متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه (۷۹۳)
تفسیر کلامی و اخلاقی آیه ۲۸۴ سوره بقره: تحلیل علمی و تخصصی با رویکرد روانشناختی و جامعهشناختی
مقدمه
آیه ۲۸۴ سوره بقره، به مثابه دریچهای به سوی فهم نظام قضایی، اخلاقی و اجتماعی الهی، دری گرانقدر از قرآن کریم است که با نگاهی عمیق به باطن نفوس انسانی، از محاسبه صرف اعمال ظاهری فراتر میرود. این آیه، با تأکید بر محاسبه آنچه در نفوس آشکار یا پنهان است، حکمت الهی را در قضاوت و هدایت انسان به نمایش میگذارد. تحلیل این آیه، با رویکردی روانشناختی، جامعهشناختی و کلامی، نقدی بر فرهنگهای خشونتمحور و انحرافات تاریخی در فهم دین ارائه میدهد و بر ضرورت بازنگری در نظامهای اجتماعی و دینی تأکید دارد. این نوشتار، با حفظ امانت به محتوای اصلی، در قالبی علمی و نظاممند، معانی عمیق آیه را برای مخاطبان متخصص تبیین میکند و با بهرهگیری از تمثیلات فاخر، به غنای ادبی و علمی آن میافزاید.
بخش اول: متن و محتوای آیه
متن و ترجمه آیه
وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ ۗ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و اگر آنچه در دلهایتان است آشکار کنید یا پنهان دارید، خداوند شما را به آن محاسبه میکند. پس هر که را بخواهد میآمرزد و هر که را بخواهد عذاب میکند، و خداوند بر هر چیز تواناست.
گستردگی معنایی آیه
درنگ: آیه ۲۸۴ سوره بقره دارای ابعادی گسترده در حوزههای علمی، اجتماعی و اخلاقی است که تبیین کامل آن در محافل محدود ممکن نیست و نیازمند تحلیلهای تخصصی و عمیق است.
این آیه، با پیچیدگیهای کلامی و قضایی خود، از یک سو به محاسبه نفسانی انسانها میپردازد و از سوی دیگر، نظام حکمتمحور الهی را در قضاوت و هدایت به نمایش میگذارد. گستردگی این آیه، ضرورت بررسی آن در بسترهای علمی و آکادمیک را آشکار میسازد، جایی که روانشناسی، جامعهشناسی و کلام در هم میآمیزند تا تصویری جامع از نظام الهی ارائه دهند.
محدودیتهای تبیین
درنگ: پیچیدگی آیه، تبیین کامل آن را در فرصتهای محدود ناممکن ساخته و تنها به خلاصهای از مباحث میتوان بسنده کرد.
به دلیل عمق معانی و پیوندهای چندگانه آیه با نظامهای کلامی و اجتماعی، تبیین جامع آن نیازمند مطالعات طولانیمدت و منابع گسترده است. این محدودیت، بر اهمیت ایجاد فضاهای علمی برای تحلیل عمیق آیات قرآن کریم تأکید دارد.
معارضات احتمالی
درنگ: آیه ممکن است با برخی آیات دیگر معارض به نظر آید، اما رفع این تعارضات نیازمند تحلیل تطبیقی و گسترده است.
برخی آیات دیگر ممکن است در نگاه نخست با این آیه ناسازگار به نظر آیند، اما این تعارض ظاهری است و با تحلیل تطبیقی و استخراج نظام منسجم قرآنی، هماهنگی آیات آشکار میشود. این امر، بر ضرورت رویکردی کلنگر به قرآن کریم تأکید دارد.
تمرکز بر آیه
درنگ: بررسی مستقل آیه، به دلیل پیچیدگیهای تطبیقی با دیگر آیات، رویکردی مناسب برای تحلیل عمیق آن است.
به دلیل گستردگی زمینههای تطبیقی، این نوشتار بر تحلیل مستقل آیه تمرکز دارد تا واحد معنایی آن بهدقت بررسی شود. این رویکرد، به فهم عمیقتر محتوای آیه بهعنوان یک واحد مستقل کمک میکند.
بخش دوم: نقد فرهنگ اجتماعی و اخلاقی
فرهنگ جوامع عقبمانده
درنگ: در جوامع عقبمانده، کار خیر وظیفه تلقی شده و پاداشی ندارد، اما کار بد مستحق عذاب است.
در جوامع عقبمانده، فرهنگ غالب بر این اصل استوار است که خیر انجامشده، وظیفهای بدیهی است و ارزشی برای آن قائل نمیشوند، اما هر خطایی با مجازات پاسخ داده میشود. این رویکرد، به مثابه تیغی دو لبه، انگیزه خیر را تضعیف و خشونت را در جامعه نهادینه میکند.
خشونت فرهنگی
درنگ: فرهنگ «کار خیر وظیفه است، کار بد عذاب دارد» مصداق خشونت کامل در جوامع، از جمله جامعه کنونی، است.
این فرهنگ، که خیر را بیارزش و بدی را مستحق عذاب میداند، به مثابه سایهای سنگین بر عدالت اجتماعی، مانع از رشد اخلاقی و اجتماعی میشود. چنین نظامی، با نادیده گرفتن ارزش خیر، به ترویج خشونت و بیعدالتی دامن میزند و با نظام قرآنی در تضاد است.
مثال رفتگر
درنگ: رفتگری که طلای گمشده را بازمیگرداند، نهتنها پاداش درخوری دریافت نمیکند، بلکه گاه مورد تمسخر قرار میگیرد.
تمثیلی از رفتگری که طلای گمشده را با صداقت بازمیگرداند، اما به جای تقدیر، با بیاعتنایی یا تمسخر مواجه میشود، نشاندهنده کاستی نظام پاداش در جوامع خشن است. این مثال، به مثابه آینهای، نارساییهای فرهنگی را در بیتوجهی به خیر بازتاب میدهد.
جامعه خشن
درنگ: جامعهای که خیر را بیارزش و بدی را مستحق عذاب میداند، ذاتاً خشن و غیرعادلانه است.
جامعهای که خیر را وظیفهای بدیهی و بدی را مستحق مجازات میداند، به مثابه زمینی بایر، از رشد اخلاقی و عدالت محروم است. این خشونت فرهنگی، با نظام قضایی و اخلاقی الهی در تضاد بوده و نیازمند تحول بنیادین است.
بخش سوم: ویژگیهای آیه در نظام قضایی الهی
تفاوت آیه با فرهنگ خشن
درنگ: آیه، برخلاف فرهنگ خشن، بر محاسبه نفسانی و مشیت الهی تمرکز دارد، نه عذاب مستقیم بدیها.
برخلاف فرهنگ خشن جوامع، که بدی را برجسته و خیر را نادیده میگیرد، آیه ۲۸۴ سوره بقره بر محاسبه نفسانی و مشیت حکیمانه الهی تأکید دارد. این رویکرد، به مثابه نسیمی ملایم، از خشونت پرهیز کرده و رحمت و حکمت را در قضاوت الهی پیش میکشد.
محاسبه نفسانی
درنگ: عبارت «وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ» بر محاسبه الهی نفوس، چه آشکار و چه پنهان، دلالت دارد.
این آیه، با تأکید بر محاسبه آنچه در نفوس انسانهاست، نظارت الهی را به باطن انسانها گسترش میدهد. این محاسبه، به مثابه نوری که تاریکیهای درون را روشن میکند، شمولیت و دقت قضاوت الهی را نشان میدهد.
حذف واژه بدی
درنگ: آیه از لفظ «بدی» استفاده نکرده و تنها به محاسبه نفوس و مشیت الهی اشاره دارد.
غیاب واژه «بدی» در آیه، به مثابه پرهیز از تمرکز بر سیاهیها، بر حکمت الهی در قضاوت تأکید دارد. این رویکرد، نظام قضایی الهی را از فرهنگهای خشن متمایز ساخته و بر محوریت رحمت و حکمت تمرکز میکند.
مشیت حکیمانه
درنگ: «فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ» عذاب را به مشیت الهی وابسته کرده و آن را اقتضایی میداند.
مشیت الهی در این آیه، نه خودسری، بلکه نظامی حکیمانه و عادلانه است که بر اساس حکمت و عدالت عمل میکند. این مشیت، به مثابه قاضیای عادل، خیر و شر را در ترازوی حکمت میسنجد و قضاوت را از خشونتهای بشری متمایز میسازد.
تقدم مغفرت بر عذاب
درنگ: مغفرت در آیه مقدم بر عذاب ذکر شده و حالت نکره عذاب، آن را غیرقطعی نشان میدهد.
تقدم مغفرت بر عذاب، به مثابه طلوع خورشید پیش از غروب، بر رحمتمحوری نظام الهی تأکید دارد. نکره بودن عذاب، عدم قطعیت آن را نشان داده و قضاوت الهی را از مجازاتهای قطعی و خشن متمایز میسازد.
بخش چهارم: نقد نظامهای اجتماعی و دینی
جامعه اسلامی و خیر
درنگ: جامعه اسلامی باید خیر را با سوبسید و سعی جمعی تشویق کند، نه با تمرکز بر بدیها.
جامعه اسلامی، به مثابه باغی که باید با خیر آبیاری شود، نیازمند نظامی است که خیر را تقویت و بدی را به حاشیه راند. این اصل، با فرهنگ خشن جوامع کنونی در تضاد بوده و بر ضرورت اصلاح نظامهای اجتماعی تأکید دارد.
نقد رشد اجتماعی
درنگ: جامعه کنونی، فاقد رشد علمی و اجتماعی است و حتی اسناد هویتی آن فاقد اعتبار واقعی هستند.
نبود رشد علمی و اجتماعی، به مثابه زمینی خشکیده، جامعه را از هویت و اعتبار محروم کرده است. اسناد هویتی، که باید نشانگر شخصیت و جایگاه افراد باشند، در غیاب نظامهای علمی و اجتماعی معتبر، به کاغذهایی بیمعنا بدل شدهاند.
اسلام مدرن
درنگ: اسلام، دینی مدرن است، اما به دلیل فقدان دانشمندان متعهد، پتانسیل آن به فعلیت نرسیده است.
اسلام، به مثابه چشمهای زلال، دارای ظرفیتهای مدرن و پویاست، اما فقدان دانشمندانی که بتوانند این ظرفیتها را به فعلیت رسانند، مانع از شکوفایی آن شده است. این امر، بر ضرورت پرورش ایدئولوگهای دینی تأکید دارد.
خشونت دینی
درنگ: خشونت در فهم دین، پس از ائمه معصومین، به دلیل سلطه بنیامیه و فرهنگ خشن عربی، گسترش یافت.
پس از ائمه معصومین، سلطه فرهنگ خشن بنیامیه، به مثابه غباری بر آیینه دین، فهم اسلام را تحریف کرد. این انحراف، که ریشه در فرهنگ عربی خشن داشت، دین را از سیره اصیل قرآنی دور ساخت و نیازمند بازگشت به اصول اولیه است.
ارادت به ولایت
درنگ: در ایران، ارادت به ولایت بیش از التزام به شریعت است، به دلیل خشونت در فهم اسلام.
در ایران، ارادت به ولایت، به مثابه ریشهای عمیق در خاک فرهنگ، بیش از پایبندی به شریعت است. این تمایز، ریشه در تحمیل اسلام خشن توسط اعراب دارد که ایرانیان را به پذیرش ولایت، به جای شریعت، سوق داده است.
اسلام و ایران
درنگ: ایرانیان، به دلیل تحمیل اسلام خشن توسط اعراب، ولایت را پذیرفتند، اما شریعت را نپذیرفتند.
ایرانیان، با پیشینهای غنی و تمدنی والا، در برابر اسلام خشنی که با غرضورزی اعراب تحمیل شد، مقاومت کردند. این مقاومت، به مثابه سپری فرهنگی، ولایت را پذیرفت، اما شریعت را به حاشیه راند و بر ضرورت تبیین صحیح دین تأکید دارد.
بخش پنجم: نقد نظامهای قضایی و تنبیهات
نقد مجازاتهای علنی
درنگ: مجازاتهای علنی (زندان، اعدام) در جوامع کنونی، به دلیل عادیسازی، اثر بازدارندگی خود را از دست دادهاند.
مجازاتهای علنی، که به مثابه مترسکی بیاثر در مزرعه جامعه قرار گرفتهاند، با عادیسازی، قدرت بازدارندگی خود را از دست دادهاند. این امر، نظام قضایی کنونی را ناکارآمد ساخته و نیازمند بازنگری است.
پنهانسازی تنبیهات
درنگ: اسلام، تنبیهات (حدود، قصاص) را ناشناخته نگه میدارد تا اراده به سوی بدی تضعیف شود.
نظام قضایی اسلامی، با پنهانسازی تنبیهات، به مثابه نگهبانی که در سایه عمل میکند، اراده به سوی بدی را تضعیف میکند. این حکمت، با عادیسازی مجازاتها در جوامع کنونی در تضاد است.
عادیسازی مجازات
درنگ: وقتی زندان و اعدام عادی شوند، مانند دانشگاه یا بیمارستان، اثر خود را از دست میدهند.
عادیسازی مجازاتها، که زندان را به دانشگاه و اعدام را به امری روزمره بدل کرده، اثر بازدارندگی آنها را از میان برده است. این امر، به مثابه بیماریای مزمن، نظام قضایی را از کارایی انداخته است.
بخش ششم: خلود و نفس انسانی
خلود و محتوای نفسانی
درنگ: خلود در عذاب، به دلیل محتوای نفسانی («مَا فِي أَنْفُسِكُمْ») است که تا ابد ادامه مییابد.
خلود در عذاب یا نعیم، به مثابه بازتابی از محتوای نفسانی انسان، ریشه در ماهیت ابدی نفس دارد. این اصل، قضاوت الهی را به باطن انسان پیوند داده و عدالت آن را تبیین میکند.
نقد دیدگاه حکما
درنگ: حکمایی مانند ملاصدرا، خلود را طولانیمدت دانستهاند، اما آیه بر ابدیت نفس تأکید دارد.
برخی حکما، مانند ملاصدرا، خلود را به معنای طولانیمدت تفسیر کردهاند، اما آیه، با تأکید بر ابدیت نفس، این دیدگاه را رد میکند. این نقد، بر برتری تفسیر قرآنی بر دیدگاههای فلسفی تأکید دارد.
پاسخ به خلود
درنگ: اگر انسان تا ابد زیست میکرد، محتوای نفسانی او همان بود؛ لذا خلود عذاب یا نعیم عادلانه است.
پاسخ به پرسش خلود، به مثابه کلیدی برای قفل معمای عدالت الهی، در این است که محتوای نفسانی انسان، اگر تا ابد ادامه مییافت، همان بود که در زندگی محدود او آشکار شده است. این پاسخ، عدالت خلود را تبیین میکند.
کرامت انسانی
درنگ: انسان، از جنس خاک معصومین است، نه خاک کفش آنها، که نشاندهنده کرامت انسانی است.
انسان، به مثابه گوهری از خاک معصومین، دارای کرامتی والاست که تحقیر او را در نظام خلقت الهی نفی میکند. این دیدگاه، بر عزت ذاتی انسان و ارزش او در قضاوت الهی تأکید دارد.
ابدیت نفس
درنگ: نفس انسان، حاوی ازل و ابد است و محاسبه الهی این ابدیت را در نظر میگیرد.
نفس انسانی، به مثابه کتابی که ازل و ابد را در خود جای داده، حامل تمامیت وجود انسان است. محاسبه الهی، این ابدیت را در نظر گرفته و سرنوشت انسان را بر اساس آن رقم میزند.
فشردگی هستی
درنگ: هستی، در نفس انسان فشرده شده و انسان میتواند آن را به خیر یا شر ظاهر کند.
هستی، به مثابه جهانی فشرده در نفس انسان، ظرفیتی بینهایت برای خیر یا شر در اختیار او قرار داده است. این فشردگی، مسئولیت انسان را در قضاوت الهی سنگینتر میسازد.
بخش هفتم: نظام احسن و فهم علمی خلقت
نظام احسن
درنگ: نظام احسن، به معنای نظم دقیق هستی است، نه خوبی ظاهری، و در ریزترین اجزا وجود دارد.
نظام احسن، به مثابه تابلویی که هر جزء آن با دقتی بینهایت ترسیم شده، نظم و حکمت خلقت را در ریزترین اجزا به نمایش میگذارد. این نظم، نیازمند فهم علمی و دقیق است.
نقد دیدگاه عرفا
درنگ: عرفا، نظام احسن را با دیدگاههای احساسی (مثل دیده مجنون) تبیین کردهاند که نادرست است.
عرفا، با تمثیلات احساسی مانند «دیده مجنون»، نظام احسن را به شکلی غیرعلمی تبیین کردهاند. این دیدگاه، به مثابه مهی بر آینه حقیقت، از فهم دقیق و علمی خلقت دور است.
درشتسازی خلقت
درنگ: برای فهم نظام احسن، باید خلقت را با ابزار علمی «درشت» کرد تا نظم آن آشکار شود.
فهم نظام احسن، نیازمند درشتسازی خلقت با ابزارهای علمی است، به مثابه ذرهبینی که ریزترین اجزای هستی را آشکار میکند. این روش، بر ضرورت آزمایشگاههای علمی در فهم خلقت تأکید دارد.
تمثیل قصر
درنگ: کور در قصر، به دلیل ندیدن، نظم را درک نمیکند، اما با روشنایی، زیبایی آن آشکار میشود.
تمثیل کوری در قصر، که به دلیل ندیدن نظم را درک نمیکند، نشاندهنده نقش معرفت در فهم زیبایی و نظم خلقت است. روشنایی معرفت، به مثابه چراغی، حقیقت نظام احسن را آشکار میسازد.
بخش هشتم: واقعیت جهنم و نفس
جهنم و محتوای نفسانی
درنگ: جهنم، از محتوای نفسانی انسان («وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ») تشکیل شده، نه مواد خارجی.
وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ
سوخت آن انسانها و سنگهاست.
جهنم، به مثابه آینهای که محتوای نفسانی انسان را بازتاب میدهد، از خود انسان و اعمالش تشکیل شده است. این دیدگاه، مسئولیت انسان را در سرنوشت ابدی او برجسته میسازد.
نقد تصورات جهنم
درنگ: تصورات رایج از جهنم (آتش شعلهور، عذاب جسمانی) نادرست و مبتنی بر فهم محدود است.
تصورات رایج از جهنم، که آن را با آتشهای شعلهور و عذابهای جسمانی ترسیم میکنند، به مثابه نقاشیهایی خام از حقیقت معاد، با واقعیت قرآنی فاصله دارند. این تصورات، نیازمند بازنگری علمی است.
ضعف روایات
درنگ: روایات توصیفکننده جهنم (مثل آویزان شدن به مو) ضعیف و فاقد اعتبار علمی هستند.
برخی روایات که جهنم را با تصاویر غیرواقعی توصیف میکنند، به دلیل ضعف سندی و فقدان اعتبار علمی، نمیتوانند مبنای فهم معاد قرار گیرند. این امر، بر ضرورت تکیه بر قرآن کریم تأکید دارد.
بخش نهم: اصلاح نظام دینی و علمی
اصلاح دین
درنگ: اسلام کنونی، به دلیل فقدان بازنگری و اصلاح، قابل اجرا و منطبق با نظام الهی نیست.
اسلام کنونی، به مثابه گوهری که غبار تحریف بر آن نشسته، نیازمند اصلاح و بازنگری است تا با نظام الهی همراستا شود. این اصلاح، به مثابه حمامی برای پاکسازی دین از انحرافات تاریخی است.
نظامشناسی علمی
درنگ: فهم نظام احسن، نیازمند دانش جهانشناسی و طبیعتشناسی است، نه ادعاهای بیاساس.
فهم نظام احسن، به مثابه سفری اکتشافی در عالم هستی، نیازمند ابزارهای علمی و دانش جهانشناسی است. ادعاهای بیاساس، نمیتوانند حقیقت نظم خلقت را آشکار سازند.
نقد تصدیقات
درنگ: تصدیقات (باورهای بیاساس) ارزشی ندارند و تصورات علمی باید جایگزین شوند.
تصدیقات بیاساس، به مثابه بادهایی که در کویر حقیقت میوزند، ارزشی ندارند. تصورات علمی، که با دقت و آزمایشگاه شکل میگیرند، باید جایگزین باورهای غیرمستند شوند.
تصورات صحیح
درنگ: تصورات صحیح، نیازمند آزمایشگاه، دقت، و کار علمی است، نه ادعاهای کلامی.
تصورات صحیح، به مثابه بنایی که با دقت و ابزارهای علمی ساخته میشود، نیازمند کار دقیق و آزمایشگاهی است. ادعاهای کلامی، بدون پشتوانه علمی، نمیتوانند حقیقت را آشکار سازند.
اقرار بیمعرفت
درنگ: اقرار به پیامبر بدون شناخت محتوای وحی، بیارزش و غیرمؤثر است.
اقرار به پیامبر بدون معرفت به محتوای وحی، به مثابه امضایی بدون مطالعه متن، ارزشی ندارد. این امر، بر ضرورت شناخت عمیق دین و پرهیز از سطحینگری تأکید دارد.
تمثیل مشروطه
درنگ: جهل به مفاهیمی مانند مشروطه، مشابه جهل به دین است و اقرار بدون معرفت را نشان میدهد.
تمثیل جهل به مشروطه، که برخی آن را به اشتباه جنسیتی تفسیر کردند، نشاندهنده جهل به دین است. این جهل، به مثابه تاریکیای که حقیقت را پنهان میکند، بر ضرورت آموزش و معرفت تأکید دارد.
نقد علم دینی
درنگ: علم دینی، به دلیل تکیه بر تصدیقات و فقدان تصورات علمی، رشد لازم را نداشته است.
علم دینی، که باید به مثابه چراغی راه حقیقت را روشن کند، به دلیل تکیه بر تصدیقات و فقدان تصورات علمی، از رشد بازمانده است. این نقد، بر ضرورت تحول در نظام آموزشی دینی تأکید دارد.
دوری نسل جدید
درنگ: نسل جدید، به دلیل کاستی نظام دینی و رفتارهای متناقض عالمان دینی، از دین فاصله گرفته است.
نسل جدید، به مثابه پرندگانی که از شاخههای شکسته پرواز میکنند، به دلیل تناقضات در رفتار عالمان دینی و کاستی نظام دینی، از دین فاصله گرفتهاند. این امر، بر ضرورت اصلاح رفتار و نظام دینی تأکید دارد.
تمثیل نماز
درنگ: نماز با ظاهرسازی (مثل بلندگو یا تحتالحنک) فاقد ارزش است و محتوای نفسانی ملاک است.
نمازی که با ظاهرسازی و ابزارهایی مانند بلندگو یا تحتالحنک همراه است، به مثابه پوستهای خالی، ارزشی ندارد. محتوای نفسانی، به مثابه روح عبادت، ملاک قضاوت الهی است.
مشیت و قضاوت
درنگ: مشیت الهی، محتوای نفسانی را در دستگاه حکمت ارزیابی میکند، نه اعمال ظاهری.
مشیت الهی، به مثابه دستگاهی دقیق، محتوای نفسانی انسان را در ترازوی حکمت و عدالت میسنجد. این اصل، اعمال ظاهری را به حاشیه رانده و باطن نفس را ملاک قضاوت قرار میدهد.
جمعبندی نهایی
آیه ۲۸۴ سوره بقره، به مثابه چراغی در مسیر فهم نظام قضایی و اخلاقی الهی، از فرهنگهای خشونتمحور جوامع عقبمانده فراتر میرود و بر محاسبه نفسانی و مشیت حکیمانه تأکید دارد. نقد فرهنگ «کار خیر وظیفه است، کار بد عذاب دارد» و عادیسازی مجازاتها، کاستی نظامهای اجتماعی و قضایی کنونی را آشکار میسازد. محاسبه «مَا فِي أَنْفُسِكُمْ»، خلود را به ماهیت ابدی نفس نسبت داده و پاسخگوی پرسشهای کلامی است. انحرافات تاریخی در فهم دین، بهویژه پس از ائمه معصومین، ضرورت بازگشت به سیره قرآنی را نشان میدهد. نظام احسن، با نظم دقیق هستی، نیازمند فهم علمی و درشتسازی است، نه تصدیقات بیاساس. این آیه، با پیوند روانشناسی، جامعهشناسی و کلام، حکمت الهی را در قضاوت و هدایت انسان به نمایش گذاشته و بر ضرورت تحول در نظامهای دینی و اجتماعی برای تحقق عدالت مبتنی بر نفوس تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی