متن درس
تفسیر: نقد پیوند دین با جبت و طاغوت در آیه 51 سوره النساء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۷۲)
دیباچه
آیه 51 سوره النساء، چون چراغی در ظلمت، رفتار گروهی از اهل کتاب را که به جای پایبندی به حقیقت دین، به دام جبت و طاغوت افتادهاند، روشن میسازد. این آیه، با زبانی بلیغ و عمیق، به نقد انحرافات دینی و اجتماعی میپردازد و مخاطب را به تأمل در مسئولیت سنگین عالمان دین و تأثیر آن بر سرنوشت جوامع دعوت میکند. در این نوشتار، با نگاهی ژرف به این آیه و تحلیلهای برآمده از آن، تلاش شده است تا پیامهای الهی آن در قالبی روشن و منسجم ارائه گردد. این بررسی، نه تنها به تبیین مفاهیم قرآنی میپردازد، بلکه پیوندهای تاریخی و اجتماعی این انحرافات را نیز در بوته نقد قرار میدهد، تا چون آیینهای، حقیقت را به دیده خواننده بنمایاند.
متن و ترجمه آیه
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا
آیا ندیدهای کسانی را که بهرهای از کتاب به آنان داده شده است، به جبت و طاغوت ایمان میآورند و درباره کافران میگویند: اینان از کسانی که ایمان آوردهاند، به راه راست نزدیکترند؟
تحلیل بلاغی و مفهومی آیه
خطاب «أَلَمْ تَرَ» و دعوت به تأمل
عبارت «أَلَمْ تَرَ» در قرآن کریم، چون ندایی است که روح را به سوی حقیقت بیدار میکند. این خطاب، که به معنای «آیا نمیبینی» است، مخاطب را به ژرفنگری در رفتار گروهی خاص فرا میخواند. گویی قرآن کریم، با این تعبیر، پرده از دیدهها کنار میزند و از خواننده میخواهد تا با چشمی باز، انحرافات را نظاره کند. این دعوت، نه تنها متوجه پیامبر اکرم (ص) است، بلکه هر قاری و اندیشمندی را به تأمل در واقعیتهای اجتماعی و دینی وامیدارد. این خطاب، چون مشعلی فروزان، راه را برای کشف حقیقت روشن میسازد و اهتمام به مشاهده دقیق را در دل خواننده بیدار میکند.
درنگ: خطاب «أَلَمْ تَرَ» در قرآن کریم، دعوتی است به تأمل عمیق و بیداری وجدان در برابر انحرافات دینی و اجتماعی، که مخاطب را به مشاهده حقیقت با چشمی باز و قلبی آگاه فرا میخواند.
اهل کتاب و نصیب محدود از علم
عبارت «الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ» در قرآن کریم، به گروهی از اهل کتاب اشاره دارد که تنها سهمی اندک از علم کتاب آسمانی دریافت کردهاند. «نصیب» در اینجا، به معنای بهرهای محدود است، نه ایمان کامل و عمیق به حقیقت کتاب. این گروه، که در میان یهود و نصارا یافت میشوند، به سبب دانش ظاهری خود از تورات یا انجیل، خود را عالم میپندارند، اما فقدان ایمان واقعی، آنان را به وادی انحراف میکشاند. این تمایز میان علم ظاهری و ایمان باطنی، چون خطی روشن میان حقیقت و نفاق، در این آیه ترسیم شده است. گویی قرآن کریم، با این تعبیر، هشدار میدهد که علم بدون ایمان، چون کاخی بیبنیاد است که در برابر طوفان حقیقت فرو میریزد.
ایمان به جبت و طاغوت
آیه شریفه با عبارت «يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ» پرده از انحراف بزرگ اهل کتاب برمیدارد. این گروه، به جای ایمان به خداوند متعال، دل به جبت و طاغوت میبندند. جبت، به مظاهر مادی چون ثروت، قدرت، یا بتهایی اشاره دارد که به خودی خود، منشأ غرور و انحراف میشوند. طاغوت، اما، به انسانهایی اطلاق میگردد که با تکیه بر این مظاهر، به طغیان و سرکشی میپردازند و دیگران را به اطاعت از خود وامیدارند. این ایمان کاذب، ریشه در شرک و دوری از توحید دارد و چون خاری در جان دین، حقیقت آن را زخمی میکند.
ماهیت جبت و طاغوت
جبت و طاغوت، چون دو روی یک سکه، مکمل یکدیگرند. جبت، ابزار مادی انحراف است؛ مانند ثروت یا بتهایی که در دل آدمی غرور میآفرینند. طاغوت، اما، انسانهایی هستند که با تکیه بر این ابزار، طغیان میکنند و چون فراعنه یا خلفای ظالم، قدرت خود را بر دیگران تحمیل مینمایند. این دو مفهوم، در تاریخ ادیان، به شکلهای گوناگون ظاهر شدهاند: گاه به صورت بتپرستی، گاه به شکل سلطنتهای ظالم، و گاه در پیوند دین با قدرتهای مادی. این پیوند، چون سمی مهلک، جوامع را به سوی گمراهی سوق داده است.
درنگ: جبت و طاغوت، دو وجه انحرافاند: جبت، مظاهر مادی چون ثروت و قدرت است که غرور میآفریند، و طاغوت، انسانهایی هستند که با تکیه بر این مظاهر، به طغیان و سرکشی میپردازند و جوامع را به گمراهی میکشانند.
نقد تاریخی پیوند دین و قدرت
پیوند اهل کتاب با جبت و طاغوت
اهل کتاب، که باید پاسدار حقیقت دین باشند، در این آیه به سبب ایمان به جبت و طاغوت مورد نقد قرار گرفتهاند. به جای پایبندی به تعالیم الهی، این گروه به حمایت از نظامهای ظالم و مادیگرا میپردازند و دین را ابزاری برای توجیه قدرت و ثروت قرار میدهند. این انحراف، در تاریخ ادیان ابراهیمی، مصداقهای فراوان دارد. برای نمونه، در مصر باستان، خدایان آمون، که بتهایی سنگی بودند، به دست عالمان دین به عنوان خدایان پرستش میشدند و قدرتهای سیاسی را تقویت میکردند. این پیوند، چون زنجیری، حقیقت دین را در بند اسارت مادیات نگاه میداشت.
ترجیح کافران بر مؤمنان
عبارت «وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا» نقدی تکاندهنده بر رفتار اهل کتاب است. این گروه، کافران را که از قدرت و ثروت برخوردارند، بر مؤمنان واقعی، که اغلب فاقد مادیاتاند، ترجیح میدهند. این ترجیح، ریشه در مادیگرایی دارد و نشاندهنده انحراف از ارزشهای معنوی است. مؤمنان، که با اخلاص به راه خدا پایبندند، در نظر این گروه، به سبب فقدان زر و زور، بیارزش تلقی میشوند. این دیدگاه، چون خنجری بر قلب ایمان، حقیقت توحید را زخمی میکند.
سه الگوی تاریخی پیوند دین و قدرت
پیوند دین و قدرت در تاریخ ادیان، به سه شکل عمده نمود یافته است: نخست، همزیستی دین و حکومت، که به «دو شمشیر» معروف است، جایی که نهادهای دینی و سیاسی در کنار یکدیگر به سلطه میپردازند. دوم، سلطنت دینی، که در آن دین خود حاکم میشود و قدرت را در دست میگیرد. سوم، دین حکومتی، که در آن حکومت، دین را به ابزاری برای توجیه سلطه خود بدل میکند. هر سه الگو، چون راههایی به سوی پرتگاه، به انحراف و فساد دینی انجامیدهاند. در مسیحیت، کلیسا زمانی با قدرت سیاسی همزیستی داشت، سپس به سلطنت دینی بدل شد و در نهایت، به لائیسیته منتهی گردید، که خود شکل دیگری از حفظ منافع مادی نهادهای دینی بود.
لائیسیته و جدایی دین از سیاست
در قرن نوزدهم، جدایی دین از سیاست، یا لائیسیته، در غرب رواج یافت. این جدایی، اگرچه به ظاهر نهادهای دینی را از قدرت سیاسی دور کرد، اما در عمل، به حفظ ثروت و نفوذ این نهادها انجامید. کلیساها، با حفظ اموال و امکانات خود، از دخالت مستقیم در سیاست کناره گرفتند، اما همچنان از حمایت دولتها برخوردار بودند. این الگو، چون نقابی بر چهره فساد دینی، انحرافات را در قالبی نو پنهان کرد و به اصلاح اساسی منجر نشد.
درنگ: لائیسیته، اگرچه به ظاهر دین را از سیاست جدا کرد، اما در حقیقت، منافع مادی نهادهای دینی را حفظ نمود و به جای اصلاح انحرافات، آنها را در قالبی نو تداوم بخشید.
نقد زر، زور، و تزویر
سلطه زر، زور، و تزویر
حکومتهای ظالم، با تکیه بر سه عنصر زر (ثروت)، زور (قدرت نظامی)، و تزویر (فریب دینی)، سلطه خود را بر جوامع تحمیل کردهاند. زر، با ایجاد وابستگی مادی، زور، با تهدید و اجبار، و تزویر، با سوءاستفاده از علم دینی، به تداوم ظلم یاری رساندهاند. عالمان دین، که بهرهای از کتاب دارند، گاه با تزویر، این نظامهای ظالم را توجیه کرده و به آن مشروعیت بخشیدهاند. این پیوند، چون سیلی خروشان، حقیقت دین را در خود غرق کرده و جوامع را به سوی گمراهی سوق داده است.
نقد ترجیح کافران به سبب مادیات
ترجیح کافران بر مؤمنان، که در آیه مورد بحث مطرح شده، ریشه در غلبه ارزشهای مادی بر معنوی دارد. کافران، به سبب برخورداری از زر و زور، در نظر اهل کتاب هدایتیافتهتر تلقی میشوند، در حالی که مؤمنان، به دلیل اخلاص و فقدان مادیات، مورد تحقیر قرار میگیرند. این دیدگاه، چون آتشی بر خرمن ایمان، حقیقت دین را میسوزاند و ارزشهای الهی را به حاشیه میراند.
نقد سالوس و ریا
عالمان دینی که از علم خود برای تزویر استفاده میکنند، فاقد خیر واقعیاند و تنها به سالوس و ریا میپردازند. در مقابل، کافران، که از زر و زور برخوردارند، گاه به سبب منافع مادی یا اجتماعی، به کارهای خیر دست میزنند. این تمایز، نشاندهنده عمق انحراف اهل تزویر است، که حتی از خیر ظاهری نیز عاجزند. گویی سالوس، چون سایهای تاریک، نور حقیقت را در وجود آنان خاموش کرده است.
درنگ: اهل تزویر، با سوءاستفاده از علم دینی، به سالوس و ریا میپردازند و از خیر واقعی عاجزند، در حالی که کافران، گاه به سبب زر و زور، به کارهای خیر ظاهری دست میزنند.
مسئولیت اجتماعی و نقش مردم
نقش مردم در تداوم ظلم
مردم، با نادانی و پذیرش ظلم، به تداوم سلطه زر، زور، و تزویر یاری رساندهاند. این نادانی، خود نوعی خیانت است که ظالمان را تقویت میکند. ظلمپذیری، چون خاکستری بر آتش حقیقت، نور آن را کمفروغ میسازد. قرآن کریم، با تأکید بر نفی ظلم، نشان میدهد که مظلوم بودن، به خودی خود، ارزش نیست، مگر آنکه با خیر و حقیقت همراه باشد. نادانی جامعه، چون بستری برای رشد ظلم، به تقویت زورمندان و ثروتمندان منجر شده و آنان را در جایگاه قدرت نشانده است.
ضرورت بیداری اجتماعی
برای رهایی از سلطه زر، زور، و تزویر، بیداری اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است. مردم، با آگاهی و مقاومت در برابر ظلم، میتوانند زنجیرهای اسارت را بگسلند. این بیداری، چون نسیمی روحبخش، تاریکی جهل را پراکنده میسازد و راه را برای تحقق عدالت و حقیقت هموار میکند. قرآن کریم، با این آیه، نه تنها عالمان دین را به نقد میکشد، بلکه مردم را نیز به بیداری و مسئولیتپذیری دعوت میکند.
درنگ: نادانی و ظلمپذیری مردم، بستری برای تداوم سلطه زر، زور، و تزویر است. بیداری اجتماعی، چون کلیدی برای گشودن قفلهای اسارت، به رهایی از ظلم و تحقق عدالت میانجامد.
جمعبندی
آیه 51 سوره النساء، چون آیینهای روشن، انحرافات عالمان دین و پیوند آنان با جبت و طاغوت را به تصویر میکشد. این آیه، با نقد ترجیح کافران بر مؤمنان به سبب مادیات، بر ضرورت اخلاص و دوری از نفاق تأکید دارد. تاریخ ادیان، شاهد الگوهای گوناگون پیوند دین و قدرت بوده است، که همگی به انحراف و فساد انجامیدهاند. زر، زور، و تزویر، چون سه ضلع یک مثلث شوم، جوامع را به سوی گمراهی سوق دادهاند، و نادانی مردم، این فساد را تداوم بخشیده است. این تفسیر، مخاطب را به تأمل در مسئولیت دینی و اجتماعی خود دعوت میکند و چون ندایی آسمانی، راه حقیقت و عدالت را پیش روی او میگشاید.
با نظارت صادق خادمی