متن درس
تفسیر: گفتوگوی هود علیهالسلام با قوم عاد در آیات ۶۹ تا ۷۲ سوره اعراف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۰۳)
دیباچه
قرآن کریم، کتاب هدایت و نور، در آیات خویش گفتوگوهای عمیق میان انبیا و اقوامشان را به تصویر میکشد تا انسان را به سوی تأمل در حقیقت و معرفت رهنمون سازد. آیات ۶۹ تا ۷۲ سوره اعراف، روایتی است از مواجهه حضرت هود علیهالسلام با قوم عاد، قومی که در برابر دعوت به توحید، به سنتهای پدران خویش چنگ زدند و از پیامبرشان دلیل خواستند. این آیات، نهتنها روایت تاریخی، بلکه آینهای است از چالشهای همیشگی بشر در برابر حقیقت: تعصب، انکار و فقدان استدلال. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای عرفانی و قرآنی، این آیات با نگاهی ژرف و با زبانی فاخر و معیار بررسی میشوند. هدف، گشودن دریچهای به سوی فهم دقیقتر مفاهیم توحید، منطق و مسئولیت انسان در برابر دعوت الهی است. این اثر، با ساختاری منظم و پیوندهای معنایی، کوشیده است تا روح آیات را در قالبی روشن و متین به خواننده عرضه کند.
بخش نخست: زمینه تاریخی و مضمون آیات
آیات ۶۹ تا ۷۲ سوره اعراف، بخشی از داستان حضرت هود علیهالسلام و قوم عاد را روایت میکنند. قوم عاد، که پس از قوم نوح بهعنوان جانشینان زمین برگزیده شدند، مردمانی نیرومند و برخوردار از نعمتهای الهی بودند. بااینحال، تعصب به سنتهای پدران و دلبستگی به بتپرستی، آنها را از پذیرش دعوت توحیدی هود بازداشت. این آیات، گفتوگویی منطقی و در عین حال پرچالش را میان هود و قومش به تصویر میکشد، گفتوگویی که در آن هر دو سوی ماجرا به دنبال استدلالاند، اما در نهایت به بنبست میرسند.
مفسر، این آیات را دریچهای به سوی بررسی منطق خداباوران و خداناباوران میداند. او با نگاهی نقادانه، تأکید میکند که هر دو گروه، چه آنان که به خدای یگانه ایمان دارند و چه آنان که به معبودهای پدرانشان وفادارند، در ارائه دلیل قاطع برای ادعاهایشان ناتواناند. این ناتوانی، نهتنها در زمان هود، بلکه در دنیای معاصر نیز ادامه دارد، جایی که انسانها میان تعصب به سنت و ادعای عقلانیت سرگرداناند.
متن و ترجمه آیات
أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ ۚ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً ۚ فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
آیا شگفتزده شدید که پندی از پروردگارتان بر مردی از میان شما آمد تا شما را هشدار دهد؟ و یاد کنید هنگامی که شما را پس از قوم نوح جانشینان زمین قرار داد و در آفرینش، به شما نیرویی افزون بخشید. پس نعمتهای خدا را یاد کنید، باشد که رستگار شوید.
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ۖ فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
گفتند: آیا آمدهای که ما تنها خدای یگانه را بپرستیم و آنچه پدرانمان میپرستیدند رها کنیم؟ پس آنچه را به ما وعده میدهی بیاور، اگر از راستگویانی.
قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ ۖ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ۚ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ
گفت: همانا از سوی پروردگارتان پلیدی و خشم بر شما نازل شده است. آیا با من درباره نامهایی که شما و پدرانتان بر آنها نهادهاید و خدا هیچ حجتی برایشان فرو نفرستاده، مجادله میکنید؟ پس منتظر باشید، من نیز با شما از منتظرانم.
فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ
پس او و کسانی را که با او بودند به رحمت خویش نجات دادیم و ریشه کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند بریدیم، و آنان مؤمن نبودند.
جمعبندی بخش نخست
این آیات، چون آیینهای شفاف، رویارویی حقیقت و تعصب را به نمایش میگذارند. دعوت هود علیهالسلام به توحید، نهتنها یک فراخوان دینی، بلکه دعوتی است به تأمل در نعمتهای الهی و بازاندیشی در باورهای موروثی. پاسخ قوم عاد، که ریشه در وفاداری به سنتهای پدران دارد، نشاندهنده چالش همیشگی بشر در برابر حقیقت است: دلبستگی به آنچه آشنا و ملموس است، حتی اگر فاقد پشتوانه منطقی باشد.
بخش دوم: تحلیل گفتوگوی هود و قوم عاد
گفتوگوی هود علیهالسلام با قوم عاد، نمونهای برجسته از مواجهه منطقی میان پیامبر و قوم خویش است. مفسر، این گفتوگو را نهتنها روایتی تاریخی، بلکه آینهای از چالشهای معرفتی بشر در همه اعصار میداند. در این بخش، با نگاهی ژرف به آیات، پاسخهای قوم و استدلالهای هود بررسی میشود.
تعجب قوم از رسالت هود
نخستین آیه، با پرسشی تأملبرانگیز آغاز میشود: «أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِنْكُمْ». قوم عاد از اینکه خداوند پیامبری از میان خودشان برگزیده، شگفتزدهاند. مفسر این تعجب را ریشه در تکبر و خودبرتربینی قوم میداند، گویی انتظار داشتند پیام الهی از موجودی فراتر از انسان یا از جایی دور از دسترس برسد. این تکبر، چون سدی در برابر پذیرش حقیقت، مانع از فهم پیام هود میشود.
درنگ: تعجب قوم عاد از رسالت هود، نشانهای از تکبر و نادانی است که پذیرش حقیقت را دشوار میسازد. این تکبر، ریشه در ناتوانی بشر در فهم حضور الهی در امور روزمره دارد.
دعوت به توحید و یادآوری نعمتها
هود علیهالسلام قومش را به یادآوری نعمتهای الهی دعوت میکند: جانشینی پس از قوم نوح و برخورداری از قوت و توانایی جسمانی. مفسر این دعوت را تلاشی برای بیداری وجدان قوم و هدایت آنها به سوی شکر و تقوا میداند. نعمتها، چون آیینهای از لطف الهی، انسان را به تأمل در خالق و پرهیز از ناسپاسی فرا میخوانند.
درنگ: دعوت هود به یادآوری نعمتها، فراخوانی است به معرفت و شکر، که رستگاری انسان را در پی دارد. ناسپاسی، چون پردهای بر چشم حقیقتبین، راه هدایت را میبندد.
منطق قوم عاد: وفاداری به سنت
قوم عاد در پاسخ به هود میگویند: «أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا». مفسر این پاسخ را منطقی میداند، زیرا قوم از هود دلیل میخواهند و به سنت پدرانشان وفادارند. آنها بتها را، به دلیل ملموس بودن، به خدای غیرمتکثر ترجیح میدهند. مفسر تأکید میکند که این دلبستگی، ریشه در محسوس بودن بتها و ناتوانی در فهم خدای یگانه دارد.
این وفاداری به سنت، چون چنگی به ریشههای گذشته، نشاندهنده مقاومت بشر در برابر تغییر است. قوم عاد، بتها را نهتنها معبود، بلکه بخشی از هویت خویش میدانستند. مفسر این رفتار را با نمونههای امروزی مقایسه میکند، جایی که انسانها به دلیل عادت یا منافع، از پذیرش حقیقت بازمیمانند.
درنگ: وفاداری قوم عاد به سنت پدران، نشانهای از دلبستگی به آنچه ملموس و آشناست. این تعصب، چون بندی بر پای حقیقتجویی، انسان را از فهم توحید بازمیدارد.
چالش اثبات توحید
قوم عاد از هود میخواهند: «فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ». آنها در پی دلیلی قاطع برای رها کردن معبودهای پدرانشاناند. مفسر این درخواست را منطقی میداند و معتقد است که نه خداباوران و نه خداناباوران دلیل قاطعی برای اثبات ادعاهایشان ندارند. او این چالش را به دنیای معاصر تعمیم میدهد، جایی که علم دینی و طبیعی هر دو در اثبات فاعلیت الهی یا طبیعی ناتواناند.
این بنبست، چون دو راهی در مسیر حقیقتجویی، انسان را به تأمل در ماهیت ایمان دعوت میکند. مفسر با اشاره به اصل «البینة علی المدعی»، تأکید میکند که مدعی توحید باید دلیل بیاورد، همانگونه که قوم عاد از هود دلیل خواستند.
درنگ: چالش اثبات توحید، پرسشی همیشگی است که بشر را به سوی استدلال و تأمل فرا میخواند. فقدان دلیل قاطع، نهتنها در زمان هود، بلکه در همه اعصار، مانعی در برابر ایمان است.
جمعبندی بخش دوم
گفتوگوی هود و قوم عاد، چون نبردی میان حقیقت و تعصب، نشاندهنده دشواریهای دعوت به توحید است. قوم عاد، با دلبستگی به سنت و درخواست دلیل، نمونهای از مقاومت بشر در برابر حقیقتاند. مفسر با نگاهی نقادانه، این گفتوگو را فرصتی برای تأمل در منطق ایمان و لزوم استدلال میداند.
بخش سوم: پاسخ هود و پیامدهای انکار
هود علیهالسلام در پاسخ به قومش، از پلیدی و خشم الهی هشدار میدهد و بتپرستی آنها را بیاساس میخواند. این بخش، پاسخ هود و نتیجه نهایی انکار قوم را بررسی میکند.
هشدار هود: پلیدی و خشم الهی
هود در پاسخ میفرماید: «قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ». مفسر این سخن را هشداری حکیمانه، اما نه دلیلی قاطع، میداند. «رجس» به معنای پلیدی اخلاقی و «غضب» به معنای عذاب الهی است. این هشدار، چون زنگ بیداری، قوم را به بازاندیشی در باورهایشان فرا میخواند.
درنگ: هشدار هود درباره پلیدی و خشم الهی، دعوتی است به بازگشت از گمراهی. این سخن، اگرچه حکیمانه، جایگزین استدلال قاطع نمیشود.
نقد بتپرستی: اسمای بیسلطان
هود در ادامه میفرماید: «أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ». مفسر این سخن را نقدی بر بتپرستی میداند که ریشه در اسامی خودساخته و بدون پشتوانه الهی دارد. بتها، چون سایههایی فریبنده، فاقد حقیقت و مشروعیتاند.
درنگ: بتپرستی قوم عاد، چون چنگ زدن به سایهای بیحقیقت، نشانهای از گمراهی در برابر توحید است. این نقد، هرگونه تعصب بیاساس را به چالش میکشد.
بنبست گفتوگو: انتظار عذاب
هود در پایان میفرماید: «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ». این سخن، نشاندهنده بنبست گفتوگو است، جایی که هیچیک از طرفین دلیل قاطعی ارائه نمیکنند. مفسر این بنبست را نشانهای از ناتوانی قوم در پذیرش حقیقت میداند و بر لزوم استدلال منطقی به جای تهدید تأکید میکند.
درنگ: بنبست گفتوگوی هود و قومش، نشانهای از ناتوانی در ارائه استدلال قاطع است. این بنبست، بشر را به تأمل در منطق ایمان دعوت میکند.
نجات هود و هلاکت کافران
آیه پایانی، نتیجه این رویارویی را بیان میکند: «فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا». هود و مؤمنان به رحمت الهی نجات یافتند و تکذیبکنندگان هلاک شدند. مفسر این نتیجه را نشانهای از عدالت الهی میداند که رحمت را برای مؤمنان و عذاب را برای کافران رقم میزند.
درنگ: نجات هود و هلاکت کافران، چون آیینهای از عدالت الهی، نشاندهنده پیروزی حقیقت بر تعصب است.
جمعبندی بخش سوم
پاسخ هود به قومش، ترکیبی از حکمت، هشدار و نقد است. او با دعوت به توحید و نقد بتپرستی، راه حقیقت را نشان میدهد، اما قوم در برابر این دعوت مقاومت میکنند. نتیجه این مقاومت، هلاکت تکذیبکنندگان و نجات مؤمنان است، که نشانهای از حاکمیت عدالت الهی بر عالم است.
بخش چهارم: تأملات معاصر در پرتو آیات
مفسر، آیات مورد بحث را نهتنها روایتی تاریخی، بلکه درسی برای دنیای معاصر میداند. او با نگاهی نقادانه، به چالشهای خداباوران و خداناباوران در ارائه استدلال قاطع اشاره میکند و از سوءاستفاده از دین برای تهدید و قلدری انتقاد میکند.
نقد خداباوران و خداناباوران
مفسر معتقد است که خداباوران و خداناباوران هر دو در اثبات ادعاهایشان ناتواناند. او با اشاره به دنیای معاصر، تأکید میکند که هیچیک از این گروهها نمیتوانند فاعلیت الهی یا طبیعی را بهطور کامل اثبات کنند. این ناتوانی، چون گردابی در مسیر حقیقتجویی، انسان را به تأمل در ایمان و منطق دعوت میکند.
درنگ: ناتوانی خداباوران و خداناباوران در ارائه دلیل قاطع، بشر را به سوی گفتوگوی منطقی و پرهیز از تعصب فرا میخواند.
نقد تهدید و قلدری به نام دین
مفسر با انتقاد از تهدیدهای خداباوران، مانند وعده عذاب، تأکید میکند که این روشها با منطق سازگار نیست. او از علم دینی میخواهد که به جای تهدید، استدلال ارائه کند. این نقد، چون نوری بر تاریکی تعصب، راه گفتوگوی حکیمانه را روشن میکند.
درنگ: تهدید و قلدری به نام دین، چون پردهای بر حقیقت، راه استدلال و حکمت را میبندد. گفتوگوی منطقی، تنها راه هدایت است.
تعصب به سنتها و منافع شخصی
مفسر با نقل قولی از عالمان دینی، تعصب به سنتها و منافع شخصی را دلیل اصلی مقاومت در برابر توحید میداند. او معتقد است که انسانها، به دلیل دلبستگی به منافع مادی یا عادت به سنتها، از پذیرش حقیقت بازمیمانند. این تعصب، چون زنجیری بر پای عقل، مانع از پرواز به سوی معرفت است.
درنگ: تعصب به سنتها و منافع شخصی، چون سدی در برابر حقیقت، انسان را از توحید و معرفت بازمیدارد.
نقد خشونت و بیادبی
مفسر با اشاره به رفتارهای خشونتآمیز، مانند تخریب اماکن یا ستیز با مخالفان، تأکید میکند که این اقدامات نمیتوانند حقیقت را اثبات کنند. او خواستار گفتوگویی مودبانه و منطقی است که در آن ادب، چون گلی در باغ حکمت، شکوفا شود.
درنگ: خشونت و بیادبی به نام دین، چون خاری در مسیر حقیقت، از هدایت بازمیدارد. ادب و منطق، کلید فهم آیات الهی است.
جمعبندی بخش چهارم
آیات سوره اعراف، چون مشعلی فروزان، راه تأمل در حقیقت را روشن میکنند. مفسر با نگاهی نقادانه، از انسان معاصر میخواهد که به جای تعصب و خشونت، به گفتوگوی منطقی و حکیمانه روی آورد. این آیات، نهتنها روایت گذشته، بلکه درسی برای امروزند که انسان را به سوی معرفت و ادب دعوت میکنند.
نتیجهگیری نهایی
آیات ۶۹ تا ۷۲ سوره اعراف، چون نگینی در تاج قرآن کریم، داستان رویارویی هود علیهالسلام با قوم عاد را روایت میکنند. این آیات، گفتوگویی عمیق میان حقیقت و تعصب را به تصویر میکشند، گفتوگویی که در آن منطق، توحید و چالشهای معرفتی بشر در کانون توجه قرار دارند. مفسر، با نگاهی عرفانی و نقادانه، این آیات را فرصتی برای تأمل در ایمان، منطق و مسئولیت انسان میداند. او از خداباوران و خداناباوران میخواهد که به جای تهدید و تعصب، به استدلال و گفتوگوی حکیمانه روی آورند. این اثر، با زبانی فاخر و ساختاری منسجم، کوشیده است تا روح آیات را در قالبی روشن و متین به خواننده عرضه کند، تا چون چشمهای زلال، عطش حقیقتجویی را فرو نشاند.
با نظارت صادق خادمی