متن درس
تفسیر: علم بیکران الهی در سوره آل عمران
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هشتصد و هفدهم)
دیباچه
سوره آل عمران، چون گوهری درخشان در گنجینه قرآن کریم، با عمق و ژرفای معانی خویش، دل و جان خوانندگان را به سوی حقیقت معرفت الهی رهنمون میسازد. آیه پنجم این سوره، که محور این نوشتار است، با بیانی شگرف از علم بیکران پروردگار سخن میگوید؛ علمی که هیچ چیز در زمین و آسمان از آن پوشیده نیست. این نوشتار، با نگاهی دقیق به این آیه و با بهرهگیری از درسگفتارهای عالمی فرزانه، کوشیده است تا لایههای پنهان و آشکار این کلام وحیانی را بشکافد و با زبانی روشن و متین، معارف آن را به خوانندگان عرضه دارد. همانند دریایی که ژرفای آن با هر موج آشکارتر میشود، این تفسیر نیز در پی آن است تا با تأمل در معانی آیه، خواننده را به سوی ساحل معرفت رهنمون سازد.
بخش یکم: جایگاه سوره آل عمران در قرآن کریم
سوره آل عمران، به سان سوره بقره، از جایگاه والایی در میان سورههای قرآن کریم برخوردار است. این سوره، هرچند از نظر تعداد آیات اندکی کوتاهتر از سوره بقره است، اما از حیث محتوا و عمق معانی، هموزن و همردیف آن به شمار میرود. آیات ابتدایی این سوره، بهویژه، از سنگینی و ژرفایی برخوردارند که ورود به آنها نیازمند تأمل عمیق و معرفتی است. این دشواری، نه از پیچیدگی ظاهری، بلکه از تراکم معانی و پیوستگی آنها با مفاهیم بنیادین توحید، نبوت و وحی نشأت میگیرد.
آیات صدر سوره، چون دروازهای به سوی معارف الهی، ذهن خواننده را به چالش میکشند. این آیات، با طرح موضوعاتی چون کتب آسمانی، وحی و انبیا در آیات پیشین، زمینه را برای تبیین علم بینهایت پروردگار در آیه پنجم فراهم میسازند. این پیوستگی، نشان از نظم شگفتانگیز قرآن کریم دارد که هر آیه، چون حلقهای از یک زنجیر، به آیه دیگر متصل است و در نهایت، تصویری کامل از معرفت الهی ارائه میدهد.
پیوند آیه پنجم با آیات پیشین
آیه پیشین (آیه چهارم) با سخن از کفر به آیات الهی و عذاب شدید و انتقام پروردگار، بستری اخلاقی و معرفتی فراهم میآورد که آیه پنجم بر آن استوار است. این آیه، با تمرکز بر علم الهی، پلی میان مفاهیم وحی و نبوت و احاطه علمی پروردگار میسازد. گویی قرآن کریم، با این ترتیب، ابتدا از آیات الهی و کفر به آنها سخن میگوید و سپس با تأکید بر علم بیکران خداوند، هشداری به کافران میدهد که هیچ عملی از دید او مخفی نمیماند.
بخش دوم: تبیین آیه پنجم سوره آل عمران
إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَىْءٌ فِى ٱلْأَرْضِ وَلَا فِى ٱلسَّمَآءِ
بهراستی که هیچچیز در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نیست.
این آیه، چون نگینی درخشان، علم بیکران الهی را به نمایش میگذارد. عبارت «إِنَّ ٱللَّهَ» با تأکید آغاز میشود تا بر تمامیت ذات پروردگار دلالت کند. «لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَىْءٌ» نفی هرگونه مخفی بودن از خداوند را اعلام میدارد و «فِى ٱلْأَرْضِ وَلَا فِى ٱلسَّمَآءِ» قلمرو این علم را به تمامی هستی، از زمین تا آسمان، گسترش میدهد. این آیه، نهتنها بر احاطه علمی خداوند تأکید دارد، بلکه چون هشداری به کافران و منافقان، از نظارت کامل او بر همه اعمال خبر میدهد.
مفهوم خفا در برابر بطن
یکی از نکات کلیدی آیه، تمایز میان «خفا» و «بطن» است. خفا به اموری اشاره دارد که از ذهن بشر کاملاً غایب است؛ چنانکه انسان نهتنها آنها را نمیداند، بلکه حتی از نادانی خویش نسبت به آنها بیخبر است. اما بطن، به اموری اطلاق میشود که وجود دارند، ولی از دید انسان پنهاناند. گویی خفا، چون سایهای است که حتی حضورش از نظر پنهان میماند، در حالی که بطن، چون گنجی است که در زیر خاک نهفته است و امکان کشف آن وجود دارد.
درنگ: خفا، برخلاف بطن، به اموری اشاره دارد که از دسترس ذهن بشر کاملاً خارج است و حتی تصور وجود آنها در ذهن انسان شکل نمیگیرد. این تمایز، عمق علم الهی را نشان میدهد که فراتر از ادراک بشری است.
معنای «شَىْءٌ» در سیاق آیه
واژه «شَىْءٌ» در این آیه، بهسان کلیدی است که درهای تمامی هستی را میگشاید. این واژه، به دلیل نکره بودن و قرار گرفتن در سیاق نفی، به معنای مطلق همهچیز است. در فلسفه نیز، «شَىْءٌ» مفهومی تعریفناپذیر است؛ زیرا به هر آنچه وجود دارد یا ممکن است وجود داشته باشد، اشاره میکند. گویی این واژه، چون شبکهای بیکران، تمامی هستی را در بر میگیرد و هیچ استثنایی را برنمیتابد.
درنگ: «شَىْءٌ» در سیاق نفی، به معنای شمول مطلق علم الهی است که هیچ محدودیتی را نمیپذیرد و بر تمامی هستی، اعم از شناختهشده و ناشناخته، احاطه دارد.
نفی محدودیت در علم الهی
بشر، هنگامی که از توصیف امری عاجز میماند، به نفی ویژگیهای محدودکننده روی میآورد. برای مثال، گفته میشود خداوند جسم نیست، ماده نیست، یا مکان ندارد. در این آیه نیز، به جای توصیف مثبت علم الهی، از نفی خفا استفاده شده است تا عظمت این علم، که فراتر از ظرفیت ادراک بشری است، تبیین گردد. این روش، چون نقاشی با سایههاست که با حذف تاریکی، نور حقیقت را آشکار میسازد.
خفا و ابداع در برابر ظاهر و باطن
مفاهیم «خفا» و «ابداع» (آشکار شدن بیش از حد معمول) در برابر «ظاهر» و «باطن» قرار دارند. خفا و ابداع، به جنبههای جزئی و خاص اشاره دارند، در حالی که ظاهر و باطن، کلیترند. علم الهی، نهتنها به کلیات، بلکه به جزئیاتی که از ادراک بشر خارج است، احاطه دارد. گویی خداوند، چون نقاشی است که هر نقطه از بوم هستی را با دقت بینهایت ترسیم کرده است.
بخش سوم: نقد دیدگاههای فلسفی در باب علم الهی
برخی از فلاسفه، علم الهی را بهصورت کلی توصیف کردهاند تا از آلودگی به کثرت جلوگیری کنند. این دیدگاه، گرچه در پی تنزیه ذات الهی است، اما علم خداوند را به دوگانه کلی و جزئی محدود میسازد. در حالی که علم الهی، چون دریایی بیکران، نه کلی است و نه جزئی، بلکه حضوری و فراگیر است که تمامی هستی را در بر میگیرد.
درنگ: علم الهی فراتر از دوگانه کلی و جزئی است و بهصورت حضوری، تمامی هستی را در بر میگیرد، بدون نیاز به واسطه یا محدودیت.
نقد مفهوم علم حصولی در علم دینی
برخی از تعاریف در علم دینی، مانند تمایز میان علم حصولی و حضوری، به پیچیدگی و ابهام منجر شدهاند. علم حصولی، که به معنای انعکاس صورت در ذهن تعریف شده، نادرست است؛ زیرا علم، بهویژه علم الهی، حضوری است و نیازی به واسطه ندارد. گویی ذهن بشر، چون آینهای نیست که تصاویر را بازتاب دهد، بلکه خود، در حضور حقیقت، به ادراک میرسد.
این نقد، ریشه در این اصل دارد که علم، حتی در حیوانات، حضوری است. برای مثال، هنگامی که انسان فرشی را میبیند، تصور میکند صورت آن در ذهنش نقش بسته است؛ اما در حقیقت، این حضور مستقیم واقعیت در آگاهی اوست. علم الهی نیز، بهسان آفتابی است که تمامی هستی را بیواسطه روشن میسازد.
هستی بهعنوان علم الهی
هستی، خود تجلی علم خداوند است. خداوند، هستی را از درون خویش میبیند، نه بهصورت علمی جداگانه یا حصولی. این دیدگاه، چون گوهری در عرفان اسلامی، بر وحدت وجود تأکید دارد و علم الهی را ذات هستی میداند. گویی هر ذره از هستی، چون آینهای است که نور علم الهی را بازمیتاباند.
درنگ: هستی، خود علم خداوند است و علم الهی، بهصورت حضوری، تمامی جنبههای هستی را در بر میگیرد، بدون نیاز به واسطه یا انعکاس.
بخش چهارم: ارتباط آیه با نکوهش کفر و تظاهر
آیه پنجم، در پیوند با آیه پیشین، بر احاطه علمی خداوند بر همه اعمال، حتی کفر و ریا، تأکید دارد. آیه چهارم میفرماید:
إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَٰتِ ٱللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ ذُو ٱنتِقَامٍ
بهراستی کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند، برایشان عذابی سخت است و خدا توانمند و صاحب انتقام است.
این آیه، کفر به آیات الهی را نکوهش میکند و آیه پنجم، با تأکید بر علم الهی، هشداری به کافران و منافقان است که هیچ عملی از دید خداوند مخفی نمیماند. این پیوند، چون رشتهای است که عدالت و نظارت الهی را به هم متصل میسازد.
تهدید الهی در آیه
آیه پنجم، علاوه بر تبیین علم الهی، حاوی هشداری است به کسانی که با ظاهرسازی یا کفر به آیات الهی، سعی در فریب دارند. این تهدید، چون شمشیری بران است که هرگونه توهم پنهان ماندن از خداوند را قطع میکند. علم الهی، بهسان چشمی است که هیچ پردهای نمیتواند آن را از دیدن بازدارد.
نقد رفتارهای ظاهرسازانه
کسانی که بیش از حد به دینداری ظاهری تظاهر میکنند، اغلب از نظر باطنی دچار کاستیاند. این رفتار، نشانهای از نفاق یا ضعف ایمان است. گویی این افراد، چون بازیگرانی هستند که نقابی بر چهره دارند، اما حقیقت باطن آنها از دید خداوند پنهان نمیماند. روانشناسی دینی نیز بر این نکته تأکید دارد که تظاهر بیش از حد، انعکاسی از ضعف درونی است.
درنگ: تظاهر بیش از حد به دینداری، نشانهای از ضعف باطنی و گاه کفر به آیات الهی است که علم بیکران خداوند، آن را برملا میسازد.
سادگی و اخلاص در دینداری
انسان باید همانگونه که هست، باشد؛ نه خود را بد جلوه دهد و نه به دروغ خود را بهتر نشان دهد. سادگی و اخلاص، چون گوهری است که دینداری حقیقی را زینت میبخشد. این اصل، ریشه در تعالیم قرآنی دارد که بر صداقت و دوری از ریا تأکید میکند.
درنگ: سادگی و اخلاص، جوهره دینداری حقیقی است و انسان را از دام ریا و تظاهر مصون میدارد.
نمونههایی از عالمان سادهزیست
عالمانی چون برخی از بزرگان دینی، با سادهزیستی و اخلاص، الگویی برای دینداری حقیقی ارائه دادهاند. این عالمان، چون ستارگانی در آسمان معرفت، با دوری از تظاهر، راه را برای دیگران روشن ساختهاند. در مقابل، کسانی که با ظاهرسازی خود را مقدس نشان میدهند، اغلب از حقیقت دین دورند.
بخش پنجم: تأمل در مفهوم زمین و آسمان
عبارت «فِى ٱلْأَرْضِ وَلَا فِى ٱلسَّمَآءِ» در آیه، به تمامی هستی، از زمین تا آسمان، اشاره دارد. زمین، چون پوستهای است که بشر بر آن ساکن است، اما ژرفای آن، همچنان از دسترس دانش بشری خارج است. آسمان نیز، با عظمت بیکران خویش، همچنان معمایی برای بشر باقی مانده است. علم الهی، اما، به هر دو قلمرو احاطه دارد.
بشر، گاه زمین را چون پرتقالی میپندارد که خود بر پوست آن نشسته است، اما از ژرفای آن بیخبر است. جاذبه زمین، که انسان را بر آن نگه میدارد، خود معمایی است که علم بشر تنها گوشهای از آن را دریافته است. آسمان نیز، با بیکرانگی خویش، بشر را به سوی خود فرا میخواند، اما قرآن کریم، به جای تأکید بر نفوذ به زمین، انسان را به سوی آسمان هدایت میکند:
إِنِ ٱسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا۟ مِنْ أَقْطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ فَٱنفُذُوا۟
اگر توانستید از نواحی آسمانها و زمین نفوذ کنید، پس نفوذ کنید.
این هدایت، نشان از آن دارد که آسمان، به دلیل عظمت و بیکرانگی، مقصد مناسبتری برای تأمل بشر است تا زمین، که گاه انسان را به سوی خودکشی و نابودی میکشاند.
جمعبندی
آیه پنجم سوره آل عمران، چون فانوسی در شب تار، علم بیکران الهی را به نمایش میگذارد. این آیه، نهتنها بر احاطه کامل خداوند بر تمامی هستی تأکید دارد، بلکه هشداری است به کافران و منافقان که هیچ عملی از دید او مخفی نمیماند. تمایز میان خفا و بطن، مفهوم شَىْءٌ، و نقد دیدگاههای فلسفی، از جمله نکات برجسته این تفسیر است که معرفت خواننده را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. تأکید بر سادگی و اخلاص، بهسان گوهری است که دینداری حقیقی را از تظاهر و ریا متمایز میسازد. این تفسیر، چون پلی است که از کلام وحی به سوی معرفت الهی راه میگشاید.
با نظارت صادق خادمی