متن درس
تفسیر: تبیین هدایت الهی و مسئولیت انسانی در آیات ۱۴۹ و ۱۵۰ سوره آل عمران
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۵۱)
دیباچه
قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، راه هدایت را به انسان مینمایاند و با بیانی ژرف و حکیمانه، به تبیین رابطه میان مشیت الهی و اختیار انسانی میپردازد. آیات ۱۴۹ و ۱۵۰ سوره آل عمران، چون گوهری درخشان در این کتاب آسمانی، به بررسی مفاهیم بنیادین هدایت، اختیار و مسئولیت انسان در برابر انتخابهایش میپردازند. این آیات، با نگاهی عمیق به چالشهای جبرگرایی و نسبت دادن گمراهی به مشیت الهی، بر نقش اقتضائات وجودی انسان در مسیر سعادت یا ضلالت تأکید دارند. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای عالمانه و تحلیلهای عمیق، تلاش شده است تا این آیات با زبانی فصیح و ساختاری منسجم تبیین گردد، تا خواننده را به سوی فهمی عمیقتر از حقیقت هدایت رهنمون سازد.
بخش نخست: تبیین مفهوم حجت بالغه الهی
مفهوم حجت بالغه و رد جبرگرایی
﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾
بگو: پس حجت قاطع از آن خداست؛ و اگر میخواست، همه شما را هدایت میکرد.
آیه شریفه ۱۴۹ سوره آل عمران، با صراحت و بلاغت، بر این حقیقت تأکید میورزد که خداوند متعال، دارای حجت قاطع و بینیاز از تکمیل است. این حجت بالغه، چونان خورشیدی تابان، راه هدایت را روشن میسازد و هیچ بهانهای را برای گمراهی انسان باقی نمیگذارد. با این حال، مشیت الهی بر آن نبوده که هدایت را به صورت جبری و تحمیلی بر انسانها ارزانی دارد. این آیه، پاسخگوی ادعای مشرکانی است که گمراهی خویش را به خواست خداوند نسبت میدهند و از پذیرش مسئولیت اعمال خود شانه خالی میکنند.
درنگ: حجت بالغه الهی، مجموعه دلایل روشن و قاطع است که با ارسال پیامبران، آیات و عقل، زمینه هدایت را فراهم میکند، اما تحقق آن به اراده و انتخاب انسان وابسته است.
این دیدگاه، جبرگرایی را به چالش میکشد و بر اختیار انسانی تأکید میورزد. انسان، چونان مسافری در مسیر حیات، با ابزار عقل و وحی، توانایی انتخاب راه درست را داراست، اما این انتخاب، در چارچوب اقتضائات وجودی او شکل میگیرد.
اقتضا: شاکله وجودی انسان
مفهوم «اقتضا» در این آیات، چونان کلیدی برای فهم جایگاه انسان در نظام آفرینش معرفی میشود. اقتضا، شاکله وجودی انسان است که در آن، قوه و حول الهی جریان دارد. انسان، نه کاملاً مختار است که از هر قید و بندی آزاد باشد، و نه کاملاً مجبور که هیچ اختیاری از خود نداشته باشد. او در میانه این دو، چونان پرندهای است که بالهایش در باد مشیت الهی به پرواز درمیآید، اما جهت پرواز را خود تعیین میکند.
برخلاف اشیای بیجان، مانند سنگ و کوه که هدایتشان جبری و بدون اختیار است، انسان در چارچوب اقتضائات وجودیاش، توانایی انتخاب دارد. این اقتضا، ظرفیتهای وجودی او را تعیین میکند، اما فعلیت یافتن این ظرفیتها، به اراده و تلاش او وابسته است. قرآن کریم در آیهای دیگر میفرماید: ﴿كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ﴾ (اسراء: ۸۴)، که به روشنی بر نقش شاکله یا اقتضا در اعمال انسان اشاره دارد.
درنگ: اقتضا، شاکله وجودی انسان است که در آن، قوه الهی جریان دارد و انسان را در میانه جبر و اختیار قرار میدهد، تا با انتخاب خود، مسیر هدایت یا گمراهی را رقم زند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تکیه بر آیه ۱۴۹ سوره آل عمران، به تبیین مفهوم حجت بالغه الهی و رد ادعاهای جبرگرایانه پرداخت. این آیه، با تأکید بر دلایل قاطع الهی، هرگونه بهانهجویی برای گمراهی را نفی میکند و انسان را به پذیرش مسئولیت انتخابهایش دعوت مینماید. مفهوم اقتضا، به عنوان شاکله وجودی انسان، پلی است میان مشیت الهی و اختیار انسانی، که انسان را در برابر اعمالش مسئول میداند.
بخش دوم: چالش مشرکان و مسئولیت انسانی
درخواست شهادت و بطلان ادعاها
﴿قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَٰذَا ۖ فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ ۚ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ﴾
بگو: شاهدان خود را که گواهی میدهند که خدا این را حرام کرده است، بیاورید. پس اگر گواهی دادند، تو با آنان گواهی مده، و از هوسهای کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و کسانی که به آخرت ایمان ندارند و برای پروردگارشان شریک قرار میدهند، پیروی مکن.
آیه شریفه ۱۵۰ سوره آل عمران، با بیانی قاطع، مشرکان را به چالش میکشد تا شاهدان خود را ارائه کنند که گواهی دهند خداوند هدایت آنها را حرام کرده است. این درخواست، چونان آینهای است که بطلان ادعاهای جبرگرایانه را عیان میسازد. مشرکان، با نسبت دادن گمراهی خود به مشیت الهی، از مسئولیت خویش فرار میکنند، اما قرآن کریم با این چالش، آنها را به ارائه دلیل دعوت میکند.
خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد که اگر مشرکان شاهدی ارائه کردند، او نباید با آنها همصدا شود، زیرا شهادتشان از جهل، نادانی و استکبار سرچشمه میگیرد. این شهادتها، چونان حبابی بر آب، بیاعتبارند و نمیتوانند حقیقت را نمایان سازند. قرآن کریم در آیهای دیگر میفرماید: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ (اسراء: ۳۶)، که بر ضرورت شهادت مبتنی بر علم و یقین تأکید دارد.
درنگ: شهادت مشرکان، به دلیل ریشه داشتن در جهل و استکبار، باطل است و پیامبر (ص) و مؤمنان از همراهی با آن نهی شدهاند، تا استقلال فکری و عقیدتی خود را حفظ کنند.
نهی از پیروی هوی و هوس
آیه شریفه، مؤمنان را از پیروی هوی و هوس کسانی که آیات الهی را تکذیب کرده و به آخرت ایمان ندارند، برحذر میدارد. هوی و هوس، چونان بادی سرکش، انسان را از مسیر حقیقت دور میکند و به سوی پرتگاه ضلالت میکشاند. این افراد، با نادیده گرفتن آیات الهی و انکار آخرت، از خداوند عدول کرده و به شرک یا کفر روی میآورند.
قرآن کریم در آیهای دیگر میفرماید: ﴿وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ﴾ (قصص: ۵۰)، که بر خطر پیروی از تمایلات نفسانی بدون هدایت الهی تأکید دارد. این نهی، چونان سپری است که مؤمن را از انحرافات نفسانی و عقیدتی محافظت میکند.
رابطه تکذیب آیات و انکار آخرت
کسانی که آیات الهی را تکذیب میکنند، به آخرت نیز ایمان ندارند، زیرا انکار آخرت، به معنای نادیده گرفتن نظام پاداش و عقاب الهی است. این افراد، چونان مسافرانی گمگشته در بیابان دنیا، از مقصد نهایی خویش غافلاند و با عدول از خداوند، به شرک یا کفر فرو میغلتند. قرآن کریم در آیهای دیگر میفرماید: ﴿وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ (بقره: ۴)، که ایمان به خدا و آخرت را دو رکن جداییناپذیر ایمان معرفی میکند.
درنگ: انکار آخرت، به معنای نادیده گرفتن مسئولیت اعمال و عدل الهی است، که به عدول از خداوند و گرایش به شرک یا کفر منجر میشود.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر آیه ۱۵۰ سوره آل عمران، به چالش مشرکان در ارائه شهادت و بطلان ادعاهای جبرگرایانه آنها پرداخت. این آیه، با نهی از همراهی با شهادتهای باطل و پیروی از هوی و هوس، بر ضرورت پایبندی به حقیقت و حفظ استقلال فکری تأکید میورزد. تکذیب آیات و انکار آخرت، انسان را از مسیر هدایت دور کرده و به عدول از خداوند میکشاند.
بخش سوم: اختیار و مسئولیت انسانی
اختیار نیمبند و اقتضائات انسانی
انسان، در چارچوب اقتضائات وجودی خود، دارای اختیاری نسبی است که نه مطلق است و نه کاملاً مقید. این اختیار، چونان نخی باریک میان جبر و آزادی، انسان را به سوی انتخاب خیر یا شر رهنمون میسازد. مثال انسانی که بر لبه پشتبام ایستاده و انتخاب میکند که خود را پرت نکند، این اختیار نسبی را به تصویر میکشد. او میتواند عقبنشینی کند یا خود را به پرتگاه بیفکند، اما این انتخاب، در چارچوب اقتضائات وجودی و شرایط محیطی او شکل میگیرد.
این مفهوم، با نظریه «امر بینالامرین» در کلام اسلامی همخوانی دارد. انسان، نه چون دیواری بیجان است که هیچ اختیاری ندارد، و نه چون موجودی کاملاً آزاد که از مشیت الهی مستقل باشد. او در میانه این دو، با ارادهای نیمبند، مسیر خویش را تعیین میکند.
درنگ: اختیار نیمبند انسان، او را در چارچوب اقتضائات وجودیاش قرار میدهد، که در آن، اراده الهی و انتخاب انسانی به هم میآمیزند.
ایمان فطری و انحراف اختیاری
ایمان به خداوند، چونان گوهری در فطرت انسان نهاده شده است. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾ (روم: ۳۰). این فطرت توحیدی، انسان را به سوی خدا میخواند، اما انحراف از این مسیر، نتیجه انتخابهای نادرست و پیروی از هوی و هوس است. انسان، با عدول از خداوند، به شرک یا کفر فرو میغلتد و از سعادت خویش دور میماند.
مثال دانشآموزانی که موفقیت را به تلاش خود و شکست را به مشیت الهی نسبت میدهند، این حقیقت را روشن میسازد. این افراد، چونان مسافرانی که راه را گم کردهاند، به جای پذیرش مسئولیت، بهانه میتراشند و به خرافات و شرک روی میآورند.
تفاوت کفر و شرک
شرک، وابستگی به غیر خدا، مانند بتها یا تمایلات نفسانی است، اما کفر، انکار کامل حقیقت الهی یا عدول از خداوند است. کفر، چونان تاریکی مطلقی است که نور فطرت را خاموش میکند، در حالی که شرک، چونان سایهای است که نور را کمرنگ میسازد. این تمایز، به فهم دقیقتر انحرافات عقیدتی کمک میکند.
درنگ: شرک، گرایش به غیر خدا و کفر، انکار کامل حقیقت است؛ هر دو نتیجه عدول از فطرت توحیدی و نادیده گرفتن مسئولیت انسانیاند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین مفهوم اختیار نیمبند و نقش اقتضائات انسانی، به مسئولیت انسان در برابر انتخابهایش پرداخت. ایمان فطری، انسان را به سوی خدا میخواند، اما انحراف اختیاری، او را به شرک یا کفر میکشاند. تفاوت میان کفر و شرک، به روشن شدن ابعاد مختلف انحراف عقیدتی کمک میکند و بر ضرورت حفظ اقتضای خیر تأکید دارد.
بخش چهارم: نقش خداوند و حفظ اقتضای خیر
خداوند، علتالعلل و زمینهساز هدایت
خداوند متعال، چونان علتالعلل، زمینههای هدایت را برای انسان فراهم میسازد. او با ارسال آیات، پیامبران و عقل، راه را به انسان نشان میدهد، اما فعلیت یافتن این هدایت، به انتخاب انسان وابسته است. قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ (انسان: ۳). این آیه، به روشنی بیان میدارد که خداوند راه را نشان داده، اما انتخاب مسیر به انسان واگذار شده است.
انسان باید اقتضای خیر خود را، چونان گوهری گرانبها، حفظ کند و نگذارد آلوده یا نابود شود. این حفظ، نیازمند تلاش، آگاهی و پایبندی به هدایت الهی است.
درنگ: خداوند، به عنوان علتالعلل، زمینههای هدایت را فراهم میکند، اما انسان با حفظ اقتضای خیر و انتخاب درست، این هدایت را به فعلیت میرساند.
ایمان، فرآیندی قاعدهمند
ایمان، چونان درختی است که با تربیت و مراقبت به بار مینشیند. این فرآیند، نیازمند قواعد و نظمی است که انسان را از ادعای صرف ایمان به سوی ایمان واقعی رهنمون میسازد. بسیاری از کسانی که خود را مؤمن میدانند، به دلیل فقدان تربیت ایمانی، از خداوند عدول میکنند و به شرک یا کفر میلغزند. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾ (یوسف: ۱۰۶)، که بر ضرورت ایمان همراه با عمل صالح تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تأکید بر نقش خداوند به عنوان علتالعلل، بر ضرورت حفظ اقتضای خیر و قاعدهمند بودن ایمان تمرکز داشت. انسان، با انتخاب درست و تربیت ایمانی، میتواند هدایت الهی را به فعلیت برساند و از انحرافات نفسانی و عقیدتی در امان بماند.
جمعبندی نهایی
آیات ۱۴۹ و ۱۵۰ سوره آل عمران، چونان آیینهای زلال، حقیقت هدایت الهی و مسئولیت انسانی را به تصویر میکشند. حجت بالغه الهی، با دلایل قاطع و روشن، هرگونه بهانهجویی را نفی میکند و انسان را به پذیرش مسئولیت انتخابهایش دعوت مینماید. مفهوم اقتضا، به عنوان شاکله وجودی انسان، او را در میانه جبر و اختیار قرار میدهد و اختیار نیمبند او را به سوی خیر یا شر رهنمون میسازد. نهی از پیروی هوی و هوس و تکذیب آیات، بر ضرورت پایبندی به حقیقت و حفظ استقلال فکری تأکید دارد. ایمان فطری، چونان گوهری در نهاد انسان نهاده شده، اما انحراف اختیاری، او را به شرک یا کفر میکشاند. خداوند، به عنوان علتالعلل، زمینههای هدایت را فراهم میکند، اما فعلیت آن به تلاش و انتخاب انسان وابسته است. این نوشتار، با تبیین این مفاهیم، به دنبال آن است که خواننده را به سوی فهمی عمیقتر از حقیقت هدایت و مسئولیت انسانی رهنمون سازد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
با نظارت صادق خادمی