در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 751

متن درس




تفسیر آیه ۲۷۳ سوره بقره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (۷۵۱)

تفسیر علمی و جامع آیه ۲۷۳ سوره بقره: فقرای عفیف، معرفت انفاق و حکمت قرآنی

مقدمه

آیه ۲۷۳ سوره بقره، چون گوهری درخشان در منظومه آیات انفاق، ویژگی‌های فقرای عفیف، شرایط انفاق‌کنندگان و علم بی‌کران الهی را به زیبایی تبیین می‌کند. این آیه، انفاق را نه‌تنها عملی عبادی، بلکه ضرورتی اجتماعی و معرفتی معرفی می‌کند که فقیر، انفاق‌کننده و خداوند را در پیوندی معنادار قرار می‌دهد. فقرای عفیف، که در راه خدا فرومانده‌اند، با خویشتنداری و کرامت، فقر خود را پنهان می‌دارند، و انفاق‌کننده با معرفت، از سیمای آنان نیازشان را درمی‌یابد. این تفسیر، با رویکردی علمی و نگاهی عمیق به ابعاد الهیاتی، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و لغوی، به کاوش در معانی این آیه پرداخته و با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و اشارات ادبی، حکمت قرآنی را در قالب زبانی متین و آکادمیک برای مخاطبان فرهیخته ارائه می‌دهد.

درنگ: آیه ۲۷۳ سوره بقره، انفاق را به‌عنوان پیوندی سه‌گانه میان فقیر عفیف، انفاق‌کننده با معرفت و علم الهی معرفی می‌کند که کرامت انسانی و عدالت اجتماعی را در بستری معنوی تحقق می‌بخشد.

بخش نخست: تبیین آیه و ویژگی‌های فقرای عفیف

متن و ترجمه آیه

لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ

برای فقیرانی است که در راه خدا فرومانده‌اند و نمی‌توانند در زمین برای کسب درآمد سیر کنند. نادان از شدت خویشتنداری، آنان را توانگر پندارد. از سیمای آنان، ایشان را می‌شناسی. با الحاف از مردم چیزی نمی‌خواهند، و هر خیری که انفاق کنید، خداوند به آن داناست.

تحلیل ساختاری آیه

این آیه، چون نگینی در تاج آیات انفاق، سه محور بنیادین را در بر دارد: نخست، ویژگی‌های فقرای عفیف که در راه خدا فرومانده‌اند؛ دوم، شرایط انفاق‌کننده که با معرفت، فقرا را از سیمایشان می‌شناسد؛ و سوم، علم بی‌کران الهی که هر خیر انفاق‌شده را در بر می‌گیرد. این سه‌گانه، انفاق را به مثابه پلی میان انسان و خدا ترسیم می‌کند که کرامت، معرفت و حکمت را در هم می‌آمیزد.

فقرای عفیف: فروماندگان در راه خدا

فقرای عفیف، کسانی‌اند که به سبب پایبندی به راه الهی، از تلاش اقتصادی بازمانده‌اند. عبارت لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ به ناتوانی آنان در سیر و کسب درآمد اشاره دارد. این ناتوانی، نه از سستی، بلکه از محدودیت‌های مادی یا معنوی در مسیر الهی ناشی می‌شود، گویی اینان چون پرندگانی در قفس تقوا اسیرند، اما بال‌های کرامتشان همچنان گسترده است.

تعفف: کرامت در خویشتنداری

ویژگی بارز فقرای عفیف، تعفف است که در عبارت يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تجلی یافته است. تعفف، چون جامه‌ای از حیا و آبروداری، فقر اینان را می‌پوشاند، چنان‌که نادان آنان را توانگر می‌پندارد. این خویشتنداری، فقر را از امری آشکار به حالتی پنهان بدل می‌کند، مانند شکستگی ستون فقرات که تنها خود فرد یا طبیب از آن آگاه است، نه هر بیننده‌ای.

درنگ: تعفف فقرای عفیف، چون پرده‌ای از کرامت، فقرشان را از چشم نادانان پنهان می‌دارد و آنان را در نظر جاهل، توانگر جلوه می‌دهد.

نیمه‌پنهان و نیمه‌آشکار بودن فقر

فقر، برخلاف بیماری‌های ظاهری چون شکستگی دست، حالتی نیمه‌پنهان دارد. فقیر می‌تواند نیاز خود را ابراز کند یا آن را کتمان نماید، گویی فقر چون رازی در سینه او نهفته است که به انتخابش آشکار یا پنهان می‌ماند. این دوگانگی، فقر را به پدیده‌ای روان‌شناختی و اجتماعی بدل می‌کند که تشخیص آن نیازمند نگاهی ژرف و معرفتی است.

تمثیلات عرفی فقر

فقیر ممکن است بگوید: «شب نان داریم، صبح نداریم» یا ادعا کند: «حال و روزمان نیکوست.» این دو رویکرد، نمایانگر پیچیدگی فقر است که می‌تواند با صداقت ابراز شود یا با کرامت پنهان گردد. این تمثیلات، چون آینه‌ای، دو چهره فقر را نشان می‌دهند: یکی رو به آشکارگی و دیگری در پس پرده خویشتنداری.

نتیجه‌گیری بخش نخست

فقرای عفیف، با تعفف و کرامت، فقر خود را پنهان می‌دارند و از اظهار نیاز با الحاف پرهیز می‌کنند. این ویژگی‌ها، آنان را از دیگر فقرا متمایز ساخته و انفاق به ایشان را به عملی ارزشمند و معنوی بدل می‌کند. شناخت این فقرا، نیازمند معرفتی است که فراتر از ظاهر می‌نگرد و حقیقت پنهان فقر را درمی‌یابد.

بخش دوم: معرفت در انفاق و شناخت فقرا

معرفت: کلید انفاق

عبارت تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ بر لزوم معرفت انفاق‌کننده در شناخت فقرای عفیف تأکید دارد. معرفت، چون چراغی در تاریکی، سیمای فقرا را روشن می‌کند، بدون آنکه نیاز به کلام یا اظهار فقر باشد. این شناخت، مهارتی است که انفاق‌کننده را از انفاق بی‌هدف و بی‌برنامه بازمی‌دارد.

تفاوت علم و معرفت

علم، به کلی‌شناسی و وصف‌شناسی می‌پردازد، اما معرفت، شناختی جزئی، حقیقی و شهودی است. معرفت در انفاق، چون نگاه طبیبی است که درد پنهان بیمار را از نشانه‌هایش درمی‌یابد. این تمایز، انفاق را از عملی مکانیکی به عملی آگاهانه و هدفمند ارتقا می‌دهد.

درنگ: معرفت، شرط اساسی انفاق است که انفاق‌کننده را قادر می‌سازد فقرای عفیف را از روی سیمایشان شناسایی کند، بدون نیاز به اظهار فقر.

لحظی بودن معرفت

فعل تَعْرِفُ، که به‌صورت مفرد و خطاب به هر مؤمن آمده، بر شهودی و لحظه‌ای بودن این معرفت دلالت دارد. انفاق‌کننده با نگاهی ژرف، در لحظه‌ای فقیر را می‌شناسد، گویی قلب او با نور معرفت روشن شده و حقیقت فقر را در سیمای فقیر می‌بیند.

مخاطب معرفت

خطاب تَعْرِفُهُمْ نه تنها به پیامبر، بلکه به هر مؤمنی است که در جامعه اسلامی زیست می‌کند. این خطاب، انفاق را به وظیفه‌ای عمومی بدل می‌کند که هر مؤمن با معرفت می‌تواند آن را به انجام رساند، بدون نیاز به واسطه‌ای چون حاکم یا نظام.

نقد انفاق بی‌معرفت

انفاق بدون معرفت، چون آبی است که در زمین شوره‌زار ریخته شود؛ بی‌ثمر و ناپایدار. خیرات محرم، که گاه به هدر می‌رود یا به دست غیرفقرا می‌رسد، نمونه‌ای از این انفاق بی‌برنامه است. این نقد، بر لزوم برنامه‌ریزی دقیق و شناخت فقرای واقعی تأکید دارد.

مثال خیرات محرم

در ایام محرم، غذاهای تبرکی گاه به جای فقرا، در یخچال‌های دیگران انباشته می‌شود یا به هدر می‌رود. این عمل، که به بهانه تبرک انجام می‌شود، از هدف اصلی انفاق دور افتاده و نشان‌دهنده فقدان معرفت در توزیع خیرات است.

نتیجه‌گیری بخش دوم

معرفت، چون روح انفاق، آن را از عملی صوری به عملی معنوی و هدفمند بدل می‌کند. انفاق‌کننده با شناخت سیمای فقرای عفیف، بدون نیاز به کلام یا گزارش، نیازمندان واقعی را شناسایی می‌کند. این معرفت، انفاق را به ابزاری برای تحقق عدالت و کرامت انسانی تبدیل می‌نماید.

بخش سوم: اشتقاق لغوی و نقد روش‌های علمی

اهمیت اشتقاق لغوی

شناخت ماده لغوی، چون کلیدی است که درهای معانی قرآنی را می‌گشاید. ماده «فقر»، به معنای کمبود و شکستگی، از ناداری صرف فراتر رفته و حالتی چندبُعدی را ترسیم می‌کند. فقدان توجه به اشتقاق در علم دینی، به فهم سطحی واژگان قرآنی انجامیده است.

نقد ضعف اشتقاق در علم دینی

تأثیر عوامل تاریخی، مانند استعمار، اشتقاق لغوی را در علم دینی به حاشیه رانده و صرف و نحو را برجسته ساخته است. این انحراف، مانع از فهم عمیق معانی قرآنی شده و علم دینی را از ژرفای خود تهی کرده است.

درنگ: اشتقاق لغوی، چون ریشه‌ای است که درخت فهم قرآنی را بارور می‌سازد؛ فقدان آن، علم دینی را به شاخ و برگی بی‌ریشه بدل کرده است.

نقد صرف و نحو

صرف و نحو، هرچند ضروری‌اند، بدون اشتقاق به شناخت سطحی منجر می‌شوند. دانستن صیغه‌های «ضرب» بدون فهم معنای ماده آن، چون ساختمانی است بدون پی. علم دینی نیازمند بازگشت به اشتقاق است تا معانی واژگان قرآنی را به درستی بکاود.

مثال ستون فقرات

فقر، چون شکستگی ستون فقرات، پنهان است و تنها خود فرد یا شخصی با معرفت، مانند طبیب، آن را تشخیص می‌دهد. این تمثیل، ضرورت اشتقاق را در شناخت دقیق فقر قرآنی نشان می‌دهد، گویی لغت‌شناس چون طبیبی است که درد واژه را درمی‌یابد.

نقد ضعف علمی حوزه‌ها

علم دینی، به دلیل فقدان مطالعه عمیق و ترس از نقد، از قدرت علمی خود بازمانده است. طلاب، گاه به دلیل فقر، از مطالعه بازمی‌مانند و وقتشان در مؤسسات غیرمفید هدر می‌رود. این نقد، بر ضرورت اصلاح نظام‌های آموزشی و اقتصادی در حوزه‌ها تأکید دارد.

مثال تاریخی حوزه

ضیاءالدین عراقی، شاگرد آخوند خراسانی، با شجاعت به استاد خود اشکال می‌کرد و از ترس تحریف، اشکالاتش را مکتوب نگه می‌داشت. این نمونه، فرهنگ نقد علمی در حوزه‌های پیشین را نشان می‌دهد که امروز نیازمند احیاست.

نقد فقر طلاب

فقر طلاب، چون زنجیری، آنان را از مطالعه و تربیت علمی بازمی‌دارد. ایده گرسنه نگه داشتن طلاب برای درس خواندن، با کرامت انسانی ناسازگار است و مانع تربیت عالمان آزاده می‌شود.

نتیجه‌گیری بخش سوم

اشتقاق لغوی، چون روح علم دینی، معانی قرآنی را زنده می‌کند. ضعف در این حوزه، به فهم سطحی منجر شده و علم دینی را از ژرفای خود تهی ساخته است. اصلاح نظام‌های آموزشی و رفع فقر طلاب، گامی اساسی در احیای قدرت علمی حوزه‌هاست.

بخش چهارم: اقسام فقرا و فقیرشناسی

تنوع فقرا

فقرا، چون برگ‌های درختی متنوع، انواع گوناگونی دارند: فقیر بائس، مسکین، مستکین، مستجیر و غیره. این تنوع، نیازمند کدگذاری جامعه‌شناختی است تا نیازمندان واقعی شناسایی شوند.

فقیر مستجیر

مستجیر، فقیری است که به فرد یا نهادی وابسته می‌شود، گاه به خدا و گاه به نهادهای ناسالم چون سفارت یا قاچاقچیان. این وابستگی، می‌تواند به انحرافات اجتماعی منجر شود و از فقرای عفیف دور است.

فقیر مسکین

مسکین، فقیری است که زمین‌گیر شده و از حرکت بازمانده است. این نوع فقر، شدیدترین درجه ناتوانی را نشان می‌دهد، گویی مسکین در تاروپود فقر اسیر شده است.

درنگ: فقیرشناسی، چون رشته‌ای در روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، کلید شناسایی فقرای عفیف و مدیریت بهینه انفاق در جامعه اسلامی است.

فقیرشناسی: رشته‌ای ضروری

فقیرشناسی، چون علمی نوین، فقرا را از روی ویژگی‌های روان‌شناختی و اجتماعی شناسایی می‌کند. این رشته، انفاق را از عملی پراکنده به برنامه‌ای هدفمند بدل می‌سازد و از هدررفت منابع جلوگیری می‌کند.

نقد عدم حمایت از فقرای عفیف

جامعه اسلامی، گاه از توجه به فقرای عفیف غفلت کرده و با فشار بر آنان، ایشان را به سوی گدایی یا انحراف سوق داده است. این نقد، بر ضرورت شناسایی و حمایت از فقرای آبرومند تأکید دارد.

مثال تاریخی طلبه

طلبه‌ای در قم، با خوردن نان خشک، از غذای فامیل اشرافی پرهیز می‌کرد تا کرامت خود را حفظ کند. این نمونه، تعفف عملی فقرای عفیف را نشان می‌دهد که حتی در تنگدستی، عزت نفس خود را نگه می‌دارند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

تنوع فقرا، از مسکین زمین‌گیر تا مستجیر وابسته، نیازمند فقیرشناسی به‌عنوان رشته‌ای علمی است. فقرای عفیف، با تعفف و کرامت، شایسته‌ترین دریافت‌کنندگان انفاق‌اند و حمایت از ایشان، عدالت و کرامت اسلامی را تحقق می‌بخشد.

بخش پنجم: معنای الحاف و نقد ترجمه‌های قرآنی

معنای الحاف

عبارت لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا به معنای پرهیز فقرای عفیف از سؤال لحافی است. الحاف، از ماده «لحف»، به معنای انداختن فقر بر دیگران، مانند لحافی که دید را کور می‌کند، است. این عمل، با بزرگ‌نمایی فقر، دیگران را از درک حقیقت بازمی‌دارد.

تفاوت الحاف و اصرار

اصرار، تکرار در سؤال است، اما الحاف، بزرگ‌نمایی فقر برای تأثیرگذاری است. الحاف، چون گونی‌ای است که بر سر مخاطب کشیده می‌شود و او را از دیدن حقیقت محروم می‌کند، در حالی که اصرار، تنها پافشاری است که می‌توان آن را نادیده گرفت.

درنگ: الحاف، به معنای بزرگ‌نمایی فقر است که فقرای عفیف از آن پرهیز می‌کنند، برخلاف اصرار که تنها تکرار سؤال است.

نقد ترجمه‌های قرآنی

ترجمه الحاف به «اصرار» در بسیاری از تفاسیر، نادرست است و معنای اصلی واژه را تحریف می‌کند. این نقد، بر ضرورت بازنگری ترجمه‌های قرآنی با تکیه بر اشتقاق لغوی تأکید دارد تا معانی دقیق حفظ شوند.

لحاف: تمثیلی از کورسازی

لحاف، چون پرده‌ای سنگین، فقر را چنان بر دیگران می‌افکند که حقیقت را از آنان پنهان می‌کند. فقیر عفیف، با پرهیز از الحاف، کرامت خود را حفظ می‌کند و از بزرگ‌نمایی نیاز خود می‌گریزد.

نقد ترتیب آیه

ترتیب آیات، که صفات فقیر (يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ و لَا يَسْأَلُونَ) را از وظیفه انفاق‌کننده (تَعْرِفُهُمْ) جدا کرده، گاه غیرمنطقی به نظر می‌رسد. ترتیبی منطقی‌تر، ابتدا توصیف فقیر و سپس وظیفه انفاق‌کننده را قرار می‌داد، اما حکمت قرآنی شاید برای تأکید بر معرفت انفاق‌کننده، این ترتیب را برگزیده است.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

الحاف، به معنای بزرگ‌نمایی فقر، از ویژگی‌های فقرای غیرعفیف است که قرآن کریم فقرای عفیف را از آن مبرا می‌داند. نقد ترجمه‌های نادرست و توجه به اشتقاق لغوی، کلید فهم دقیق معانی قرآنی است و ترتیب آیات، حکمت بلاغی قرآن را در تأکید بر معرفت انفاق‌کننده نشان می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

تفسیر آیه ۲۷۳ سوره بقره، چون دریچه‌ای به سوی حکمت قرآنی، انفاق را به‌عنوان عملی چندبُعدی معرفی می‌کند که فقرای عفیف، انفاق‌کننده با معرفت و علم الهی را در هم می‌آمیزد. فقرای عفیف، با تعفف و کرامت، فقر خود را پنهان می‌دارند و از الحاف‌دوزی پرهیز می‌کنند. انفاق‌کننده، با معرفتی شهودی، این فقرا را از سیمایشان می‌شناسد و انفاق را به عملی هدفمند بدل می‌سازد. نقد ضعف اشتقاق و فقر طلاب، بر ضرورت اصلاح علم دینی و حمایت از نیازمندان تأکید دارد. این آیه، دعوتی است به تأمل در کرامت انسانی، تقویت معرفت در انفاق و احیای علوم قرآنی برای تحقق عدالت و معنویت در جامعه اسلامی.

با نظارت صادق خادمی