متن درس
تفسیر: عدالت الهی، عقل و مالکیت مطلق خدا در آیات سوره یونس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۳۰)
دیباچه
قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، راه سعادت و رستگاری را به انسان مینمایاند و با آیات روشنگر خویش، او را به سوی حقیقت و حکمت رهنمون میسازد. آیات ۵۴ و ۵۵ سوره یونس، با بیانی ژرف و تأملبرانگیز، به مفاهیم بنیادین عدالت الهی، ندامت ظالمان، مالکیت مطلق خداوند و نقش عقل در فهم دین میپردازند. این نوشتار، با تأمل در این آیات و شرح و بسط معانی آنها، درصدد است تا نوری بر زوایای پنهان این حقایق قرآنی بیفکند و با زبانی روشن و متین، راه را برای درک عمیقتر این مفاهیم هموار سازد. با بهرهگیری از تمثیلات و پیوندهای معنایی، تلاش شده تا این مفاهیم به گونهای ارائه شوند که هم دلانگیز باشد و هم درخور تأملات عمیق عالمان دینی.
بخش یکم: ندامت بیثمر ظالمان و عدالت الهی
مفهوم ظلم و ندامت در آیه ۵۴ سوره یونس
وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ ۖ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ ۖ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ ۖ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
ترجمه: و اگر برای هر کس که ستم کرده است، هر آنچه در زمین است میبود، آن را برای رهایی خویش میداد، و چون عذاب را ببینند، پشیمانی را در دل نهان میدارند، و میانشان به عدالت داوری میشود و به آنان ستم نمیگردد.
این آیه، چونان آینهای شفاف، حقیقت تلخ ندامت ظالمان را در برابر چشمان انسان قرار میدهد. ظلم، که در این آیه بهعنوان شاخص همه بدیها معرفی شده، چونان سایهای شوم، قلب و عقل آدمی را در تاریکی فرو میبرد. هنگامی که ظالم در برابر عذاب الهی قرار میگیرد، چنان پشیمان میشود که اگر تمام گنجهای زمین را در اختیار داشت، برای رهایی خویش تقدیم میکرد. اما این ندامت، چون آبی که از جوی رفته و بازنگردد، بیثمر است. عبارت «أسروا الندامة» نشان از پشیمانی عمیقی دارد که در دل نهان میماند، شاید از شرم یا از ناتوانی در جبران. این پشیمانی، چونان آتش زیر خاکستر، روح ظالم را میسوزاند، اما راهی به رهایی نمیگشاید.
درنگ: ظلم، چونان تیغی دوسویه، نهتنها به دیگران آسیب میرساند، بلکه قلب و عقل ظالم را نیز سخت و سنگین میسازد، تا جایی که او را از درک حقیقت و رهایی از عذاب محروم میکند.
از منظر روانشناختی، این ندامت را میتوان به احساس گناه عمیق تشبیه کرد که در لحظه مواجهه با پیامدهای اعمال ظالمانه، چونان موجی خروشان، روح انسان را در خود غرق میسازد. اما این احساس، چون دیگر دیر شده، راه به جایی نمیبرد.
عدالت الهی: حکمی بیتردید و بیظلم
آیه با عبارت «وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ ۖ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ» بر عدالت مطلق الهی تأکید دارد. خداوند، چونان قاضی عادلی که ترازوی عدالتش هرگز کج نمیشود، میان بندگان داوری میکند. هر کس، آنچه کاشته، همان را درو میکند: «کما تزرع تحصد». این اصل، چونان قانونی تغییرناپذیر، در نظام هستی جاری است. انسان، با اعمال خویش، سرنوشت خود را رقم میزند، و خداوند هیچ ظلمی به او روا نمیدارد. این عدالت، از منظر الهیاتی، با مفهوم عدل الهی در فلسفه اسلامی همخوانی دارد و از منظر علوم اجتماعی، با نظریه عدالت ترمیمی همسو است که مجازات را متناسب با عمل میداند.
درنگ: عدالت الهی، چونان خورشیدی درخشان، هر تاریکی را روشن میسازد و هیچ ستمگری را بیجزا نمیگذارد، اما هیچ بیگناهی را نیز به ناحق مجازات نمیکند.
جمعبندی بخش یکم
آیه ۵۴ سوره یونس، با بیانی رسا، از سرانجام شوم ظالمان و عدالت بینقص الهی سخن میگوید. ظلم، چونان زهری کشنده، قلب و عقل انسان را تباه میسازد و او را به سوی ندامتی بیثمر در برابر عذاب الهی سوق میدهد. اما خداوند، با داوری عادلانه خویش، هر کس را بر اساس کردارش جزا میدهد، بیآنکه ذرهای ظلم روا دارد. این آیه، انسان را به پرهیز از ظلم و تأمل در اعمال خویش فرا میخواند.
بخش دوم: مالکیت مطلق خدا و جهل آدمیان
مالکیت الهی در آیه ۵۵ سوره یونس
أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
ترجمه: آگاه باشید که آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. آگاه باشید که وعده خدا حق است، ولی بیشترشان نمیدانند.
این آیه، چونان ندایی آسمانی، انسان را به تأمل در مالکیت مطلق الهی فرا میخواند. هر آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداوند است، و این مالکیت، چونان رشتهای نامرئی، همه هستی را به اراده او پیوند میزند. عبارت «أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بر توحید در ربوبیت دلالت دارد و انسان را از خودمحوری و ادعای مالکیت باز میدارد. اما «وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» نشان از جهل اکثریت آدمیان به این حقیقت دارد. انسان، چون کودکی که گمان میکند اسباببازیهایش از آن اوست، خود را مالک داراییها و داشتههای خویش میپندارد.
درنگ: مالکیت مطلق خدا، چونان آفتابی روشن، حقیقت هستی را آشکار میسازد، اما جهل انسان، چونان پردهای ضخیم، او را از دیدن این حقیقت محروم میکند.
از منظر فلسفه اسلامی، این آیه بر اصل توحید در ربوبیت تأکید دارد و از منظر جامعهشناسی، جهل به این مالکیت را میتوان نتیجه فرهنگ مادیگرا دانست که انسان را به سوی خودمحوری سوق میدهد.
جهل به مالکیت الهی و پیامدهای آن
انسان، در غفلت خویش، چونان مسافری سرگشته، داراییهای دنیا را از آن خود میداند. او گمان میکند که خانه، مال، فرزندان و زندگیاش به او تعلق دارد، حال آنکه همه اینها، چونان امانتی الهی، به او سپرده شدهاند. این جهل، چونان زنجیری، او را در بند خودمحوری و ظلم فرو میبرد. هنگامی که مرگ فرا میرسد، چونان بادی که پرده را کنار میزند، حقیقت آشکار میشود که هیچ چیز از آن او نبوده و همه به ورثه یا دیگران بازمیگردد. این آگاهی دیرهنگام، انسان را به خسران دنیا و آخرت میکشاند.
درنگ: جهل به مالکیت الهی، چونان غباری بر آینه عقل، انسان را از درک حقیقت عاریتی بودن دنیا باز میدارد و او را به سوی خسران سوق میدهد.
جمعبندی بخش دوم
آیه ۵۵ سوره یونس، با تأکید بر مالکیت مطلق الهی، انسان را به تأمل در عاریتی بودن دنیا دعوت میکند. این آیه، چونان آیینهای، جهل اکثریت آدمیان را به این حقیقت نشان میدهد و آنان را به بیداری و بازگشت به سوی خدا فرا میخواند. درک این مالکیت، انسان را از خودمحوری رها ساخته و به سوی توحید و کارهای خیر هدایت میکند.
بخش سوم: عقل، بنیان دین و رهایی از ظلم
نقش عقل در فهم دین
عقل، چونان گوهر گرانبهایی در وجود انسان، او را از سایر مخلوقات متمایز میسازد. این گوهر، که در کلام عالمان دینی «اشرف مخلوقات» خوانده شده، راهنمای انسان به سوی خدا و کارهای خیر است. عبارت «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» به زیبایی نشان میدهد که عقل، ابزار عبادت خداوند و کسب بهشت است. بدون عقل، انسان چونان کشتی بیسکان، در دریای گمراهی سرگردان میماند. قرآن کریم، چونان کتابی برای عقلورزان، تنها در پرتو عقل معنا مییابد و بدون آن، حتی عباداتی چون نماز و روزه، چونان پوستهای بیمغز، بیثمر میمانند.
درنگ: عقل، چونان کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را میگشاید و انسان را به سوی عبادت حقیقی و کارهای خیر رهنمون میسازد.
از منظر فلسفه اسلامی، عقل بهعنوان «حجت باطنی» شناخته میشود که انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند. از منظر روانشناسی شناختی، عقل توانایی تمایز حق از باطل است که انسان را از خودمحوری و گناه باز میدارد.
ظلم و حرامخواری: تباهی عقل و سنگدلی
ظلم و حرامخواری، چونان زهری مهلک، عقل و قلب انسان را تباه میسازند. قلب، که در اینجا مراد عقل است، در اثر این گناهان سخت و غیرقابل انعطاف میشود. انسان ظالم یا حرامخوار، چونان سنگی که از درک لطافت محروم است، توانایی فهم حقیقت را از دست میدهد. این سنگدلی، از منظر روانشناختی، به کاهش همدلی و افزایش خودمحوری منجر میشود و انسان را از درک مالکیت الهی و انجام کارهای خیر باز میدارد.
درنگ: ظلم و حرامخواری، چونان سیاهی بر آینه قلب، عقل را تباه و انسان را از راه سعادت دور میسازد.
عاریتی بودن دنیا و ضرورت درک آن
جهان، چونان امانتی الهی در دست انسان است، و او چونان امانتداری موقت، باید آن را به صاحب اصلی بازگرداند. اما انسان غافل، چونان کودکی که گمان میکند اسباببازی امانتی از آن اوست، خود را مالک دنیا میپندارد. این خودمحوری، ریشه در نبود عقل دارد. اگر انسان عقل را در خویش بپروراند، چونان چراغی روشن، حقیقت عاریتی بودن دنیا را درمییابد و از ادعای مالکیت دست میکشد. این درک، انسان را به سوی تواضع و کارهای خیر هدایت میکند.
درنگ: دنیا، چونان لباسی عاریتی، به انسان سپرده شده است، و عقل، چونان راهنمایی حکیم، او را به درک این حقیقت و بازگشت به سوی خدا دعوت میکند.
ضرورت پرورش عقل در کودکی
پرورش عقل، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز کودکی، ضرورتی انکارناپذیر است. اگر از کودکی به انسان آموخته شود که دنیا عاریتی است و همه چیز از آن خداست، او در بزرگسالی از خودمحوری و ظلم دور میماند. اما اگر این آموزش نادیده گرفته شود، انسان چونان درختی که از ریشه محروم است، در بادهای گمراهی فرو میافتد. از منظر روانشناسی رشد، آموزش ارزشهای دینی و اخلاقی در کودکی، شخصیت انسان را به سوی عقلانیت و مسئولیتپذیری هدایت میکند.
درنگ: پرورش عقل در کودکی، چونان بنای خانهای مستحکم، انسان را از گمراهی و خودمحوری در بزرگسالی حفظ میکند.
جمعبندی بخش سوم
عقل، چونان گوهر وجود انسان، او را به سوی خدا، عبادت حقیقی و کارهای خیر رهنمون میسازد. ظلم و حرامخواری، این گوهر را تباه ساخته و انسان را به سوی سنگدلی و خسران سوق میدهند. درک عاریتی بودن دنیا و پرورش عقل از کودکی، انسان را از خودمحوری رها ساخته و به سوی سعادت ابدی هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
آیات ۵۴ و ۵۵ سوره یونس، چونان دو گوهر درخشان در گنجینه قرآن کریم، انسان را به تأمل در عدالت الهی، مالکیت مطلق خدا و نقش عقل در فهم دین دعوت میکنند. آیه ۵۴، با بیانی رسا، از ندامت بیثمر ظالمان و عدالت بینقص الهی سخن میگوید، و آیه ۵۵، انسان را به درک مالکیت الهی و حقانیت وعدههای خدا فرا میخواند. عقل، چونان چراغی روشن، راه سعادت را به انسان مینمایاند و او را از ظلم، حرامخواری و خودمحوری باز میدارد. پرورش این گوهر از کودکی، انسان را به سوی توحید، کارهای خیر و رهایی از خسران دنیا و آخرت هدایت میکند. این آیات، چونان آیینهای، حقیقت وجود انسان را نشان میدهند و او را به سوی بیداری و بازگشت به خدا دعوت میکنند.
با نظارت صادق خادمی