متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه (697)
مقدمه
آیه 258 سوره بقره، با تبیین محاجه حضرت ابراهیم علیهالسلام با نمرود، نمونهای برجسته از جدال احسن در قرآن کریم است که منطق توحید را در برابر ادعای کاذب ربوبیت به نمایش میگذارد. این آیه، گفتوگویی عمیق و معنادار را روایت میکند که در آن، ابراهیم علیهالسلام با بهرهگیری از منطق و حکمت، تزویر و خودمحوری نمرود را به چالش میکشد. هدف این نوشتار، تحلیل جامع این آیه از منظرهای منطقی، کلامی، بلاغی و جامعهشناختی است که با تکیه بر اصول قرآنی، به بررسی استراتژیهای گفتوگو، نقد سوءاستفاده از مفهوم الوهیت و تبیین انواع خداباوری میپردازد. این تحلیل، با ساختاری نظاممند و زبانی فاخر، برای مخاطبان متخصص و محیطهای پژوهشی طراحی شده است و تمامی ابعاد آیه را با شرح و تفصیل مورد کاوش قرار میدهد.
بخش اول: ساختار و محتوای آیه
متن و ترجمه آیه
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
ترجمه: آیا ندیدی آن کس را که با ابراهیم درباره پروردگارش به مجادله پرداخت، زیرا خدا به او پادشاهی عطا کرده بود؟ هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند. او گفت: من نیز زنده میکنم و میمیرانم. ابراهیم گفت: همانا خدا خورشید را از مشرق میآورد، پس تو آن را از مغرب بیاور. آنگاه آن که کافر بود مبهوت شد، و خدا مردم ستمگر را هدایت نمیکند.
تحلیل ساختاری آیه
آیه 258 سوره بقره، با ساختاری بلاغی و منطقی، گفتوگویی پویا میان ابراهیم علیهالسلام و نمرود را ترسیم میکند. استفاده از واژه «أَنْ» بهجای «قَالَ» در عبارت «أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»، لسان غیبت را به کار برده و کلام نمرود را بهصورت غیرمستقیم نقل میکند. این ساختار، ظرافت ادبی قرآن کریم را در بیان محاجهای که در آن کفر و توحید رو در رو قرار میگیرند، نشان میدهد. صفت «الَّذِي كَفَرَ» که مقدم بر موصوف آمده، بر کفر نمرود پیش از مبهوت شدن او تأکید دارد، که این خود، بلاغت قرآن کریم را در تبیین تقدم کفر بر بهت آشکار میسازد.
درنگ: ساختار بلاغی آیه، با استفاده از لسان غیبت و تقدم صفت کفر، تزویر نمرود و پیروزی توحید ابراهیم را بهگونهای ظریف و هنرمندانه به نمایش میگذارد.
بخش دوم: انواع گفتمان در قرآن کریم
تقسیمبندی کلام
کلام در منطق و فلسفه به چهار نوع خطابی، مشهوری، برهانی و جدلی تقسیم میشود. کلام خطابی، برای تودهها و با هدف اقناع عامه به کار میرود. کلام مشهوری، مبتنی بر باورهای عمومی و مقبول جامعه است. کلام برهانی، بر اصول کلی ذاتی و حقیقی استوار است که با واقعیت تطبیق دارد و برای اهل علم و بصیرت مناسب است. اما کلام جدلی، بهدنبال خاموش ساختن (اسکات) طرف مقابل است، حتی اگر محتوای آن لزوماً با حقیقت منطبق نباشد.
کلام برهانی و حکمت
کلام برهانی، که در قرآن کریم با عنوان حکمت شناخته میشود، در آیه «ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ» (النحل: 125) مورد تأکید قرار گرفته است. این نوع گفتمان، برای دانشمندان و اهل بصیرت طراحی شده و مبتنی بر استدلالهای منطقی و مطابق با واقعیت است. بااینحال، این روش برای افرادی که اهل برهان نیستند، کارایی ندارد.
درنگ: حکمت، بهعنوان کلام برهانی، ابزار گفتوگوی عقلانی با اهل علم است و محدودیت آن در برابر غیراهل علم، ضرورت تنوع گفتمانهای قرآنی را نشان میدهد.
موعظه حسنه
موعظه حسنه، که در همان آیه «وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (النحل: 125) ذکر شده، برای مؤمنان و اهل تقوا مناسب است. این روش، با تأثیر بر قلب و وجدان، به تربیت معنوی و تقویت ایمان کمک میکند. موعظه حسنه، با زبانی نرم و اثرگذار، در پی هدایت مؤمنان بهسوی تقوا و دیانت است.
جدال احسن
جدال احسن، که در آیه «وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (النحل: 125) توصیه شده، روشی است برای گفتوگو با غیرمؤمنان و افرادی که اهل برهان نیستند. هدف این نوع گفتمان، اسکات طرف مقابل است، یعنی خاموش کردن او با استفاده از استدلالهایی که برای او قابل پذیرش باشد، بدون نیاز به صحت منطقی مطلق. جدال احسن، برخلاف جدال مکابره که به منازعه، بیادبی و فحش میانجامد، روشی متعارف و اخلاقی است که شرعاً مجاز و پسندیده است.
درنگ: جدال احسن، بهعنوان استراتژی قرآنی برای مواجهه با مخالفان، بر رعایت اخلاق و ادب در گفتوگو تأکید دارد و از منازعه و بیحرمتی پرهیز میکند.
نقد جدال مکابره
جدال مکابره، که در رسانهها و گفتمانهای عمومی معاصر رواج دارد، به دلیل استفاده از منازعه، بیادبی و فحش، از نظر شرعی حرام و غیراخلاقی است. این نوع گفتوگو، که در روزنامهها و مجلات به وفور دیده میشود، به انحطاط اخلاقی در گفتمان عمومی منجر شده و با روح قرآن کریم مغایرت دارد. قرآن کریم، با تأکید بر حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن، الگویی متعالی برای گفتوگوی متمدنانه ارائه میدهد.
نتیجهگیری بخش
قرآن کریم، با ارائه سه نوع گفتمان حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن، چارچوبی جامع برای هدایت مخاطبان مختلف فراهم کرده است. حکمت برای دانشمندان، موعظه برای مؤمنان و جدال احسن برای مخالفان طراحی شده است. این تنوع، نشاندهنده جامعیت قرآن در مواجهه با نیازهای گوناگون بشری است. نقد جدال مکابره نیز ضرورت بازگشت به گفتمان قرآنی را در عصر حاضر برجسته میکند.
بخش سوم: تحلیل محاجه ابراهیم و نمرود
شخصیت نمرود
نمرود، بهعنوان نمادی از استبداد و خودمحوری، فردی زورمند، ثروتمند و قلدر است که با تکیه بر قدرت و پول، بر دیگران تسلط مییابد. او با ادعای «أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»، خود را دارای مشروعیت الهی معرفی میکند، درحالیکه سلطنت او مبتنی بر زور و اقتضاست، نه عطای الهی.
استراتژی ابراهیم
ابراهیم علیهالسلام در مواجهه با نمرود، بهدنبال اسکات اوست، نه ارائه برهان منطقی. او با درک اینکه نمرود اهل برهان یا موعظه نیست، از جدال احسن استفاده میکند. این استراتژی، با پرهیز از منازعه و بیادبی، بر خاموش ساختن نمرود با استدلالهایی متمرکز است که او را در تناقض گرفتار کند.
درنگ: ابراهیم علیهالسلام، با بهرهگیری از جدال احسن، بدون توسل به منازعه، نمرود را در برابر تناقض ادعاهایش مبهوت ساخت.
مراحل محاجه
ادعای نمرود
نمرود با پیشدستی در محاجه، ادعا میکند که خدا به او ملک عطا کرده است («أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»). این ادعا، تلاشی برای مشروعیتبخشی به سلطنت او از طریق سوءاستفاده از مفهوم الوهیت است. او خود را رب معرفی کرده و با گفتن «أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ»، مدعی قدرتی همتراز با خدا میشود.
پاسخ ابراهیم
ابراهیم علیهالسلام، با تواضع و بدون ادعای شخصی، میفرماید: «رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ». این پاسخ، با ارجاع به ربوبیت الهی، ادعای نمرود را به چالش میکشد. هنگامی که نمرود با مغالطه «أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ» پاسخ میدهد، ابراهیم استراتژی خود را تغییر داده و بحث را به الله معطوف میکند: «فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ».
بهت نمرود
نمرود با این سؤال مبهوت میشود («فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ»)، زیرا نمیتواند خورشید را از مغرب بیاورد. این سؤال، اگرچه از نظر منطقی نادرست است (چرا که نظام طبیعت چنین امری را اقتضا نمیکند)، در جدال مؤثر است، زیرا از پذیرش ظاهری الله توسط نمرود علیه او استفاده میکند. اگر نمرود الله را انکار کند، ادعای «أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ» نقض میشود و اگر بپذیرد، ناتوانیاش در برابر الله آشکار میگردد.
درنگ: سؤال ابراهیم، با بهرهگیری از تناقض در ادعای نمرود، او را در دام تزویرش گرفتار کرد و پیروزی توحید را رقم زد.
نقد منطقی ادعای نمرود
ادعای نمرود مبنی بر اینکه خدا به او ملک عطا کرده، از دو منظر منطقی قابل نقد است. نخست، ملک الهی تنها به انبیا و ائمه عطا میشود، نه به سلاطین زورمند. دوم، سلطنتهای استبدادی مبتنی بر اقتضا و زور است، نه موهبت الهی. آیه «وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا» (الأنعام: 129) به معنای اعطای ملک نیست، بلکه به تولّی و سلطه ظالمان بر یکدیگر اشاره دارد. همچنین، آیه «وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا» (المائدة: 20) معنای عامی دارد و به فرد خاصی اشاره نمیکند.
نتیجهگیری بخش
محاجه ابراهیم و نمرود، نمونهای برجسته از جدال احسن است که با پرهیز از منازعه، تزویر نمرود را افشا کرد. استراتژی ابراهیم، با بهرهگیری از پذیرش ظاهری الله توسط نمرود، او را در تناقض گرفتار ساخت و پیروزی توحید را به نمایش گذاشت. این بخش، اهمیت اخلاق و هوشمندی در گفتوگو را در برابر استبداد و خودمحوری نشان میدهد.
بخش چهارم: جامعهشناسی و روانشناسی خداباوری
سوءاستفاده سلاطین از خدا
سلاطین در طول تاریخ، خدا را ابزاری برای مشروعیتبخشی به قدرت خود قرار دادهاند. آنها با ادعای نمایندگی الهی، خود را وارث خدا معرفی کرده و مساجد را نه برای عبادت، بلکه برای تولّیت و سلطه بنا میکردند. این تزویر، خداپرستی را به ابزاری سیاسی تبدیل کرد که با افول سلطنتهای استبدادی، ترویج خداپرستی نیز کاهش یافت.
درنگ: خداپرستی سیاسی سلاطین، ریشه در سوءاستفاده از دین برای کسب قدرت داشت و با افول سلطنت، این نوع خداپرستی نیز رو به زوال رفت.
انواع خداپرستی
خداپرستی در سه دسته قابل تقسیم است:
- شریعتمحور: این گروه، خدا و شریعت را بهطور کامل پذیرفته و به همه احکام الهی پایبندند. این نوع خداپرستی، با آیه «أَقْرَرْتُ بِمَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ» همخوانی دارد و الگوی توحید کامل را نشان میدهد.
- خداپرست بیقید: این گروه، خدا را قبول دارند، اما شریعت را به خود واگذار میکنند و معتقدند هدف، وسیله را توجیه میکند. این نوع خداپرستی، در میان برخی اقشار، از جمله هنرمندان و افراد مدرن، رواج دارد.
- خداپرست ظاهری: این گروه، به ظاهر دین اکتفا کرده و فاقد ایمان قلبیاند. این افراد، که قرآن کریم از آنها بهعنوان اهل ریا یاد میکند، دین را به شکلک و صورتگرایی تقلیل میدهند.
درنگ: تقسیمبندی خداپرستان به شریعتمحور، بیقید و ظاهری، تنوع رویکردهای دینی و چالشهای دینداری مدرن را تبیین میکند.
ایمان متعادل
ایمان قرآنی، ترکیبی از خداپرستی عاشقانه و پذیرش شریعت است که از ظاهرگرایی و بیقیدی پرهیز میکند. این ایمان، که در آیه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (البقرة: 277) مورد تأکید قرار گرفته، الگویی متعادل برای دینداری ارائه میدهد که هم قلب را به خدا متصل میکند و هم عمل را با شریعت همسو میسازد.
نتیجهگیری بخش
تحلیل جامعهشناختی و روانشناختی خداباوری، نشاندهنده انحرافات تاریخی و معاصر در دینداری است. سوءاستفاده سلاطین از خدا، خداپرستی بیقید و ظاهرگرایی، چالشهایی هستند که در برابر ایمان متعادل قرآنی قرار دارند. این بخش، ضرورت بازگشت به توحید شریعتمحور را برای مقابله با تزویر و انحراف برجسته میکند.
جمعبندی نهایی
آیه 258 سوره بقره، با تبیین محاجه ابراهیم علیهالسلام و نمرود، الگویی بیبدیل برای گفتوگوی متمدنانه و اخلاقی در برابر کفر و استبداد ارائه میدهد. این آیه، با نمایش جدال احسن، بر اهمیت حکمت، موعظه حسنه و گفتوگوی متعارف تأکید دارد. تحلیل این آیه، از منظرهای منطقی، بلاغی و جامعهشناختی، نشان داد که ابراهیم علیهالسلام با هوشمندی و پرهیز از منازعه، تزویر نمرود را افشا کرد و پیروزی توحید را رقم زد. نقد سوءاستفاده از خدا توسط سلاطین، تقسیمبندی خداپرستان به شریعتمحور، بیقید و ظاهری، و تأکید بر ایمان متعادل، درسهایی ارزشمند برای عصر حاضر ارائه میدهد. این نوشتار، با دعوت به احیای منطق، اخلاق و شریعتمحوری، بر ضرورت بازخوانی قرآن کریم در مواجهه با چالشهای معاصر تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی