متن درس
تفسیر: عدالت، اخلاص و پندار رستگاری در آیه ۱۲۸ سوره اعراف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۷۹)
دیباچه
قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، راه هدایت را به انسان مینمایاند و با بیانی ژرف، پیچیدگیهای وجودی و اخلاقی بشر را تبیین میکند. آیه ۱۲۸ سوره اعراف، با محوریت عدالت، اخلاص در عبادت، و تمایز میان هدایت و گمراهی، یکی از آیات کلیدی در فهم نظام ارزشی الهی است. این آیه، نهتنها به اصول بنیادین دینداری اشاره دارد، بلکه با نگاهی عمیق به روان انسان، پندار کاذب رستگاری را در میان گمراهان تحلیل میکند. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای عالمان دینی، این آیه با زبانی فصیح و ساختاری منسجم بررسی شده و مفاهیم آن با شرح و تفصیل برای خوانندگان تبیین میگردد. هدف آن است که با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات ادبی، عمق معانی قرآنی بهگونهای روشن و دلانگیز ارائه شود.
متن و ترجمه آیه
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ۚ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ * فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ ۗ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ
بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است، و چهرههای خود را در هر مسجدی به سوی او کنید و او را در حالی که دین را برای او خالص کردهاید، بخوانید. همانگونه که شما را آفرید، بازمیگردید. گروهی را هدایت کرد و گروهی گمراهی بر آنان سزاوار شد؛ زیرا آنان شیطانها را به جای خدا به دوستی گرفتند و میپندارند که هدایتیافتگانند.
تحلیل و تبیین مفاهیم آیه
عدالت: بنیان نظام ارزشی الهی
آیه ۱۲۸ سوره اعراف با تأکید بر فرمان الهی به عدالت (بِالْقِسْطِ)، انسان را به سوی رفتار و کرداری دعوت میکند که چونان ستونی استوار، نظام ارزشی الهی را برپا میدارد. عدالت در این آیه، نهتنها به معنای رعایت انصاف در مناسبات اجتماعی، بلکه به مفهومی فراگیر اشاره دارد که نیت، عمل و تفکر انسان را در بر میگیرد. این مفهوم، چونان خورشیدی درخشان، تمامی شئون زندگی بشر را روشن میسازد و او را از ظلم و انحراف بازمیدارد.
درنگ: عدالت در قرآن کریم، محور تعالیم الهی است که انسان را به هماهنگی با اراده پروردگار و دوری از هرگونه انحراف فرا میخواند.
اخلاص در عبادت و توجه به ذات الهی
فرمان به اقامه چهرهها در هر مسجد (وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) و دعوت به اخلاص در دین (مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ)، انسان را به سوی تمرکز کامل بر ذات الهی هدایت میکند. اخلاص، چونان جویباری زلال، قلب مؤمن را از هر شائبه شرک و ریا پاک میسازد. این دعوت قرآنی، انسان را به سوی عبادتی فرا میخواند که در آن، جز خدا هیچ مقصدی نیست و تمامی اعمال، چونان گلی معطر، به سوی او تقدیم میگردد.
در این راستا، تأکید بر خالص ساختن دین برای خدا، به معنای کنار نهادن هرگونه وابستگی به غیر اوست. انسان مؤمن، در هر سجده و در هر لحظه عبادت، چونان پرندهای که به سوی آسمان پرواز میکند، قلب و جان خود را به سوی پروردگار متعال متوجه میسازد.
درنگ: اخلاص در عبادت، شرط پذیرش اعمال نزد خداوند است و انسان را از هرگونه شرک و خودنمایی دور میسازد.
چرخه وجودی انسان: آفرینش و بازگشت
عبارت كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ، چونان آینهای شفاف، چرخه وجودی انسان را به تصویر میکشد. این آیه به انسان یادآور میشود که آغاز و انجام او به دست خداست. همانگونه که خداوند انسان را از نیستی به هستی آورد، در قیامت نیز او را به سوی خویش بازمیگرداند. این مفهوم، چونان رشتهای نامریی، تمامی مراحل زندگی انسان را به اراده الهی پیوند میزند و او را به تأمل در مبدأ و معاد دعوت میکند.
این چرخه وجودی، نهتنها به معاد اشاره دارد، بلکه انسان را به این حقیقت رهنمون میسازد که تمامی لحظات زندگیاش تحت مشیت الهی قرار دارد. انسان، چونان مسافری در مسیر ابدیت، از مبدأ الهی آغاز کرده و به سوی او بازمیگردد.
درنگ: چرخه آفرینش و بازگشت، انسان را به تأمل در مبدأ و معاد و پیوند همیشگی با اراده الهی دعوت میکند.
تمایز میان هدایت و گمراهی
قرآن کریم در این آیه، انسانها را به دو گروه تقسیم میکند: گروهی که هدایت یافتهاند (فَرِيقًا هَدَىٰ) و گروهی که گمراهی بر آنان سزاوار شده است (فَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ). این تقسیمبندی، چونان خطی روشن، مسیر حق و باطل را از یکدیگر جدا میسازد. هدایتشدگان، کسانیاند که با پذیرش اراده الهی، راه حقیقت را برگزیدهاند، در حالی که گمراهان، با انتخاب مسیر باطل، خود را از نور هدایت محروم کردهاند.
گمراهی در این آیه، نتیجه اعمال نادرست انسان، از جمله ظلم، جنایت و انحراف از مسیر حق است. این انتخاب، انسان را از ساحت قدسی الهی دور کرده و به سوی تاریکی ضلالت سوق میدهد.
درنگ: هدایت و گمراهی، نتیجه انتخاب آگاهانه انسان است که مسیر او را به سوی حقیقت یا باطل تعیین میکند.
ولایت شیطان: ریشه گمراهی
آیه با صراحت بیان میدارد که گمراهان، شیطانها را به جای خدا به ولایت گرفتهاند (إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ). این انتخاب، چونان پیوندی با تاریکی، انسان را از نور الهی محروم میسازد. ولایت شیطان، به معنای پذیرش ارزشها و اهدافی است که در تضاد با اراده الهی قرار دارند. این مسیر، چونان راهی لغزنده، انسان را به سوی پرتگاه گمراهی میکشاند.
در این راستا، کنار نهادن خدا و همراهی با شیطان، انسان را از محور عدالت و اخلاص دور کرده و او را در دام توهمات و خودفریبی گرفتار میسازد.
درنگ: پذیرش ولایت شیطان، انسان را از مسیر توحید و عدالت دور کرده و به سوی گمراهی میکشاند.
پندار رستگاری در گمراهی: تبیین روانشناختی
یکی از عمیقترین مفاهیم این آیه، در عبارت وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ نهفته است که به پندار کاذب رستگاری در میان گمراهان اشاره دارد. این پندار، چونان سرابی فریبنده، انسان را به این باور میرساند که در مسیر حق گام برمیدارد، در حالی که در تاریکی گمراهی غوطهور است. این حالت، که در علم دینی به «جهل مرکب» تعبیر شده، نتیجه خودفریبی و توجیه اعمال نادرست است.
انسان گمراه، با تکیه بر موفقیتهای مادی یا توجیهات کاذب، خود را رستگار میپندارد. این پندار، چونان نقابی بر چهره حقیقت، او را از درک انحراف خویش بازمیدارد.
درنگ: پندار رستگاری در گمراهی، نتیجه جهل مرکب است که انسان را از درک حقیقت انحراف خویش محروم میسازد.
عوامل پندار رستگاری
درسگفتارهای عالمان دینی، دو عامل اصلی را برای این پندار کاذب معرفی میکنند:
۱. فعلیت مادی: توهم خودبسندگی
انسان گمراه، با دستیابی به موفقیتهای مادی، چونان ثروت، قدرت و احترام، خود را بینیاز از خدا میپندارد. این موفقیتها، که گاه از راههای غیرمشروع چون ربا و دزدی به دست میآیند، چونان زنجیری طلایی، انسان را به بند خودفریبی میکشند. مثالهای عینی، مانند تجملات افراطی (چون دستگیرههای طلایی)، نشاندهنده این توهم است که انسان با تکیه بر مادیات، خود را کامل و رستگار میداند.
این خودبسندگی کاذب، انسان را از نیاز به خدا و طلب هدایت الهی بینیاز میسازد. او، چونان مسافری که در سراب آب میجوید، گمان میکند به مقصد رسیده، در حالی که در بیابان گمراهی سرگردان است.
۲. خودشیفتگی: توهم برتری
عامل دوم، خودشیفتگی است که انسان را به سوی خودبزرگبینی و توهم برتری سوق میدهد. فرد خودشیفته، خود را عاری از خطا میداند و اعمال نادرست خویش را با توجیهاتی مانند «تقدیر الهی» یا «لزوم انجام وظیفه» مشروع میسازد. این حالت، چونان آتشی که جنگلی را در بر میگیرد، وجدان اخلاقی انسان را نابود میکند و او را به سوی لذت بردن از ظلم و جنایت سوق میدهد.
مثالهای تاریخی، مانند گروههای افراطی یا شخصیتهایی که فجایع انسانی را رقم زدهاند، نشاندهنده این خودشیفتگی است. این افراد، با توجیه اعمال خود، نهتنها احساس گناه نمیکنند، بلکه انتظار پاداش الهی دارند.
درنگ: فعلیت مادی و خودشیفتگی، دو ریشه اصلی پندار رستگاری در گمراهیاند که انسان را از حقیقت دور میسازند.
تفاوت مهتدون الهی و شیطانی
مفهوم «مهتدون» در قرآن کریم، به معنای رسیدن به مقصد و وصول به هدف است. با این حال، این وصول در دو مسیر متضاد رخ میدهد: مهتدون الهی، که به حقیقت و رستگاری واقعی دست یافتهاند، و مهتدون شیطانی، که در توهم رستگاری غوطهورند. مهتدون الهی، چونان ستارگانی در آسمان حقیقت، در مسیر عدالت و اخلاص گام برمیدارند، در حالی که مهتدون شیطانی، در تاریکی خودفریبی و مادیات گرفتارند.
این تمایز، چونان خطی روشن میان نور و ظلمت، انسان را به تأمل در مسیر خویش دعوت میکند. هدایت الهی، انسان را به سوی کمال واقعی رهنمون میسازد، در حالی که گمراهی شیطانی، او را در دام توهمات گرفتار میکند.
درنگ: مهتدون الهی به حقیقت و کمال واقعی میرسند، در حالی که مهتدون شیطانی در توهم رستگاری گرفتارند.
روانشناسی گمراهی و خودشیفتگی
از منظر روانشناختی، گمراهان خودشیفته، به دلیل فقدان وجدان اخلاقی و همدلی، از اعمال نادرست خویش نهتنها پشیمان نمیشوند، بلکه از آن لذت میبرند. این حالت، چونان بیماریای که روح را تسخیر میکند، انسان را از درک تأثیر اعمالش بر دیگران محروم میسازد. مثالهای عینی، مانند گروههای افراطی که با توجیه قتل و ظلم، خود را مستحق پاداش میدانند، این انحراف را به خوبی نشان میدهند.
در مقابل، انسان عادی، حتی با ارتکاب خطایی کوچک، چونان شکستن پای دیگری، دچار عذاب وجدان میشود و شب را در تحیر و پشیمانی به سر میبرد. اما خودشیفته، چونان سنگی سخت، هیچ احساس گناهی ندارد و اعمال خود را با افتخار توجیه میکند.
درنگ: خودشیفتگی، وجدان اخلاقی را مختل کرده و انسان را به سوی لذت بردن از ظلم و جنایت سوق میدهد.
نقد تاریخی و اجتماعی
درسگفتارهای عالمان دینی، با اشاره به نمونههای تاریخی و اجتماعی، نشان میدهند که چگونه خودشیفتگی و پندار رستگاری به فجایع انسانی منجر شده است. گروههای افراطی، که با توجیهات کاذب، ظلم و جنایت را وظیفه الهی میدانند، و شخصیتهای تاریخی که با کاریزمای خود، میلیونها انسان را قربانی کردهاند، نمونههایی از این انحرافاند.
این مثالها، چونان آینهای، انحرافات ناشی از ولایت شیطان را به تصویر میکشند و انسان را به تأمل در مسیر خویش دعوت میکنند.
درنگ: خودشیفتگی جمعی و پندار رستگاری، ریشه فجایع انسانی در تاریخ و جامعه است.
تجربه شخصی و خودآگاهی
درسگفتارها با اشاره به تجربیات شخصی، مانند حسرت چاپ آثار یا تأمل در نقصانهای انسانی، به اهمیت خودآگاهی و تواضع در برابر خدا تأکید دارند. انسان مؤمن، چونان درختی که در برابر باد خم میشود، با آگاهی از نقصانهای خویش، همواره در پی اصلاح و نزدیکی به خدا است. این تواضع، او را از خودشیفتگی و توهم رستگاری دور میسازد.
این خودآگاهی، چونان نوری در دل، انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند و او را از دام خودفریبی نجات میدهد.
درنگ: خودآگاهی و تواضع، انسان را از خودشیفتگی دور کرده و به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
جمعبندی
آیه ۱۲۸ سوره اعراف، چونان گوهری درخشان در گنجینه قرآن کریم، انسان را به سوی عدالت، اخلاص و هدایت دعوت میکند. این آیه، با تبیین تمایز میان هدایت و گمراهی، ریشههای انحراف را در پذیرش ولایت شیطان و پندار کاذب رستگاری جستجو میکند. موفقیتهای مادی و خودشیفتگی، چونان دامهایی فریبنده، انسان را از حقیقت دور میسازند، در حالی که اخلاص و خودآگاهی، او را به سوی نور الهی رهنمون میکنند. این تفسیر، با تکیه بر درسگفتارهای عالمان دینی، تلاش دارد تا با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، عمق معانی این آیه را برای خوانندگان روشن سازد. باشد که این تأملات، چونان بذری در خاک دل، به بار نشیند و انسان را به سوی رستگاری حقیقی هدایت کند.
با نظارت صادق خادمی