در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 745

متن درس






تفسیر آیه 269 سوره بقره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (745)

مقدمه

این نوشتار به بررسی عمیق و نظام‌مند آیه 269 سوره بقره اختصاص دارد که بر اعطای حکمت الهی، خیر کثیر و اهمیت تذکر در میان اولوالالباب تأکید می‌ورزد. این آیه، به‌عنوان یکی از آیات محوری قرآن کریم، دریچه‌ای به سوی فهم کمالات انسانی و رابطه انسان با موهبت‌های الهی می‌گشاید. حکمت، به‌منزله نوری الهی، انسان را به سوی معرفت، توجه و عقل رهنمون می‌شود و خیر کثیری را به ارمغان می‌آورد که در مراتب گوناگون معنوی و مادی تجلی می‌یابد. این تفسیر، با رویکردی علمی و فاخر، به تبیین ابعاد الهیاتی، فلسفی و روان‌شناختی آیه می‌پردازد و با ادغام درس‌گفتارهای ارائه‌شده و تحلیل‌های مکمل، تلاش دارد تا تصویری جامع از این آیه والا ارائه دهد. ساختار این نوشتار به‌گونه‌ای طراحی شده است که با بخش‌بندی نظام‌مند و بهره‌گیری از تمثیلات فاخر، مفاهیم را برای مخاطبان متخصص و دانشگاهی روشن سازد.

بخش نخست: حکمت، موهبتی الهی و زیرساخت کمال

مفهوم حکمت در قرآن کریم

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

خداوند حکمت را به هر که بخواهد عطا می‌کند، و هر که حکمت به او داده شود، خیری فراوان یافته است؛ و جز خردمندان متذکر نمی‌شوند.

حکمت، به‌منزله گوهری الهی، در این آیه به‌عنوان موهبتی معرفی شده است که خداوند به هر که اراده کند عطا می‌فرماید. این اعطا، نه از سر تصادف، بلکه بر پایه استحقاق و ظرفیت بنده صورت می‌گیرد. حکمت، چونان چشمه‌ای زلال، از سرچشمه ربوبیت الهی سرریز می‌شود و در جان انسان‌های شایسته جاری می‌گردد. این موهبت، به تعبیر قرآن کریم، خیر کثیری را به دنبال دارد که در مراتب گوناگون معنوی، معرفتی و عملی ظهور می‌یابد.

درنگ: حکمت، موهبتی الهی است که تنها با آمادگی و استحقاق فرد به او عطا می‌شود و خیر کثیری را در پی دارد که فراتر از خیرات مادی است.

ایتاء در برابر عطا: ظرفیتی برای دریافت حکمت

در آیه شریفه، استفاده از فعل مجهول «أُوتِيَ» و واژه «ایتاء» به‌جای «عطا»، بر عظمت حکمت و ضرورت وجود ظرفیت در فرد برای دریافت آن دلالت دارد. ایتاء، برخلاف عطا که ممکن است بدون پیش‌شرط باشد، به اعطای هدفمند و مبتنی بر شایستگی اشاره دارد. انسان، چونان ظرفی است که باید با رنج و تلاش، خود را برای دریافت این گوهر الهی آماده سازد. همان‌گونه که گنجی گران‌بها در پی رنجی عظیم به دست می‌آید، حکمت نیز تنها در سایه تلاش و آمادگی به فرد عطا می‌شود.

درنگ: ایتاء حکمت، نیازمند ظرفیت و استحقاق است و تنها با تلاش و آمادگی فرد به دست می‌آید.

خیر کثیر: گستره و تنوع خیرات حکمت

خیر کثیر، به‌عنوان نتیجه دریافت حکمت، در این آیه به معنای فراوانی و تنوع خیرات معرفی شده است. پرسش مطرح‌شده در درس‌گفتارها این است که چرا خیر کثیر و نه خیر تام یا کامل؟ خیر کثیر، چونان دریایی بی‌کران، شامل معرفت، فضل الهی، کمالات معنوی، عشق و قرب به خداوند است. این خیر، برخلاف خیر مطلق، به گستردگی و تنوع خیرات ناشی از حکمت اشاره دارد که در مراتب مختلف ظهور می‌یابد.

درنگ: خیر کثیر، نتیجه حکمت است که در مراتب گوناگون معنوی و مادی ظهور می‌یابد و فراتر از خیرات محدود است.

نتیجه‌گیری بخش نخست

حکمت، به‌منزله موهبتی الهی، تنها به کسانی عطا می‌شود که با تلاش و آمادگی، ظرفیت دریافت آن را در خود ایجاد کرده‌اند. این موهبت، خیر کثیری را به ارمغان می‌آورد که در گستره‌ای وسیع از معرفت و کمالات معنوی تا قرب الهی تجلی می‌یابد. ایتاء حکمت، بر پایه استحقاق و آمادگی فرد استوار است و خیر کثیر، چونان میوه‌ای است که از درخت حکمت برمی‌آید.

بخش دوم: تذکر و توجه، زیرساخت‌های حکمت

نقش تذکر در دستیابی به حکمت

تذکر، به معنای آگاهی و توجه عمیق به حقایق الهی، یکی از زیرساخت‌های اصلی حکمت معرفی شده است. در قرآن کریم، واژه تذکر و مشتقات آن حدود 301 بار به کار رفته که نشان‌دهنده اهمیت این مفهوم در تعالیم قرآنی است. تذکر، چونان کلیدی است که درهای حکمت را می‌گشاید. افرادی که از توجه و دقت بالایی برخوردارند، به سوی حکمت هدایت می‌شوند، و حکمت نیز به نوبه خود، توجه و آگاهی آن‌ها را تعالی می‌بخشد. این رابطه دوسویه، چونان چرخه‌ای تکاملی، انسان را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

درنگ: تذکر، به‌عنوان زیرساخت حکمت، با آگاهی و توجه عمیق به حقایق الهی، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

ابعاد چندگانه تذکر

تذکر، فراتر از گوش دادن یا گفتن، شامل توجه با قلب، هوش، روح و ادراکات سری و خفی است. این توجه چندبعدی، چونان نوری است که از زوایای گوناگون بر جان انسان می‌تابد و او را به سوی معرفت و حکمت رهنمون می‌سازد. حکیم، با بهره‌گیری از این توجه چندلایه، حتی کوچک‌ترین تغییرات محیطی یا رخدادهای دوردست را ادراک می‌کند. این ادراک، می‌تواند ظاهری، نفسانی، عقلی یا روحانی باشد و حکمت را به صفتی عمیق و پایدار تبدیل می‌کند.

درنگ: تذکر، فراتر از ادراکات حسی، شامل توجه با قلب، هوش و روح است و حکمت را به صفتی چندبعدی تبدیل می‌کند.

برتری شنوایی بر بینایی در حکمت

از منظر روان‌شناختی، شنوایی، به‌عنوان ابزاری برای دریافت و پردازش اطلاعات در درازمدت، نقش کلیدی در دستیابی به حکمت دارد. برخلاف بینایی، که به شرایط محیطی محدود است و در برابر موانعی چون غبار یا پیچیدگی ناتوان می‌شود، شنوایی در شرایط پیچیده و در راستای بلندمدت مؤثرتر است. حکیم، چونان شنونده‌ای دقیق، با گوش دادن به حقایق و تعالیم، به سوی حکمت هدایت می‌شود. این برتری شنوایی، حکمت را به صفتی پایدار و عمیق تبدیل می‌کند.

درنگ: شنوایی، به دلیل پایداری و توانایی درک در شرایط پیچیده، نقش محوری در دستیابی به حکمت دارد.

حکمت و پذیرش بهترین‌ها

حکیمان، به تعبیر قرآن کریم، «يَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (بهترین سخنان را دنبال می‌کنند). این انتخاب آگاهانه، نیازمند گوش دادن دقیق و توجه عمیق است. حکیم، چونان باغبانی ماهر، از میان سخنان و تعالیم، بهترین‌ها را برمی‌گزیند و با بهره‌گیری از عقل و تذکر، به سوی کمال هدایت می‌شود.

درنگ: حکیمان با گوش دادن دقیق و انتخاب بهترین سخنان، به سوی حکمت و کمال هدایت می‌شوند.

نتیجه‌گیری بخش دوم

تذکر، به‌عنوان زیرساخت حکمت، با آگاهی و توجه عمیق به حقایق الهی، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. این توجه چندبعدی، که فراتر از ادراکات حسی است، همراه با برتری شنوایی در درک بلندمدت، حکمت را به صفتی عمیق و پایدار تبدیل می‌کند. حکیمان، با انتخاب بهترین سخنان و تعالیم، در مسیر کمال گام برمی‌دارند و خیر کثیر را در زندگی خود متجلی می‌سازند.

بخش سوم: اولوالالباب، صاحبان خرد و کمال

اولوالالباب: مفهوم و ویژگی‌ها

واژه «اولوالالباب» در قرآن کریم به معنای صاحبان خرد و کمال به کار رفته است. «اولو» به معنای دارندگان و «الباب» جمع «لب»، به معنای هسته و جوهره عقل خالص و محکم است. این اصطلاح، بر افرادی دلالت دارد که از عقل ذاتی و درونی برخوردارند و حکمت را از درون خود شکوفا می‌کنند. برخلاف خوشه‌چینان دانش، که صرفاً از دیگران اقتباس می‌کنند، اولوالالباب با تکیه بر عقل و توجه درونی، به سوی حکمت و کمال هدایت می‌شوند.

درنگ: اولوالالباب، صاحبان خرد خالص و محکم‌اند که حکمت را از درون خود شکوفا می‌کنند.

لب و حکمت: هسته عقل خالص

«لب» به معنای خرد خالص، محکم و بدون خلل است. حکمت، از افرادی سرچشمه می‌گیرد که دارای این هسته عقلانی هستند و نه کسانی که صرفاً دانش دیگران را جمع‌آوری می‌کنند. این مفهوم، در مقابل خوشه‌چینی قرار دارد و حکمت را صفتی ذاتی و اصیل می‌داند. همان‌گونه که در کتاب «مغنی‌اللبیب» آمده، منبعی که برای عاقلان کافی است، حکمت نیز برای اولوالالباب، چونان گنجی است که از درون جان آن‌ها شکوفا می‌شود.

درنگ: لب، هسته عقل خالص است که حکمت را از درون فرد شکوفا می‌کند و در مقابل خوشه‌چینی دانش قرار دارد.

نقد خوشه‌چینی دانش

خوشه‌چینی دانش، که در آن فرد بدون خلاقیت و اصالت، از آثار دیگران اقتباس می‌کند، مانعی در مسیر حکمت است. در علوم دینی، بسیاری از آثار، به‌ویژه در حوزه‌های فقهی مانند «لمعه» و «مسالک»، به تکرار و تقلید از یکدیگر پرداخته‌اند. این تقلید کورکورانه، روح حکمت را تضعیف می‌کند. حکمت، چونان نهالی است که تنها در خاک اصالت و خلاقیت رشد می‌کند، و خوشه‌چینی، چونان آفتی است که این نهال را پژمرده می‌سازد.

درنگ: خوشه‌چینی دانش، بدون خلاقیت و اصالت، مانعی در مسیر حکمت است.

نتیجه‌گیری بخش سوم

اولوالالباب، به‌عنوان صاحبان خرد خالص و محکم، با تکیه بر عقل درونی و توجه عمیق، به سوی حکمت هدایت می‌شوند. لب، به‌منزله هسته عقل، حکمت را از درون جان انسان شکوفا می‌کند و در مقابل خوشه‌چینی دانش قرار دارد. نقد تقلید کورکورانه در علوم دینی، بر اهمیت اصالت و خلاقیت در دستیابی به حکمت تأکید دارد و اولوالالباب را به‌عنوان الگویی برای کمال انسانی معرفی می‌کند.

بخش چهارم: حکمت، عشق الهی و آزادی

حکمت و نرمی معنوی

حکمت، برخلاف علوم خشک مانند حقوق، دارای نرمی و انعطاف است و با قرب الهی و ترنم ربوبی همراه است. حکمت، چونان نسیمی است که با لطافت بر جان انسان می‌وزد و او را به سوی کمال معنوی هدایت می‌کند. این نرمی، حکمت را از علوم صلب و خشک متمایز می‌سازد و آن را به صفتی پویا و قلب‌محور تبدیل می‌کند.

درنگ: حکمت، با نرمی و انعطاف، انسان را به سوی قرب الهی و کمال معنوی هدایت می‌کند.

حکمت و عشق بی‌غرض به خداوند

حکمت والا، در عشق به خداوند بدون طمع به نعمت‌های مادی نهفته است. به تعبیر امیرالمؤمنین (ع):

لَا خَوْفًا مِنْ نَارِكَ وَلَا طَمَعًا فِي جَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ

نه از ترس آتش تو و نه به طمع بهشت تو، بلکه تو را شایسته پرستش یافتم.

این عشق بی‌غرض، حکمت را به مرتبه‌ای والا ارتقا می‌دهد و انسان را از قید طمع و حقارت رها می‌سازد.

درنگ: حکمت والا، در عبادت خالص و عشق بی‌غرض به خداوند نهفته است.

حکمت و آزادی از حقارت

حکمت، صفت احرار و آزادگان است که با زنده بودن، نوآوری و عقلانیت همراه است. فرهنگ گدایانه، که در آن انسان خود را حقیر و محتاج می‌داند، مانعی در مسیر حکمت است. حکمت، چونان پرچمی است که در دست آزادگان برافراشته می‌شود و انسان را از قید تقلید و حقارت رها می‌کند.

درنگ: حکمت، صفت آزادگان است که با نوآوری و عقلانیت، انسان را از حقارت رها می‌کند.

نقد فرهنگ گدایانه در جامعه اسلامی

فرهنگ گدایانه، که در آن انسان خود را محتاج و حقیر می‌داند، به تضعیف عزت نفس و استقلال جامعه اسلامی منجر شده است. این فرهنگ، که گاهی در قالب تعابیر نادرست از بندگی نمود یافته، با حکمت و عزت نفس سازگار نیست. حکمت، انسان را به سوی خودباوری و استقلال فکری هدایت می‌کند و از او می‌خواهد که چونان بنده‌ای آزاد، به عظمت الهی بنگرد.

درنگ: فرهنگ گدایانه، مانعی برای حکمت است و خودباوری و استقلال، لازمه دستیابی به حکمت است.

نقد فقر به‌عنوان افتخار

حدیث «الفقر فخری» مورد نقد قرار گرفته و فقر، به‌عنوان ننگی معرفی شده که با حکمت و عزت نفس ناسازگار است. فقر مادی و معنوی، انسان را از شکوفایی حکمت بازمی‌دارد و او را در قید حقارت نگه می‌دارد. حکمت، چونان گوهری است که در سایه استقلال و کرامت انسانی می‌درخشد.

درنگ: فقر، مانعی برای حکمت است و عزت نفس و استقلال، لازمه شکوفایی حکمت است.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

حکمت، به‌عنوان صفتی پویا و قلب‌محور، با نرمی و انعطاف، انسان را به سوی قرب الهی و کمال معنوی هدایت می‌کند. عشق بی‌غرض به خداوند، حکمت را به مرتبه‌ای والا ارتقا می‌دهد و انسان را از قید طمع و حقارت رها می‌سازد. نقد فرهنگ گدایانه و فقر، بر اهمیت خودباوری و استقلال در دستیابی به حکمت تأکید دارد و حکمت را صفت آزادگان معرفی می‌کند.

بخش پنجم: محدودیت‌ها و چالش‌های حکمت

محدودیت‌های عملی حکمت

حکمت، هرچند صفتی والا است، همیشه قابل اجرا نیست. همان‌گونه که بودجه‌ای در یک کشور ممکن است به دلیل موانع، کامل مصرف نشود، حکمت نیز ممکن است به دلیل شرایط محیطی یا شخصی، به‌طور کامل محقق نشود. حکمت، چونان گنجی است که در دل انسان نهفته است، اما موانع بیرونی و درونی، گاه مانع از شکوفایی کامل آن می‌شوند.

درنگ: حکمت، هرچند والا، به دلیل موانع عملی ممکن است به‌طور کامل محقق نشود.

خیر کثیر به‌عنوان صادرات حکمت

خیر کثیر، نتیجه و خروجی حکمت است، اما انسان نمی‌تواند تمام حکمت را به عمل تبدیل کند. همان‌گونه که انسان بسیاری از دانسته‌های خود را نمی‌تواند عملی کند، حکمت نیز تنها بخشی از خیر کثیر را به منصه ظهور می‌رساند. این شکاف میان دانش و عمل، چالش اصلی حکمت است.

درنگ: خیر کثیر، نتیجه حکمت است، اما تمامی حکمت قابل عملیاتی شدن نیست.

ابهام در معنای خیر

خیر، به دلیل نسبیت و پیچیدگی، قابل تعریف دقیق نیست. علم، مال، قدرت و زیبایی ممکن است خیر یا شر باشند. همان‌گونه که دریا هم مایه حیات است و هم گاه طوفانی ویرانگر، خیرات نیز در شرایط گوناگون می‌توانند به شر تبدیل شوند. حکمت، انسان را به سوی تشخیص خیر واقعی هدایت می‌کند، اما این تشخیص، نیازمند هدایت الهی است.

درنگ: خیر، به دلیل نسبیت، نیازمند هدایت الهی برای تشخیص است.

نیاز به هدایت الهی برای خیر

برای تشخیص خیر واقعی، انسان باید به خداوند توکل کند و از او بخواهد که بر اساس شایستگی الهی عمل کند:

وَافْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَلَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ

با من آن کن که تو شایسته آنی، نه آن که من شایسته آنم.

این دعا، توکل انسان به خداوند را برای دریافت خیر کثیر نشان می‌دهد.

درنگ: تشخیص خیر واقعی، نیازمند توکل به خداوند و هدایت الهی است.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

حکمت، هرچند صفتی والا است، با محدودیت‌های عملی مواجه است و تمامی آن قابل اجرا نیست. خیر کثیر، به‌عنوان نتیجه حکمت، بخشی از این موهبت را به منصه ظهور می‌رساند، اما نسبیت خیر و شر، تشخیص آن را دشوار می‌سازد. توکل به خداوند و هدایت الهی، کلید تشخیص خیر واقعی و تحقق حکمت است.

بخش ششم: ساختار آیه و جامعیت آن

اطلاق و عموم در آیه

صدر آیه (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ) دارای اطلاق است، به این معنا که حکمت به هر که خداوند اراده کند عطا می‌شود. اما ذیل آیه (وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ) هم اطلاق و هم عموم را در بر دارد، زیرا اولوالالباب، هم به‌صورت جمعی و هم به‌صورت نفسی (ذاتی) معرفی شده‌اند. این ساختار، حکمت را هم به‌صورت خاص (برای افراد مستحق) و هم به‌صورت عام (برای صاحبان خرد) معرفی می‌کند.

درنگ: ساختار آیه، با ترکیب اطلاق و عموم، حکمت را صفتی همگانی اما مرتبه‌مند معرفی می‌کند.

حکمت و اصالت علمی

حکمت، در اصالت علمی نهفته است و تقلید کورکورانه، مانع دستیابی به آن است. بسیاری از آثار علمی، به‌ویژه در علوم دینی، به دلیل تکرار و اقتباس بدون خلاقیت، از روح حکمت تهی شده‌اند. حکمت، چونان چشمه‌ای است که تنها از سرچشمه اصالت و نوآوری می‌جوشد.

درنگ: حکمت، در گرو اصالت علمی و اجتناب از تقلید کورکورانه است.

نتیجه‌گیری بخش ششم

ساختار آیه 269 سوره بقره، با ترکیب اطلاق و عموم، حکمت را صفتی همگانی اما مرتبه‌مند معرفی می‌کند. اصالت علمی و اجتناب از تقلید کورکورانه، لازمه دستیابی به حکمت است. این آیه، با جامعیت خود، انسان را به سوی نوآوری و خودکفایی فکری هدایت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

تفسیر آیه 269 سوره بقره، با تأکید بر مفاهیم حکمت، خیر کثیر، تذکر و اولوالالباب، عمق و جامعیت تعالیم قرآنی را در تبیین کمالات انسانی نشان می‌دهد. حکمت، به‌عنوان موهبتی الهی، با تذکر و عقل پیوند خورده و خیر کثیری را به ارمغان می‌آورد. این آیه، با ساختار اطلاقی و عمومی خود، حکمت را صفتی همگانی اما مرتبه‌مند معرفی می‌کند که نیازمند توجه، استحقاق و آزادی از تقلید و حقارت است. نقد فرهنگ گدایانه و تأکید بر اصالت علمی و عزت نفس، حکمت را به‌عنوان صفتی پویا و خلاق معرفی می‌کند که انسان را به سوی عشق الهی و کمال معنوی هدایت می‌کند. این تفسیر، دعوتی است به تأمل در خودشناسی، نوآوری و عبادت خالص، که همگی در راستای تحقق حکمت و خیر کثیر قرار دارند.

با نظارت صادق خادمی