در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1189

متن درس





تفسیر: حقیقت توحید و محاسبه الهی در آیه شصتم سوره آل عمران

تفسیر: حقیقت توحید و محاسبه الهی در آیه شصتم سوره آل عمران

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۸۹)

دیباچه

تفسیر آیه شصتم از سوره آل عمران، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق توحید، علم بی‌کران الهی، و سلطه مطلق پروردگار بر هستی. این آیه، با بیانی ژرف، از نقش بی‌واسطه خداوند در قبض ارواح، آگاهی او از اعمال بندگان، و محافظت الهی از موجودات سخن می‌گوید. نوشتار پیش رو، با تکیه بر درس‌گفتارهای عالمانه و تأملات عرفانی، این آیه را در بستری منسجم و با زبانی روشن و متین تبیین می‌کند. هدف، نمایاندن حقیقت توحید و مسئولیت انسان در برابر خالق است، آن‌چنان که گویی هر نفس، سفری است به سوی معبود و هر عمل، گفت‌وگویی با او. این نوشتار، با ساختاری منظم و پیوندهای معنایی، خواننده را به تأمل در عظمت الهی و بازنگری در رابطه خویش با پروردگار دعوت می‌کند.

متن و ترجمه آیه

وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اوست که شبانگاه جان شما را می‌گیرد و آنچه را در روز به دست آورده‌اید می‌داند، سپس شما را در آن [روز] برمی‌انگیزد تا اجل معین به سر آید. آن‌گاه بازگشت شما به سوی اوست، سپس شما را از آنچه می‌کردید آگاه می‌سازد.

تبیین توحید در قبض ارواح و علم الهی

پیوند با آیه پیشین: کلیدهای غیب نزد خداوند

تفسیر آیه شصتم از سوره آل عمران با اشاره به آیه پیشین آغاز می‌شود که می‌فرماید: وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (آل عمران: ۵۹)؛ «و کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن را نمی‌داند». این آیه، علم و قدرت مطلق خداوند را بنیاد بحث توفی قرار می‌دهد، گویی کلیدهای هستی در دستان اوست و هر پدیده‌ای تحت اراده بی‌کرانش رقم می‌خورد. این پیوند، آیه شصتم را در بستری توحیدی قرار می‌دهد که در آن، خداوند بی‌واسطه بر همه امور حاکم است.

نقد تفسیر سطحی توفی: مرگ لحظه‌به‌لحظه

برخی تفاسیر، عبارت يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ را به خواب محدود کرده‌اند، حال آنکه توفی در این آیه، به مرگ لحظه‌به‌لحظه اشاره دارد. گویی هر دم و بازدم، قبض و اعاده‌ای الهی است، چنان‌که خداوند در هر لحظه روح را می‌گیرد و بازمی‌گرداند. این معنا با آیه اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا (زمر: ۴۲)؛ «خداوند ارواح را به هنگام مرگشان قبض می‌کند» همخوانی دارد، که توفی را فراتر از خواب و در معنای مرگ معرفی می‌کند. این نگاه، حیات را چون جریانی سیال می‌بیند که در هر لحظه به اراده الهی وابسته است.

درنگ: توفی شبانگاهی، مرگ لحظه‌ای است که در هر نفس رخ می‌دهد، نه صرفاً خواب. این معنا، حیات را به رشته‌ای نازک از اراده الهی پیوند می‌زند، گویی هر دم، آفرینشی نو است.

تحول مداوم هستی

جهان هستی، ثابت و ساکن نیست؛ هر لحظه، موجودات تعینات جدیدی می‌یابند، گویی خداوند در هر آن، آفرینشی تازه می‌کند. این تحول مداوم، با آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (رحمن: ۲۹)؛ «هر روز او در کاری است» همخوانی دارد. خداوند، لحظه‌به‌لحظه موجودات را قبض می‌کند و با اراده خویش، هستی را نو می‌سازد، چنان‌که گویی جهان، چون رودی جاری است که در هر لحظه، آبی تازه در آن جریان می‌یابد.

علم الهی به اعمال روزانه

عبارت وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ، به آگاهی خداوند از همه اعمال انسان در روز اشاره دارد، اعم از خیر یا شر، کوچک یا بزرگ. جَرحتم، به معنای کسب اعمال است، از داد و ستدهای روزمره گرفته تا نیکی یا بدی. این علم، با آیه وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ (یونس: ۶۱)؛ «و در هیچ کاری نیستی و از آن چیزی نمی‌خوانی» همخوانی دارد که خداوند را به همه امور آگاه می‌داند. گویی هر عمل انسان، چون نگینی در دفتر الهی ثبت می‌شود.

بعث برای اتمام اجل

عبارت ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ، به برانگیختن انسان در روز برای تکمیل اجل معین اشاره دارد. خداوند، انسان را هر روز از نو برمی‌انگیزد تا عمر مقدرش به پایان رسد. این معنا با آیه وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ (اعراف: ۳۴)؛ «و برای هر امتی اجلی است» همخوان است که اجل را مقدر و محتوم می‌داند. گویی زندگی، سفری است که هر گامش با اراده الهی رقم می‌خورد.

سلطه مطلق الهی و نقش محافظان

قاهر بودن خداوند بر بندگان

آیه با عبارت وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ؛ «و اوست قاهر بر بندگانش» به سلطه مطلق خداوند اشاره دارد. قاهر، به معنای مسلط بی‌چون و چراست که بر همه موجودات، از انسان و حیوان تا سنگ و گل، حاکمیت دارد. این سلطه با آیه لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (حدید: ۲)؛ «از آن اوست فرمانروایی آسمان‌ها و زمین» تأیید می‌شود. خداوند، چونان پادشاهی است که تختش بر همه هستی سایه افکنده است.

درنگ: قهاریت الهی، نه تنها بر انسان‌ها، بلکه بر همه موجودات، از سنگ و گل تا حیوان، جاری است. این سلطه، گواهی است بر توحید در ربوبیت که هیچ موجودی از دایره اراده او خارج نیست.

شمول عباد الهی

عباد خداوند، تنها صالحان نیستند، بلکه همه موجودات، از انسان و حیوان گرفته تا سنگ و گل، بندگان او هستند. این شمول با آیه وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (اسراء: ۴۴)؛ «و هیچ چیزی نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیح می‌کند» همخوانی دارد. گویی هر ذره در هستی، با زبانی بی‌زبان، نغمه پرستش معبود را سر می‌دهد.

تسبیح و عبادت همه موجودات

همه موجودات، از سنگ و گل تا حیوان و انسان، با زبانی بی‌زبان، خداوند را تسبیح می‌کنند و به قدر فهم خویش، او را پرستش می‌نمایند. این حقیقت با آیه كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ (نور: ۴۱)؛ «هر یک، نماز و تسبیح خود را می‌داند» تأیید می‌شود. گویی هستی، چونان باغی است که هر گل و برگش، به شیوه خویش، با نسیم الهی هم‌نوا می‌شود.

نقد تحقیر غیرانسان

تحقیر حیوان یا انسان کافر به دلیل پایین‌تر دانستن آنها، خطایی بزرگ است. همه موجودات، بندگان خداوند هستند و مراتبشان تنها نزد او معلوم است. این معنا با آیه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (اسراء: ۷۰)؛ «و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم» پیوند دارد که کرامت را به اراده الهی نسبت می‌دهد. گویی هر موجود، چونان نگینی در تاج خلقت است که ارزشش را تنها خالق می‌داند.

نقد واسطه‌انگاری ملائکه

برخی ملائکه را واسطه قبض ارواح یا ثبت اعمال می‌دانند، حال آنکه خداوند خود، بی‌واسطه، همه امور را انجام می‌دهد. این حقیقت با آیه وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ (شوری: ۸)؛ «و برایشان جز خداوند هیچ سرپرستی نیست» همخوانی دارد. خداوند، چونان چشمه‌ای است که همه جریان‌های هستی از او سرچشمه می‌گیرد، بی‌نیاز به واسطه.

نقد مصادره عنوان مولا

مولای حقیقی، تنها خداوند است و نسبت دادن این عنوان به غیر او، انحرافی از حقیقت توحید است. این معنا با آیه وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ (شوری: ۸) تأیید می‌شود. گویی خداوند، چونان سایه‌بانی است که همه موجودات زیر آن پناه می‌جویند، و هیچ‌کس جز او شایسته عنوان مولا نیست.

درنگ: مولای حقیقی، تنها خداوند است. نسبت دادن این عنوان به غیر او، چونان گم کردن مقصد در سفری است که تنها یک مقصود دارد: بازگشت به سوی معبود.

محافظت الهی و بازگشت به سوی معبود

نقش محافظان الهی

خداوند برای انسان‌ها محافظانی می‌فرستد که از خطرات حفظشان می‌کنند: وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً. این محافظت با آیه لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ (رعد: ۱۱)؛ «برای او نگهبانانی است از پیش رو» تأیید می‌شود. گویی این محافظان، چونان سایه‌هایی الهی، انسان را از افتادن در پرتگاه‌های زندگی حفظ می‌کنند.

مثال تصادف و حکمت الهی

در مثالی، از تصادفی سخن گفته می‌شود که در آن، برخی به دلیل وجود محافظ الهی زنده می‌مانند. این حکمت با آیه وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا (لقمان: ۳۴)؛ «و هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد» همخوانی دارد. گویی حیات و مرگ، چونان رقصی است که گام‌هایش را حکمت الهی تنظیم می‌کند.

نقش ادعیه در محافظت

ادعیه‌ای چون قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس: ۱)؛ «بگو: پناه می‌برم به پروردگار مردم» محافظان را فعال می‌کنند و شیاطین را دور می‌سازند. این نقش با آیه قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق: ۱)؛ «بگو: پناه می‌برم به پروردگار سپیده‌دم» تأیید می‌شود. گویی این ادعیه، چونان سپری نورانی، انسان را در برابر تاریکی‌ها حفظ می‌کند.

توفی نهایی و نقش رسولان

در لحظه مرگ نهایی، رسولان الهی روح را قبض می‌کنند: تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا. این رسولان، ابزار اراده الهی هستند و با آیه قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ (سجده: ۱۱)؛ «بگو: فرشته مرگ شما را قبض می‌کند» همخوانی دارند. گویی این رسولان، چونان سفیرانی هستند که روح را به سوی مقصد نهایی هدایت می‌کنند.

دقت محافظان الهی

محافظان الهی در وظیفه خود کوتاهی نمی‌کنند: وَهُمْ لَا يَفْرِطُونَ. این دقت با آیه وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ عَمَلَكُمْ (محمد: ۳۵)؛ «و خداوند کار شما را تباه نمی‌کند» تأیید می‌شود. گویی این محافظان، چونان نگهبانانی امین، روح را با دقت به سوی پروردگار می‌برند.

درنگ: محافظان الهی، چونان سایه‌هایی از نور الهی، انسان را از خطرات حفظ می‌کنند و در لحظه توفی، با دقتی بی‌نقص، روح را به سوی معبود بازمی‌گردانند.

محاسبه الهی و نقد ضعف‌های بشری

بازگشت به سوی خداوند

پس از اتمام اجل، بازگشت به سوی خداوند است: ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ. این بازگشت با آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶)؛ «ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم» همخوانی دارد. گویی زندگی، چونان سفری است که مقصدش جز درگاه الهی نیست.

آگاهی از اعمال در قیامت

خداوند در قیامت، انسان‌ها را از اعمالشان آگاه می‌کند: ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. این آگاهی با آیه يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا (زلزال: ۶)؛ «در آن روز، مردم پراکنده بازمی‌گردند» تأیید می‌شود. گویی هر عمل، چونان آینه‌ای است که در قیامت، حقیقت انسان را به او می‌نمایاند.

سرعت محاسبه الهی

خداوند سریع‌ترین حساب‌رسان است: وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ (انعام: ۶۲)؛ «و او سریع‌ترین حسابگران است». این سرعت با آیه وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (غافر: ۱۷)؛ «و خداوند سریع در حساب است» همخوانی دارد. گویی محاسبه الهی، چونان برقی است که در لحظه‌ای، همه هستی را روشن می‌کند.

نقد ضعف بشری

انسان، حتی پیامبران و امامان، در برابر عظمت الهی ضعیف‌اند. این ضعف با آیه وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵)؛ «و جز اندکی از علم به شما داده نشده است» تأیید می‌شود. گویی بشر، چونان قطره‌ای است در برابر اقیانوس بی‌کران علم و قدرت الهی.

نقد ترس از مرگ

ترس از مرگ، ناشی از ضعف ایمان است. با وجود خداوند و محافظانش، نباید بزدل بود. این حقیقت با آیه وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ (مائده: ۲۳)؛ «و نترسید که شرک ورزیده‌اید» تأیید می‌شود. گویی ایمان، چونان چراغی است که تاریکی ترس را می‌زداید.

درنگ: ترس از مرگ، نشانه دوری از ایمان است. آنکه با خداوند همراه است، چونان مسافری است که در سایه محافظان الهی، از هراس ایمن می‌ماند.

نقد بی‌توجهی به خداوند

انسان، به دلیل بی‌توجهی به خداوند، از حساب او غافل است. این غفلت با آیه وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (یوسف: ۱۰۳)؛ «و بیشتر مردم، هرچند حرص ورزی، ایمان نمی‌آورند» همخوانی دارد. گویی بشر، چونان کودکی است که در بازی دنیا، از یاد پدر آسمانی غافل شده است.

معصومیت با شناخت خداوند

شناخت خداوند، انسان را به معصومیت می‌رساند، چنان‌که انبیا معصومیت نسبی داشتند. این معنا با آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ (احزاب: ۳۳)؛ «خداوند تنها می‌خواهد پلیدی را از شما بزداید» تأیید می‌شود. گویی شناخت، چونان آبی زلال، روح را از زنگار گناه می‌شوید.

مثال عیسی و پرهیز از خطا

انبیا ممکن است در غفلت سخنی بگویند، اما عیسی علیه‌السلام با تسلیم به خداوند، از خطا پرهیز کرد. این حقیقت با آیه وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (مائده: ۱۱۶)؛ «و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت» تأیید می‌شود. گویی عیسی، چونان پرنده‌ای است که بال‌هایش را به نسیم اراده الهی سپرده است.

نقدهای اجتماعی و اخلاقی

نقد شرم اجتماعی و بی‌توجهی به خداوند

انسان از شرم اجتماعی پرهیز می‌کند، اما از خداوند شرم ندارد، که نشانه ضعف ایمان است. این حقیقت با آیه وَخَشُوا النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ (مائده: ۴۴)؛ «و از مردم چنان ترسیدند که از خدا باید بترسند» تأیید می‌شود. گویی بشر، چونان بازیگری است که در صحنه دنیا، از تماشاگران می‌ترسد، اما کارگردان اصلی را فراموش می‌کند.

مثال دریا و شرم موقعی

در دریا، شرم از برهنه شدن از بین می‌رود، که نشان‌دهنده موقتی بودن شرم بشری است. این معنا با آیه يَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (نمل: ۲۵)؛ «او آنچه پنهان می‌کنید و آنچه آشکار می‌سازید می‌داند» همخوانی دارد. گویی خداوند، چونان نوری است که همه تاریکی‌های پنهان را روشن می‌کند.

نقد سهل‌انگاری در وظایف دینی

انسان حتی در وظایف دینی، مانند خواندن نماز قضا، سهل‌انگاری می‌کند و خداوند را فراموش می‌نماید. این حقیقت با آیه فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (ماعون: ۴-۵)؛ «وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافل‌اند» تأیید می‌شود. گویی انسان، چونان مسافری است که در میانه راه، مقصد را از یاد برده است.

نقد علم دینی و سوءاستفاده

علم دینی گاه به جای خدمت به مردم، به جمع‌آوری مال منجر شده و از حقیقت دین دور افتاده است. این حقیقت با آیه يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ (نساء: ۱۶۱)؛ «و اموال مردم را به ناحق می‌خورند» همخوانی دارد. گویی علم دینی، چونان چراغی است که اگر به درستی استفاده نشود، به جای روشنی، سایه می‌افکند.

نقد خودبزرگ‌بینی

انسان با نصحیت بی‌عمل و پز دادن، خود را بزرگ می‌بیند، اما نزد خداوند بی‌ارزش است. این حقیقت با آیه وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (اسراء: ۳۷)؛ «و در زمین با تکبر راه مرو» تأیید می‌شود. گویی بشر، چونان پرنده‌ای است که با بال‌های شکسته، خیال پرواز در آسمان عزت دارد.

درنگ: خودبزرگ‌بینی و نصحیت بی‌عمل، چونان سایه‌ای است که حقیقت انسان را در برابر نور الهی محو می‌کند. تنها فروتنی و عمل صالح، انسان را به سوی معبود نزدیک می‌سازد.

عدل و رحمت الهی

نقد خشونت در تفسیر آیات

برخی آیات را خشن می‌پندارند، اما خداوند با لطافت عمل می‌کند و ترس از او نباید به خشونت تعبیر شود. این حقیقت با آیه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶)؛ «و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است» تأیید می‌شود. گویی خداوند، چونان نسیمی است که با لطافت، قلب‌ها را نوازش می‌دهد.

عدل الهی و خیر دشمنان

خداوند عادل است و هیچ‌کس به انسان ظلم نمی‌کند. حتی دشمن ممکن است خیر برساند. این حقیقت با آیه وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا (کهف: ۴۹)؛ «و پروردگارت به هیچ‌کس ستم نمی‌کند» تأیید می‌شود. گویی خداوند، چونان باغبانی است که حتی از خارها، گلی برای انسان می‌روید.

امنیت با ایمان به خداوند

ایمان به خداوند، امنیت می‌بخشد، حتی در برابر دشمنان. این حقیقت با آیه وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق: ۳)؛ «و هر که بر خدا توکل کند، او برایش کافی است» تأیید می‌شود. گویی ایمان، چونان قلعه‌ای است که انسان را از هر گزندی ایمن می‌دارد.

توصیه به رفاقت با خداوند

رفاقت با خداوند، رفاقت با همه‌چیز است و انسان را از گمراهی نجات می‌دهد. این حقیقت با آیه أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ (یونس: ۶۲)؛ «آگاه باشید که دوستان خدا را نه ترسی است» تأیید می‌شود. گویی رفاقت با خداوند، چونان یافتن گوهری است که همه گنج‌های دنیا را بی‌نیاز می‌کند.

درنگ: رفاقت با خداوند، چونان یافتن کلیدی است که همه درهای بسته را می‌گشاید و انسان را از تاریکی گمراهی به نور هدایت رهنمون می‌شود.

مثال خیرخواهی بی‌چشم‌داشت

فردی که بی‌دعوا به دیگران کمک مالی می‌کند، نمونه‌ای از خیرخواهی بی‌چشم‌داشت است. این حقیقت با آیه وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ (بقره: ۱۹۵)؛ «و در راه خدا انفاق کنید» تأیید می‌شود. گویی خیرخواهی، چونان جویباری است که زمین خشک دل‌ها را سیراب می‌کند.

جمع‌بندی

تفسیر آیه شصتم از سوره آل عمران، با نگاهی توحیدی، از نقش بی‌واسطه خداوند در قبض ارواح، علم او به اعمال، سلطه مطلق بر بندگان، و محافظت الهی سخن می‌گوید. خداوند، شبانگاه روح را قبض می‌کند، اعمال روز را می‌داند، و انسان را برای تکمیل اجل برمی‌انگیزد. بازگشت به سوی اوست و در قیامت، از اعمال آگاه می‌سازد. این تفسیر، با نقد ضعف‌های بشری، از جمله بی‌توجهی به خداوند، خودبزرگ‌بینی، و سوءاستفاده از علم دینی، انسان را به رفاقت با معبود و ایمان به عدل و رحمت او دعوت می‌کند. همه موجودات، بندگان خداوند هستند و تحت محافظت او قرار دارند. این نوشتار، چونان آینه‌ای است که حقیقت توحید و مسئولیت انسان را در برابر خالق بازمی‌نمایاند، و خواننده را به تأمل در این حقیقت والا فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی