متن درس
تفسیر: جعل در قرآن کریم؛ تأملی در نظم و آثار الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۴۳)
دیباچه
قرآن کریم، چونان دریایی ژرف و بیکران، معانی و مفاهیم والایی را در خود نهفته دارد که هر واژهاش، گویی نگینی است در تاج حکمت الهی. یکی از این واژگان، «جعل» است که در آیات متعدد، با ظرافت و دقت، برای بیان اعطای صفات، ویژگیها و آثار به موجودات به کار رفته است. این نوشتار، با هدف کاوش در مفهوم «جعل» در قرآن کریم، به بررسی دقیق این واژه در بستر آیات و تحلیلهای عمیق پرداخته و کوشیده است تا با زبانی روشن و متین، ابعاد مختلف آن را برای پژوهشگران و طالبان معرفت روشن سازد. این اثر، با تأمل در آیات و تبیین معانی، نظم و تدبیر الهی را در کاربرد «جعل» به تصویر میکشد، گویی که هر آیه، شاخهای است از درخت تنومند حکمت که ریشه در علم بیمنتهای الهی دارد.
بخش یکم: مفهوم جعل و تمایز آن با خلق
واژه «جعل» در قرآن کریم، به معنای اعطای صفات، ویژگیها یا آثار به موجوداتی است که پیشتر خلق شدهاند. برخلاف «خلق» که به آفرینش اولیه و اصیل وجود اشاره دارد، «جعل» به اعطای ویژگیهای ثانوی دلالت میکند. این تمایز، مانند تفاوت میان بنای یک خانه و آراستن آن با رنگ و نقش است. خلق، پایه و بنیاد وجود را میسازد، در حالی که جعل، با افزودن صفات و آثار، آن را به کمال میرساند.
درنگ: جعل، اعطای صفات و آثار ثانوی است که پس از خلقت اولیه، نظم و تدبیر الهی را در موجودات متجلی میسازد.
این تمایز، نشاندهنده نظم و تدبیری است که در نظام آفرینش حاکم است. جعل، گویی نقاشی است که بر بوم خلقت کشیده میشود تا جلوههای گوناگون آن را آشکار سازد. برای نمونه، در قرآن کریم آمده است:
﴿وَجَعَلْنَا لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ﴾ (السجدة: ۹)
و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار دادیم.
این آیه، به روشنی نشان میدهد که جعل، به اعطای ویژگیهایی چون گوش، چشم و دل به انسان اشاره دارد، ویژگیهایی که پس از خلقت اولیه انسان، به او عطا شدهاند. این اعطا، نه تنها به کمال جسمانی انسان کمک میکند، بلکه او را به سوی درک و معرفت الهی رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش یکم
مفهوم جعل، بهعنوان فرآیندی ثانوی پس از خلق، نقشی محوری در تبیین نظاممندی آفرینش دارد. این مفهوم، با افزودن صفات و آثار به موجودات، جلوهای از حکمت و تدبیر الهی را به نمایش میگذارد، گویی که هر جعل، گامی است در مسیر تکامل عالم هستی.
بخش دوم: انواع تاخر در جعل
جعل در قرآن کریم، گاه با تاخر مقامی و گاه با تاخر حقیقی ظاهر میشود. تاخر مقامی، به اعطای صفات اعتباری اشاره دارد، مانند اعطای مقام نبوت یا خلافت، که گویی مقامی است که بر شانههای وجود آدمی نهاده میشود. تاخر حقیقی، اما به تغییرات واقعی و مادی پس از خلقت اولیه اشاره دارد، مانند تبدیل مرتع سرسبز به علف خشکیده.
درنگ: هر تاخر حقیقی، تاخر مقامی را در بر دارد، اما تاخر مقامی الزاماً حقیقی نیست، و این تمایز، عمق نظم الهی را در جعل نشان میدهد.
برای نمونه، در قرآن کریم آمده است:
﴿وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾ (الحجرات: ۱۳)
و شما را شعبهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
این آیه، نمونهای از تاخر مقامی است، زیرا پس از خلقت انسانها، ویژگیهای اجتماعی چون شعوب و قبایل به آنها اعطا شده است. اما در آیهای دیگر:
﴿وَأَخْرَجَ الْمَرْعَىٰ فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَهْوَىٰ﴾ (الأعلى: ۴-۵)
و مرتع را برآورد، سپس آن را خاشاک خشکیده کرد.
این آیه، تاخر حقیقی را نشان میدهد، زیرا مرتع پس از رویش، به حالت خشکیده تبدیل میشود، که تغییری واقعی و مادی است. این دو نوع تاخر، مانند دو شاخه از یک درخت، هر یک به گونهای نظم الهی را در عالم متجلی میسازند.
جمعبندی بخش دوم
تاخر در جعل، چه مقامی و چه حقیقی، نشاندهنده نظم و ترتیب در نظام آفرینش است. این تاخر، گویی پلی است که خلقت اولیه را به کمالات ثانوی پیوند میدهد، و هر یک از این انواع، جلوهای از حکمت بیانتهای الهی را به نمایش میگذارد.
بخش سوم: جعل و نظم الهی
یکی از ویژگیهای برجسته جعل در قرآن کریم، پیوند آن با نظم، تدبیر و علم الهی است. جعل، گویی تار و پودی است که با دقت و حکمت در تارنمای خلقت بافته شده است. هرگاه جعل در قرآن به کار میرود، نشانهای از نظم و هوشمندی الهی را به همراه دارد.
درنگ: جعل، با نظم و تدبیر الهی همراه است و هر کاربرد آن، نشانهای از علم و حکمت بیمنتهای خداوند است.
برای نمونه:
﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ (الأنعام: ۱۲۴)
خداوند داناتر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
این آیه، به روشنی نشان میدهد که جعل رسالت، با علم و تدبیر الهی همراه است. خداوند، با آگاهی کامل، رسالت را به کسانی اعطا میکند که شایستگی آن را دارند، و این انتخاب، در نظمی دقیق و هوشمندانه صورت میگیرد.
جمعبندی بخش سوم
نظم الهی در جعل، مانند نغمهای است که در سراسر عالم خلقت نواخته میشود. هر جعل، نشانهای از حکمت و تدبیری است که خداوند در آفرینش به کار بسته، و این نظم، عالم را به سوی کمال هدایت میکند.
بخش چهارم: جعل و اعطای صفات و کمالات ثانوی
جعل، به اعطای صفات و کمالات ثانوی اشاره دارد که میتواند طبیعی یا ارادی باشد. صفات طبیعی، مانند نور و ظلمت، بدون دخالت اراده انسانی پدید میآیند، در حالی که صفات ارادی، مانند نبوت و خلافت، با مشیت الهی و در چارچوب نظم خلقت اعطا میشوند.
درنگ: جعل، اعطای صفات و کمالات ثانوی است که گاه با اراده و گاه بدون دخالت اراده انسانی، در نظم الهی تحقق مییابد.
برای نمونه:
﴿وَجَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا﴾ (یونس: ۵)
و خورشید را درخشنده و ماه را نورانی قرار داد.
این آیه، جعل طبیعی را نشان میدهد، جایی که خداوند، خورشید و ماه را با ویژگیهای درخشندگی و نورانیت آراسته است. اما در آیهای دیگر:
﴿وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا﴾ (الفرقان: ۳۵)
و برادرش هارون را همراه او وزیر قرار دادیم.
این آیه، جعل ارادی را نشان میدهد، زیرا اعطای مقام وزارت به هارون، با مشیت الهی و در چارچوب نظم خلقت صورت گرفته است.
جمعبندی بخش چهارم
جعل، مانند باغبانی است که شاخههای درخت خلقت را با صفات و کمالات ثانوی میآراید. این اعطا، چه طبیعی و چه ارادی، در چارچوب نظم الهی رخ میدهد و عالم را به سوی کمال رهنمون میسازد.
بخش پنجم: جعل و آثار انسانی
جعل در قرآن کریم، نه تنها به اعمال الهی، بلکه به آثار و اعمال انسانی نیز اطلاق میشود، چه نیک و چه ناپسند. این جعل، گویی آینهای است که اعمال انسان را در برابر چشمان او قرار میدهد تا حقیقت انتخابهایش را ببیند.
درنگ: جعل در اعمال انسانی، چه نیک و چه ناپسند، نشاندهنده آزادی اراده انسان در چارچوب نظم الهی است.
برای نمونه:
﴿يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ﴾ (البقرة: ۱۹)
انگشتانشان را در گوشهایشان قرار میدهند.
این آیه، به جعل انسانی با بار منفی اشاره دارد، جایی که افراد، به نشانه عناد، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار میدهند تا کلام حق را نشنوند. این عمل، مانند فرو بردن سر در خاک برای گریز از حقیقت است. در آیهای دیگر:
﴿يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ﴾ (الإسراء: ۳۹)
با خدا معبودی دیگر قرار میدهند.
این آیه، جعل شرک را نشان میدهد، عملی که از سر جهل و عناد، در برابر توحید الهی قرار میگیرد. این جعلها، نشاندهنده آزادی اراده انسان در انتخاب مسیر حق یا باطل است.
جمعبندی بخش پنجم
جعل در اعمال انسانی، مانند دو راهی است که انسان در آن مختار است: یا به سوی نور هدایت گام برمیدارد یا در ظلمت جهل و عصیان فرو میرود. این جعل، آیینهای است که حقیقت انتخابهای انسان را بازمیتاباند.
بخش ششم: جعل ظلمت و نور
یکی از پیچیدهترین کاربردهای جعل در قرآن کریم، جعل ظلمت و نور است. ظلمت، برخلاف تصور، عدم مطلق نیست، بلکه وصفی نسبی است که در برابر نور قرار میگیرد، مانند سایهای که در غیاب نور پدیدار میشود.
درنگ: ظلمت در قرآن کریم، وصفی نسبی است که در چارچوب نظم الهی، مقابل نور قرار میگیرد و نشانهای از حکمت الهی در ایجاد تضادهاست.
برای نمونه:
﴿وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ﴾ (الأنعام: ۱)
و تاریکیها و نور را قرار داد.
این آیه، ظلمت را بهعنوان وصفی نسبی معرفی میکند که در کنار نور، نظم الهی را در عالم به نمایش میگذارد. ظلمت، مانند سایهای است که نور را معنا میبخشد، و جعل آن، نشانهای از حکمت الهی در ایجاد تضادهاست.
جمعبندی بخش ششم
جعل ظلمت و نور، مانند ترسیم دو رنگ متضاد بر بوم خلقت است که هر یک، دیگری را برجستهتر میکند. این جعل، نشانهای از نظم و حکمت الهی در آفرینش است که تضادها را در خدمت کمال عالم قرار میدهد.
بخش هفتم: جعل و ضرورت پژوهشهای علمی در علوم دینی
قرآن کریم، نه تنها کتاب هدایت معنوی، بلکه منبعی غنی برای پژوهشهای علمی است. آیاتی که به جعل صفات انسانی مانند سمع، ابصار و افئده اشاره دارند، نیازمند بررسیهای علمی دقیق هستند تا ترتیب و مراحل رشد جنین با آیات الهی تطبیق داده شود.
درنگ: علوم دینی باید با پژوهشهای علمی همگام شوند تا آیات قرآن کریم، مانند نقشهای دقیق، برای پاسخ به شبهات علمی به کار گرفته شوند.
برای نمونه:
﴿وَجَعَلْنَا لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ﴾ (السجدة: ۹)
و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار دادیم.
این آیه، ترتیب ذکر سمع، ابصار و افئده را مطرح میکند که میتواند با تحقیقات زیستشناختی در مورد رشد جنین تطبیق داده شود. علوم دینی باید با ابزارهای علمی، این آیات را تحلیل کنند تا پاسخگوی شبهات علمی باشند.
این ضرورت، مانند دعوتی است به سوی کاوش در اعماق قرآن کریم، که گویی معدنی است پر از گوهرهای معرفت. اگر علوم دینی از این کاوش بازماند، نمیتواند به پرسشهای روز پاسخ دهد و راهبری جامعه را به عهده گیرد.
جمعبندی بخش هفتم
پژوهشهای علمی در علوم دینی، مانند کلیدی است که درهای معرفت قرآنی را میگشاید. این پژوهشها، نه تنها شبهات را پاسخ میدهند، بلکه قرآن کریم را بهعنوان منبعی بیمانند برای هدایت علمی و معنوی معرفی میکنند.
بخش هشتم: جعل و کفایت زمین برای بشر
قرآن کریم، زمین را بهعنوان کفایتکننده برای نیازهای بشر معرفی میکند. مشکلات ناشی از کمبود منابع، نه به نقص در خلقت، بلکه به سوءمدیریت و نابسامانی انسانها بازمیگردد.
درنگ: جعل زمین بهعنوان کفات، نشانهای از حکمت الهی در تأمین نیازهای بشر است، و مشکلات، از سوءمدیریت انسانی سرچشمه میگیرد.
برای نمونه:
﴿أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا﴾ (المرسلات: ۲۷)
آیا زمین را کفایتکننده قرار ندادیم؟
این آیه، بر کفایت زمین برای تأمین نیازهای بشر تأکید دارد. جعل زمین بهعنوان کفات، مانند گهوارهای است که خداوند برای آرامش و آسایش بشر گسترده است، و هر نقصان، از کاستی انسان در بهرهبرداری از این نعمت سرچشمه میگیرد.
جمعبندی بخش هشتم
جعل زمین بهعنوان کفات، مانند شاخساری است که میوههای فراوان برای بشر به ارمغان میآورد. این جعل، نشانهای از حکمت الهی در تأمین نیازهای انسان است، و مشکلات، از ناتوانی انسان در مدیریت این نعمت ناشی میشود.
نتیجهگیری نهایی
مفهوم جعل در قرآن کریم، مانند نوری است که گوشههای پنهان خلقت را روشن میکند. این مفهوم، با اعطای صفات و آثار ثانوی، نظم و تدبیر الهی را در عالم به نمایش میگذارد. جعل، چه در تاخر مقامی و چه در تاخر حقیقی، چه در صفات طبیعی و چه در اعمال انسانی، نشانهای از حکمت بیمنتهای الهی است. ظلمت و نور، مانند دو بال پرندهای هستند که در آسمان نظم الهی پرواز میکنند، و جعل آنها، تضادها را در خدمت کمال عالم قرار میدهد. ضرورت پژوهشهای علمی در علوم دینی، مانند دعوتی است به سوی فهم عمیقتر آیات الهی، و جعل زمین بهعنوان کفات، گواهی است بر حکمت الهی در تأمین نیازهای بشر. این نوشتار، کوشیده است تا با کاوش در این مفهوم، گامی در مسیر فهم حکمت قرآنی بردارد، گویی که هر آیه، دری است به سوی اقیانوسی از معرفت.
با نظارت صادق خادمی