در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1316

متن درس

 

تفسیر: تأملاتی در آیات سوره آل عمران با محوریت حکمت الهی و مسئولیت انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۱۶)

دیباچه

سوره آل عمران، یکی از گنجینه‌های بی‌بدیل قرآن کریم، با آیات ژرف و پرمعنای خود، انسان را به تأمل در حکمت الهی، مسئولیت‌های معنوی و سرانجام انتخاب‌هایش فرا می‌خواند. این نوشتار، با نگاهی به آیات مرتبط با داستان حضرت شعیب علیه‌السلام و قوم او، به کاوش در مفاهیم ایمان، کفر، غفلت و آزمون‌های الهی می‌پردازد. هدف آن است که با زبانی روشن و متین، و با بهره‌گیری از تشبیهات و تلویحات ادبی، عمق معانی قرآنی را برای خوانندگان روشن سازد. این اثر، در پی آن است که با ساختاری منظم و منطبق بر اصول علمی، درس‌های این آیات را به گونه‌ای ارائه دهد که چون آیینه‌ای، حقیقت وجود انسان و جایگاه او در برابر پروردگار را بازتاب دهد.

بخش نخست: روی‌گردانی پیامبر از قوم کافر

مفهوم روی‌گردانی و مسئولیت پیامبرانه

قرآن کریم در یکی از آیات سوره آل عمران، به لحظه‌ای اشاره دارد که حضرت شعیب علیه‌السلام، پس از انجام کامل رسالت خویش، از قوم کافر خویش روی می‌گرداند. این روی‌گردانی، نه از سر بی‌اعتنایی، بلکه به مثابه پذیرش حکمت الهی و محدودیت‌های رسالت است. پیامبر، چونان باغبانی که بذر حقیقت را در خاک دل‌ها کاشته، پس از اتمام وظیفه، دیگر مسئول بار نیاوردن آن خاک نیست.

فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ ۖ فَكَيْفَ آسَىٰ عَلَىٰ قَوْمٍ كَافِرِينَ

پس از آنان روی گرداند و گفت: ای قوم من، همانا پیام‌های پروردگارم را به شما رساندم و برای شما خیرخواهی کردم، پس چگونه بر قومی کافر تأسف بخورم؟

این آیه، چونان نوری که در تاریکی غفلت قوم می‌تابد، بر اصل اختیار و مسئولیت فردی تأکید دارد. شعیب علیه‌السلام، با ابلاغ رسالت و خیرخواهی، وظیفه خویش را به پایان می‌رساند و تأسف بر کافران را بی‌معنا می‌داند. این رویکرد، از منظر الهیاتی، نشان‌دهنده پایان مسئولیت پیامبر در برابر قومی است که آگاهانه حقیقت را انکار کرده‌اند. از منظر روان‌شناختی، این روی‌گردانی، نشانه‌ای از حفظ مرزهای عاطفی و روانی پیامبر است که او را از بار تأسف غیرضروری رها می‌سازد.

درنگ: روی‌گردانی شعیب علیه‌السلام از قوم کافر، نه از سر بی‌تفاوتی، بلکه نشانه‌ای از پذیرش حکمت الهی و اتمام وظیفه رسالت است. این امر، بر اهمیت اختیار انسان و مسئولیت او در برابر انتخاب‌هایش دلالت دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تمرکز بر آیه «فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ»، به بررسی مفهوم روی‌گردانی پیامبر از قوم کافر پرداخت. این روی‌گردانی، به مثابه پذیرش حکمت الهی و پایان وظیفه رسالت، درس‌هایی عمیق در باب مسئولیت فردی و محدودیت‌های هدایت پیامبرانه ارائه می‌دهد. انسان، در برابر حقیقت، خود مسئول است و پیامبر، تنها مشعل‌دار راه هدایت است، نه مسئول اجبار قوم به پیمودن آن.

بخش دوم: تأسف بر کافران، بی‌معنا و بی‌ارزش

ارزش ایمان و بی‌ارزشی کفر

قرآن کریم، در بیان شعیب علیه‌السلام، تأسف بر قوم کافر را بی‌معنا می‌شمارد. این دیدگاه، ارزش وجودی انسان را به ایمان و تقوا پیوند می‌دهد و کفر را حالتی فاقد ارزش معنوی توصیف می‌کند. انسان کافر، چونان درختی بی‌ریشه است که نه خود بار می‌دهد و نه به دیگران سایه‌ای از خیر می‌رساند.

این آیه، با تأکید بر بی‌ارزشی تأسف برای کافران، انسان را به بازنگری در معنای حیات دعوت می‌کند. از منظر فلسفی، ایمان، چونان پلی است که انسان را به حقیقت الهی متصل می‌سازد، در حالی که کفر، او را در وادی بی‌معنایی و خسران فرو می‌برد. از منظر جامعه‌شناختی، این دیدگاه، نقدی است بر جوامعی که با انحراف از حقیقت، خود را به سوی تخریب و نابودی می‌کشانند.

درنگ: تأسف بر کافران، که به اختیار خویش حقیقت را انکار کرده‌اند، بی‌معناست. ارزش وجودی انسان، در گرو ایمان و پیوند با حقیقت الهی است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأمل در مفهوم بی‌ارزشی تأسف برای کافران، بر اهمیت ایمان به‌عنوان محور حیات معنوی تأکید کرد. انسان، تنها با پیوند به حقیقت الهی، به کمال و ارزش وجودی دست می‌یابد. کفر، چونان سایه‌ای است که انسان را از نور حقیقت محروم می‌سازد و تأسف بر آن، جز اتلاف نیروی معنوی نیست.

بخش سوم: نعمت، آزمون یا بلا؟

غفلت قوم از حکمت نعمت‌ها

قرآن کریم، در آیه‌ای دیگر، به حکمت الهی در جایگزینی سختی‌ها با نعمت‌ها اشاره می‌کند، اما قوم، به جای شکرگذاری، در دام غفلت فرو می‌روند.

ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

سپس به جای بدی، نیکی نهادیم تا فزونی گرفتند و گفتند: پدرانمان را نیز سختی و گشایش رسیده بود. پس آنها را ناگهان گرفتیم در حالی که نمی‌فهمیدند.

این آیه، چونان هشداری است که نعمت‌های الهی، گاه نه نشانه رستگاری، بلکه ابزاری برای آزمون و حتی مجازات‌اند. قوم شعیب، با غفلت از این حکمت، نعمت‌ها را استحقاق خویش پنداشتند و از درک حقیقت بازماندند. از منظر روان‌شناختی، این غفلت، به خودفریبی انسان در برابر نعمت‌ها اشاره دارد. از منظر الهیاتی، نعمت‌ها، چونان شمشیری دو لبه‌اند که می‌توانند به هدایت یا هلاکت منجر شوند.

درنگ: نعمت‌های الهی، گاه آزمون و گاه بلا هستند. غفلت از حکمت این نعمت‌ها، انسان را به سوی خسران و عذاب ناگهانی سوق می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأمل در آیه «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ»، به بررسی حکمت الهی در اعطای نعمت‌ها و غفلت قوم از آن پرداخت. نعمت‌ها، چونان آیینه‌ای هستند که حقیقت دل انسان را بازتاب می‌دهند. شکر یا غفلت در برابر آنها، سرنوشت انسان را رقم می‌زند.

بخش چهارم: عذاب ناگهانی در خواب و بازی

غفلت در شب و روز

قرآن کریم، با بیانی بلیغ، از امکان وقوع عذاب الهی در زمان‌های غیرمنتظره سخن می‌گوید.

أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ۝ أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ

آیا مردم شهرها ایمن شدند از اینکه عذاب ما شبانگاه به سراغشان آید در حالی که خوابند؟ یا آیا مردم شهرها ایمن شدند از اینکه عذاب ما در روز روشن به سراغشان آید در حالی که بازی می‌کنند؟

تعبیر «وهم يلعبون»، چونان تلنگری است بر وجدان بشر که فعالیت‌های روزمره‌اش، اگر از ایمان و معرفت تهی باشد، جز بازیچه‌ای بیش نیست. این آیات، نقدی است بر سبک زندگی غافلانه که انسان را از تأمل در حقیقت بازمی‌دارد. از منظر فلسفی، این «بازی»، نشانه‌ای از بی‌معنایی حیات بدون ایمان است. از منظر جامعه‌شناختی، این آیه، هشداری است بر فرهنگ سرگرمی‌محوری که انسان را در چرخه‌ای از غفلت و بی‌حاصلی گرفتار می‌سازد.

درنگ: فعالیت‌های انسانی بدون ایمان، چونان بازیچه‌ای است که ارزشی ندارد. عذاب الهی، در هر لحظه، می‌تواند غافلان را در خواب یا بازی فرو گیرد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تمرکز بر آیات مربوط به عذاب ناگهانی، به غفلت انسان در شب و روز پرداخت. این آیات، چونان زنگ بیدارباشی هستند که انسان را به بازنگری در سبک زندگی و بازگشت به سوی حقیقت الهی دعوت می‌کنند.

بخش پنجم: حیات بدون ایمان، بی‌خاصیت و بی‌ارزش

ایمان، محور ارزش وجودی

قرآن کریم، حیات بدون ایمان را فاقد ارزش و خاصیت می‌داند. انسان بدون ایمان، چونان چراغی بی‌نور است که نه خود را روشن می‌کند و نه راه دیگران را. این دیدگاه، ارزش وجودی انسان را به پیوند با حقیقت الهی گره می‌زند و حیات بدون این پیوند را معادل بی‌حاصلی می‌شمارد.

از منظر الهیاتی، ایمان، چونان روحی است که به کالبد حیات انسان جان می‌بخشد. بدون آن، حیات، جز پوسته‌ای خالی نیست. از منظر روان‌شناختی، این دیدگاه، دعوتی است به خودآگاهی و جست‌وجوی معنا در زندگی.

درنگ: حیات بدون ایمان، فاقد ارزش و خاصیت است. انسان، تنها با ایمان به حقیقت الهی، به کمال و معنای واقعی دست می‌یابد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر بی‌ارزشی حیات بدون ایمان، انسان را به سوی پیوند با حقیقت الهی فرا می‌خواند. ایمان، چونان کلیدی است که درهای کمال و سعادت را می‌گشاید، و بدون آن، حیات، جز سایه‌ای گذرا نیست.

بخش ششم: نادانی، ریشه خسران

نقش نادانی در انحراف انسان

نادانی، چونان تاریکی‌ای است که انسان را از نور حقیقت محروم می‌سازد. قرآن کریم، نادانی را ریشه بدبختی‌ها و گناهان بشر می‌داند. انسان نادان، چه مؤمن باشد و چه کافر، از دستیابی به کمال بازمی‌ماند و در چرخه خسران گرفتار می‌شود.

از منظر معرفت‌شناسی، نادانی، فقدان خودآگاهی و شناخت حقیقت است که انسان را در گمراهی نگه می‌دارد. از منظر جامعه‌شناختی، نادانی، عاملی است که جوامع را به سوی تخریب اخلاقی و اجتماعی سوق می‌دهد.

درنگ: نادانی، ریشه انحراف و خسران است. انسان نادان، از درک حقیقت بازمی‌ماند و در چرخه گناه و بدبختی گرفتار می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با بررسی نقش نادانی در خسران انسان، بر اهمیت معرفت و خودآگاهی تأکید کرد. نادانی، چونان زنجیری است که انسان را از کمال بازمی‌دارد، و تنها با نور معرفت است که می‌توان این زنجیر را گسست.

بخش هفتم: حکمت الهی و ناآگاهی بشر

مکر الهی و غفلت انسان

قرآن کریم، با بیانی ژرف، از ناآگاهی انسان‌ها در برابر حکمت الهی سخن می‌گوید.

أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ ۖ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ

آیا از مکر خدا ایمن شدند؟ جز قوم زیانکار، کسی از مکر خدا ایمن نمی‌شود.

این آیه، چونان هشداری است که انسان را از خودبینی و غفلت برحذر می‌دارد. «مکر الله»، برنامه حکیمانه پروردگار است که فراتر از درک بشری عمل می‌کند. تنها قوم زیانکار، در غفلت خویش، خود را از عذاب الهی ایمن می‌پندارند. از منظر فلسفی، این آیه، بر محدودیت‌های معرفت بشری و ضرورت تواضع در برابر حکمت الهی تأکید دارد.

درنگ: مکر الهی، برنامه حکیمانه پروردگار است که تنها قوم زیانکار از آن ایمن می‌پندارند. تواضع در برابر حکمت الهی، انسان را از خسران می‌رهاند.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تأمل در آیه «أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ»، به بررسی ناآگاهی بشر در برابر حکمت الهی پرداخت. این آیه، چونان آیینه‌ای است که غفلت انسان را بازتاب می‌دهد و او را به تواضع و بازگشت به سوی حقیقت فرا می‌خواند.

نتیجه‌گیری نهایی

آیات سوره آل عمران، چونان مشعل‌هایی فروزان، راه انسان را در تاریکی غفلت و کفر روشن می‌سازند. این آیات، با روایت داستان شعیب علیه‌السلام و قوم او، درس‌هایی عمیق در باب ایمان، مسئولیت، حکمت الهی و سرانجام انتخاب‌های بشر ارائه می‌دهند. ایمان، چونان کلیدی است که درهای سعادت و کمال را می‌گشاید، در حالی که کفر و غفلت، انسان را به سوی خسران و بی‌حاصلی سوق می‌دهند. نعمت‌ها و سختی‌ها، هر دو آزمون‌های الهی‌اند که حقیقت دل انسان را آشکار می‌سازند. این نوشتار، با نگاهی ژرف به این آیات، کوشید تا با زبانی متین و روشن، معانی والای قرآنی را برای خوانندگان بازگو کند. باشد که این تأملات، چونان نسیمی روح‌بخش، دل‌ها را به سوی حقیقت و معرفت رهنمون شود.

با نظارت صادق خادمی