متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه (740)
تفسیر آیه 269 سوره بقره: حكمت، معرفت محكم و نقد معرفت بشری
مقدمه
در گستره بیکران معارف قرآنی، آیه 269 از سوره بقره چون نگینی درخشان میدرخشد که محور آن، حكمت بهعنوان جوهره معرفتی محكم و راهنمای انسان بهسوی خیر کثیر است. این آیه، با بیانی موجز اما عمیق، به جایگاه رفیع حكمت در ساحت وجودی انسان و محدودیتهای معرفت بشری اشاره دارد. تفسیر این آیه، که در این نوشتار از درسگفتارهای عالمانه استخراج شده، نهتنها به تبیین مفهوم حكمت میپردازد، بلکه با نقدی عمیق بر لایههای مختلف معرفت بشری، از توهم و ظن تا علم و حكمت، مسیر تعالی انسان را ترسیم میکند. این نوشتار، با ساختاری نظاممند و زبانی فاخر، در پی آن است که مفاهیم این آیه را در قالبی علمی و دانشگاهی برای مخاطبان فرهیخته ارائه دهد، با تأکید بر پیوندهای معنایی میان حكمت، معرفت و نقد ساختارهای معرفتی در جامعه دینی. ساختار این اثر شامل بخشهای اصلی با زیرعناوین تخصصی است که هر یک به جنبهای از آیه و تفسیر آن پرداخته و با نتیجهگیریهای دقیق و جمعبندی نهایی همراه است.
بخش نخست: نص و ترجمه آیه
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
حكمت را به هر كس كه بخواهد عطا میكند، و هر كس كه حكمت به او عطا شود، بهراستی خیر فراوانی به او داده شده است، و جز خردمندان پند نمیگیرند.
آیه شریفه، با بیانی روشن و قاطع، حكمت را موهبتی الهی معرفی میكند كه به اراده خداوند به بندگان برگزیده عطا میشود. این خیر كثیر، نهتنها معرفتی متعالی است، بلكه راهنمایی است كه تنها خردمندان (اولوا الالباب) توانایی درك و بهرهمندی از آن را دارند. در این بخش، به تحلیل مفاهیم این آیه و جایگاه آن در نظام معرفتی قرآن کریم پرداخته خواهد شد.
بخش دوم: حكمت، جوهره معرفت محكم
الف. تعریف حكمت: معرفتی تام و استوار
حكمت، در نگاه قرآنی، معرفتی است محكم و استوار كه فراتر از علم ظاهری قرار میگیرد. این معرفت، بهمثابه كشتیای استوار در دریای طوفانی توهمات و گمانهای بشری، انسان را به ساحل حقیقت رهنمون میشود. برخلاف علم كه به اوصاف و ویژگیهای اشیا میپردازد، حكمت به هویت و حقیقت اشیا نظر دارد. به تعبیر درسگفتار، حكمت «یافتهای سالم و صحيح» است كه نهتنها به درك اوصاف محدود نمیشود، بلكه به شناخت باطن و حقیقت وجود راه مییابد. این معرفت، بهسان چراغی است كه تاریكیهای جهل و توهم را میشكافد و راه را برای درك حقایق الهی هموار میكند.
درنگ: حكمت، معرفتی است تام كه به هویت و حقیقت اشیا نظر دارد، برخلاف علم كه به اوصاف ظاهری محدود است.
ب. ندرت حكمت در میان بشر
آیه شریفه دیگری از قرآن کریم میفرماید:
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
و از علم جز اندكی به شما داده نشده است.
این آیه، به روشنی بر محدودیت علم بشری اشاره دارد. درسگفتار، با استناد به این آیه، تأکید میكند كه حكمت، كه مرتبهای بالاتر از علم است، بهمراتب نادرتر است. انسان، در غالب موارد، در دام توهمات، گمانها و خیالات گرفتار است و بهندرت به مقام حكمت دست مییابد. این ندرت، بهسان گوهری کمیاب در اعماق زمین است كه تنها با تلاش و مجاهدت عمیق بهدست میآید.
درنگ: حكمت، گوهری نادر است كه بهندرت در دسترس بشر قرار میگیرد، چراكه اكثر انسانها در سیطره ظن و توهم زیست میكنند.
ج. تمایز حكمت و علم: هویت در برابر اوصاف
درسگفتار، با تمثیلی بدیع، تفاوت میان حكمت و علم را روشن میسازد: علم، بهسان توصیف ویژگیهای یك بنا است كه میگوید «این بنا زیبا، بلند یا مستحكم است»، اما حكمت، شناخت هویت و حقیقت آن بناست. علم، در حوزه اوصاف (مانند رنگ، شكل یا اندازه) باقی میماند، حال آنكه حكمت به باطن و جوهره اشیا نفوذ میكند. به تعبیری، علم، چونان آینهای است كه ظاهر اشیا را بازمیتاباند، اما حكمت، چونان پنجرهای است كه به سوی حقیقت گشوده میشود.
درنگ: علم به اوصاف ظاهری میپردازد، اما حكمت به هویت و حقیقت اشیا نظر دارد، و این تمایز، جوهره معرفت قرآنی را شكل میدهد.
نتیجهگیری بخش دوم
حكمت، بهعنوان معرفتی محكم و استوار، نهتنها از علم متمایز است، بلكه به دلیل ندرت و عمق، جایگاهی والا در نظام معرفتی قرآن کریم دارد. این معرفت، كه به هویت و حقیقت اشیا نظر دارد، راهنمایی است كه تنها خردمندان (اولوا الالباب) توانایی درك و بهرهمندی از آن را دارند. نقد محدودیتهای علم بشری و سیطره توهمات بر انسان، ضرورت توجه به حكمت را بیش از پیش آشكار میسازد.
بخش سوم: نقد معرفت بشری و سیطره توهمات
الف. سیطره توهم و گمان بر بشر
درسگفتار، با نگاهی نقادانه به وضعیت معرفتی بشر، بیان میدارد كه اكثر انسانها (به تعبیر نص، نود درصد) در دام توهمات، گمانها و شكها گرفتارند. این وضعیت، بهسان مردابی است كه انسان را در خود فرومیبرد و از رسیدن به ساحل علم و حكمت بازمیدارد. استناد به ابیات خیام، كه از گمراهی انسانها در مسیر یقین سخن میگوید، این نقد را ژرفتر میكند:
جمعي متفكرند اندر ره دين / قومي به گمان فتاده در راه يقين
ميترسم از آن كه بانك آيد روزي / كاي بيخبران راه نه آن است و نه اين
این ابیات، به روشنی نشان میدهند كه بشر، بهجای علم و یقین، در گمان و توهم غوطهور است. این وضعیت، مانعی بزرگ در مسیر دستیابی به حكمت است.
درنگ: اكثر انسانها در دام توهمات و گمانها گرفتارند و از علم و حكمت به دورند، گویی در مردابی از جهل غوطهورند.
ب. جامعه جاهل: كمال در جهل
درسگفتار، با تمثیلی درخشان، جامعه بشری را به «شهر كوران» تشبیه میكند كه در آن، جهل بهعنوان كمال تلقی میشود و معرفت، نقص شمرده میشود. این تمثیل، بهسان آینهای است كه حقیقت تلخ جامعه جاهل را بازمیتاباند. در چنین جامعهای، كسانی كه چشمان معرفت خود را میگشایند، بهجای ستایش، مورد طعن قرار میگیرند. این نقد، ریشههای اجتماعی جهل را آشكار میسازد و ضرورت تحول معرفتی را گوشزد میكند.
درنگ: در جامعه جاهل، جهل كمال تلقی میشود و معرفت، نقص شمرده میشود، كه این امر مانع دستیابی به حكمت است.
ج. نقد ایمان ظاهری: جهل به معنای توحید
درسگفتار، با نگاهی عمیق، به جهل بشر نسبت به معنای حقیقی «لا إله إلا الله» اشاره دارد. این عبارت، كه جوهره توحید است، برای اكثر انسانها در حد مفهومی مبهم باقی مانده و به درك عمیق آن نائل نمیشوند. به تعبیری، معرفت بشر به محسوسات (مانند خانواده و ناموس) محدود است و از درك غیب و وحی عاجز است. این محدودیت، بهسان قفسی است كه انسان را از پرواز به سوی حقیقت بازمیدارد.
درنگ: جهل بشر به معنای «لا إله إلا الله» و محدودیت معرفت او به محسوسات، مانع از درك حقیقت توحید و حكمت است.
نتیجهگیری بخش سوم
نقد معرفت بشری در درسگفتار، تصویری روشن از سیطره توهمات، گمانها و جهل بر انسان ارائه میدهد. این نقد، با تمثیلات و اشارات فاخر، نشان میدهد كه بشر، بهجای دستیابی به علم و حكمت، در دام ظن و توهم گرفتار است. جامعه جاهل، كه جهل را كمال میانگارد، و محدودیت معرفتی بشر به محسوسات، ضرورت بازنگری در مسیر معرفتی انسان را آشكار میسازد.
بخش چهارم: مسارات معرفتی و جایگاه حكمت
الف. چهار مسیر معرفتی
درسگفتار، چهار مسیر معرفتی را ترسیم میكند: ظن و توهم، علم، حكمت، و وحی. این مسیرها، بهسان پلههایی هستند كه انسان را از منجلاب جهل به سوی قلههای معرفت رهنمون میشوند. ظن و توهم، كه اكثر بشر در آن غوطهور است، پایینترین مرتبه است. علم، كه به اوصاف میپردازد، مرتبهای بالاتر اما همچنان محدود است. حكمت، معرفتی محكم و هویتمحور است كه به حقیقت اشیا نظر دارد. وحی، بالاترین مرتبه معرفت است كه مختص انبیا و اولیای الهی است.
درنگ: چهار مسیر معرفتی (ظن، علم، حكمت، وحی) سلسلهمراتبی را ترسیم میكنند كه حكمت در میانه آن، پلی به سوی حقیقت است.
ب. حكمت و معصوم: رؤیت غیب
درسگفتار، با استناد به آیهای دیگر از قرآن کریم، به توانایی معصوم در درك غیب اشاره دارد:
وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ
هیچ كس نمیداند فردا چه كسب میكند و هیچ كس نمیداند در كدام سرزمین خواهد مرد.
این آیه، به زبان عموم، نادانی بشر نسبت به آینده را بیان میكند. اما درسگفتار تأکید دارد كه معصومان، به دلیل برخورداری از حكمت، از این قاعده مستثنا هستند و به غیب آگاهی دارند. این توانایی، بهسان نوری است كه تاریكیهای آینده را روشن میكند.
درنگ: معصومان، به دلیل برخورداری از حكمت، از آگاهی به غیب برخوردارند و از قاعده نادانی عموم مستثنا هستند.
ج. نقد علم دینی: محدودیتهای ظاهری
درسگفتار، با نگاهی نقادانه، علم دینی را به دلیل تمركز بر احكام ظاهری مورد بررسی قرار میدهد. این علم، كه اغلب بر ظن و گمان استوار است، نمیتواند به حقیقت حكمت دست یابد. احتیاط بیش از حد در احكام، كه ناشی از ضعف یقین است، مانعی در مسیر معرفت حقیقی است. این نقد، بهسان تلنگری است كه علم دینی را به بازنگری در روشهای خود دعوت میكند.
درنگ: علم دینی، به دلیل تمركز بر احكام ظاهری و احتیاط ناشی از ظن، از دستیابی به حكمت محكم بازمیماند.
نتیجهگیری بخش چهارم
مسارات معرفتی ترسیمشده در درسگفتار، از ظن و توهم تا وحی، نشاندهنده سلسلهمراتب معرفتی است كه حكمت در میانه آن، پلی به سوی حقیقت است. توانایی معصومان در درك غیب و نقد محدودیتهای علم دینی، ضرورت بازنگری در مسیر معرفتی بشر را آشكار میسازد. حكمت، بهعنوان معرفتی محكم، راهنمایی است كه تنها با یقین و دوری از ظن بهدست میآید.
بخش پنجم: نقد ساختارهای معرفتی در نهادهای دینی
الف. تأثیر مادیات بر نهادهای دینی
درسگفتار، با نگاهی نقادانه، تأثیر مادیات بر نهادهای دینی را مورد توجه قرار میدهد. وابستگی به منابع مالی، بهسان زنجیری است كه نهادهای دینی را از پویایی معرفتی بازمیدارد. این وابستگی، مانع از آن است كه طالب علم به سوی حكمت و معرفت حقیقی گام بردارد، چراكه ذهن او درگیر امور مادی است.
درنگ: وابستگی نهادهای دینی به مادیات، مانعی بزرگ در مسیر دستیابی به حكمت و معرفت حقیقی است.
ب. محدودیتهای طموح معرفتی
اهداف محدود، مانند منبر، روضهخوانی یا اجتهاد ظاهری، بهسان قفسهایی هستند كه طالب علم را از پرواز به سوی قلههای حكمت بازمیدارند. درسگفتار، با تأكید بر اینكه حكمت فراتر از این اهداف است، ضرورت بازنگری در طموحات معرفتی را گوشزد میكند. حكمت، بهسان قلهای است كه تنها با تلاش و یقین میتوان به آن دست یافت.
درنگ: اهداف محدود، مانند منبر یا اجتهاد ظاهری، طالب علم را از دستیابی به حكمت محكم بازمیدارند.
ج. شك و شرط: موانع حكمت
درسگفتار، شك و شرط را بهعنوان موانع اصلی حكمت معرفی میكند. شك، بهسان تركی است كه بنای معرفت را فرومیریزد، و شرط، بهمثابه شركی است كه یقین را نصف میكند. انسان، با گرفتار شدن در این دو، از دستیابی به حكمت محروم میماند.
درنگ: شك و شرط، بهسان موانعی هستند كه بنای معرفت را متزلزل كرده و انسان را از حكمت محروم میكنند.
نتیجهگیری بخش پنجم
نقد نهادهای دینی در درسگفتار، با تأكید بر تأثیر مادیات، محدودیتهای طموح معرفتی و موانع شك و شرط، ضرورت تحول در این نهادها را آشكار میسازد. حكمت، كه هدفی والا و متعالی است، تنها با دوری از این موانع و تمركز بر یقین و معرفت حقیقی بهدست میآید.
بخش ششم: صدق و رؤیت باطنی در حكمت
الف. صدق: وصف حقیقت
درسگفتار، صدق را نه وصف قول، بلكه وصف حقیقت میداند. كسی كه حكمت و كتاب دارد، به صدق متصف است، چراكه سخنش با حقیقت همخوانی دارد. این صدق، بهسان نوری است كه از دل حكمت میتابد و راه را برای درك حقیقت روشن میكند.
درنگ: صدق، وصف حقیقت است كه از حكمت و كتاب ناشی میشود، نه صرف راستگویی در گفتار.
ب. رؤیت باطنی: جوهره حكمت
حكمت، به تعبیر درسگفتار، رؤیتی باطنی است كه به اختراق باطن اشیا میانجامد. این رؤیت، بهسان سوراخی در پرده ظاهری است كه حقیقت را آشكار میكند. حكماء، با این رؤیت، به درك غیب و وحی نائل میشوند، چنانكه پیامبر(ص) در دریافت «اقرأ» به این مقام رسید.
درنگ: حكمت، رؤیتی باطنی است كه حقیقت اشیا را آشكار میكند و راه را برای درك غیب و وحی هموار میسازد.
نتیجهگیری بخش ششم
صدق و رؤیت باطنی، دو ركن اساسی حكمت هستند كه آن را از علم و ظن متمایز میكنند. صدق، بهعنوان وصف حقیقت، و رؤیت باطنی، بهعنوان جوهره حكمت، انسان را به سوی درك عمیق حقیقت هدایت میكنند. این دو، بهسان دو بال هستند كه حكیم را به پرواز در آسمان معرفت رهنمون میشوند.
بخش هفتم: سرور شيعي و ضرورت ادب
الف. سرور در اعياد شيعي
درسگفتار، با اشاره به اعیاد شیعی، سرور را جائز اما مشروط به رعایت ادب میداند. این سرور، بهسان جشنی است كه قلب مؤمن را جلا میدهد، اما بیادبی و تفرقه، چونان سایهای است كه این نور را تیره میكند. رعایت ادب، ضرورتی است كه شأن این اعیاد را حفظ میكند.
درنگ: سرور در اعیاد شیعی جائز است، اما رعایت ادب و پرهیز از تفرقه، شأن این اعیاد را حفظ میكند.
ب. نقد رفتارهای گذشته و اصلاح امروز
درسگفتار، با نگاهی به گذشته، رفتارهای ناپسند (مانند تمسخر یا بیادبی) را نقد كرده و از جدیت و متانت امروز ستایش میكند. این تحول، بهسان گلی است كه از خاك گذشته روییده و نشاندهنده رشد معرفتی جامعه دینی است.
درنگ: تحول از رفتارهای ناپسند گذشته به متانت امروز، نشانه رشد معرفتی جامعه دینی است.
نتیجهگیری بخش هفتم
سرور شیعی، هنگامی كه با ادب و متانت همراه باشد، به جلا بخشیدن به قلب مؤمن میانجامد. نقد رفتارهای ناپسند گذشته و ستایش متانت امروز، ضرورت حفظ شأن اعیاد و پرهیز از تفرقه را گوشزد میكند. این امر، با حكمت قرآنی همخوانی دارد كه بر معرفت و ادب تأكید دارد.
جمعبندی نهایی
آیه 269 سوره بقره، با تأكید بر حكمت بهعنوان معرفتی محكم و خیر كثیر، راهنمایی است كه انسان را از منجلاب ظن و توهم به سوی قلههای معرفت رهنمون میشود. درسگفتار، با نقدی عمیق بر محدودیتهای معرفت بشری، سیطره توهمات و ضعفهای نهادهای دینی، ضرورت بازنگری در مسیر معرفتی را آشكار میسازد. حكمت، بهسان چراغی است كه با رؤیت باطنی و صدق، حقیقت را آشكار میكند. چهار مسیر معرفتی (ظن، علم، حكمت، وحی) سلسلهمراتبی را ترسیم میكنند كه حكمت، پلی به سوی وحی است. نقد علم دینی، تأثیر مادیات و محدودیتهای طموح معرفتی، ضرورت تحول در نهادهای دینی را گوشزد میكند. سرور شیعی، هنگامی كه با ادب همراه باشد، به جلا بخشیدن به قلب مؤمن میانجامد. این نوشتار، با تبیین این مفاهیم، در پی آن است كه راه را برای درك عمیقتر حكمت قرآنی هموار سازد.
با نظارت صادق خادمی