متن درس
تفسیر: حکمت الهی در آموزش دفن و ارزش حیات انسانی (آیات 31 و 32 سوره مائده)
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۷۲)
دیباچه
آیات 31 و 32 سوره مائده از قرآن کریم، روایتی ژرف از داستان قابیل و هابیل و قانون الهی در باب حرمت قتل و ارزش احیای حیات انسانی ارائه میدهند. این آیات، با بیانی حکیمانه، به آموزش دفن جسد هابیل توسط کلاغ و تأملات اخلاقی و کلامی ناشی از آن میپردازند و سپس با وضع قانونی الهی، ارزش بیکران جان انسان را تبیین میکنند. این نوشتار، با نگاهی عمیق به این آیات، در پی آن است که با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، معانی و پیامهای این آیات را در قالبی علمی و معنوی ارائه دهد. با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات ادبی، تلاش شده است تا این تفسیر، هم راهگشای تأملات عمیق باشد و هم پیوندی میان حکمت قرآنی و زندگی بشری برقرار سازد.
بخش نخست: آموزش حکیمانه الهی در دفن هابیل
زمینهسازی داستان
داستان قابیل و هابیل، که در آیات پیشین سوره مائده آغاز شده، به یکی از کهنترین رویدادهای بشری اشاره دارد: قتل انسان به دست انسان دیگر. این رویداد، که در متن قرآن کریم با ظرافت و حکمت بیان شده، نهتنها گناه قتل را نکوهش میکند، بلکه به ناتوانی بشر در مواجهه با پیامدهای اعمالش اشاره دارد. قابیل، پس از ارتکاب قتل هابیل، در برابر پرسشی عظیم قرار میگیرد: چگونه میتوان اثری چنین هولناک را از دیدهها پنهان کرد؟ این پرسش، که در ظاهر به پنهانسازی جسد معطوف است، در باطن به تلاش بشر برای فرار از مسئولیت گناه و رویارویی با حقیقت اشاره دارد.
درنگ: قتل بهمثابه گناهی مذموم
قتل هابیل توسط قابیل، گناهی بزرگ و عملی مذموم است که نهتنها به زیانکاری مرتکب آن منجر میشود، بلکه نظم الهی و اجتماعی را مختل میسازد. این گناه، نشانهای از نافرمانی نفس اماره و غرور انسانی است که در برابر حکمت الهی سر تسلیم فرود نمیآورد.
هدایت الهی از طریق کلاغ
قرآن کریم در آیه 31 سوره مائده، با بیانی شگفتانگیز، حکمت الهی را در آموزش دفن به قابیل نشان میدهد:
فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ ۚ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ
پس خداوند کلاغی برانگیخت که زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند. گفت: «وای بر من! آیا ناتوانم که مانند این کلاغ باشم و جسد برادرم را پنهان کنم؟» پس از پشیمانان شد.
این آیه، حکایت از لطف بیکران الهی دارد که حتی پس از گناه، انسان را به حال خود رها نمیکند. کلاغ، که در نگاه ظاهری موجودی ساده و بیاهمیت است، به ابزاری برای آموزش تبدیل میشود. کاوش کلاغ در زمین، نهتنها راهحلی عملی برای دفن ارائه میدهد، بلکه بهسان آینهای است که نادانی و غرور بشر را به او نشان میدهد. این تمثیل، چونان چراغی در تاریکی، انسان را به سوی فروتنی و تأمل در حکمت الهی هدایت میکند.
نادانی بشر در برابر حکمت حیوانات
یکی از درسهای عمیق این روایت، نقد غرور انسانی است. انسان، که خود را اشرف مخلوقات میداند، در برابر عملی ساده چون دفن جسد، ناتوان میماند. در این میان، حیواناتی چون کلاغ، سگ، گربه و مورچه، با دانش غریزی و جبلی خود، گویی از انسان پیشی میگیرند. این دانش، که از حکمت الهی سرچشمه گرفته، نیازی به آموزش ندارد و بهسان نگینی در آفرینش حیوانات میدرخشد. مثال سگ کارآگاه، که در متن درسگفتار ذکر شده، نشاندهنده برتری غریزی حیوانات در برخی امور است. سگ، با هدایت غریزی خود، راه را به کارآگاهان نشان میدهد و گویی فرماندهای است که انسانها را به سوی مقصود هدایت میکند.
درنگ: فروتنی در برابر حکمت الهی
انسان، با همه ادعای دانایی، در برابر دانش غریزی حیوانات ناتوان است. این ناتوانی، دعوتی است به فروتنی و تأمل در محدودیتهای معرفت بشری، که تنها با هدایت الهی به کمال میرسد.
پشیمانی قابیل و تأمل در گناه
قابیل، پس از مشاهده عمل کلاغ، به ناتوانی خود اعتراف میکند و میگوید: «وای بر من! آیا ناتوانم که مانند این کلاغ باشم؟» این اعتراف، لحظهای از فروتنی است که در آن، غرور انسانی شکسته میشود. پشیمانی او، که در عبارت «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ» متجلی است، نتیجه تأمل در گناه و مقایسه خود با کلاغ است. این پشیمانی، هرچند دیرهنگام، نشاندهنده ظرفیت انسان برای بازگشت به سوی حقیقت است. اما متن درسگفتار تأکید میکند که این پشیمانی پس از مدتی رخ داده و پیش از آن، نفس اماره بر قابیل چیره بوده است. این نکته، به روانشناسی گناه اشاره دارد: انسان در لحظه گناه، گرفتار هوس و غرور است و تنها پس از فروکش کردن این طوفان، به تأمل و پشیمانی میرسد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این تفسیر، به داستان آموزش دفن هابیل توسط کلاغ و پیامهای کلامی و اخلاقی آن پرداخت. این روایت، حکمت الهی را در هدایت انسان حتی پس از گناه نشان میدهد و با نقد غرور انسانی، او را به فروتنی دعوت میکند. کلاغ، بهسان مشعلی در تاریکی، راه را به قابیل نشان میدهد و او را به سوی پشیمانی هدایت میکند. این بخش، با تأکید بر نادانی بشر در برابر حکمت الهی و دانش غریزی حیوانات، زمینه را برای بخش بعدی، یعنی قانون الهی در باب قتل و احیای انسان، فراهم میسازد.
بخش دوم: قانون الهی در حرمت قتل و ارزش حیات
وضع قانون الهی
آیه 32 سوره مائده، با بیانی حکیمانه، قانونی الهی را برای حفظ جان انسانها وضع میکند:
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
از اینرو، بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسی را جز به قصاص قتل یا به کیفر فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد، و هر کس کسی را زنده بدارد، چنان است که گویی همه مردم را زنده داشته باشد. و قطعاً پیامبرانمان با دلایل آشکار به سویشان آمدند، اما بسیاری از آنها پس از آن در زمین زیادهروی کردند.
این آیه، با عبارتی به بلندای آسمان، ارزش بیکران جان انسان را تبیین میکند. قتل یک انسان، گویی قتل همه انسانهاست، زیرا این عمل نهتنها به جان یک نفر پایان میدهد، بلکه امنیت، امید و نظم جامعه را به مخاطره میاندازد. در مقابل، احیای یک انسان، بهسان احیای همه بشریت است، زیرا این عمل، حیات، امنیت و امید را به جامعه بازمیگرداند.
درنگ: ارزش بیکران حیات انسانی
قتل یک انسان، بهسان جسارتی به همه بشریت است، زیرا امنیت و کرامت انسانی را از جامعه سلب میکند. در مقابل، نجات یک انسان، بهمنزله احیای کل جامعه است، زیرا امید و امنیت را به آن بازمیگرداند.
فساد فی الارض و نقد سوءاستفاده از آن
مفهوم «فساد فی الارض» در این آیه، به قتل غیرمجاز بهعنوان عملی مخرب برای نظم اجتماعی اشاره دارد. اما متن درسگفتار، با نگاهی نقادانه، به سوءاستفاده از این مفهوم در برخی زمینهها اشاره میکند. استفاده نادرست از عنوان «مفسد فی الارض» برای توجیه قتل یا سرکوب، عملی است که با عدالت الهی ناسازگار است. این نقد، به ضرورت دقت در کاربرد مفاهیم دینی و پرهیز از تحریف آنها برای اهداف غیراخلاقی تأکید دارد. همچنین، شعارهایی که قتل را با وعده بهشت توجیه میکنند، بهسان خنجری بر پیکر حقیقت دین فرو میروند و از حکمت الهی دورند.
تأثیر رفتار فردی بر جامعه
متن درسگفتار، با تمثیلی زیبا، تأثیر رفتار فردی بر جامعه را تبیین میکند: فحش به یک نفر، گویی فحش به همه است، و سلام به یک نفر، گویی سلام به همه. این اصل، به پیوند عمیق میان رفتار فردی و فرهنگ اجتماعی اشاره دارد. همانگونه که قتل یک نفر، امنیت را از جامعه سلب میکند، نجات یک نفر، امید و زندگی را به آن بازمیگرداند. این تمثیل، چونان موجی است که از یک سنگ کوچک در آب پدید میآید و تمام سطح دریاچه را درمینوردد.
اسراف و نافرمانی در برابر هدایت الهی
عبارت «لَمُسْرِفُونَ» در آیه 32، به زیادهروی بنیاسرائیل پس از دریافت هدایت الهی اشاره دارد. این اسراف، به ضایع کردن نعمتهای الهی، از جمله پیامبران و احکام، اشاره دارد. متن درسگفتار، این اسراف را به نافرمانی و غرور انسانی نسبت میدهد که گویی چونان سدی در برابر رودخانه هدایت الهی قد علم میکند. انسان، با اختیار خود، میتواند راه سعادت یا شقاوت را برگزیند، و این انتخاب، مسئولیت او را در برابر خدا و جامعه سنگینتر میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این تفسیر، به قانون الهی در حرمت قتل و ارزش احیای انسان پرداخت. آیه 32 سوره مائده، با بیانی حکیمانه، قتل یک انسان را برابر با قتل همه و نجات یک انسان را برابر با نجات همه میداند. این اصل، به ارزش بیکران جان انسان و تأثیر رفتار فردی بر جامعه تأکید دارد. نقد سوءاستفاده از مفاهیم دینی و تأکید بر فروتنی در برابر هدایت الهی، از دیگر پیامهای این بخش است که انسان را به سوی تقوا و مسئولیت اجتماعی دعوت میکند.
بخش سوم: تأملات کلامی و اخلاقی
نقد غرور و نادانی انسانی
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، نقد غرور و نادانی انسان است. انسان، که خود را قله دانایی میپندارد، در برابر حکمت غریزی حیوانات و هدایت الهی ناتوان است. این ناتوانی، نهتنها در داستان قابیل، بلکه در زندگی روزمره بشر نیز مشهود است. مثال سگ کارآگاه، که در متن ذکر شده، نشاندهنده این حقیقت است که حیوانات، با دانش جبلی خود، گاه از انسان پیشی میگیرند. این نقد، چونان آینهای است که چهره غرور انسان را به او نشان میدهد و او را به فروتنی دعوت میکند.
امکان بهرهگیری از دانش حیوانات
متن درسگفتار، به احتمال تبدیل دانش غریزی حیوانات به تکنیک و صنعت توسط دانشمندان اشاره دارد. این امکان، به ظرفیت بشر برای یادگیری از طبیعت و بهرهگیری از حکمت الهی در آفرینش اشاره دارد. همانگونه که کلاغ به قابیل آموخت، دانشمندان نیز میتوانند از طبیعت الهام گیرند و راههایی نو برای حل مسائل بشری بیابند. این دیدگاه، بهسان پلی است که میان حکمت الهی و پیشرفت بشری پیوند برقرار میکند.
روانشناسی گناه و پشیمانی
یکی از نکات عمیق درسگفتار، تحلیل روانشناختی گناه و پشیمانی است. انسان، در لحظه گناه، تحت سیطره نفس اماره است و از پیامدهای عمل خود غافل میماند. اما پس از فروکش کردن این طوفان، پشیمانی چونان موجی آرام به ساحل دل او میرسد. این تأخیر در پشیمانی، به فرآیند تدریجی درک گناه و تأثیر عوامل خارجی، مانند مشاهده کلاغ، اشاره دارد. این تحلیل، انسان را به تأمل در انگیزههای درونی و ضرورت تقوا دعوت میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نگاهی کلامی و اخلاقی، به نقد غرور انسانی، امکان بهرهگیری از حکمت طبیعت، و روانشناسی گناه و پشیمانی پرداخت. این بخش، انسان را به سوی فروتنی، یادگیری از آفرینش، و تأمل در اعمال خود هدایت میکند. با تأکید بر اختیار انسان در انتخاب خیر یا شر، این بخش راه سعادت را در اطاعت از خدا و احترام به حیات انسانی نشان میدهد.
جمعبندی نهایی
تفسیر آیات 31 و 32 سوره مائده، چونان گوهری درخشان، حکمت الهی را در آموزش بشر و حفظ کرامت انسانی به نمایش میگذارد. آیه 31، با روایت داستان کلاغ و پشیمانی قابیل، به ناتوانی بشر در برابر حکمت الهی و ضرورت فروتنی اشاره دارد. آیه 32، با وضع قانونی الهی، ارزش بیکران جان انسان را تبیین میکند و قتل را بهسان جسارتی به کل بشریت و احیای انسان را بهمنزله احیای همه میداند. این تفسیر، با نقد غرور انسانی، سوءاستفاده از مفاهیم دینی، و اسراف در برابر هدایت الهی، انسان را به سوی تقوا، مسئولیت اجتماعی، و احترام به حیات دعوت میکند. همانگونه که کلاغ به قابیل راه را نشان داد، این آیات نیز چونان مشعلهایی در مسیر زندگی بشر میدرخشند و او را به سوی سعادت هدایت میکنند.
با نظارت صادق خادمی