانگونه سؤال کنید که پیشتر از موسی سؤال شد؟
(سوره بقره، آیه 108) این آیه، سؤالهای بیجا از پیامبر را نکوهش میکند. همچنین:
قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ
قومی پیش از شما آن را پرسیدند، سپس به آن کافر شدند.
(سوره مائده، آیه 101) این آیه نشان میدهد که سؤالهای غیرضروری میتواند به گمراهی منجر شود.
سؤال و نقص در برابر خداوند
درنگ: داستان موسی و خضر در سوره کهف، نقص سؤالهای مکرر را به دلیل نادانی از باطن امور نشان میدهد.
در سوره کهف، آیه 70، آمده است:
إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا
تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی.
این آیه، سؤالهای مکرر موسی از خضر را به دلیل عدم آگاهی از باطن امور نکوهش میکند و بر اهمیت صبر و تسلیم در برابر حکمت الهی تأکید دارد.
توصیه به سؤال کلی
درنگ: دعای «اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَلَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ» انسان را به تسلیم در برابر حکمت الهی دعوت میکند.
روایات اسلامی توصیه میکنند که سؤال از خداوند باید کلی باشد:
خدایا با من چنان کن که شایسته توست، نه آنچه من شایسته آنم.
این دعا، انسان را از سؤالهای جزئی که ممکن است به نتایج ناخواسته منجر شود، به سوی توکل و رضا در برابر مشیت الهی هدایت میکند.
نتیجهگیری بخش سوم
قرآن کریم، با نکوهش سؤالهای بیجا و تشویق به سؤالهای هدایتیافته، انسان را به سوی صبر، تسلیم، و توکل هدایت میکند. داستان موسی و خضر و دعای سؤال کلی، نمونههای روشنی از این رویکرد هستند که بر اهمیت حکمت الهی در برابر نادانی انسانی تأکید دارند.
بخش چهارم: نقد فرهنگ گدایی و دعوت به عزت نفس
آلودگی روحی ناشی از گدایی
درنگ: گدایی، با ایجاد وابستگی و اظهار نیاز، روح انسان را آلوده کرده و او را از کمال و معرفت بازمیدارد.
گدایی، به دلیل ماهیت منفعلانه و وابستگی به دیگران، انسان را از عزت نفس و آزادگی دور میکند. این عمل، حتی اگر بهصورت ظاهری موجه باشد، اثرات منفی روانی و اجتماعی بر جای میگذارد. فرهنگ اسلامی، با تأکید بر «تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ»، انسان را به تلاش و کوشش برای کسب روزی حلال دعوت میکند.
مقایسه گدایی و دزدی
درنگ: گدایی، به دلیل حقارت و انفعال، از دزدی زیانبارتر است، زیرا دزدی حداقل با تلاش همراه است.
در یک مقایسه پارادوکسیکال، گدایی از دزدی بدتر دانسته شده است، زیرا دزدی با زحمت و تلاش همراه است، اما گدایی انسان را به حقارت و وابستگی میکشاند. در فقه اسلامی، دزدی با شرایطی قابل جبران است، اما اثرات وضعی گدایی بر روح انسان ماندگارتر و جبرانناپذیرتر است.
تأکید بر کار علمی و فکری
درنگ: اهل علم باید با کار فکری و فرهنگی، مشکلات خود را حل کنند و از وابستگی به دیگران پرهیز کنند.
اهل علم، بهعنوان الگوهای جامعه، باید با تلاش فکری و فرهنگی، استقلال خود را حفظ کنند. این دیدگاه با تأکید قرآنی بر طلب فضل الهی همراستاست و عالم را به سوی آزادگی و عزت نفس هدایت میکند.
اصلاح فرهنگ گدایی توسط عالمان دینی
درنگ: عالمان دینی با ترویج استقلال و عزت نفس، فرهنگ گدایی را از جامعه دینی ریشهکن کردند.
تلاش عالمان دینی در اصلاح فرهنگ گدایی، به احیای عزت نفس و استقلال در جامعه دینی منجر شده است. این اصلاح، پیوند عمیقی با مفاهیم قرآنی مانند طلب فضل الهی دارد.
دعوت به ترک گدایی و رزق صافی
درنگ: ترک گدایی، انسان را به سوی رزق صافی و کمالات معنوی هدایت میکند.
ترک گدایی، نهتنها به عزت نفس فردی منجر میشود، بلکه جامعه را به سوی خودکفایی و کمال سوق میدهد. این دعوت، با روح آیه 198 سوره بقره و آیه «لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» (سوره نجم، آیه 39) همراستاست:
لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
برای انسان جز آنچه کوشیده است، نیست.
نتیجهگیری بخش چهارم
نقد فرهنگ گدایی و دعوت به عزت نفس، یکی از محورهای کلیدی این تفسیر است. گدایی، به دلیل اثرات منفیاش بر روح و روان، مانعی برای کمال انسانی است. تأکید بر کار علمی و فکری و اصلاح فرهنگ وابستگی، انسان را به سوی رزق صافی و مقامات عالی هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
تفسیر آیه 198 سوره بقره، با تأکید بر «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ»، انسان را به سوی طلب فضل الهی از طریق تلاش هدفمند و باطنی هدایت میکند. این آیه، با نفی هرگونه حرج، شبهه تضاد میان عبادت و کسب روزی حلال را برطرف میسازد. تحلیل سهگانه اقتضا، طلب، و سؤال، چارچوبی وجودی برای فهم رفتار انسانی ارائه میدهد و بر برتری طلب بر سؤال تأکید دارد. نقد سؤالهای بیجا در قرآن کریم و داستان موسی و خضر، اهمیت صبر و تسلیم در برابر حکمت الهی را نشان میدهد. همچنین، نقد فرهنگ گدایی و دعوت به عزت نفس، انسان را به سوی استقلال و کمال سوق میدهد. این تفسیر، با پیوند مفاهیم قرآنی به مسائل اجتماعی، راهی روشن برای دستیابی به رزق صافی و مقامات معنوی ترسیم میکند.
با نظارت صادق خادمی