در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1268

متن درس





تفسیر: تبیین آیات اخراج ابلیس و حکمت الهی در سوره اعراف

تفسیر: تبیین آیات اخراج ابلیس و حکمت الهی در سوره اعراف

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۲۶۸)

دیباچه

سوره اعراف، چونان گوهری درخشان در قرآن کریم، با آیاتی ژرف و پرمعنا، به مسائل بنیادین الهیاتی و فلسفی می‌پردازد. این سوره، با روایت اخراج ابلیس، درخواست مهلت او، و تهدیدش برای گمراه‌سازی انسان‌ها، دریچه‌ای به سوی تأمل در حکمت الهی و اختیار انسانی می‌گشاید. متن پیش رو، با نگاهی عمیق به آیات ۱۳ تا ۱۸ سوره اعراف، به تبیین معانی این آیات پرداخته و با بهره‌گیری از روایت‌های عالمان دینی، ابعاد مختلف تکبر، گمراهی، و رابطه انسان با پروردگار را بررسی می‌کند. این نوشتار، با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، تلاش دارد تا مفاهیم قرآنی را به گونه‌ای روشن و پربار برای مخاطبان علاقه‌مند به علوم دینی ارائه نماید.

بخش یکم: تکبر ابلیس و ساحت اطاعت الهی

ماهیت تکبر ابلیس

آیات ابتدایی مورد بحث، به تکبر ابلیس در برابر فرمان الهی اشاره دارند. ابلیس، با استناد به خلقت خود از آتش و برتری‌جویی نسبت به آدم، از سجده به او سر باز زد. این تکبر، نه به آدم، بلکه به ذات اقدس الهی بود که فرمان سجده را صادر کرده بود.

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ (اعراف: ۱۳)

گفت: از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد که در آن تکبر ورزی، پس بیرون رو که تو از فرومایگان هستی.

این آیه، تکبر ابلیس را به مثابه گناهی بنیادین معرفی می‌کند که نتیجه‌اش سقوط از مقام والا و فرومایگی است. تکبر، چونان سدی در برابر اطاعت الهی، انسان و جن را از ساحت قرب الهی دور می‌سازد. در این معنا، اطاعت از فرمان پروردگار، چونان کلیدی است که درهای سعادت را می‌گشاید، و سرپیچی از آن، راه را به سوی هلاکت می‌برد.

درنگ: تکبر ابلیس، نه تنها سرپیچی از فرمان سجده به آدم، بلکه گستاخی در برابر ذات الهی بود که او را به فرومایگی کشاند.

برای فهم بهتر این مفهوم، می‌توان به مثالی از مدیریت انسانی اشاره کرد. اگر مدیری، جایگاهی را تعیین کند و از زیردستان بخواهد از آن پیروی کنند، اطاعت از آن جایگاه، نشانه نظم و هماهنگی است. ابلیس، با نادیده گرفتن این نظم الهی، خود را از ساحت رحمت پروردگار محروم ساخت.

تحلیل مفهوم فرومایگی

لفظ «صاغرین» در آیه، به معنای فرومایگان، اشاره به حالتی دارد که ابلیس پس از تکبر و سرپیچی به آن گرفتار شد. این فرومایگی، نه تنها از منظر جایگاه معنوی، بلکه از منظر هویت وجودی او نیز قابل تأمل است. ابلیس، که پیش‌تر در زمره ملائک بود، با این گناه، به مرتبه‌ای پست‌تر از پیش سقوط کرد. این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم همخوانی دارد:

وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره: ۲۲۹)

و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، آنان همان ظالمانند.

تجاوز از حدود الهی، چونان گذر از خطوط قرمز حکمت پروردگار، انسان و جن را به سوی ظلم به خویشتن سوق می‌دهد. ابلیس، با این ظلم، خود را به ورطه فرومایگی انداخت.

جمع‌بندی بخش یکم

تکبر ابلیس، به مثابه گناهی ریشه‌دار، نه تنها او را از مقامش ساقط کرد، بلکه نمونه‌ای از خطر سرپیچی از فرمان الهی را به نمایش گذاشت. اطاعت، چونان پلی به سوی سعادت، و تکبر، چونان چاهی عمیق به سوی هلاکت است. این بخش، با تأکید بر فرومایگی ابلیس، نشان داد که سرپیچی از پروردگار، پیامدی جز محرومیت از رحمت الهی ندارد.

بخش دوم: مهلت ابلیس و آزادی عمل او

درخواست مهلت تا یوم یبعثون

ابلیس، پس از اخراج، درخواستی جسورانه مطرح کرد: مهلتی تا روز قیامت. این درخواست، در آیه‌ای از سوره اعراف به روشنی بیان شده است:

قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (اعراف: ۱۴)

گفت: مرا تا روزی که [مردم] برانگیخته می‌شوند مهلت ده.

«یوم یبعثون»، به روز قیامت اشاره دارد، روزی که بشر از آن آگاهی اندکی دارد. این ناآگاهی، چونان پرده‌ای بر حقیقت هستی، مانع از درک کامل این مفهوم توسط انسان است. ابلیس، با درخواست مهلت، در پی فرصتی برای اثبات ادعای خود بود، اما این درخواست، در بطن خود، نشانه‌ای از حکمت الهی در آزمودن انسان‌هاست.

درنگ: درخواست مهلت ابلیس، نه تنها نشانه جسارت او، بلکه بخشی از حکمت الهی در آزمودن اختیار انسان‌هاست.

قیامت، چونان معمایی ژرف، در آیات قرآن کریم به گونه‌ای توصیف شده که بشر را به تواضع در برابر نادانسته‌ها دعوت می‌کند. این مفهوم، با آیه‌ای دیگر تأیید می‌شود:

وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵)

و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است.

معنای «من المنظرین»

پاسخ پروردگار به درخواست ابلیس، در آیه‌ای دیگر آمده است:

قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (اعراف: ۱۵)

گفت: تو از مهلت‌یافتگان هستی.

«من المنظرین»، به معنای مهلت‌یافتگان، حکایت از آزادی عملی دارد که به ابلیس اعطا شد. این آزادی، چونان شمشیری دو لبه، هم فرصتی برای ابلیس در گمراه‌سازی انسان‌هاست و هم آزمونی برای اختیار بشر در انتخاب راه هدایت یا گمراهی. این مفهوم، با آیه‌ای دیگر همخوانی دارد:

إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ (اسراء: ۶۵)

بندگان من، تو بر آنان تسلطی نداری.

این آیه نشان می‌دهد که قدرت ابلیس، تنها بر کسانی است که خود به سوی گمراهی گرایش دارند. آزادی او، در حقیقت، بخشی از نظام احسن الهی است که انسان را در برابر انتخاب‌هایش مسئول می‌داند.

جمع‌بندی بخش دوم

مهلت ابلیس و آزادی عمل او، چونان آیینه‌ای است که اختیار انسان را در برابر حکمت الهی به نمایش می‌گذارد. درخواست مهلت تا روز قیامت و پذیرش آن از سوی پروردگار، نه نشانه ضعف الهی، بلکه بخشی از طرح حکیمانه‌ای است که انسان را به سوی آزمون اختیار هدایت می‌کند. محدودیت دانش بشری، انسان را به تواضع در برابر این حکمت دعوت می‌کند.

بخش سوم: گمراهی در صراط مستقیم

ادعای ابلیس در گمراه‌سازی

ابلیس، پس از دریافت مهلت، ادعایی جسورانه مطرح کرد:

قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (اعراف: ۱۶)

گفت: به سبب آنکه مرا گمراه کردی، برای آنان بر سر راه راستت خواهم نشست.

صراط مستقیم، چونان راهی روشن و بی‌لغزش، نماد هدایت الهی است. ادعای ابلیس برای گمراه کردن انسان‌ها در این راه، به ظاهر پارادوکسیکال است، زیرا صراط مستقیم، ذاتاً از گمراهی مصون است. برای فهم این ادعا، می‌توان به مثالی از زندگی روزمره اشاره کرد: راننده‌ای که در جاده‌ای مستقیم و ایمن، به اشتباه در جهت ممنوعه حرکت کند، در حقیقت از صراط مستقیم خارج شده و به راه کج افتاده است. گمراهی در صراط مستقیم، در واقع، انحراف از آن است.

درنگ: ادعای ابلیس برای گمراهی در صراط مستقیم، نشانه‌ای از خودنمایی اوست، زیرا صراط مستقیم ذاتاً از گمراهی مصون است.

نقد تفاسیر عرفانی

برخی تفاسیر عرفانی، صراط مستقیم را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که هر آنچه پیش آید، خیر است. این دیدگاه، گاه به ساده‌انگاری منجر می‌شود و از منطق قرآنی دور می‌افتد. صراط مستقیم، راهی است که با عقل و وحی همخوانی دارد و گمراهی در آن، تنها با خروج از این مسیر ممکن است. این نقد، بر لزوم نگاه عقلانی به آیات قرآن کریم تأکید دارد و از ساده‌انگاری در تفسیر پرهیز می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

ادعای ابلیس برای گمراه کردن انسان‌ها در صراط مستقیم، چونان شعله‌ای است که در برابر نور هدایت الهی ناتوان است. این ادعا، نه نشانه قدرت ابلیس، بلکه نمایانگر ضعف او در برابر حکمت الهی است. صراط مستقیم، چونان راهی استوار، از گمراهی مصون است، و انحراف از آن، نتیجه انتخاب نادرست انسان‌هاست.

بخش چهارم: نفوذ ابلیس در زندگی انسانی

گمراهی از چهار جهت

ابلیس، در ادامه ادعایش، به نفوذ در جنبه‌های مختلف زندگی انسان اشاره می‌کند:

ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ (اعراف: ۱۷)

سپس از پیش‌رو و از پشت‌سر و از سمت راست و از سمت چپشان به سراغشان می‌آیم، و بیشترشان را شاکر نخواهی یافت.

این چهار جهت، به جنبه‌های گوناگون زندگی انسان اشاره دارند: «بین ایدیهم» (پیش‌رو)، به خانواده، فرزندان، و زندگی روزمره؛ «خلفهم» (پشت‌سر)، به آرزوها و امیال؛ «ایمانهم» (سمت راست)، به عبادات و خوبی‌ها؛ و «شمائلهم» (سمت چپ)، به بدی‌ها و خطاها. ابلیس، با نفوذ در این جنبه‌ها، انسان را از شکرگزاری دور می‌کند.

درنگ: نفوذ ابلیس در چهار جهت زندگی انسان، نشان‌دهنده فراگیری وسوسه‌های اوست، اما این نفوذ، تنها در سایه ضعف انسانی ممکن می‌شود.

برای روشن شدن این مفهوم، می‌توان به روایتی از زندگی روزمره اشاره کرد. پدری که تمام توجهش به فرزندانش است، ممکن است در اثر وسوسه‌های ابلیس، از مسیر درست زندگی منحرف شود. یا فردی که در عبادات خود دچار سهل‌انگاری می‌شود، چونان کسی است که در راه راست، به بیراهه می‌رود.

تأثیر ابلیس در عبادات

یکی از جنبه‌های نفوذ ابلیس، در عبادات انسان‌هاست. برای نمونه، روایتی از فردی که با ظاهری نامناسب به عبادت می‌پردازد، نشان‌دهنده تأثیر وسوسه‌های ابلیس است. این سهل‌انگاری، چونان غباری بر آیینه عبادت، آن را از درخشش بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

نفوذ ابلیس در جنبه‌های مختلف زندگی، چونان سایه‌ای است که در غفلت انسان گسترده می‌شود. این نفوذ، تنها در صورتی موفق است که انسان خود به وسوسه‌ها میدان دهد. شکرگزاری، چونان سپری در برابر این وسوسه‌ها، انسان را به سوی هدایت الهی رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: اخراج ابلیس و پیامدهای پیروی از او

نکوهش و طرد ابلیس

پروردگار، پس از ادعاهای ابلیس، او را نکوهیده و طرد می‌کند:

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا ۖ لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ (اعراف: ۱۸)

گفت: از آن [مقام] بیرون رو، در حالی که نکوهیده و رانده‌شده‌ای. هر کس از آنان که تو را پیروی کند، جهنم را از همه شما پر خواهم کرد.

«مذءوم» و «مدحور»، به معنای نکوهیده و طردشده، نشان‌دهنده سرانجام شوم ابلیس است. تهدید پروردگار به پر کردن جهنم از ابلیس و پیروانش، چونان هشداری است به انسان‌ها که از پیروی وسوسه‌های او بپرهیزند.

درنگ: اخراج ابلیس و تهدید به پر کردن جهنم، هشداری است به انسان‌ها که از وسوسه‌های او دوری جویند.

تأمل در ظرفیت جهنم

تهدید به پر کردن جهنم، پرسش‌هایی فلسفی را برمی‌انگیزد. اگر جهنم پر شود، آیا ظرفیت آن محدود است؟ و اگر نامحدود باشد، چگونه پر می‌شود؟ این پرسش، چونان معمایی است که پاسخ آن در حکمت الهی نهفته است. برای فهم بهتر، می‌توان به تشبیهی اشاره کرد: گلدانی که با خاک و آشغال پر می‌شود، اگرچه سنگین است، اما با افزودن مواد سبک‌تر، قابل حمل می‌گردد. شاید جهنم نیز با چیزی فراتر از تصور بشر پر شود، چیزی که از درک ما خارج است.

جمع‌بندی بخش پنجم

اخراج ابلیس و تهدید به پر کردن جهنم، چونان آیینه‌ای است که عاقبت شوم پیروی از وسوسه‌ها را نشان می‌دهد. این تهدید، نه نشانه خشم الهی، بلکه بخشی از حکمت او در هدایت انسان‌هاست. انسان، با اختیار خود، می‌تواند از این دام بگریزد و به سوی رحمت الهی گام بردارد.

بخش ششم: حکمت الهی و نقش ابلیس در آزمون انسان

ابلیس و آزمون اختیار

نقش ابلیس در گمراه‌سازی انسان‌ها، چونان فازی در مدار الهی است که در برابر نول انسانی قرار می‌گیرد. این آزمون، بخشی از حکمت پروردگار است که انسان را در برابر انتخاب‌هایش مسئول می‌داند. این مفهوم، با آیه‌ای از قرآن کریم همخوانی دارد:

الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (سجده: ۷)

آن که هر چیزی را که آفرید، نیکو آفرید.

جهان، چونان نظامی احسن، دربرگیرنده خیر و شر است، و ابلیس، در این نظام، نقش آزمونی برای اختیار انسان دارد.

نقد ادبیات تند الهی

ادبیات تند در آیات، مانند تهدید به پر کردن جهنم، گاه به نظر با رحمت الهی ناسازگار می‌آید. اما این ادبیات، چونان هشداری است که انسان را از خواب غفلت بیدار می‌کند. حکمت الهی، در پس این تهدیدها، هدایت انسان به سوی رستگاری است.

جمع‌بندی بخش ششم

ابلیس، چونان ابزاری در دست حکمت الهی، انسان را به آزمون اختیار می‌کشاند. این آزمون، فرصتی است برای انسان تا با شکرگزاری و اطاعت، به سوی رحمت پروردگار گام بردارد. ادبیات تند آیات، نه نشانه خشم، بلکه هشداری برای بیداری انسان‌هاست.

بخش هفتم: تجربه‌های انسانی و نفوذ ابلیس

روایت‌های زندگی روزمره

تأثیر ابلیس در زندگی روزمره، در روایت‌هایی از انتخاب همسر، مشکلات مسکن، و برخورد با دیگران نمایان است. برای نمونه، در روایتی، انتخاب همسر با دشواری‌هایی همراه بود که نشان‌دهنده نفوذ وسوسه‌های ابلیس در تصمیم‌گیری‌هاست. یا در ماجرای همسایه‌ای پر سر و صدا، ضعف‌های انسانی در برابر وسوسه‌ها آشکار می‌شود.

درنگ: روایت‌های زندگی روزمره، چونان آیینه‌ای، تأثیر وسوسه‌های ابلیس را در جنبه‌های مختلف زندگی نشان می‌دهند.

تحلیل نفوذ ابلیس

این روایت‌ها، با آیه «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ» همخوانی دارند. ابلیس، با نفوذ در خانواده، آرزوها، و عبادات، انسان را از مسیر هدایت دور می‌کند. اما این نفوذ، تنها در سایه غفلت و ضعف انسانی ممکن است.

جمع‌بندی بخش هفتم

تجربه‌های انسانی، چونان صحنه‌ای از نمایش زندگی، نشان‌دهنده چالش‌های انسان در برابر وسوسه‌های ابلیس است. این روایت‌ها، با زبانی ملموس، انسان را به تأمل در انتخاب‌هایش دعوت می‌کنند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

آیات ۱۳ تا ۱۸ سوره اعراف، چونان نوری در تاریکی، انسان را به تأمل در تکبر، گمراهی، و حکمت الهی دعوت می‌کنند. تکبر ابلیس، نمونه‌ای از خطر سرپیچی از فرمان پروردگار است، و مهلت او، بخشی از آزمون الهی برای اختیار انسان. ادعای گمراهی در صراط مستقیم، نشانه خودنمایی ابلیس است، و نفوذ او در زندگی انسان، تنها در سایه غفلت ممکن می‌شود. این آیات، با هشداری روشن، انسان را به شکرگزاری و اطاعت از پروردگار فرا می‌خوانند. روایت‌های زندگی روزمره، این مفاهیم را ملموس‌تر کرده و انسان را به سوی بیداری معنوی هدایت می‌کنند.

با نظارت صادق خادمی