متن درس
تفسیر: انفال، ولایت، جنگ، صلح و دعا در پرتو آیات قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۱۴)
دیباچه
سوره انفال، یکی از سورههای مدنی قرآن کریم، با محوریت مسائل اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، به موضوعاتی چون انفال، ولایت، جنگ، صلح و دعا میپردازد. این سوره، همچون دریایی ژرف، معانی عمیقی را در خود جای داده که هر یک از آیات آن، چون موجی، درسهایی برای هدایت جامعه اسلامی به سوی قسط و عدالت ارائه میدهد. در این نوشتار، با تکیه بر آیات ۱، ۵۷، ۶۱-۶۲ و ۷۳ سوره انفال، به بررسی مفاهیم انفال، ولایت فقیه، استراتژیهای جنگ و صلح، پیشگیری از فتنه و فساد، و جایگاه دعا بهعنوان امری وجودی پرداخته میشود. هدف، ارائه تفسیری جامع و روشن است که ضمن حفظ روح و پیام اصلی، با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، راهگشای اندیشه و عمل در جامعه اسلامی باشد.
بخش نخست: انفال و پیوند آن با ولایت
مفهوم انفال در قرآن کریم
انفال، بهمثابه گنجینههایی که از دایره خمس خارج است، در قرآن کریم بهعنوان اموالی تعریف شده که در اختیار خدا و رسول او قرار دارد. این اموال، چونان رودی که از سرچشمه الهی سرچشمه میگیرد، برای اداره امور جامعه اسلامی و تحقق عدالت اجتماعی به کار میروند.
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ ۖ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ
از تو درباره انفال میپرسند؛ بگو: انفال از آن خدا و رسول است؛ پس از خدا پروا کنید و میان خودتان را اصلاح کنید.
انفال، که جمع واژه نفل به معنای زیادی و افزونی است، به اموالی اشاره دارد که فراتر از خمس قرار میگیرند. همانگونه که نافله در نماز به معنای عبادتی افزون بر فرضیه است، انفال نیز اموالی است که خارج از غنایم جنگی و خمس، تحت اختیار ولی امر قرار میگیرد. این اموال شامل اراضی موات، سواحل دریا (سیفالبحار)، کوهها، نیزارها، صحراها، و اموال عمومی است که بدون جنگ به دست مسلمانان میرسد. این اموال، چونان سرمایهای الهی، برای مصالح عمومی جامعه اسلامی در نظر گرفته شده است.
درنگ:
انفال، بهعنوان اموال عمومی، در اختیار خدا و رسول است و در زمان غیبت، مدیریت آن به فقیه عادل واگذار میشود. این امر، پیوند عمیق انفال با ولایت را نشان میدهد.
ولایت و مدیریت انفال
مدیریت انفال در زمان غیبت، به فقیه جامعالشرایط واگذار میشود، اما این واگذاری با پرسشهایی همراه است: آیا فقیه بهتنهایی میتواند در انفال تصرف کند؟ آیا نیاز به اذن حکومت یا رهبر است؟ اگر دو فقیه در تصرف انفال به تعارض برسند، چه باید کرد؟ این پرسشها، چونان شاخههایی از درخت ولایت، نیازمند بررسی دقیق در علم فقه هستند. در جامعه اسلامی، اگر معدنی کشفഗیابد، آیا فقیه میتواند بدون اذن حکومت در آن تصرف کند؟ یا باید نظام حکومتی، که خود تحت نظارت فقیه عادل است، این اجازه را صادر کند؟
ولایت فقیه، بهمثابه ستونی استوار، اقتدار شرعی را به فقیه عادل اعطا میکند تا در اموال عمومی تصرف نماید. اما اگر فقهای متعدد در این امر دخالت کنند، ممکن است تعارضاتی پدید آید. برای مثال، اگر فقیهی اجازه استخراج معدنی را بدهد و فقیه دیگری مانع شود، کدام یک اولویت دارد؟ اینجاست که ضرورت نظامسازی عادلانه برای هماهنگی میان فقها و حکومت آشکار میشود تا از هرجومرج جلوگیری گردد.
در نبود حکومتی اسلامی، اگر فقیهی با شرایط اجتهاد و عدالت، اجازه تصرف در انفال را بدهد، آیا این اجازه کافی است؟ اقتدار شرعی فقیه، ریشه در اجتهاد و عدالت او دارد، اما اگر تعارضی میان فقها یا بین فقیه و حکومت پدید آید، نظامسازی عادلانه، چونان پلی استوار، باید این تعارضات را حلوفصل کند. این امر، نشاندهنده پیچیدگیهای باب ولایت است که نیازمند نظمی اجتماعی و شرعی برای حفظ انتظام جامعه است.
بخش دوم: جنگ، صلح و دشمنشناسی
شدت در جنگ و پیشگیری از فساد
جنگ در اسلام، نه ماجراجویی است و نه سادهانگاری. قرآن کریم، استراتژیهای کلان جنگی را برای پیشگیری از فساد و محاربه با خدا و رسول ارائه میدهد.
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتید، با شدت با آنها برخورد کنید تا کسانی که پشت سرشان هستند، پراکنده شوند، شاید که پند گیرند.
این آیه، چونان مشعلی فروزان، بر ضرورت شدت عمل در میدان جنگ تأکید دارد تا حامیان دشمن پراکنده شوند و فساد فیالارض پایان یابد. فقه اسلامی، برخلاف نگاههای محدود به مسائل فردی، باید به مدیریت کلان جامعه بپردازد. جنگ، بهمثابه محاربه با خدا و رسول، نیازمند استراتژیهایی است که نهتنها به پیروزی نظامی، بلکه به پیشگیری از فساد اجتماعی منجر شود.
درنگ:
فقه کلاننگر، با تأکید بر مدیریت جنگ و پیشگیری از فساد، از محدود شدن به مسائل فردی پرهیز میکند و به تحقق اهداف کلان اسلامی میپردازد.
صلحطلبی و توکل بر خدا
اسلام، ضمن دعوت به صلح، بر هوشیاری در برابر دشمن تأکید دارد. آیات ۶۱ و ۶۲ سوره انفال، این رویکرد را به زیبایی ترسیم میکنند:
وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
و اگر به صلح گرایش یافتند، تو نیز به آن گرایش یاب و بر خدا توکل کن، که او شنوای داناست.
وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ ۚ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ
و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برایت کافی است؛ اوست که تو را با یاری خود و مؤمنان تأیید کرد.
این آیات، چونان نسیمی آرامبخش، به پذیرش صلح در صورت گرایش دشمن به آن دعوت میکنند، اما با تأکید بر توکل بر خدا و هوشیاری در برابر فریب دشمن. حتی اگر دشمن قصد خدعه داشته باشد، توکل بر خدا و اتحاد مؤمنان، چونان سپری استوار، جامعه اسلامی را حفظ میکند. این رویکرد، از ماجراجویی در جنگ و سادهانگاری در صلح جلوگیری میکند.
درنگ:
صلحطلبی اسلامی، همراه با هوشیاری و توکل بر خدا، از درگیریهای غیرضروری پرهیز میکند و جامعه را به سوی وحدت و عدالت هدایت مینماید.
جمعبندی بخش دوم
جنگ و صلح در قرآن کریم، دو روی یک سکهاند که هدفشان حفظ جامعه اسلامی از فساد و فتنه است. شدت در جنگ، برای پراکنده کردن دشمنان و پیشگیری از محاربه است، در حالی که صلحطلبی با توکل بر خدا و هوشیاری، راه را برای وحدت و آرامش هموار میکند. علم دینی باید با نگاهی کلاننگر، این استراتژیها را در مدیریت جامعه به کار گیرد.
بخش سوم: فتنه، فساد و مسئولیت اجتماعی
اتحاد مؤمنان و پیشگیری از فتنه
آیه ۷۳ سوره انفال، چونان هشداری بیدارکننده، بر ضرورت اتحاد مؤمنان در برابر کفار تأکید دارد:
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ
و کسانی که کفر ورزیدند، برخیشان اولیای برخی دیگرند؛ اگر شما این کار را نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین پدید آید.
این آیه، اتحاد کفار را در برابر پراکندگی مؤمنان قرار میدهد و هشدار میدهد که اگر مؤمنان به ولاء و اتحاد دست نیابند، فتنه و فسادی عظیم زمین را فرا خواهد گرفت. فساد کبیر، چونان طوفانی سهمگین، نتیجه بیتفاوتی و سستی مؤمنان در برابر مسئولیتهای اجتماعی است. اگر جامعه اسلامی، چونان درختی تناور، ریشههای خود را در وحدت و مطالبهگری استوار نکند، اقلیتی فاسد میتواند بر آن چیره شود.
درنگ:
اتحاد و ولاء میان مؤمنان، سپری در برابر فتنه و فساد است. بیتفاوتی جامعه اسلامی، راه را برای سلطه اقلیتهای فاسد هموار میکند.
نقش علم دینی در پیشگیری از فساد
علم دینی، چونان مشعلی در تاریکی، باید از مسائل فردی فراتر رود و به مدیریت کلان جامعه بپردازد. محدود کردن علم دینی به مسائل جزئی، مانند بستن بالهای عقابی بلندپرواز، مانع از تحقق اهداف والای اسلامی میشود. علم دینی باید با تدوین نظامهای کلاننگر، از فتنه و فساد جلوگیری کند و جامعه را به سوی قسط و عدالت هدایت نماید.
برای مثال، اگر جامعه اسلامی در برابر مسائل اجتماعی ساکت بماند و مطالبهگری نکند، مانند کشاورزی است که زمین خود را به امان طبیعت واگذارد؛ علفهای هرز فساد، زمین را فرا خواهد گرفت. حرکت جمعی، مطالبهگری عادلانه، و اتحاد مؤمنان، چونان آبی زلال، زمین جامعه را از فساد پاک میکند.
جمعبندی بخش سوم
آیه ۷۳ سوره انفال، بر ضرورت اتحاد و مسئولیتپذیری اجتماعی تأکید دارد. علم دینی، با نگاهی کلاننگر، باید از فتنه و فساد جلوگیری کند و با تقویت وحدت و مطالبهگری، جامعه اسلامی را به سوی عدالت و انتظام هدایت نماید. بیتفاوتی مؤمنان، چونان سایهای تاریک، فساد و فتنه را به دنبال خواهد داشت.
بخش چهارم: دعا و استجابت بهعنوان امری وجودی
ماهیت فطری دعا
دعا، چونان آینهای که فقر وجودی انسان را در برابر غنای الهی بازتاب میدهد، امری فطری و وجودی است. سؤال، از استعداد ذاتی انسان سرچشمه میگیرد و استجابت، غایت و مقصد آن است. قرآن کریم، دعا را نهتنها به لسان ظاهری، بلکه به زبان استعداد باطنی و نیاز درونی انسان میداند.
سؤال، مانند تشنگان در بیابانی خشک، از نیاز درونی انسان برمیخیزد. همانگونه که تشنه به دنبال آب میگردد، انسان نیز با سؤال، به سوی غنای الهی روی میآورد. اما این سؤال باید «بما یکون» باشد، یعنی معقول و ممکن، نه «بما لا یکون» که غیرمنطقی و غیرممکن است. برای مثال، درخواست گونی طلا، چونان پرندهای بیپرواز، از استعداد واقعی انسان دور است و دعا محسوب نمیشود.
درنگ:
دعا، تجلی فقر وجودی انسان در برابر غنای الهی است. سؤال معقول و مبتنی بر استعداد، به استجابت منتهی میشود، اما دعای غیرممکن، لقلقه زبان است.
رابطه وجودی سؤال و استجابت
رابطه سؤال و استجابت، چونان دو کفه ترازویی است که بدون یکدیگر معنا ندارند. سؤال بدون استجابت، مانند درختی بیثمر است و استجابت بدون سؤال، چونان آبی است که بیطلب ریخته شود. قرآن کریم تأکید دارد که هر سؤال معقولی، استجابتی در پی دارد، هرچند این استجابت ممکن است در ظرف زمانی مناسب، حتی تا قیامت، محقق شود.
برای مثال، اگر کسی در تنگنای مالی دعا کند، استجابت ممکن است بهصورت گشایشی در آینده یا آرامشی درونی ظاهر شود. این امر، مانند بذری است که در خاک کاشته شده و در زمان مناسب به بار مینشیند. سؤال، استعداد انسان را نشان میدهد و استجابت، پاسخ الهی به این استعداد است.
جمعبندی بخش چهارم
دعا، چونان پلی میان فقر انسانی و غنای الهی، امری وجودی و فطری است. سؤال معقول، که ریشه در استعداد انسان دارد، به استجابت منتهی میشود، هرچند ممکن است این استجابت در زمانی غیرفوری رخ دهد. علم دینی باید با آموزش این اصل، جامعه را به سوی دعای معقول و مبتنی بر استعداد هدایت کند.
نتیجهگیری نهایی
سوره انفال، چونان مشعلی فروزان، راههای مدیریت جامعه اسلامی را در پرتو مفاهیم انفال، ولایت، جنگ، صلح و دعا روشن میسازد. انفال، بهعنوان اموال عمومی، تحت ولایت الهی و در زمان غیبت، فقیه عادل قرار دارد و نیازمند نظامسازی برای جلوگیری از تعارضات است. جنگ، با شدت عمل برای پیشگیری از فساد، و صلح، با توکل بر خدا و هوشیاری، دو استراتژی کلان برای حفظ جامعه اسلامیاند. اتحاد مؤمنان، مانع از فتنه و فساد کبیر میشود و علم دینی باید با نگاهی کلاننگر، این وحدت را تقویت کند. دعا، بهعنوان امری وجودی، با سؤال معقول به استجابت میرسد و جامعه را به سوی غنای الهی هدایت میکند. این مفاهیم، چونان ستارگان آسمان شریعت، راه را برای تحقق قسط و عدالت در جامعه اسلامی روشن میکنند.
با نظارت صادق خادمی