متن درس
تفسیر: گفتوگوی گمراهان و پیامدهای نادانی در آیات 39 و 40 سوره اعراف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۸۶)
دیباچه
آیات 39 و 40 سوره اعراف از قرآن کریم، با بیانی ژرف و حکیمانه، به گفتوگوی میان گمراهکنندگان و گمراهشدگان در آتش دوزخ و نیز پیامدهای تکذیب آیات الهی و استکبار از آنها میپردازد. این آیات، با ترسیم صحنهای از عدالت الهی، مسئولیت انسان را در برابر گمراهی و نادانی به تصویر میکشند و بر نقش بنیادین آگاهی و عقلانیت در سعادت بشری تأکید میورزند. در این نوشتار، محتوای درسگفتار با نگاهی عمیق و ساختارمند، به گونهای بازنویسی شده که همزمان روح معنوی و حکمت قرآنی را حفظ کرده و با زبانی روشن، متین و متناسب با فضای پژوهشی، به تبیین مفاهیم این آیات میپردازد. متن با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، تلاش دارد تا عمق پیام قرآنی را برای خوانندگان روشن سازد و آنها را به تأمل در اهمیت دانایی و اجتناب از نادانی دعوت کند.
بخش یکم: گفتوگوی گمراهان و عدالت الهی
تبیین آیه 39 سوره اعراف
وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ
و پیشینیانشان به پسینیانشان گفتند: شما را بر ما هیچ برتریای نیست، پس عذاب را به سبب آنچه کسب میکردید، بچشید.
آیه 39 سوره اعراف، صحنهای از گفتوگوی میان دو گروه را به تصویر میکشد: گمراهکنندگان (خواص و عالمان) و گمراهشدگان (عوام و پیروان). در این گفتوگو، گمراهکنندگان به پیروان خود اعلام میدارند که هیچ برتری اخلاقی یا معنوی بر آنها ندارند، زیرا هر دو گروه در گناه و نادانی شریکاند. گمراهکنندگان، که با سوءاستفاده از جایگاه خود، دیگران را به بیراهه کشاندهاند، و گمراهشدگان، که به سبب نادانی و فقدان تعقل، کورکورانه از آنها پیروی کردهاند، هر دو مستحق عذابی هموزن هستند.
این آیه، با ظرافتی بینظیر، به اصل عدالت الهی اشاره دارد که در آن، ظالم و مظلوم، هر دو به دلیل مشارکت در گناه، به یکسان کیفر میبینند. گمراهکنندگان به سبب گمراه کردن دیگران و گمراهشدگان به دلیل پذیرش گمراهی، هر یک دو گناه مرتکب شدهاند: ظلم و پذیرش ظلم. این دوگانگی گناه، نشاندهنده آن است که نادانی، چه در مقام گمراهکننده و چه در مقام پیرو، ریشهای مشترک در عذاب الهی دارد.
درنگ: عدالت الهی در مجازات
عدالت الهی، گمراهکنندگان و گمراهشدگان را به یکسان مسئول میداند، زیرا هر دو در نادانی و گناه شریکاند. گمراهکنندگان با فریب دیگران و گمراهشدگان با پذیرش کورکورانه، هر یک به نوبه خود در چرخه ظلم و گناه مشارکت دارند.
نادانی: ریشه ظلم و مظلومیت
در تبیین این آیه، نادانی بهعنوان ریشه اصلی گناه و عذاب معرفی شده است. گمراهشدگان، به دلیل فقدان آگاهی و عدم بهرهگیری از عقل، به دام گمراهکنندگان افتادهاند. این نادانی، نه تنها آنها را از مسیر هدایت دور کرده، بلکه آنها را به مظلومانی تبدیل کرده که خود در گناه شریکاند. تمثیلی زیبا در این زمینه، فردی است که در جامعهای ناامن، بدون ابزار دفاعی گام برمیدارد و به سبب نادانی، قربانی ظلم دیگران میشود. این تمثیل، نشاندهنده آن است که نادانی، انسان را در برابر آسیبهای اجتماعی و معنوی بیدفاع میسازد.
قرآن کریم، با تأکید بر عبارت «فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ»، عذاب را نتیجه مستقیم اعمال انسان میداند. این اعمال، که ریشه در نادانی دارند، نه تنها شامل گناهان آشکار، بلکه شامل پذیرش کورکورانه و فقدان تدبر نیز میشوند. در این راستا، عالمان دینی، با اشاره به این آیه، نادانی را بزرگترین مانع سعادت معرفی کردهاند و انسان را به کسب دانایی و تقویت بنیه عقلانی دعوت کردهاند.
نظام طبیعت و پیامدهای ضعف
یکی از نکات برجسته در این تفسیر، تأکید بر قانون نظام طبیعت است که در آن، ضعف و نادانی به پایمال شدن میانجامد. شاعری حکیم گفته است: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی / که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.» این بیت، به زیبایی بیانگر آن است که نادانی، انسان را در برابر سختیهای زندگی و نظام طبیعی آسیبپذیر میسازد. انسان نادان، مانند گلی شکننده در برابر تندباد طبیعت، به آسانی در هم میشکند و از سعادت بازمیماند.
این تفسیر، با مثالهایی از ناتوانیهای اجتماعی، مانند فقر و ضعف در برابر زورمندان، نشان میدهد که نادانی، ریشه اصلی ناکامیهاست. انسان دانا، با بهرهگیری از عقل و آگاهی، میتواند در برابر چالشهای زندگی ایستادگی کند، در حالی که نادان، به سبب ضعف و ناتوانی، قربانی نظام طبیعی و اجتماعی میشود.
درنگ: قانون نظام طبیعت
در نظام طبیعت، ضعف و نادانی به پایمال شدن میانجامد. انسان برای رهایی از عذاب و ناکامی، باید به کسب دانایی و قوت همت گمارد، زیرا نادانی، ریشه اصلی مظلومیت و عذاب است.
بخش دوم: تکذیب آیات و محرومیت از هدایت
تبیین آیه 40 سوره اعراف
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ
کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها روی گردانیدند، درهای آسمان به رویشان گشوده نمیشود و به بهشت درنمیآیند، مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود، و اینگونه مجرمان را کیفر میدهیم.
آیه 40 سوره اعراف، با بیانی قاطع، به سرنوشت کسانی میپردازد که آیات الهی را تکذیب کرده و با تکبر از پذیرش آنها سر باز زدهاند. این آیه، با ترسیم تصویری از محرومیت این گروه از هدایت و سعادت، نادانی و تکبر را بهعنوان موانع اصلی رستگاری معرفی میکند. عبارت «لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ» به معنای بسته بودن درهای آگاهی، دانایی و ارزشهای والای معنوی است که انسان را به سوی تعالی رهنمون میسازد.
تمثیلی که در این آیه به کار رفته، یعنی «حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ»، با ظرافتی بینظیر، ناممکن بودن سعادت برای نادانان و متکبران را به تصویر میکشد. همانگونه که شتر نمیتواند از سوراخ سوزن عبور کند، انسان نادان و متکبر نیز نمیتواند به بهشت رستگاری راه یابد. این تمثیل، مانند آینهای روشن، حقیقت محرومیت نادانان را بازتاب میدهد و بر ضرورت آگاهی و فروتنی در برابر حق تأکید میورزد.
محرومیت از درهای آسمان
عبارت «أَبْوَابُ السَّمَاءِ» در این آیه، به درهای معنوی و معرفتی اشاره دارد که راههای رسیدن به آگاهی، شهامت، صلابت و ارزشهای والا را نشان میدهند. انسان نادان، مانند چهارپایی که سر به زیر دارد و تنها به زمین مینگرد، از نگاه به سوی آسمانهای معرفت محروم است. در مقابل، انسان دانا، که قرآن کریم او را «مستوی القامه» میخواند، با سربلندی به سوی ارزشهای متعالی مینگرد و از درهای آسمان بهرهمند میشود.
این تفسیر، با تمایز میان انسان و حیوان، بر اهمیت عقل و آگاهی تأکید دارد. انسان نادان، به سبب تکبر و تکذیب آیات الهی، از فهم حقیقت بازمیماند و درهای هدایت به روی او بسته میشود. این محرومیت، نه تنها در دنیا به شکل ناکامی و ضعف آشکار میشود، بلکه در آخرت نیز به محرومیت از بهشت میانجامد.
درنگ: درهای آسمان و آگاهی
درهای آسمان، نمادی از آگاهی، دانایی و ارزشهای والای معنوی است. انسان نادان و متکبر، از این درها محروم میماند و در تاریکی جهل و گمراهی گرفتار میشود.
نادانی: بزرگترین جرم
آیه 40، با عبارت «وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»، نادانی را بهعنوان بزرگترین جرم معرفی میکند. در این تفسیر، مجرمان در درجه نخست ناداناناند، نه صرفاً کسانی که مرتکب گناهان آشکار مانند دزدی یا آدمکشی میشوند. نادانی، ریشه همه انحرافات اجتماعی و معنوی است و انسان را از سعادت دنیوی و اخروی محروم میسازد.
تمثیلی در این زمینه، داستان گدایی است که از سلطان جواهراتی دریافت میکند، اما به دلیل نادانی، آنها را از دست میدهد و همچنان در فقر و بدبختی باقی میماند. این داستان، مانند چراغی در تاریکی، نشان میدهد که نادانی، حتی در برابر فرصتهای بزرگ، انسان را از سعادت بازمیدارد. قرآن کریم، در آیهای دیگر، نادانان را بدترین جنبندگان میخواند: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» (انفال: 22)، که این دیدگاه را تأیید میکند.
درنگ: نادانی، رئیس جرایم
نادانی، بزرگترین جرم است، زیرا ریشه همه انحرافات و بدبختیهاست. انسان نادان، نه تنها خود را به ورطه هلاکت میکشاند، بلکه جامعه را نیز به سوی تباهی سوق میدهد.
بخش سوم: فهم و اخلاق بهعنوان امور باطنی
فهم و اخلاق: نمود در اعمال
در این تفسیر، فهم و اخلاق (خُلق) بهعنوان دو ویژگی باطنی انسان معرفی شدهاند که از طریق اعمال و رفتار (ادب) آشکار میشوند. همانگونه که اخلاق نیکو یا ناپسند از رفتار انسان در مواجهه با دیگران (مانند بخشیدن یا نبخشیدن خطا) نمایان میشود، فهم نیز از تصمیمگیریها و عملکردهای فرد آشکار میگردد. تمثیلی در این زمینه، فردی است که در مواجهه با خطای دیگران، با صبوری و بزرگواری پاسخ میدهد و بدینترتیب، اخلاق نیکوی خود را به نمایش میگذارد. در مقابل، فردی که با خشم و تندی واکنش نشان میدهد، ناپختگی اخلاقی خود را آشکار میسازد.
به همین ترتیب، فهم انسان از تصمیمگیریهای او در زندگی، مانند سرمایهگذاریهای مالی یا رفتار در جامعه، نمایان میشود. انسانی که به دلیل نادانی، دارایی خود را در مسیرهای نادرست از دست میدهد، مانند پرندهای است که به سوی دام میشتابد و خود را به هلاکت میرساند. این تفسیر، با تأکید بر اینکه فهم و اخلاق، امور باطنیاند که در اعمال متجلی میشوند، انسان را به تأمل در رفتارهای خود دعوت میکند.
تأثیر طبیعت و محیط بر فهم
یکی از نکات برجسته این تفسیر، تأثیر عوامل طبیعی و محیطی بر فهم و اخلاق انسان است. جهان، با تنوع اشکال و ویژگیهایش، انسانها را در شرایط گوناگون قرار میدهد. همانگونه که طبیعت، با تفاوتهایش در کوهستان و دره، بر جسم و روح انسان اثر میگذارد، عوامل زیستی و اجتماعی نیز فهم و اخلاق او را شکل میدهند. تمثیلی در این زمینه، طایفهای است که به دلیل زندگی در محیطی خاص، ویژگیهای جسمانی و رفتاری متفاوتی از دیگران دارند. این تفاوتها، مانند رنگی است که بر بوم طبیعت نقش میبندد و انسان را در مسیر دانایی یا نادانی قرار میدهد.
این دیدگاه، با تأکید بر تأثیر عوامل ارثی و محیطی، انسان را به شناخت محدودیتها و امکانات خود دعوت میکند. انسان دانا، مانند کشاورزی است که با شناخت خاک و اقلیم، بهترین محصول را برداشت میکند، در حالی که انسان نادان، به دلیل ناآگاهی از شرایط خود، در دام ناکامی گرفتار میشود.
درنگ: تأثیر طبیعت بر فهم
جهان با اشکال گوناگون خود، فهم و اخلاق انسان را شکل میدهد. شناخت عوامل طبیعی و اجتماعی، انسان را به سوی دانایی و سعادت رهنمون میسازد.
بخش چهارم: عقلانیت و آگاهی، کلید رستگاری
ضرورت عقلانیت در برابر نادانی
این تفسیر، با تأکید بر ضرورت عقلانیت و آگاهی، انسان را از پذیرش کورکورانه و نادانی برحذر میدارد. عقل انسانی و عرف جامعه، معیارهایی هستند که فهم و رفتار انسان را ارزیابی میکنند. تمثیلی در این زمینه، داستان ملانصرالدین است که با تصمیمگیریهای نادرست خود، مورد قضاوت دیگران قرار میگیرد. این داستان، مانند آینهای است که نادانی را در برابر عقلانیت به نمایش میگذارد و انسان را به تأمل در اعمال خود دعوت میکند.
قرآن کریم، با پرسشهایی مانند «أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (آیا تعقل نمیکنید؟)، انسان را به بهرهگیری از عقل و اجتناب از نادانی فرا میخواند. انسان عاقل، مانند ستارهای در آسمان تاریک، با نور عقل خود مسیر سعادت را روشن میسازد، در حالی که انسان نادان، در تاریکی جهل گرفتار میماند.
نقد نادانی در جامعه
این تفسیر، با نگاهی نقادانه به جوامع عقبمانده، نادانی را ریشه اصلی بدبختیهای اجتماعی میداند. در جامعهای که نادانی بهعنوان جرم شناخته نمیشود، انسانها به دام انحرافات اجتماعی، مانند اعتماد بیجا به نظامهای مالی یا پذیرش ظلم، گرفتار میشوند. تمثیلی در این زمینه، جامعهای است که مانند کشتیای بیلنگر، در امواج نادانی به سوی هلاکت پیش میرود.
عالمان دینی، با تأکید بر ضرورت آگاهی و عقلانیت، انسانها را به بازسازی فهم و رفتار خود دعوت کردهاند. این دیدگاه، با نقد علم دینی که گاه به جای تعقل، به پذیرش کورکورانه منجر شده، بر اهمیت پرورش عقل و آگاهی تأکید دارد.
درنگ: عقلانیت، کلید سعادت
عقلانیت و آگاهی، کلید رهایی از نادانی و سعادت انسان است. انسان عاقل، با تأمل در اعمال خود و بهرهگیری از عرف جامعه، از دام نادانی رها میشود.
جمعبندی
آیات 39 و 40 سوره اعراف، با بیانی حکیمانه، به گفتوگوی میان گمراهکنندگان و گمراهشدگان و نیز پیامدهای تکذیب آیات الهی و استکبار از آنها میپردازند. این آیات، با تأکید بر عدالت الهی، نادانی را ریشه اصلی گناه و عذاب معرفی میکنند و انسان را به کسب آگاهی و عقلانیت دعوت میکنند. در بخش نخست، گفتوگوی گمراهان نشان داد که هر دو گروه، به دلیل مشارکت در نادانی، مستحق عذاباند. در بخش دوم، محرومیت تکذیبکنندگان از درهای آسمان و بهشت، نادانی را مانع اصلی سعادت معرفی کرد. بخش سوم، با تبیین فهم و اخلاق بهعنوان امور باطنی، بر نقش اعمال در آشکار شدن این ویژگیها تأکید داشت. در نهایت، بخش چهارم، با نقد نادانی در جامعه و تأکید بر عقلانیت، راه رستگاری را در آگاهی و تعقل ترسیم کرد.
این تفسیر، مانند چراغی روشن در مسیر هدایت، انسان را به تأمل در نادانی خود و تلاش برای کسب دانایی دعوت میکند. همانگونه که ستارهای در آسمان شب، راه را به گمشدگان نشان میدهد، عقل و آگاهی نیز انسان را از تاریکی جهل به سوی نور سعادت رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی