متن درس
تفسیر: تأملاتی در آیات 168 و 169 سوره آل عمران با تأکید بر ثبوت و اثبات
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۲۳)
دیباچه
آیات ۱۶۸ و ۱۶۹ سوره آل عمران، در بستر تاریخی جنگ احد، دریچهای به سوی تأملات عمیق فلسفی، عرفانی و فقهی میگشایند. این آیات، با نقد گفتار منافقان و تبیین حیات شهدا، به تقابل میان منطق عقل بشری و اراده الهی پرداخته و جایگاه عقل و ایمان را در برابر قدرت بیکران پروردگار به تصویر میکشند. این نوشتار، با نگاهی عقلانی و عرفانی، به بررسی مفاهیم ثبوت (منطق عقلانی) و اثبات (قدرت الهی) پرداخته و با بهرهگیری از اصول فقهی و حکمی، به تحلیل این آیات در چارچوبی جامع و منسجم میپردازد. هدف این نوشتار، ارائه تفسیری است که نهتنها محتوای آیات را روشن سازد، بلکه با پیوند زدن آن به مسائل روز، راهنمایی برای فهم عمیقتر توحید، ایمان و مسئولیت انسانی ارائه دهد.
بخش نخست: تحلیل آیه ۱۶۸ سوره آل عمران
ٱلَّذِينَ قَالُوا۟ لِإِخْوَٰنِهِمْ وَقَعَدُوا۟ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا۟ ۗ قُلْ فَٱدْرَءُوا۟ عَنْ أَنفُسِكُمُ ٱلْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ
آنان که به برادرانشان، در حالی که خود از رفتن بازنشستند، گفتند: اگر از ما پیروی کرده بودند، کشته نمیشدند. بگو: اگر راست میگویید، مرگ را از خود دور کنید.
گفتار منافقان و منطق عقلانی
منافقان در آیه ۱۶۸، با گفتاری که ریشه در منطق عقلانی دارد، ادعا کردند که اگر دیگران در آبادی میماندند و به جبهه نمیرفتند، از مرگ در امان میماندند. این گفتار، از منظر عقل نظری، منطقی به نظر میرسد، زیرا احتمال مرگ در محیط امن خانه به مراتب کمتر از میدان نبرد است. عقل بشری، که در حوزه ثبوت عمل میکند، به مقایسه میان درصد مرگ در دو موقعیت میپردازد: در جبهه، احتمال مرگ ممکن است به ۶۰ یا ۷۰ درصد برسد، حال آنکه در خانه، این احتمال به کمتر از یک درصد کاهش مییابد. این منطق، که بر پایه احتیاط و دوری از خطر استوار است، در چارچوب عقل نظری معتبر است.
درنگ: منطق منافقان، هرچند از منظر عقل نظری (ثبوت) درست است، اما در برابر اراده الهی (اثبات) ناتوان است، زیرا مرگ به فرمان خداست و از دایره عقل بشری خارج.
این تحلیل، از منظر فلسفه معرفت، به محدودیت عقل بشری در برابر اراده الهی اشاره دارد. منافقان، با تکیه بر عقل نظری، به دنبال توجیه نرفتن به جبهه بودند، اما این منطق تنها در حوزه احتمالات و احتیاطهای بشری اعتبار دارد. از منظر روانشناسی، این گفتار به بهانهجویی برای فرار از مسئولیت جمعی اشاره دارد، و از منظر جامعهشناسی، نشاندهنده ترجیح امنیت فردی بر منافع جمعی است.
پاسخ الهی و چالش فادرءوا
پاسخ الهی در آیه، «فَٱدْرَءُوا۟ عَنْ أَنفُسِكُمُ ٱلْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ»، چالشی است که منطق منافقان را به محک میکشد. خداوند از آنان میخواهد که اگر ادعای دوری از مرگ را دارند، مرگ را از خود دور کنند. این پاسخ، ظاهراً با منطق عقلانی منافقان سازگار نیست، زیرا عقل بشری میتواند با احتیاط، احتمال مرگ را کاهش دهد، اما نمیتواند مرگ را بهطور کامل دفع کند. این چالش، به تمایز میان ثبوت (منطق عقلانی) و اثبات (قدرت الهی) اشاره دارد. عقل بشری در حوزه ثبوت، به احتیاط و دوری از خطر توصیه میکند، اما در حوزه اثبات، که اراده الهی حاکم است، مرگ در هر مکان و زمان ممکن است.
از منظر فلسفه دین، این پاسخ به تقابل میان عقل و وحی پرداخته و محدودیت عقل بشری را در برابر قضا و قدر الهی آشکار میسازد. از منظر عرفان، این آیه دعوتی است به تسلیم در برابر اراده الهی، که مرگ را نه به مکان، بلکه به مشیت پروردگار وابسته میداند.
تمایز ثبوت و اثبات
مفهوم ثبوت، به منطق عقلانی اشاره دارد که بر پایه محاسبات و احتمالات عمل میکند. عقل، در این حوزه، به انسان توصیه میکند که از خطر دوری کند و در محیط امن بماند. اما اثبات، که به قدرت الهی بازمیگردد، از دایره عقل بشری خارج است. خداوند، حتی در برجهای استوار (ولو کنتم فی بروج مشیدة)، میتواند مرگ را مقدر کند. این تمایز، که در متن اصلی بهتفصیل بحث شده، از منظر فلسفه متافیزیک، به تفاوت میان عقل بشری و اراده الهی اشاره دارد. عقل، ناظری محترم است که میتواند خطرات را پیشبینی کند، اما قدرت تغییر سرنوشت را ندارد.
درنگ: ثبوت، قلمرو عقل بشری است که به احتیاط و محاسبات محدود میشود، اما اثبات، میدان قدرت الهی است که مرگ و حیات را بیتوجه به مکان و زمان رقم میزند.
از منظر عرفان، این تمایز به تسلیم کامل در برابر خدا اشاره دارد، و از منظر کلام، به ضرورت ایمان به غیب پرداخته میشود. مثالهایی مانند خفگی زیر لحاف یا ریزش سقف، نشاندهنده حاکمیت اثبات الهی است که عقل بشری از فهم آن ناتوان است.
جمعبندی بخش نخست
آیه ۱۶۸ سوره آل عمران، با نقد منطق عقلانی منافقان، به محدودیت عقل بشری در برابر اراده الهی اشاره دارد. منافقان، با تکیه بر ثبوت، امنیت خانه را بر جبهه ترجیح دادند، اما پاسخ الهی، با تأکید بر اثبات، ناتوانی بشر در دفع مرگ را آشکار ساخت. این آیه، انسان را به تأمل در محدودیتهای عقل و تسلیم در برابر قضا و قدر دعوت میکند.
بخش دوم: تحلیل آیه ۱۶۹ سوره آل عمران
وَلَا تَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُوا۟ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمْوَٰتًا ۚ بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
و کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
حیات شهدا و مفهوم موت
آیه ۱۶۹، با تأکید بر حیات شهدا، به تفاوت میان ظاهر و باطن مرگ پرداخته و شهدا را زنده و برخوردار از رزق الهی میداند. این حیات، که در نزد پروردگار است، به مرتبهای والا اشاره دارد که از فهم عادی بشر خارج است. از منظر فلسفه متافیزیک، موت نه نابودی، بلکه انتقال است. عالم هستی، عالم تبدیل است و هیچچیز در آن نابود نمیشود. شهدا، با ایمان و اخلاص، به مرتبهای از حیات میرسند که رزق طیب الهی نصیبشان میشود.
درنگ: موت، انتقال از یک مرتبه وجودی به مرتبهای دیگر است، و شهدا، به دلیل ایمانشان، به حیات طیبهای دست مییابند که رزق الهی را در بر دارد.
از منظر عرفان، این حیات به قرب الهی اشاره دارد، و از منظر کلام، به معاد و بقای وجود پس از مرگ پرداخته میشود. تفاوت رزق شهدا با دیگران، به تفاوت در ایمان و عمل آنها بازمیگردد. منافقان، که از ایمان محرومند، رزق شهدا را ندارند، و این تفاوت، از منظر فلسفه اخلاق، به پیامدهای نفاق و ایمان اشاره دارد.
عالم تبدیل و علم الهی
متن اصلی، با استناد به حدیث «لایشذ من علمه مثقال ذرة» (هیچ ذرهای از علم خدا خارج نمیشود)، به احاطه الهی بر عالم تأکید میکند. عالم، عالم تبدیل است و هیچچیز در آن گم نمیشود. مثال خاکستر پراکنده در باد، که از علم خدا خارج نیست، نشاندهنده این احاطه است. از منظر فلسفه وجود، این تبدیل به بقای ماده و انرژی اشاره دارد، و از منظر عرفان، به وحدت وجود و حاکمیت الهی بر همه امور پرداخته میشود.
این نگاه، با نقد ادعای قدرتهای بشری، مانند هارونالرشید، که تصور میکنند بر عالم سلطه دارند، تکمیل میشود. قدرت بشر، در برابر اراده الهی، پوچ است، و این از منظر فلسفه سیاسی، به توهم قدرت اشاره دارد.
ایمان و تسلیم
ایمان واقعی، تسلیم محض در برابر خداست، چنانکه در مثال «کالمیت فی یدی الغسال» (همچون مردهای در دست غسال) و «خر خداوند» به تصویر کشیده شده است. این تسلیم، که در متن اصلی با تمثیلاتی مانند اهل هداوند بیان شده، به ایمان کامل و توحید افعالی اشاره دارد. از منظر عرفان، این تسلیم به فنا فیالله میانجامد، و از منظر روانشناسی، آرامش درونی را به ارمغان میآورد.
درنگ: ایمان واقعی، تسلیم کامل به اراده الهی است، که انسان را از بند توهم قدرت رها کرده و به آرامش در برابر قضا و قدر میرساند.
نقد ظواهر ایمان، مانند نماز و عربدهکشی، نشاندهنده ضرورت اخلاص در ایمان است. ایمان در قلب است، نه در جوارح، و این از منظر کلام، به حقیقت ایمان و از منظر فلسفه دین، به ضرورت باطنگرایی اشاره دارد.
جمعبندی بخش دوم
آیه ۱۶۹، با تأکید بر حیات شهدا، به مرتبه والای ایمان و اخلاص اشاره دارد. موت، نه نابودی، بلکه انتقال است، و عالم، عالم تبدیل است که تحت احاطه الهی قرار دارد. ایمان واقعی، در تسلیم کامل به خدا نهفته است، و شهدا، با رزق طیب الهی، به حیاتی برتر دست مییابند.
بخش سوم: تأملات فقهی و عقلانی
سه اصل فقهی: موضوع، ملاک، حکم
متن اصلی، با تأکید بر ضرورت شناخت موضوع، ملاک و حکم در فقه، به روششناسی اجتهاد پرداخته است. بدون شناخت موضوع (مانند حقانیت جنگ)، ملاک (ارزشهای شرعی) و حکم (فتوای شرعی)، اجتهاد باطل است. مثال صلاة مسافر، که بدون شناخت حد ترخص فاقد اعتبار است، نشاندهنده اهمیت این اصول است. از منظر اصول فقه، این سه اصل به روششناسی دقیق فتوا اشاره دارند، و از منظر فلسفه دین، به عقلانیت در تصمیمگیری دینی پرداخته میشود.
نقد فتاوای بدون ملاک، مانند اذانهای غیرمعیار یا ربا در بانک، به ضرورت شناخت دقیق موضوع و ملاک اشاره دارد. علم دینی، که گاه به دلیل فقدان این اصول از اعتبار ساقط میشود، نیازمند بازنگری است تا با عقلانیت و روششناسی همخوان گردد.
نقد جنگهای غیرعادلانه
جنگهایی که بدون حقانیت و بر پایه سیاست یا نادانی شکل میگیرند، جنایتبار و احمقانهاند. متن اصلی، با اشاره به جنگهای مدرن مانند افغانستان و سوریه، به سوءاستفاده از مستضعفان و ناآگاهی تودهها انتقاد میکند. از منظر فلسفه اخلاق، این نقد به عدالت در جنگ اشاره دارد، و از منظر جامعهشناسی، به پیامدهای ویرانگر جنگ پرداخته میشود. مثال سربازان ناآگاه در اهواز، که قربانی سوءمدیریت شدند، نشاندهنده این واقعیت است که بسیاری از جنگجویان، نه شهید، بلکه مستضعفاند.
درنگ: جنگهای بدون حقانیت، که از نادانی یا سیاست سرچشمه میگیرند، نهتنها به شهادت نمیانجامند، بلکه مستضعفان را قربانی میکنند.
نقد تقلید کورکورانه
مقلدان باید موضوع و ملاک را بشناسند و از تقلید کورکورانه پرهیز کنند. مثال مسگری، که تسلیم به غیرخدا را احمقانه میداند، به ضرورت عقلانیت در دین اشاره دارد. از منظر فقه، این نقد به مسئولیت فردی در تقلید پرداخته، و از منظر عرفان، به تسلیم به خدا تأکید میکند. حدیث «اول ما یسئل یوم القیامة الدم» (نخستین چیزی که در قیامت پرسیده میشود، خون است) نیز به مسئولیت در برابر خونریزی اشاره دارد.
جمعبندی بخش سوم
تأملات فقهی این آیات، به ضرورت عقلانیت در اجتهاد و پرهیز از تقلید کورکورانه تأکید دارد. جنگهای غیرعادلانه و فتاوای بدون ملاک، از آفات علم دینیاند که نیازمند اصلاح و بازنگریاند. شناخت موضوع، ملاک و حکم، راهنمایی برای تصمیمگیری عقلانی در دین است.
بخش چهارم: تأملات عرفانی و فلسفی
توحید و تسلیم
توحید، باور به حاکمیت مطلق خدا بر همه امور است. حدیث «لایدخل الایمان فی قلب امرء حتی یکون بما عند الله ایقن مما فی یده» (ایمان در قلب کسی وارد نمیشود مگر آنکه به آنچه نزد خداست یقین بیشتری داشته باشد تا آنچه در دست اوست) به این حقیقت اشاره دارد. مثال مرغ و نان، که نشاندهنده ناتوانی بشر در حفظ مال است، به توکل بر خدا دعوت میکند. از منظر عرفان، این ایمان به فنا فیالله میانجامد، و از منظر کلام، به توحید افعالی اشاره دارد.
کمال انسان و آینده
متن اصلی، با اشاره به دوره سوم انسان، به کمال بشری و ظهور پیامبران جدید (زن و مرد) پرداخته است. این نگاه، از منظر فلسفه تاریخ، به تکامل بشری اشاره دارد، و از منظر عرفان، به تحقق انسان کامل پرداخته میشود. قیامت، که در علم الهی لحظهای است، برای بشر به درازای هزاران سال به نظر میآید، و این از منظر کلام، به تفاوت ادراک خدا و بشر اشاره دارد.
جمعبندی بخش چهارم
تأملات عرفانی و فلسفی این آیات، به توحید، تسلیم و کمال انسان اشاره دارند. ایمان واقعی، در تسلیم کامل به خدا و باور به احاطه الهی نهفته است. عالم، عالم تبدیل است و انسان، با ایمان و اخلاص، به مراتب والای وجودی دست مییابد.
نتیجهگیری کلی
آیات ۱۶۸ و ۱۶۹ سوره آل عمران، با نقد منطق عقلانی منافقان و تبیین حیات شهدا، به تقابل میان ثبوت و اثبات پرداخته و انسان را به تأمل در محدودیتهای عقل و تسلیم در برابر اراده الهی دعوت میکنند. عقل بشری، هرچند در حوزه ثبوت معتبر است، اما در برابر قدرت الهی ناتوان است. شهدا، با ایمان و اخلاص، به حیات طیبهای دست مییابند که رزق الهی را در بر دارد. فقه، با شناخت موضوع، ملاک و حکم، و عرفان، با تأکید بر تسلیم و توحید، راهنمایی برای زندگی مؤمنانه ارائه میدهند. این تفسیر، با پیوند زدن مفاهیم قرآنی به مسائل فلسفی، فقهی و عرفانی، دعوتی است به سوی عقلانیت، ایمان و تسلیم در برابر هدایت الهی.
با نظارت صادق خادمی