متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه (684)
تفسیر آیهالکرسی: تبیین اقتدار الهی در قرآن کریم
مقدمه
آیهالکرسی، گوهری درخشان در سوره بقره، به مثابه دریچهای است که ذات، صفات و اقتدار بیمنتهای الهی را به نمایش میگذارد. این آیه، که به «آیه قدرت» شهرت دارد، با ساختاری منسجم و بیانی عمیق، توحید را در عالیترین مرتبه آن تبیین میکند. در این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای تفسیری، تلاش شده است تا تمامی ابعاد این آیه شریف با زبانی فاخر و علمی بررسی شود. این نوشتار، با نگاهی عمیق به اسمای ذاتی، اقتدار نفسی، اضافی و غیری، و نیز تحلیلهای بلاغی و معرفتی، به تبیین جامعیت آیهالکرسی میپردازد. هدف، ارائه متنی است که برای پژوهشگران و مخاطبان تحصیلکرده، دریچهای نو به سوی فهم معارف قرآنی بگشاید.
بخش اول: ساختار و اسمای ذاتی آیهالکرسی
1.1 صدر و ذیل: چارچوب اسمای الهی
درنگ: آیهالکرسی با اسمای ذاتی در صدر و ذیل، چارچوبی منسجم برای تبیین اقتدار الهی ارائه میدهد. صدر آیه (﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾) به مثابه دروازهای به سوی توحید، و ذیل (﴿وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾) چونان ختامی است که عظمت الهی را به اوج میرساند.
آیهالکرسی با اسمای ذاتی خداوند در صدر و ذیل، ساختاری شگرف را به نمایش میگذارد. صدر آیه با ﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾، مبانی توحید را بنیان نهاده و ذیل آن با ﴿وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾، اقتدار الهی را به کمال میرساند. این اسما، که همگی عين ذات الهیاند، با «واو جمع» به یکدیگر پیوند مییابند. برخلاف برخی تفاسیر که «واو» را صرفاً عطف میپندارند، این واو، تمامی اسما را در یک وحدت معنایی گرد میآورد، بیآنکه یکی را بر دیگری برتری دهد. این ساختار، همانند غزلی است که تکبیت ورودی آن، شکوفههای معرفت را میگشاید و تخلص نهاییاش، با محکمی تمام، کلام را به سرانجام میرساند.
﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾
خداوند، جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است.
﴿وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾
و او والا و بزرگ است.
1.2 اهمیت صدر و ذیل در آیات قرآنی
در قرآن کریم، صدر و ذیل آیات، به سان تکبیتهای ورودی و تخلص در غزل، از جایگاهی ویژه برخوردارند. صدر آیهالکرسی، با تبیین توحید و اسمای ذاتی، دروازه ورود به معارف الهی است، و ذیل آن، با اسمای ﴿الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾، کلام را با عظمتی بیمانند به پایان میبرد. این ساختار، نشاندهنده دقت قرآن کریم در چینش آیات است، که همانند شاعری چیرهدست، با مدخل و مخرج کلام، مخاطب را به سوی معانی ژرف هدایت میکند. این تشبیه، نه تنها به زیبایی ادبی قرآن اشاره دارد، بلکه بر اهمیت بلاغت در فهم معارف قرآنی تأکید میورزد.
بخش دوم: اقتدار الهی در آیهالکرسی
2.1 تقسیمبندی اقتدار الهی
درنگ: اقتدار الهی در آیهالکرسی به سه گونه نفسی، اضافی و غیری تقسیم میشود، که هر یک بُعدی از حاکمیت بیمنتهای خداوند را به نمایش میگذارد.
آیهالکرسی اقتدار الهی را در سه مرتبه نفسی، اضافی و غیری تبیین میکند:
- اقتدار نفسی: ﴿لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ﴾، که خداوند را از هرگونه سستی و خواب منزه میداند.
- اقتدار اضافی: ﴿لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾، که به مالکیت مطلق خداوند بر آسمانها و زمین اشاره دارد.
- اقتدار غیری: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾، که شفاعت را تنها با اذن الهی ممکن میسازد.
این تقسیمبندی، اقتدار الهی را در سه سطح ذاتی، ظهوری و رابطهای ترسیم میکند. اقتدار نفسی بر تنزیه خداوند، اضافی بر مالکیت و ظهور، و غیری بر حاکمیت در روابط میان موجودات تأکید دارد.
﴿لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ﴾
نه چرت او را فرا میگیرد و نه خواب.
﴿لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست.
﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾
کیست که جز به اذن او نزدش شفاعت کند؟
2.2 اقتدار نفسی: تنزیه ذات الهی
عبارت ﴿لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ﴾، اقتدار نفسی خداوند را به تصویر میکشد. «سِنَةٌ» به معنای رخوت و سنگینی، و «نَوْمٌ» به معنای خواب، ویژگیهایی مادیاند که از ذات الهی به دورند. این بند، خداوند را از هرگونه کاستی، سستی یا محدودیت مبرا میداند، و با آیاتی مانند ﴿وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ﴾ (الأنعام: 18) همخوانی دارد. این تنزیه، ذات الهی را چونان آفتابی بیغروب ترسیم میکند که هیچ سایهای از نقص بر آن نمیافتد.
2.3 اقتدار اضافی: مالکیت و ظهور هستی
﴿لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾ بر اقتدار اضافی دلالت دارد، که ظهور تمامی موجودات آسمانها و زمین را به خداوند نسبت میدهد. «لَهُ» به معنای لام حقیقی، نه تنها مالکیت مادی، بلکه ظهور وجودی موجودات از ذات الهی را نشان میدهد. این مفهوم، با دیدگاه عرفانی که هستی را جلوهای از ذات حق میداند، همراستاست و بر حاکمیت مطلق خداوند تأکید میورزد.
2.4 اقتدار غیری: شفاعت با اذن الهی
عبارت ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ به اقتدار غیری اشاره دارد، که شفاعت را تنها با اذن الهی ممکن میداند. انبیا، اولیا، و حتی موجودات میتوانند شفیع باشند، اما این شفاعت به مشیت الهی وابسته است. این بند، با نفی شفاعت بدون اذن، اصل شفاعت را تأیید میکند و با آیاتی مانند ﴿لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ﴾ (الأنبياء: 28) همخوانی دارد. شفاعت، مانند حق شفعه در فقه اسلامی، با تناسب و اذن الهی صورت میگیرد، و از هرگونه خودسری به دور است.
درنگ: شفاعت در آیهالکرسی، نه تنها برای انبیا و اولیا، بلکه برای هر موجودی که اذن الهی داشته باشد، ممکن است، اما بدون اذن، باطل و بیمعناست.
بخش سوم: بلاغت و موسیقی قرآنی
3.1 نقش واو جمع در انسجام آیه
«واو» در ﴿وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾، بهعنوان واو جمع، تمامی اسمای ذاتی را در یک ساختار منسجم گرد میآورد. برخلاف تفاسیر سنتی که این واو را عطف میپندارند، این دیدگاه بر نقش جمعآوری و جامعیت آن تأکید دارد. این واو، اسما را در وزان برابر قرار میدهد، بیآنکه یکی را بر دیگری برتری بخشد. این ویژگی، به سان نخی است که دانههای تسبیح را به هم پیوند میدهد، و آیه را به یک کل منسجم تبدیل میکند.
3.2 رجزی بودن بند شفاعت
عبارت ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ دارای ظرف رجزی است، که در ادبیات عربی به شعری با نتهای کوتاه و سنگین اطلاق میشود. این رجز، به دلیل تأکید بر غیریت (اشاره به غیر)، ریتم و آهنگی متفاوت از سایر بندهای آیه دارد. این ویژگی، اقتدار الهی را در برابر شفاعت بدون اذن به نمایش میگذارد، و چونان رعد و برقی است که هرگونه توهم خودسری را در هم میشکند.
3.3 موسیقی و فهم عمیق قرآن کریم
درنگ: فهم عمیق قرآن کریم، بدون درک موسیقی و نتهای آیات، ناقص است. آموزش قرآن با نت و سیلاب، حتی برای غیرعربزبانان، میتواند معانی را روشنتر سازد.
قرآن کریم، چونان سمفونیای الهی، با نتها و آهنگهای خود، معانی ژرف را به جان مخاطب مینشاند. درک این موسیقی، که در تجوید و قرائت متجلی است، برای فهم عمیق قرآن ضروری است. پیشنهاد شده است که قرآن با نت و سیلاب به غیرعربزبانان آموزش داده شود، تا معارف آن، فارغ از زبان، به دلها نفوذ کند. این دیدگاه، با سنت قرائت در صدر اسلام همخوانی دارد و بر اهمیت بلاغت و آهنگ در تفسیر تأکید میورزد.
بخش چهارم: نقد باورها و تفاسیر سنتی
4.1 نقد تجزیه و تحلیل سنتی
برخی تفاسیر سنتی، به دلیل ضعف در فصاحت، بلاغت و علوم معانی، بیان و بدیع، دچار خطا شدهاند. برای نمونه، تلقی «واو» در ﴿وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾ بهعنوان عطف، به جای واو جمع، از این ضعف سرچشمه میگیرد. این نقد، بر ضرورت بازنگری در روشهای تفسیری سنتی و تسلط بر علوم بلاغی تأکید دارد، تا تفاسیر از خطا مصون مانند.
4.2 نقد باور شرکآمیز در شفاعت
مشرکان، بتها را شفیع میپنداشتند و میگفتند: ﴿هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ﴾ (یونس: 18)، «اینان شفیعان ما نزد خداوندند». این باور، به دلیل فقدان اذن الهی، باطل است. شفاعت حقیقی، تنها با اذن خداوند ممکن است، و این دیدگاه با آیاتی مانند ﴿وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ﴾ (سبأ: 23) همخوانی دارد. این نقد، شرک در شفاعت را به چالش میکشد و بر حاکمیت الهی تأکید میورزد.
﴿هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ﴾
اینان شفیعان ما نزد خداوندند.
4.3 مغالطه مشرکان در قرب الهی
مشرکان، به دلیل ناتوانی در ارتباط با خداوند، شفیع میگرفتند و میگفتند: ﴿لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ﴾ (الزمر: 3)، «تا ما را به خداوند نزدیکتر کنند». این استدلال، از یک سو منطقی است، زیرا ناتوانی انسان در اتصال مستقیم به ذات الهی را نشان میدهد. اما تصور ناتوانی خداوند در نزدیکی به بندگان، مغالطهای است که قرآن کریم با ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ (ق: 16)، «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم»، آن را رد میکند. این دیدگاه، بر قرب بیواسطه خداوند به بندگان تأکید دارد.
﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾
ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
4.4 نقد ادعا و بیخبری در علم دینی
دو آفت بزرگ در مسیر معرفت دینی، بیخبری و ادعاست. برخی از مومنان، بدون ادراک حقیقی، با لقلقه زبان از خداوند سخن میگویند، که این امر با ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾ (یوسف: 106)، «بیشترشان به خداوند ایمان نمیآورند مگر آنکه شرک میورزند»، همخوانی دارد. این نقد، بر ضرورت خودآگاهی و پالایش باورهای دینی تأکید میورزد، تا معرفت از ادعای بیپشتوانه مصون ماند.
بخش پنجم: شفاعت و تناسب در نظام الهی
5.1 گستردگی شفاعت با اذن الهی
درنگ: شفاعت، نه تنها به معصومین، بلکه به والدین، مربیان قرآن و مومنان نیز تعلق میگیرد، اما همگی در چارچوب اذن و تناسب الهی قرار دارند.
شفاعت در نظام الهی، مفهومی گسترده است که نه تنها به انبیا و اولیا، بلکه به والدین، مربیان قرآن، و حتی مومنان نیز تسری مییابد، مشروط بر آنکه با اذن الهی و تناسب باشد. این مفهوم، مانند حق شفعه در فقه اسلامی، به همسایگان معنوی، یعنی کسانی که با ایمان و تقوا به معصومین نزدیکاند، تعلق میگیرد. این دیدگاه، با روایات معتبر شیعی و اصول فقهی همخوانی دارد.
5.2 نقد روایات بیاساس در شفاعت
برخی روایات، که شفاعت را برای گناهکاران بیحد و مرز ترویج میکنند، فاقد سند معتبرند و ریشه در تأثیرات استعماری و اسرائیلیات دارند. این روایات، با ایجاد خیال راحت در میان مردم، مانع اصلاح و خودسازی میشوند. شفاعت معصومین، تنها برای کسانی است که با ایمان، تقوا و تناسب با اولیا همراهند، نه برای اراذل و اوباش. این دیدگاه، بر ضرورت پالایش روایات و بازگشت به منابع معتبر تأکید دارد.
بخش ششم: علم الهی و محدودیتهای بشری
6.1 علم فراگیر الهی
عبارت ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ﴾ به علم فراگیر خداوند به تمامی موجودات، اعم از شافع و غیرشافع، در گذشته و آینده اشاره دارد. ضمیر «هُم» به تمامی مخلوقات بازمیگردد، و این علم، پیش و پس عالم هستی را در بر میگیرد. این مفهوم، با آیاتی مانند ﴿يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (الحجرات: 16) همخوانی دارد و بر جامعیت علم الهی تأکید میورزد.
﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ﴾
آنچه پیش رویشان و آنچه پشت سرشان است میداند.
6.2 محدودیت علم بشری
درنگ: بشر حتی به اندکی از علم الهی احاطه ندارد، زیرا حتی یک ذره، به دلیل تعینات بینهایت، از فهم بشری فراتر است.
عبارت ﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ﴾ بر ناتوانی بشر در احاطه به حتی اندکی از علم الهی تأکید دارد. برخلاف تصور برخی که این بند را به ناتوانی در فهم کل علم الهی محدود میکنند، آیه حتی یک ذره (شَيْءٍ) را نیز از احاطه بشری خارج میداند. یک ذره، به دلیل حرکت بینهایت در زمان و مکان، تعینات بیشماری دارد که از فهم بشر فراتر است. این دیدگاه، با نقد مفاهیم سنتی دور و تسلسل، بر نامتناهی بودن عالم تأکید میورزد.
﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ﴾
و به چیزی از علم او احاطه نیابند، مگر به آنچه او بخواهد.
6.3 مشیت الهی در اعطای علم
علم موجودات، از سنگ تا انبیا، به مشیت الهی وابسته است: ﴿إِلَّا بِمَا شَاءَ﴾. حتی اولیا و انبیا، تنها در چارچوب اراده الهی به علم دسترسی دارند. این بند، بر حاکمیت مطلق خداوند بر علم تأکید دارد و نشان میدهد که هیچ موجودی، خارج از مشیت الهی، به معرفت دست نمییابد. این مفهوم، با روایات شیعی درباره محدودیت علم معصومین، مانند «جَفَّ الْقَلَمُ بِمَا هُوَ کَائِنٌ»، همخوانی دارد.
بخش هفتم: کرسی و اقتدار ناسوتی
7.1 کرسی: ظرف اقتدار ناسوتی
عبارت ﴿وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ به اقتدار الهی در عالم ناسوت اشاره دارد. «وَسِعَ» به معنای گستردگی است، و کرسی، ظرف اقتدار خداوند در آسمانها و زمین را نشان میدهد، نه خود ذات الهی. این مفهوم، با تفاوت کرسی و عرش در عرفان اسلامی همخوانی دارد، که کرسی را به عالم ناسوت و عرش را به مراتب بالاتر نسبت میدهد.
﴿وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾
کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته است.
7.2 نقد باورهای توهمی
درنگ: باورهای توهمی، مانند حرکت زمین بر شاخ گاو یا ماهی، از جهل و عدم تربیت سرچشمه میگیرند. اقرار به «نمیدانم» گامی به سوی معرفت حقیقی است.
باورهای توهمی، مانند تصور حرکت زمین بر شاخ گاو یا ماهی، ریشه در جهل و فقدان تربیت معرفتی دارند. انسان باید توهم را کنار گذاشته و به «لا أدری» (نمیدانم) اقرار کند، که در حکمت اسلامی، نیمی از علم دانسته شده است. این دیدگاه، بر ضرورت پالایش باورهای خرافی و حرکت به سوی معرفت حقیقی تأکید دارد.
بخش هشتم: بیابتدا و بیانتها بودن عالم
8.1 عالم بیابتدا و بیانتها
عبارت ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ﴾ بر بیابتدا و بیانتها بودن عالم دلالت دارد. این آیه، با دربرگرفتن پیش و پس موجودات، بهشت و قیامت را نیز در علم الهی جای میدهد. این دیدگاه، با فلسفه اسلامی و عرفان نظری، که عالم را نامتناهی میداند، همراستاست و مفاهیم سنتی دور و تسلسل را به چالش میکشد.
8.2 نقد فلسفه سنتی
مفاهیمی مانند دور و تسلسل در فلسفه سنتی، به دلیل محدودیتهای فکری و قهوهخانهای، نادرستاند. یک ذره، به دلیل تعینات بینهایت در زمان و مکان، از احاطه بشری خارج است. این نقد، با تأکید بر نامتناهی بودن عالم، با آیاتی مانند ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (الرحمن: 29)، «هر روز او در کاری است»، همخوانی دارد.
﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾
هر روز او در کاری است.
بخش نهم: ضرورت پالایش باورهای دینی
9.1 پالایش باورهای ساختگی
درنگ: حدود هفتاد درصد باورهای دینی رایج، ساختگی و فاقد دلیلاند. پالایش این باورها، برای تحقق جامعه اسلامی ضروری است.
بسیاری از باورهای دینی رایج، به دلیل فقدان پشتوانه عقلی و نقلی، ساختگیاند. این باورها، که گاه ریشه در تأثیرات استعماری و اسرائیلیات دارند، مانع تحقق جامعه اسلامی میشوند. پالایش این باورها، با تکیه بر عقلانیت قرآنی و آیاتی مانند ﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾ (البقرة: 44)، «آیا تعقل نمیکنید؟»، ضرورتی انکارناپذیر است.
﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾
آیا تعقل نمیکنید؟
جمعبندی نهایی
آیهالکرسی، چونان گوهری درخشان در سوره بقره، ذات، صفات و اقتدار الهی را با بیانی بیمانند تبیین میکند. این آیه، با اسمای ذاتی در صدر و ذیل، و بندهای قدرتی نفسی، اضافی و غیری، رابطه عمیق میان خالق و مخلوق را به تصویر میکشد. تحلیل حاضر، با ادغام درسگفتارها و تفسیرهای علمی، ابعاد توحیدی، بلاغی و معرفتی این آیه را روشن ساخته است. تأکید بر واو جمع، رجزی بودن بند شفاعت، نقد باورهای توهمی و فلسفه سنتی، و ضرورت پالایش باورهای دینی، این آیه را به منزله دریچهای به سوی معرفت الهی معرفی میکند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و با زبانی فاخر و علمی، برای پژوهشگران و مخاطبان تحصیلکرده، راهنمایی است به سوی فهم ژرفتر قرآن کریم.
با نظارت صادق خادمی