در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1061

متن درس





تفسیر آیه هفدهم سوره مائده: نقدی کلامی و تربیتی بر اعتقاد به الوهیت مسیح

تفسیر آیه هفدهم سوره مائده: نقدی کلامی و تربیتی بر اعتقاد به الوهیت مسیح

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۶۱)

دیباچه

کتاب پیش رو، با نگاهی ژرف به آیه هفدهم سوره مائده، به بررسی و نقد اعتقاد نصارا به الوهیت حضرت مسیح علیه‌السلام می‌پردازد. این اثر، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای عالمی فرزانه، درصدد است تا با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، ابعاد کلامی و تربیتی این آیه را برای مخاطبان علاقه‌مند به مطالعات دینی تبیین نماید. هدف این نوشتار، نه‌تنها تحلیل محتوای آیه، بلکه بازاندیشی در روش‌های استدلالی و تربیتی آن است تا از این رهگذر، راهی به سوی فهمی عمیق‌تر از قرآن کریم گشوده شود. همانند درختی که ریشه در خاک معرفت دارد، این متن می‌کوشد شاخسارهای حکمت را در برابر دیدگان خواننده بگستراند.

بخش نخست: تبیین متن و محتوای آیه

متن و ترجمه آیه

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمْ ۚ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ۗ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

به‌راستی کافر شدند کسانی که گفتند: «خدا همان مسیح پسر مریم است.» بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همه کسانی که در زمین‌اند را هلاک کند، چه کسی می‌تواند در برابر او مانع شود؟» فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست از آنِ خداست. هر چه بخواهد می‌آفریند و خدا بر هر چیز تواناست.

این آیه از قرآن کریم، با صراحت و قاطعیت، به نقد اعتقادی می‌پردازد که حضرت مسیح علیه‌السلام را به جایگاه الوهیت ارتقا داده و او را خدا یا برابر با خدا می‌داند. این باور، که در میان برخی از پیروان آیین مسیحیت رواج داشته، از منظر توحیدی قرآن کریم، مصداق کفر شمرده شده است. آیه، با دعوت به تأمل در قدرت مطلق الهی، بر ناتوانی مخلوقات در برابر اراده خالق تأکید می‌ورزد و بدین‌سان، مرز میان خالق و مخلوق را روشن می‌سازد.

تحلیل محتوای آیه

آیه هفدهم سوره مائده، با بیانی روشن، اعتقاد به الوهیت مسیح علیه‌السلام را رد می‌کند. این رد، ریشه در اصل توحید دارد که هرگونه شریک یا مشابه برای ذات باری‌تعالی را نفی می‌کند. همان‌گونه که خورشید، با نور خویش، سایه‌های تاریکی را می‌زداید، این آیه نیز با نور توحید، تاریکی‌های شرک را فرو می‌شکافد. عبارت «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمْ» صراحتاً این باور را کفر می‌خواند، زیرا نسبت دادن الوهیت به یک انسان، نقض مرز میان خالق و مخلوق است.

در ادامه، آیه با پرسشی تأمل‌برانگیز، مخاطب را به چالش می‌کشد: «قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا». این پرسش، قدرت مطلق الهی را در برابر ناتوانی مخلوقات به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد که مسیح علیه‌السلام و مادرش، حضرت مریم سلام‌الله‌علیها، همچون دیگر مخلوقات، تحت سیطره اراده الهی‌اند. این استدلال، به‌سان کلیدی است که قفل‌های توهم الوهیت را می‌گشاید.

درنگ: آیه با تأکید بر قدرت مطلق الهی و ناتوانی مخلوقات در برابر اراده او، هرگونه الوهیت را از مسیح علیه‌السلام سلب می‌کند و مرز میان خالق و مخلوق را استوار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، با تمرکز بر متن و محتوای آیه هفدهم سوره مائده، به تبیین نقد قرآنی بر اعتقاد به الوهیت مسیح علیه‌السلام پرداخت. این آیه، با زبانی قاطع و استدلالی مبتنی بر قدرت الهی، هرگونه نسبت شرک‌آمیز به ذات باری‌تعالی را رد می‌کند. این بخش، همچون شروعی است که خواننده را به سفری در ژرفای معانی قرآنی دعوت می‌کند تا در ادامه، ابعاد کلامی و تربیتی این آیه را کاوش نماید.

بخش دوم: نقد کلامی اعتقاد به الوهیت مسیح

مقایسه با انحرافات مشابه

اعتقاد به الوهیت مسیح علیه‌السلام، در گفتمان قرآنی، مصداقی از انحراف در فهم توحید است. این انحراف، با برخی باورهای دیگر که در تاریخ ادیان مشاهده شده، شباهت‌هایی دارد. به‌عنوان مثال، باورهایی که در برخی جریان‌ها به اشخاصی چون زینب یا علی علیه‌السلام نسبت الوهیت می‌دهند، از منظر قرآن کریم، در یک ردیف قرار می‌گیرند. این مقایسه، همانند آینه‌ای است که انحرافات مشابه را در برابر دیدگان قرار می‌دهد تا حقیقت توحید، روشن‌تر رخ نماید.

این باورها، با ارتقای مظاهر الهی به جایگاه ذات الهی، مرز میان خالق و مخلوق را مخدوش می‌کنند. مسیح علیه‌السلام، به‌عنوان پیامبری برگزیده، مظهر صفات الهی است، اما این مظهر بودن، به معنای الوهیت نیست. همان‌گونه که ماه، نور خورشید را بازمی‌تاباند، اما خود خورشید نیست، پیامبران نیز جلوه‌ای از نور الهی‌اند، نه ذات او.

درنگ: تبدیل مظهر الهی به ذات الهی، چه در مورد مسیح علیه‌السلام و چه در دیگر باورهای مشابه، نقض اصل توحید است و به شرک می‌انجامد.

تمایز مظهر و مظهَر

یکی از نکات محوری در نقد اعتقاد به الوهیت مسیح، تمایز میان مظهر و مظهَر است. مظهر، به‌سان آینه‌ای است که صفات الهی را بازمی‌تاباند، اما خود، ذات الهی نیست. مسیح علیه‌السلام، به‌عنوان پیامبر خدا، مظهر صفات الهی چون رحمت و حکمت است، اما نسبت دادن الوهیت به او، به معنای خلط میان آینه و نور است. این تمایز، کلیدی است برای فهم درست جایگاه پیامبران در نظام توحیدی قرآن کریم.

باور به الوهیت مسیح، چه به‌صورت فردی و چه در قالب تثلیث، از این منظر کفر شمرده می‌شود، زیرا ذات الهی را به مخلوق نسبت می‌دهد. این خطا، همانند آن است که باغبانی، شکوفه‌های درخت را خود درخت پندارد و ریشه را نادیده گیرد. قرآن کریم، با تأکید بر این تمایز، مخاطب را به بازنگری در باورهایش دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نگاهی کلامی به آیه، به نقد اعتقاد به الوهیت مسیح علیه‌السلام پرداخت و آن را با انحرافات مشابه مقایسه کرد. تمایز میان مظهر و مظهَر، به‌عنوان اصلی بنیادین، راه را برای فهم توحیدی قرآن کریم هموار می‌سازد. این بخش، همچون پلی است که خواننده را از تحلیل کلامی به سوی بررسی تربیتی آیه هدایت می‌کند.

بخش سوم: نقد تربیتی و روش‌شناختی آیه

لحن آیه و نقد آن

یکی از جنبه‌های قابل تأمل در آیه هفدهم سوره مائده، لحن استدلال آن است. آیه، با طرح پرسشی مبتنی بر قدرت مطلق الهی و تهدید به هلاکت مسیح علیه‌السلام، مادرش و همه موجودات زمینی، به رد اعتقاد نصارا می‌پردازد. این لحن، که گاه با شدت و قاطعیت همراه است، از منظر تربیتی مورد نقد قرار گرفته است. همان‌گونه که باغبانی با مهربانی نهال را پروراند، استدلال نیز باید با نرمی و منطق، دل‌ها را به سوی حقیقت رهنمون شود.

نقد این لحن، از آن‌روست که تهدید به هلاکت، ممکن است به جای اقناع، به مقاومت یا دوری مخاطب منجر شود. این روش، به‌سان شمشیری است که به جای درمان، زخمی بر دل می‌نهد. در گفت‌وگوی بین‌الادیانی، استدلال مهربانانه و منطقی، کارآمدتر از شدت و تهدید است.

درنگ: لحن تهدیدآمیز آیه، به جای اقناع عقلانی، ممکن است به مقاومت مخاطب منجر شود و از این‌رو، از منظر تربیتی، نیازمند بازنگری است.

تناقض ظاهری در تهدید بندگان صالح

یکی از پرسش‌های اساسی که در نقد آیه مطرح می‌شود، تهدید به هلاکت مسیح علیه‌السلام و حضرت مریم سلام‌الله‌علیها، به‌عنوان بندگان صالح و مظاهر الهی، است. این تهدید، در نگاه نخست، با جایگاه والای این دو شخصیت در نزد خدا ناسازگار به نظر می‌رسد. چرا خالقی که پیامبر و مادرش را برگزیده، باید آن‌ها را به هلاکت تهدید کند؟ این پرسش، همانند نسیمی است که برگ‌های تردید را بر شاخسار ذهن می‌جنباند.

این تناقض ظاهری، دعوتی است به تأمل در مقصود آیه. شاید این تهدید، نه به معنای قصد واقعی هلاکت، بلکه برای تأکید بر ناتوانی مخلوقات در برابر اراده الهی باشد. با این حال، از منظر تربیتی، این روش ممکن است به بدآموزی منجر شود، زیرا مخاطب را به جای منطق، با ترس مواجه می‌کند.

نقد بدآموزی و تأثیرات اجتماعی

لحن آیه، از منظر تربیتی، به دلیل توسل به تهدید، ممکن است الگوهای ناسالمی را در رفتار اجتماعی ترویج کند. همان‌گونه که پدری با تهدید فرزند به اخراج از خانه، او را به گمراهی سوق می‌دهد، لحن تهدیدآمیز آیه نیز ممکن است به جای هدایت، به رفتارهای نادرست منجر شود. این بدآموزی، به‌ویژه در جوامع دینی که متون مقدس الگوی رفتاری‌اند، می‌تواند تأثیرات منفی بر جای گذارد.

به‌عنوان مثال، اگر پدری به فرزندش بگوید: «اگر خطا کنی، از خانه بیرون می‌کنم»، فرزند ممکن است به جای اصلاح، به سرکشی روی آورد. در مقابل، روش تربیتی مهربانانه، که فرزند را در آغوش خانه نگه می‌دارد و با گفت‌وگو هدایت می‌کند، کارآمدتر است. این تمثیل، نشان‌دهنده اهمیت روش‌های اقناعی در تربیت است.

ضرورت استدلال مهربانانه

برای نقد اعتقاد به الوهیت مسیح، استدلال منطقی و مهربانانه، مؤثرتر از تهدید است. به‌جای گفتن «همه را هلاک می‌کنم»، می‌توان با تمایز میان مظهر و مظهَر، مخاطب را به تأمل واداشت. این روش، همانند جویباری است که با نرمی، سنگ‌های سخت را می‌ساید. گفت‌وگوی بین‌الادیانی، نیازمند زبانی است که با احترام و منطق، باورهای نادرست را اصلاح کند.

درنگ: استدلال مهربانانه و منطقی، که بر تمایز میان مظهر و مظهَر استوار است، در گفت‌وگوی دینی مؤثرتر از تهدید و شدت است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نگاهی تربیتی به آیه، به نقد لحن و روش استدلالی آن پرداخت. تهدید به هلاکت، اگرچه بر قدرت الهی تأکید دارد، از منظر تربیتی ممکن است به بدآموزی و مقاومت منجر شود. این بخش، با دعوت به تأمل در روش‌های اقناعی، راه را برای گفت‌وگویی مؤثرتر در فضای دینی هموار می‌سازد.

بخش چهارم: تأملات کلامی و تربیتی در روش‌شناسی قرآنی

نقد عدم اجرای تهدید الهی

یکی از پرسش‌های مطرح‌شده، عدم اجرای تهدید هلاکت از سوی خداست. اگر خدا قدرت هلاکت مسیح علیه‌السلام و دیگران را دارد، چرا این تهدید را عملی نکرده است؟ این پرسش، به تفاوت میان قدرت بالقوه و بالفعل الهی اشاره دارد. عدم اجرای هلاکت، نه نشانه ضعف، بلکه جلوه‌ای از رحمت الهی است، همان‌گونه که دریایی عظیم، با آرامش خود، از طوفان بازمی‌ایستد.

این نقد، دعوتی است به تأمل در رحمت الهی که بر خشم و شدت مقدم است. قرآن کریم، در جای‌جای خود، بر رحمت و هدایت تأکید دارد و تهدیدها، بیش از آنکه قصد اجرا داشته باشند، برای بیداری و هدایت‌اند.

محدودیت استدلال به زمین

آیه، در استدلال خود، به هلاکت موجودات زمینی اشاره دارد و آسمان‌ها را دربرنمی‌گیرد. این محدودیت، ممکن است به‌عنوان نقصی در استدلال تلقی شود، زیرا افزودن آسمان‌ها می‌توانست قدرت الهی را جامع‌تر نشان دهد. با این حال، تمرکز بر زمین، شاید به دلیل مخاطب زمینی آیه باشد، همان‌گونه که سخنوری، کلام خود را با سطح فهم شنونده هماهنگ می‌سازد.

تأکید بر مالکیت و خلاقیت الهی

آیه، با عبارت «وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»، بر مالکیت و خلاقیت مطلق الهی تأکید می‌ورزد. این تأکید، مسیح علیه‌السلام را به‌عنوان مخلوقی در برابر خالق قرار می‌دهد و هرگونه الوهیت را از او سلب می‌کند. این استدلال، به‌سان ستونی است که بنای توحید را استوار می‌سازد.

نقد روش اقناعی و خشونت در قرآن کریم

یکی از نقدهای اساسی به آیه، روش اقناعی آن است که به جای منطق، به قدرت‌نمایی متوسل شده است. این روش، از منظر تربیتی، ممکن است به بدآموزی منجر شود، زیرا الگوهای خشونت‌آمیز را در رفتار اجتماعی ترویج می‌کند. علم دینی، که باید راهنمای تربیت و هدایت باشد، نیازمند روش‌هایی است که با مهربانی و منطق، دل‌ها را به سوی حقیقت رهنمون سازد.

خشونت، به‌سان آتشی است که به جای گرم کردن، می‌سوزاند. در تربیت، بدترین روش، توسل به خشونت است، زیرا به جای اصلاح، به گمراهی می‌انجامد. قرآن کریم، در بسیاری از آیات، بر رحمت و حکمت تأکید دارد، و این نقد، دعوتی است به بازخوانی آیات با نگاهی تربیتی و مهربانانه.

درنگ: خشونت در روش‌های تربیتی، به جای هدایت، به گمراهی و مقاومت منجر می‌شود و علم دینی باید بر رحمت و منطق استوار باشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأمل در روش‌شناسی قرآنی، به نقد روش‌های اقناعی و تربیتی آیه پرداخت. تأکید بر رحمت الهی، بازنگری در لحن تهدیدآمیز و ترویج استدلال منطقی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از قرآن کریم هموار می‌سازد. این بخش، خواننده را به تأمل در تأثیرات اجتماعی و تربیتی متون دینی دعوت می‌کند.

بخش پنجم: نتیجه‌گیری و دعوت به تأمل

تفسیر آیه هفدهم سوره مائده، با نگاهی کلامی و تربیتی، به نقد اعتقاد به الوهیت مسیح علیه‌السلام پرداخت و ابعاد مختلف این باور را در پرتو توحید قرآنی بررسی کرد. این آیه، با تأکید بر قدرت و مالکیت مطلق الهی، هرگونه شرک را رد می‌کند، اما لحن و روش استدلالی آن، پرسش‌هایی تربیتی را برمی‌انگیزد. نقد لحن تهدیدآمیز آیه، دعوتی است به بازنگری در روش‌های گفت‌وگوی دینی، تا با مهربانی و منطق، دل‌ها به سوی حقیقت هدایت شوند.

این نوشتار، همانند چراغی است که در تاریکی جهل، راه را روشن می‌کند. با تأمل در تمایز میان مظهر و مظهَر، پرهیز از خشونت در تربیت و تأکید بر استدلال عقلانی، می‌توان به فهمی ژرف‌تر از قرآن کریم دست یافت. این اثر، خواننده را به اندیشیدن در خوب و بد آیات دعوت می‌کند تا با نگاهی عقلانی و قلبی پرمهر، راه هدایت را بپیماید.

با نظارت صادق خادمی