متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (653)
مقدمه
آیه 246 سوره بقره، در مجموعه آیات مرتبط با جهاد (آیات 243 تا 252)، به بررسی رفتار سران بنیاسرائیل پس از حضرت موسی (ع) میپردازد. این آیه، با ترسیم گفتوگویی میان سران قوم و پیامبرشان، به موضوع درخواست انتصاب فرماندهای برای جهاد در راه خدا و واکنشهای بعدی قوم در برابر این مسئولیت اشاره دارد. نوشتار حاضر، با استناد به محتوای درسگفتار، به تحلیل عمیق این آیه پرداخته و ابعاد الهیاتی، تاریخی و اجتماعی آن را با زبانی فاخر و ساختاری علمی تبیین میکند. هر نکته با توضیحات تفصیلی همراه است تا درسهای نهفته در آیه برای جوامع معاصر روشن گردد، گویی آیینهای است که ضعفها و قوتهای انسانی را در برابر آزمونهای الهی بازتاب میدهد.
بخش اول: سیاق و جایگاه آیه در آیات جهاد
موقعیت آیه در قرآن کریم
آیه 246 سوره بقره در مجموعهای از آیات (243-252) قرار دارد که به موضوع جهاد و زمینههای آن میپردازند. این آیات از «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ» (آیه 243) با ترجمه: «آیا ندیدی کسانی را که از خانههایشان خارج شدند در حالی که هزاران نفر بودند»، آغاز شده و تا «تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ» (آیه 252) با ترجمه: «اینها آیات خداست که آنها را بر تو به حق میخوانیم و تو از پیامبران هستی» ادامه مییابد. پس از آن، قرآن کریم به برتری برخی پیامبران بر دیگران میپردازد.
درنگ: سیاق آیات جهاد، بر اهمیت این فریضه بهعنوان مسئولیت دینی و اجتماعی تأکید دارد. آیه 246، با تمرکز بر رفتار سران بنیاسرائیل، درسهایی اخلاقی و اجتماعی برای جوامع بعدی ارائه میدهد، گویی هشداری است که مسئولیتپذیری در برابر خدا و جامعه، محور سعادت جمعی است.
این سیاق، نشاندهنده تمرکز قرآن کریم بر جهاد بهعنوان ضرورتی الهی است که در شرایط بحران، راهگشای مشکلات اجتماعی و سیاسی است. آیه مورد بحث، با ترسیم رفتار سران قوم، به مثابه چشمهای زلال، درسهایی از تعهد و سستی در برابر وظایف الهی را به تصویر میکشد.
بخش دوم: تحلیل واژگان و مفاهیم کلیدی آیه
معنای «مَلَإ» در قرآن کریم
واژه «مَلَإ» در آیه به معنای سران، پیشوایان، علما، ثروتمندان یا رجال قوم است که دارای نفوذ اجتماعی، علمی یا اقتصادی هستند. این واژه از ریشه «مَلَأ» به معنای پر شدن و کمال مشتق شده و به افرادی اشاره دارد که جایگاه برجستهای در جامعه دارند.
درنگ: «مَلَإ» به نخبگان بنیاسرائیل اشاره دارد که مسئولیت هدایت و تصمیمگیری برای قوم را بر عهده داشتند. این اصطلاح، نقش کلیدی نخبگان در تعیین مسیر جامعه را نشان میدهد، گویی ستونهایی هستند که بار سنگین سعادت یا شقاوت قوم بر دوش آنهاست.
این واژه، نهتنها به علما یا ثروتمندان محدود نمیشود، بلکه شامل هر فردی است که به دلیل جایگاه اجتماعی، علمی یا اقتصادی، تأثیرگذار است. در فرهنگ قرآنی، «مَلَإ» گاه به معنای پرکردن ظرف جامعه از عدالت یا ظلم به کار میرود، مانند «مَلَأَتْ ظُلْماً وَجَوْراً» که به پر شدن جامعه از ستم اشاره دارد.
زمینه تاریخی «مَلَإ» بنیاسرائیل
آیه به سران بنیاسرائیل «مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ» اشاره دارد، یعنی دورهای پس از حضرت موسی (ع) که قوم بنیاسرائیل، پس از رهایی از فرعون و تجربههای دشوار، به مرحلهای از پیشرفت و آگاهی رسیده بودند.
این قید زمانی، نشاندهنده بلوغ نسبی قوم است که پس از تحمل سختیها و بلایا، به خودآگاهی اجتماعی و دینی دست یافته بودند. بااینحال، آیه نشان میدهد که این بلوغ، مانع از سستی آنها در برابر مسئولیتهای الهی نشد، گویی گلی شکوفا که در برابر طوفان استقامت ندارد.
بخش سوم: درخواست جهاد و مسئولیت اجتماعی
درخواست انتصاب فرمانده
سران بنیاسرائیل از پیامبر خود درخواست کردند: «ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، با ترجمه: «برای ما فرماندهای برانگیز تا در راه خدا بجنگیم». واژه «مَلِك» در این سیاق به معنای پادشاه نیست، بلکه به فرمانده نظامی اشاره دارد.
درنگ: درخواست سران قوم برای انتصاب فرمانده، نشاندهنده آگاهی آنها از ضرورت سازماندهی نظامی برای مقابله با ظلم است. این درخواست، گویی فریادی است که از عمق بحران اجتماعی برخاسته و وحدت و رهبری را طلب میکند.
این درخواست، بیانگر درک قوم از نیاز به وحدت و رهبری در برابر دشمنان است. واژه «مَلِك» در اینجا، نه به معنای سلطنت سیاسی، بلکه به فرماندهی نظامی در شرایط بحرانی اشاره دارد، که نشان از عمق بحران اجتماعی و سیاسی آن زمان دارد.
ضرورت جهاد بهعنوان راهحل
درخواست جهاد در آیه، به دلیل شدت ظلم و فساد در جامعه بنیاسرائیل مطرح شد که جز با «جراحی» (جهاد نظامی) قابلحل نبود.
این وضعیت، نشاندهنده عمق مشکلات اجتماعی و سیاسی است که گفتوگو و دیپلماسی دیگر کارساز نبوده و تنها راهحل، اقدام قاطع نظامی بود. این ضرورت، گویی تیغی است که باید زخمهای عمیق جامعه را درمان کند.
بخش چهارم: چالشها و پاسخهای سران قوم
چالش پیامبر با سران قوم
پیامبر قوم در پاسخ به درخواست آنها میپرسد: «هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا»، با ترجمه: «آیا ممکن است اگر جنگ بر شما واجب شود، از آن سر باز زنید؟» این پرسش، تردید پیامبر نسبت به صداقت و تعهد سران قوم را نشان میدهد.
درنگ: پرسش بلاغی پیامبر، به ضعف اراده و سستی احتمالی سران قوم اشاره دارد، گویی آینهای است که حقیقت درون آنها را نمایان میسازد و آنها را به تأمل در تعهدشان دعوت میکند.
این پرسش، نشاندهنده دشواری جهاد و نیاز به عزم راسخ است. پیامبر با این سؤال، قوم را به محاسبه نفس و بازنگری در انگیزههایشان فرامیخواند.
پاسخ سران قوم
سران قوم در پاسخ میگویند: «وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا»، با ترجمه: «چرا در راه خدا نجنگیم، در حالی که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم؟» این پاسخ، به ظلمهای واردشده از سوی دشمنان (امالیق) اشاره دارد.
این پاسخ، انگیزه قوی سران قوم برای جهاد را نشان میدهد که ریشه در ظلمهای خارجی، مانند اخراج از دیار و آزار فرزندان، دارد. بااینحال، این انگیزه ظاهری بعداً با سستی در عمل نقض میشود، گویی شعلهای است که در برابر باد اراده ضعیف خاموش میگردد.
سستی قوم در عمل
آیه ادامه میدهد: «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ»، با ترجمه: «هنگامی که جنگ بر آنها واجب شد، جز اندکی از آنها، همگی روی برتافتند». این بخش، به عدم پایبندی سران قوم به وعده خود اشاره دارد.
درنگ: سستی قوم در عمل به تعهد، نشاندهنده ضعف ایمان و اراده در برابر مسئولیتهای سنگین دینی است، گویی درختی است که ریشههایش در خاک ایمان استوار نیست.
این سستی، درس عبرتی برای جوامع بعدی است که بدون ایمان و عزم راسخ، تحقق اهداف الهی ممکن نیست. این رفتار، نشاندهنده فاصله میان گفتار و کردار است که در تاریخ جوامع بارها تکرار شده است.
بخش پنجم: ظلم و مسئولیتپذیری در برابر خدا
دانایی خدا به ستمکاران
آیه با عبارت «وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»، با ترجمه: «و خداوند به ستمکاران داناست» پایان مییابد، که آگاهی کامل خداوند از کسانی را نشان میدهد که با سستی و تخلف، به خود و دیگران ظلم میکنند.
این عبارت، بر مسئولیتپذیری افراد در برابر خدا تأکید دارد. ظلم در اینجا، نهتنها به دشمنان خارجی، بلکه به ظلم به خود از طریق عدم انجام وظیفه نیز اشاره دارد، گویی خداوند با این آیه، آدمی را به محاسبه اعمالش فرامیخواند.
دو نوع ظلم: تعدّی و لازم
ظلم در این آیه به دو نوع تقسیم میشود: ظلم تعدّی (ظلم خارجی از سوی امالیق) و ظلم لازم (ظلم داخلی که قوم به خود یا یکدیگر روا داشتند).
درنگ: ظلم تعدّی و لازم، پیچیدگیهای اجتماعی و اخلاقی جامعه بنیاسرائیل را نشان میدهد. ظلم خارجی انگیزه جهاد را ایجاد کرد، اما ظلم داخلی، مانع تحقق این هدف شد، گویی زخمی است که از درون و بیرون جامعه را فرومیپاشد.
ظلم تعدّی، به ستم امالیق اشاره دارد که بنیاسرائیل را از خانهها و فرزندانشان محروم کردند. ظلم لازم، به سستی و نفاق داخلی قوم اشاره دارد که خود مانعی بزرگتر از دشمن خارجی بود.
بخش ششم: درسهای اجتماعی و فرهنگی
نقش گفتوگو در جوامع پیشرفته
آیه بهصورت ضمنی به نبود گفتوگو در جوامع گذشته اشاره دارد که منجر به درگیری و جنگ میشد. در مقابل، جوامع مدرن با تکیه بر گفتوگو، از خشونت فاصله گرفتهاند.
این نکته، بر اهمیت دیپلماسی و گفتوگو در حل مشکلات اجتماعی تأکید دارد. قرآن کریم، با اشاره به سستی بنیاسرائیل، جوامع را به تقویت فرهنگ گفتوگو دعوت میکند، گویی پلی است که از درههای خصومت به سوی صلح میرسد.
پیشرفت فرهنگی جوامع مدرن
جوامع امروزی از نظر فرهنگی پیشرفت کردهاند و به جای قهر و درگیری، به گفتوگو و تعامل روی آوردهاند. این پیشرفت، در رفتارهای اجتماعی مانند مهماننوازی و تعاملات خانوادگی نیز مشهود است.
درنگ: پیشرفت فرهنگی جوامع مدرن، جایگزینی خشونت با گفتوگو را نشان میدهد. این تحول، گویی نسیمی است که فضای سنگین خصومت را به فضای تعامل و همدلی تبدیل کرده است.
این تحول، زمینهساز صلح و پیشرفت اجتماعی است. در جوامع پیشرفته، مهماننوازی و تعاملات خانوادگی از حالت تحمیلی به سوی آزادی و احترام حرکت کرده است، گویی جامعه از قفس سنتهای کهن به سوی آسمان تعاملات انسانی پرواز کرده است.
اهمیت تربیت نسل جدید
تربیت نسل جدید با تکیه بر فناوری و مهارتهای گفتوگو، برای پیشرفت جامعه ضروری است. علما و طلاب نیز باید با فناوری آشنا شوند تا در خدمت علم و دین قرار گیرند.
این تأکید، نشاندهنده ضرورت بهروزرسانی روشهای تربیتی و آموزشی در حوزههای علمیه است. فناوری، نهتنها مانع دینداری نیست، بلکه میتواند ابزاری مؤثر برای نشر معارف دینی باشد، گویی چراغی است که تاریکی جهل را روشن میکند.
انصاف بهعنوان اصل دین
انصاف بهعنوان یک اصل بنیادین دینی معرفی شده که باید در تمامی تعاملات اجتماعی و علمی رعایت شود.
درنگ: انصاف، بهعنوان ارزشی اخلاقی، زمینهساز عدالت و همدلی در جامعه است، گویی ریشهای است که درخت سعادت اجتماعی را استوار میسازد.
این اصل، بهویژه برای علما و طلاب که مسئولیت هدایت جامعه را دارند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. انصاف، مانند نسیمی است که فضای جامعه را از غبار تعصب و ظلم پاک میکند.
جمعبندی نهایی
تفسیر آیه 246 سوره بقره، درسهای عمیقی در حوزه مسئولیت اجتماعی، جهاد و نقش نخبگان در جامعه ارائه میدهد. این آیه، با به تصویر کشیدن رفتار سران بنیاسرائیل، بر اهمیت تعهد به وعدههای دینی، ضرورت رهبری مؤثر در شرایط بحرانی و تأثیر ظلمهای داخلی و خارجی بر جامعه تأکید دارد. سستی قوم در برابر وظیفه جهاد، هشداری است به جوامع امروزی که بدون عزم راسخ و ایمان قوی، تحقق اهداف الهی ممکن نیست. تأکید بر گفتوگو، پیشرفت فرهنگی و تربیت نسل جدید با استفاده از فناوری، از دیگر درسهای این آیه است که برای جوامع اسلامی معاصر اهمیتی ویژه دارد. در نهایت، یادآوری دانایی خداوند به ستمکاران، افراد و جوامع را به مسئولیتپذیری در برابر وظایف دینی و اجتماعی فرامیخواند، گویی نوری است که مسیر هدایت را در تاریکیهای سستی و نفاق روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی