در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1393

متن درس

 

تفسیر: نادانی کفار و تقوای اولیاء الهی در سوره انفال

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 1393)

دیباچه

سوره انفال، یکی از مدنی‌ترین آیات قرآن کریم، در بستری از چالش‌های صدر اسلام نازل شده و به مسائل بنیادین ایمان، کفر، و تقوا می‌پردازد. آیه سی و دوم این سوره، با بیانی ژرف و روشنگر، به نقد رفتار کفار در برابر عبادت مؤمنان و ممانعت آن‌ها از دسترسی به مسجدالحرام پرداخته و اولیاء حقیقی خدا را معرفی می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای عالمان دینی، این آیه را در قالبی نظام‌مند و با زبانی فصیح و روشن کاوش می‌کند. هدف، تبیین معانی عمیق قرآنی، پیوند آن با واقعیات تاریخی صدر اسلام، و استخراج درس‌هایی برای زیست مؤمنانه در روزگار کنونی است. این اثر، با ساختاری منسجم، به بررسی نادانی کفار، رفتارهای غیرصادقانه آن‌ها، و جایگاه تقوا در نزدیکی به خدا می‌پردازد و با بهره‌گیری از روایات و تمثیلات، مفاهیم را برای خواننده روشن‌تر می‌سازد.

بخش یکم: نادانی کفار و ادعای دینداری

کفار مکه، با ادعای برخورداری از دین، نماز، و روزه، خود را اهل عبادت می‌دانستند، اما قرآن کریم با بیانی قاطع، نادانی آن‌ها را در شناخت حقیقت دین افشا می‌کند. این نادانی، نه از سر فقدان دانش ظاهری، بلکه از نبود معرفت باطنی و تقوا سرچشمه می‌گیرد. قرآن کریم، در آیه‌ای روشنگر، این حقیقت را چنین بیان می‌دارد:

وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
ولیکن بیشترشان نمی‌دانند.

این آیه، با تأکید بر «أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»، به غفلت اکثریت کفار از حقیقت توحید و عبادت اشاره دارد. ادعای دینداری آن‌ها، چونان پوسته‌ای توخالی، فاقد روح و معنا بود. این نادانی، ریشه در دوری از تقوا داشت که چونان چراغی در دل، راه به سوی حقیقت می‌گشاید.

درنگ: نادانی کفار، نه در نبود دانش ظاهری، بلکه در فقدان معرفت باطنی و تقواست که آن‌ها را از درک حقیقت دین محروم ساخته بود.

این حقیقت، چونان آینه‌ای است که نادانی را در برابر معرفت مؤمنانه قرار می‌دهد. کفار، با وجود حضور در کنار کعبه، از فهم جایگاه معنوی آن عاجز بودند، چنان‌که گویی در تاریکی جهل، سرگشته و حیران مانده‌اند.

بخش دوم: عبادت غیرصادقانه و تمسخرآمیز کفار

یکی از بارزترین نشانه‌های نادانی کفار، عبادت غیرصادقانه آن‌ها در کنار خانه خدا بود. قرآن کریم، با بیانی رسا، این رفتار را چنین توصیف می‌کند:

وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ ٱلْبَيْتِ إِلَّا مُكَآءً وَتَصْدِيَةً
و نمازشان نزد خانه جز سوت زدن و کف زدن نبود.

عبادت کفار، که به سوت زدن (مکاء) و کف زدن (تصدیة) محدود می‌شد، نه‌تنها فاقد اخلاص بود، بلکه تمسخری آشکار از عبادت راستین به شمار می‌رفت. این رفتار، ریشه در فرهنگ جاهلی داشت که عبادت را به نمایشی بی‌روح و پرهیاهو بدل ساخته بود. سوت و کف، چونان صداهایی ناساز، مانع طنین دعا و نیایش مؤمنان می‌شد و فضای قدسی کعبه را به پاتوقی برای شلوغ‌بازی و هتک حرمت تبدیل می‌کرد.

این رفتار، چونان نسیمی مسموم، روح عبادت را در هم می‌شکست. کفار، با تمسخر سجده و رکوع مؤمنان، که از ویژگی‌های نوین عبادت اسلامی بود، نشان می‌دادند که از درک حقیقت عبادت عاجزند. سجده، که نشانه اوج خضوع در برابر پروردگار است، در نگاه آن‌ها مضحکه‌ای بود که با سوت و کف پاسخ داده می‌شد.

درنگ: عبادت کفار، به‌جای اخلاص و خضوع، با سوت و کف آمیخته بود که نشانه تمسخر و دوری از حقیقت عبادت راستین است.

بخش سوم: موانع عذاب الهی و رحمت پروردگار

قرآن کریم، با بیانی حکیمانه، به دلایلی اشاره می‌کند که عذاب الهی را از کفار بازمی‌داشت:

وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ
و خدا عذاب‌کننده آن‌ها نبود در حالی که تو در میان آن‌ها بودی، و خدا عذاب‌کننده آن‌ها نبود در حالی که استغفار می‌کردند.

حضور پیامبر اکرم (ص) در میان کفار و استغفار مؤمنان، چونان سپری الهی، مانع نزول عذاب بود. این رحمت، نه از سر استحقاق کفار، بلکه به برکت وجود پیامبر و نیایش مؤمنان بود. اما این ملاحظه، موقتی و مشروط بود، چنان‌که قرآن کریم در ادامه، رفتار ناشایست کفار را دلیل سزاواری عذاب می‌داند.

این آیه، چونان دریچه‌ای به رحمت بی‌کران الهی، نشان می‌دهد که خداوند حتی در برابر نادانی و کفر، با حکمت و رأفت عمل می‌کند. حضور پیامبر، چونان مشعلی فروزان، و استغفار مؤمنان، چونان بارانی پاک‌کننده، فضایی از رحمت و مهلت برای هدایت خلق فراهم می‌ساخت.

بخش چهارم: جلوگیری از دسترسی به مسجدالحرام

یکی از گناهان بزرگ کفار، ممانعت از دسترسی مؤمنان به مسجدالحرام بود. قرآن کریم این رفتار را چنین توصیف می‌کند:

وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ
و حال آنکه از [ورود به] مسجدالحرام جلوگیری می‌کنند.

کفار، با ایجاد مزاحمت‌هایی چون سوت و کف، مانع عبادت مؤمنان در این مکان مقدس می‌شدند. مسجدالحرام، که پاتوقی برای همه، از کافر و مؤمن، بود، در نگاه کفار به مکانی برای شلوغ‌بازی و تمسخر بدل شده بود. این رفتار، نه‌تنها حرمت خانه خدا را می‌شکست، بلکه حق مؤمنان برای عبادت را سلب می‌کرد.

در روایتی از احتجاج طبرسی، آمده است که مردمانی از سرزمین‌های دور، چون هند و چین، به مکه می‌آمدند و در کنار کعبه می‌نشستند، اما هنگامی که پیامبر و یارانش به نماز می‌ایستادند، با تمسخر و شلوغ‌بازی، مانع عبادت آن‌ها می‌شدند. این صحنه، چونان پرده‌ای از جاهلیت، نشان‌دهنده عمق نادانی و دشمنی کفار با حقیقت دین است.

درنگ: ممانعت کفار از عبادت در مسجدالحرام، نشانه‌ای از دشمنی آن‌ها با حقیقت دین و سزاواری‌شان برای عذاب الهی بود.

بخش پنجم: اولیاء حقیقی خدا و جایگاه تقوا

قرآن کریم، با بیانی قاطع، اولیاء حقیقی خدا را معرفی می‌کند:

وَمَا كَانُوا أَوْلِيَآءَهُ ۚ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلَّا ٱلْمُتَّقُونَ
و آن‌ها اولیای او نبودند، اولیای او جز پرهیزگاران نیستند.

کفار، با وجود حضور در کنار کعبه، اولیاء خدا نبودند، زیرا فاقد تقوا بودند. اولیاء خدا، متقین‌اند؛ کسانی که با اخلاص و معرفت، به پروردگار نزدیک می‌شوند. تقوا، چونان کلیدی زرین، درهای قرب الهی را می‌گشاید و مؤمن را به مقام اولیاء می‌رساند.

این آیه، چونان خطی روشن میان کفر و ایمان، نشان می‌دهد که نزدیکی به خدا، نه در حضور ظاهری در کنار کعبه، بلکه در تقوای باطنی است. کفار، با شلوغ‌بازی و تمسخر، از این مقام دور بودند، اما مؤمنان، با سجده و رکوع، به خدا نزدیک می‌شدند.

بخش ششم: تمسخر عبادت مؤمنان و سختی‌های صدر اسلام

کفار، با تمسخر سجده و رکوع مؤمنان، عبادت آن‌ها را به سخره می‌گرفتند. این رفتار، ریشه در تفاوت عبادات اسلامی با سنت‌های جاهلی داشت که فاقد سجده و رکوع بود. سجده، که نشانه اوج بندگی است، در نگاه کفار مضحکه‌ای بود که با سوت و کف پاسخ داده می‌شد.

پیامبر اکرم (ص) و یارانش، در این فضا، سختی‌های فراوانی متحمل شدند. آن‌ها در برابر تمسخر و آزار کفار، با صبر و تقیه، ایمان خود را حفظ کردند. این سختی‌ها، چونان کوره‌ای گدازان، ایمان مؤمنان را صیقل داد و آن‌ها را به مقام اولیاء خدا نزدیک‌تر ساخت.

روایتی از ابن عباس نقل است که پیش از اسلام آوردن، شاهد تمسخر عبادت پیامبر و یارانش بود و آن را به سخره می‌گرفت، اما پس از هدایت، به شاگردی امیرالمؤمنین (ع) درآمد و مفسر قرآن کریم شد. این تحول، چونان گلی که از خاکستر برمی‌خیزد، نشان‌دهنده قدرت هدایت الهی است.

درنگ: تمسخر عبادت مؤمنان، نشانه جهل کفار و سختی‌های صدر اسلام بود که ایمان مؤمنان را در کوره صبر و تقیه صیقل داد.

بخش هفتم: دین و معرفت راستین

دین راستین، با معرفت، صداقت، و تقوا آمیخته است. این حقیقت، نه در علم ظاهری، نه در انسان‌های بی‌ایمان، و نه در جاهلان یافت می‌شود، بلکه تنها در دل مؤمنان صادق جای دارد. دین، چونان گوهری درخشان، در سینه کسانی می‌درخشد که با اخلاص و تقوا به خدا نزدیک می‌شوند.

قرآن کریم، با تأکید بر اخلاص در عبادت، دین را از ظاهرسازی و ریا جدا می‌سازد. این حقیقت، چونان جویباری زلال، از قلب مؤمنان صادق جاری می‌شود و حیات معنوی آن‌ها را سیراب می‌کند.

درنگ: دین راستین، در معرفت و تقوای مؤمنان صادق نهفته است و از ظاهرسازی و ریا به دور است.

بخش هشتم: مؤمنان آخرالزمان و ارزش تقوا

مؤمنان صادق در آخرالزمان، به دلیل حفظ ایمان در شرایط دشوار، چونان کبریت احمر (گوگرد قرمز) کمیاب و ارزشمندند. حدیث «طوبی لغربا امتی» چنین می‌فرماید:

خوشا به حال غریبان امتم.

این حدیث، به مؤمنانی اشاره دارد که در دوران سختی، با صداقت و تقوا، ایمان خود را حفظ می‌کنند. آن‌ها، چونان ستارگانی در آسمان تیره آخرالزمان، می‌درخشند و راه را برای دیگران روشن می‌کنند.

مؤمنان صادق، در برابر فریب‌های دنیا، علم، و دین ظاهری، با تقوا و معرفت ایستادگی می‌کنند. این ایستادگی، چونان قلعه‌ای استوار، آن‌ها را از گزند نادانی و ریا حفظ می‌کند.

درنگ: مؤمنان آخرالزمان، با حفظ تقوا و صداقت در شرایط دشوار، چونان کبریت احمر ارزشمندند و از فریب دنیا مصون می‌مانند.

بخش نهم: دعوت به تقوا و دوری از فریب دنیا

تقوا، چونان سپری در برابر فریب‌های دنیا، انسان، علم، و دین ظاهری، مؤمن را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. این دعوت، چونان ندایی از اعماق قرآن کریم، انسان را به سوی زیست معرفت‌محور و صادقانه فرا می‌خواند.

مؤمنان، با تمسک به تقوا، می‌توانند از دام‌های فریبنده دنیا رهایی یابند و به نور هدایت دست یابند. این راه، چونان مسیری روشن در دل تاریکی، به سوی قرب الهی رهنمون می‌شود.

جمع‌بندی

تفسیر آیه سی و دوم سوره انفال، چونان آینه‌ای روشن، نادانی کفار، رفتار غیرصادقانه آن‌ها، و ممانعت از عبادت در مسجدالحرام را به تصویر می‌کشد. قرآن کریم، با بیانی حکیمانه، تقوا را شرط نزدیکی به خدا و اولیاء بودن می‌داند و مؤمنان را به حفظ صداقت و معرفت در برابر فریب‌های دنیا فرا می‌خواند. مؤمنان آخرالزمان، با ایستادگی در برابر سختی‌ها، چونان گوهرهایی نادر، ارزشی بی‌مانند دارند. این تفسیر، با تکیه بر درس‌گفتارهای عالمان دینی، راه را برای زیست مؤمنانه و معرفت‌محور هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی