متن درس
تفسیر: نهی از دشنام و تسامح دینی در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۱۶)
دیباچه
قرآن کریم، کتاب هدایت و رحمت، در آیات خویش راههای زیست مسالمتآمیز و تعامل حکیمانه با دیگران را به انسان میآموزد. یکی از این آیات، آیه ۱۰۸ سوره آلعمران است که با نهی از دشنامگویی به معبودهای غیرالهی، بر اصل تسامح دینی و پرهیز از خشونت تأکید میورزد. این نوشتار، با تأمل در این آیه شریفه و تحلیل عمیق محتوای آن، به بررسی مفاهیم تسامح، آزادی دینی، و پیامدهای رفتارهای توهینآمیز میپردازد. هدف این است که با نگاهی ژرف و جامع، ابعاد قرآنی این موضوع برای خوانندگان روشن گردد و پیوند آن با مسائل اجتماعی و دینی تبیین شود. نوشتار حاضر در بخشهای مختلف، با ساختاری منظم و با بهرهگیری از زبانی روشن و متین، این مفاهیم را کاوش میکند.
بخش یکم: تبیین آیه ۱۰۸ سوره آلعمران
متن و ترجمه آیه
لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
به کسانی که غیر از خدا را میخوانند دشنام ندهید، که آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به خدا دشنام میدهند. اینگونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم. سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است، آنگاه او آنان را به آنچه انجام میدادند آگاه میسازد.
این آیه شریفه، با زبانی روشن و قاطع، مؤمنان را از دشنامگویی به کسانی که معبودهایی غیر از خدا را میپرستند نهی میکند. این نهی، نه تنها به معبودها، بلکه به افرادی که این معبودها را میپرستند نیز اشاره دارد. معنای «سبّ» در این آیه، هرگونه توهین، فحاشی، یا رفتار ناشایست است که میتواند به دشمنی و تنش منجر شود. آیه، با ظرافت، به پیامدهای چنین رفتارهایی هشدار میدهد و بر چرخهای از دشمنی و نادانی تأکید میورزد که از توهین به دیگران نشئت میگیرد.
درنگ: نهی از دشنام در قرآن کریم، دعوتی است به تسامح دینی و پرهیز از هرگونه رفتار توهینآمیز که به تنش و دشمنی منجر میشود. این اصل، ریشه در حکمت الهی دارد که تعاملات انسانی را به سوی صلح و همزیستی سوق میدهد.
تحلیل مفهومی نهی از سبّ
نهی از «سبّ» در این آیه، به معنای پرهیز از هرگونه رفتار یا گفتار توهینآمیز است که میتواند به دشمنی و نادانی منجر شود. این نهی، تنها به فحاشی محدود نمیشود، بلکه هرگونه بداخلاقی، بیتربیتی، یا پررویی را در بر میگیرد. به تعبیری، قرآن کریم در این آیه، انسان را به خویشتنداری و رعایت ادب در مواجهه با دیگران دعوت میکند، حتی اگر باورهای آنها با باورهای مؤمنان متفاوت باشد. این اصل، چونان آیینهای شفاف، نشاندهنده عمق تسامح در آموزههای قرآنی است که حتی در برابر شرک و کفر، به جای خشونت، صبر و حکمت را توصیه میکند.
این آیه، به صراحت بیان میدارد که توهین به معبودهای غیرالهی، به دشمنی نادانانه با خدا منجر میشود. این دشمنی، ریشه در جهل دارد و از سر ناآگاهی است. به دیگر سخن، هنگامی که مؤمنان به دیگران توهین میکنند، زمینه را برای واکنشهای متقابل فراهم میسازند که نتیجهاش، دشنام به خدا و عناد با اوست. این چرخه، چونان گردابی است که انسان را به سوی تنش و نزاع میکشاند، در حالی که حکمت الهی، انسان را به سوی صلح و آرامش فرا میخواند.
بخش دوم: تسامح دینی و آزادی در باورها
آزادی دینی در پرتو قرآن کریم
یکی از نکات برجسته این آیه، تأکید بر آزادی دینی است. قرآن کریم، با نهی از توهین به کسانی که غیر خدا را میپرستند، بر این اصل تأکید میورزد که هر کس در انتخاب معبود خویش آزاد است. این آزادی، نه به معنای تأیید شرک، بلکه به معنای احترام به اختیار انسانی است. به تعبیری، قرآن کریم انسان را چونان پرندهای میبیند که بالهای اختیارش او را به سوی انتخابهای گوناگون میبرد، اما در نهایت، بازگشتش به سوی پروردگار است.
این دیدگاه، در برابر هرگونه اجبار و خشونت دینی ایستادگی میکند. متن درسگفتار، با اشاره به گروههای مختلف دینی مانند بهائیان، درویشان، و ارمنیان، بر این نکته تأکید میورزد که هیچ کس نباید به دلیل باورهایش مورد توهین یا تبعیض قرار گیرد. این اصل، چونان چراغی روشن در تاریکی تعصبات، راه همزیستی مسالمتآمیز را نشان میدهد.
درنگ: آزادی دینی در قرآن کریم، به معنای احترام به اختیار انسان در انتخاب باورهایش است. این اصل، هرگونه توهین یا خشونت علیه دیگران به دلیل تفاوتهای دینی را نفی میکند و به همزیستی مسالمتآمیز دعوت میکند.
نقد شعارهای خشونتآمیز
درسگفتار، با نگاهی نقادانه، به برخی شعارهای سیاسی که به نام دین مطرح شدهاند، اشاره میکند. برای نمونه، شعارهایی که به دشمنی با دیگران دامن میزنند، مانند «مرگ بر فلان»، از منظر این آیه مورد نقد قرار میگیرند. این شعارها، نه تنها با روح تسامح قرآنی ناسازگارند، بلکه به زیانهای اجتماعی و سیاسی منجر شدهاند. به تعبیری، اینگونه شعارها، چونان بذرهایی هستند که در زمین نفاق و دشمنی کاشته میشوند و میوهای جز تفرقه و فلاکت به بار نمیآورند.
این نقد، به پیچیدگی انگیزههای این شعارها نیز توجه دارد. برخی ادعا میکنند که این شعارها ریشه در مسائل سیاسی دارند، نه دینی. اما درسگفتار با زیرکی نشان میدهد که این اقدامات، اغلب با پوشش دینی انجام شده و به حذف گروههای مختلف دینی، مانند درویشان، منجر شده است. این حذفها، نه تنها به زیان جامعه بوده، بلکه با اصل تسامح قرآنی در تضاد است.
بخش سوم: زینت اعمال و گرایش فطری انسان
تفسیر عبارت «زینا لکل أمة عملهم»
آیه شریفه، با عبارت «كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ»، به گرایش فطری انسان به آراستن اعمال و باورهایش اشاره دارد. این زینت، به معنای دلبستگی انسان به معبودهای خودساخته است، خواه این معبود بت باشد، خواه شخص، حزب، یا هر چیز دیگر. درسگفتار، این گرایش را به «کارخانه معبودتراشی» در وجود انسان تشبیه میکند که هر کس، به فراخور حال خویش، معبودی برای خود میتراشد.
این تشبیه، چونان آینهای است که حقیقت روانشناختی انسان را بازمیتاباند. انسان، به اقتضای فطرت خویش، همواره در پی یافتن چیزی است که به آن دل ببندد و آن را بزرگتر و برتر از خود ببیند. این گرایش، گاه به پرستش بتها، گاه به دلبستگی به اشخاص، و گاه به شیفتگی به اشیاء منجر میشود. درسگفتار، با مثالهایی مانند دلبستگی به سگ یا همشهریگزینی در تقلید، این گرایش را به زیبایی تبیین میکند.
درنگ: گرایش به معبودتراشی، بخشی از فطرت انسانی است که خداوند در وجود او نهاده است. این گرایش، هرچند گاه به شرک منجر میشود، اما در نهایت، انسان را به سوی بازگشت به خدا هدایت میکند.
پیامدهای معبودسازی غیرالهی
درسگفتار، با نگاهی نقادانه، به نمونههایی از معبودسازی غیرالهی اشاره میکند. برای نمونه، دلبستگی به سگ یا شیفتگی به اشخاص، به عنوان مصادیقی از این گرایش معرفی میشوند. این دلبستگیها، گاه به رفتارهای غیرمنطقی منجر میشود، مانند پرستش اشیاء یا افرادی که هیچ ارزش الهی ندارند. این رفتارها، چونان سرابی هستند که انسان را از حقیقت دور میکنند، اما در نهایت، به آگاهی از حقیقت میانجامند.
این بخش، با مثالهایی عینی، به ریشههای روانشناختی شرک میپردازد. انسان، به دلیل این گرایش فطری، گاه به چیزهایی دل میبندد که ارزش واقعی ندارند. این دلبستگیها، اگرچه در ظاهر زیبا و آراستهاند، اما در باطن، انسان را از مسیر الهی دور میکنند.
بخش چهارم: بازگشت به خدا و آثار اعمال
معاد و آگاهی از اعمال
آیه شریفه، با عبارت «ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»، به بازگشت همه انسانها به سوی خدا و آگاهی از اعمالشان اشاره دارد. این بازگشت، نشانه عدالت الهی است که هر کس را بر اساس کردارش محاسبه میکند. درسگفتار، این آگاهی را به لحظهای تشبیه میکند که انسان در برابر آیینه حقیقت قرار میگیرد و نتایج اعمالش را به روشنی میبیند.
این بخش، بر این نکته تأکید میورزد که خدا انسان را از نتایج اعمالش آگاه میسازد، نه برای انتقام، بلکه برای آشکار شدن حقیقت. این آگاهی، چونان نوری است که تاریکیهای جهل را میزداید و انسان را با حقیقت کردارش روبهرو میکند.
جهنم: آثار اعمال، نه تربیت
درسگفتار، با نگاهی نو، جهنم را نه به عنوان ابزاری برای تربیت یا انتقام، بلکه به عنوان نتیجه طبیعی اعمال انسان معرفی میکند. همانگونه که شراب مستی میآورد و تریاک خماری، جهنم نیز آثار اعمال ناشایست را به انسان نشان میدهد. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل اسرار عقوبت الهی را میگشاید و آن را از مفهوم انتقام یا تربیت متمایز میکند.
برای نمونه، درسگفتار به تأثیرات جسمانی برخی اعمال اشاره میکند: سردی خوردن به سردی بدن میانجامد و گرمی خوردن به گرمی. جهنم نیز، به همین ترتیب، نتیجه طبیعی اعمال نادرست است. این دیدگاه، حکمت الهی را در عقوبتها آشکار میسازد و نشان میدهد که خدا انسان را برای اصلاح یا تربیت به جهنم نمیبرد، بلکه برای آشکار شدن آثار اعمالش.
درنگ: جهنم، نتیجه طبیعی اعمال انسان است، نه ابزاری برای تربیت یا انتقام. این دیدگاه، حکمت الهی را در عقوبتها آشکار میسازد و انسان را به تأمل در اعمالش دعوت میکند.
نقد مفهوم ابدیت جهنم
درسگفتار، با نگاهی انتقادی، مفهوم «خالدین فیها ابدا» را دورهای و نه ابدی دائمی تفسیر میکند. این تفسیر، با مثالهایی مانند خستگی از بهشت، نشان میدهد که انسان، حتی در بهشت، ممکن است از یکنواختی خسته شود. این دیدگاه، چونان نسیمی است که پردههای تصورات نادرست درباره اخرویات را کنار میزند و به محدودیت درک انسانی از مفاهیم ابدی اشاره دارد.
این تفسیر، به بحثهای کلامی درباره ابدیت عذاب میپردازد و آن را به دورهای خاص محدود میکند. این دیدگاه، نه تنها با حکمت الهی سازگار است، بلکه به انسان امید میدهد که حتی در عقوبت، رحمت الهی جاری است.
بخش پنجم: نقد اجبار و خشونت در تربیت دینی
نقد اجبار در تربیت
درسگفتار، با نگاهی نقادانه، اجبار در تربیت دینی، مانند واداشتن به نماز، را ناکارآمد و مغایر با روح دین میداند. این اجبار، به حیوانات تشبیه شده که با بند و زنجیر هدایت میشوند. این تشبیه، چونان آتشی است که خرمن تصورات نادرست درباره تربیت دینی را میسوزاند و بر اهمیت اختیار تأکید میورزد.
به جای اجبار، درسگفتار به تربیت اقتضایی و نصیحت نرم دعوت میکند. این دیدگاه، با تأکید بر سواد و آگاهی جامعه مدرن، نشان میدهد که اجبار نه تنها بیفایده است، بلکه به دوری از دین منجر میشود. انسان مدرن، چونان درختی است که با نسیم نصیحت رشد میکند، نه با طوفان اجبار.
نقد خشونت در علم دینی
درسگفتار، با نگاهی انتقادی، به برخی احکام در علم دینی که به خشونت، مانند ضرب در امر به معروف، دعوت میکنند، میتازد. این احکام، به دلیل جامد بودن و ناتوانی در تحلیل نیازهای جامعه مدرن، مورد نقد قرار میگیرند. این نقد، چونان شمشیری است که زنجیرهای فقه جامد را میگسلد و به پویایی در علم دینی دعوت میکند.
به جای خشونت، درسگفتار به امر به معروف اقتضایی دعوت میکند که در آن، انسان با ایجاد زمینههای خیرخواهی، دیگران را به سوی خیر هدایت میکند. این دیدگاه، با مثالهایی مانند پرهیز از رفتارهای آمرانه، نشان میدهد که امر به معروف، فرایندی نرم و اختیاری است.
درنگ: علم دینی باید پویا و اقتضایی باشد و از هرگونه خشونت و اجبار دوری کند. امر به معروف، فرایندی است که با نصیحت نرم و ایجاد زمینههای خیرخواهی، انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند.
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در آیه ۱۰۸ سوره آلعمران، به تبیین اصول تسامح دینی، آزادی در باورها، و پرهیز از خشونت پرداخت. این آیه، چونان مشعلی فروزان، راه همزیستی مسالمتآمیز و تعامل حکیمانه با دیگران را نشان میدهد. نهی از دشنامگویی، دعوتی است به خویشتنداری و ادب در برابر تفاوتهای دینی. زینت اعمال هر امت، نشانه گرایش فطری انسان به معبودتراشی است که در نهایت، به بازگشت به خدا و آگاهی از اعمال ختم میشود. نقد اجبار و خشونت در تربیت دینی، بر اهمیت اختیار و پویایی در علم دینی تأکید میورزد. این اصول، انسان را به سوی زندگیای هدایت میکنند که در آن، صلح، حکمت، و رحمت الهی حاکم است.
با نظارت صادق خادمی