متن درس
تفسیر: اسماء الحسنی و صفات کمال در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۱۰)
دیباچه
قرآن کریم، چونان دریایی بیکران، معارف الهی را در خود جای داده و اسماء الحسنی را به مثابه گوهرهایی درخشان در آیات خویش متجلی ساخته است. این اسما، که تجلی صفات کمال الهیاند، راهنمایی برای شناخت ذات اقدس حق و هدایت انسان به سوی معرفت و تقرب به اوست. نوشتار حاضر، با نگاهی عمیق به آیات قرآنی و تأمل در معانی اسماء الهی، درصدد است تا ابعاد این صفات را در پرتو حکمت قرآنی و روایات معتبر تبیین نماید. هدف آن است که با کاوش در این معارف، راهی روشن برای فهم حقیقت الهی و پرهیز از انحرافات معرفتی گشوده شود. این اثر، با ساختاری منسجم، به بررسی اطلاق اسماء الحسنی، تمایز آنها از صفات ناقص بشری، و نقش آنها در هدایت و معرفت میپردازد، تا چونان چراغی، مسیر تعالی معنوی را روشن سازد.
بخش نخست: اطلاق اسماء الحسنی و دعوت به سوی حق
اسماء الحسنی، چونان آیینههایی، کمالات ذات باریتعالی را منعکس میکنند. این اسما، که در قرآن کریم با عظمتی بیمانند معرفی شدهاند، دعوتی عام به سوی معرفت و تقرب به ذات اقدس الهیاند. آیه شریفهای که این حقیقت را آشکار میسازد، چنین است:
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید؛ به هر نامی که بخوانید، برای اوست نامهای نیکو.
این آیه، با عبارتی چون «أَيًّا مَا تَدْعُوا»، بر اطلاق دعوت به سوی حق تأکید دارد. این اطلاق، چونان دری گشوده، امکان خواندن خدا با هر صفت کمالی را فراهم میسازد. صفاتی چون علم و قدرت، که در انسان بهصورت ناقص حسنیاند، در ذات الهی به دلیل وجوب و کلیت، به احسن مرتبه ارتقا مییابند. علم در انسان، چون قطرهای محدود است، اما در خدا، چونان اقیانوسی بیکران، احسن و کامل است. قدرت بشری، با نقص و محدودیت همراه است، اما قدرت الهی، به وجوب ذاتی، در اوج کمال قرار دارد.
درنگ: اطلاق اسماء الحسنی در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ» نشاندهنده آزادی مؤمن در خواندن خدا با هر صفت کمالی است، مشروط بر آنکه این صفت، منزه از نقصهای بشری باشد.
این اطلاق، نه تنها محدودیت در اسماء را نفی میکند، بلکه دعوتی است به سوی شناختن خدا از طریق صفات کمال. علم دینی باید این حقیقت را به طلاب و مؤمنان بیاموزد تا از تفاسیر محدود یا تشبیهی که صفات الهی را به نقصهای بشری آلوده میکنند، پرهیز شود.
جمعبندی بخش نخست
اسماء الحسنی، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای مؤمنان به سوی حقاند. آیه شریفه، با دعوت به خواندن خدا با هر صفت کمالی، بر اطلاق این اسما تأکید دارد و هرگونه محدودیت در آنها را نفی میکند. این بخش، با تبیین مفهوم اطلاق، راه را برای فهم عمیقتر صفات الهی هموار میسازد.
بخش دوم: پرهیز از الحاد در اسماء الهی
دعوت به اسماء الحسنی، نه تنها راهی به سوی تقرب است، بلکه مانعی در برابر الحاد و انحراف در فهم صفات الهی. قرآن کریم، با نهی از کجروی در اسماء، مؤمنان را به سوی معرفتی ناب هدایت میکند:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ
و برای خداست نامهای نیکو؛ پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در نامهای او کجروی میکنند واگذارید.
الحاد در اسماء، به معنای انحراف از حقیقت این صفات و نسبت دادن معانی ناقص بشری به ذات الهی است. این آیه، چونان نگهبانی استوار، از مؤمنان میخواهد که خدا را تنها با صفات کمال بخوانند و از تشبیه او به نقصهای بشری پرهیز کنند. تمام اسماء الهی، به دلیل اتصال به ذات واجب، اعظماند و هیچیک بر دیگری برتری ندارد، چرا که همه در کمال مطلق ذات الهی متحدند.
درنگ: الحاد در اسماء، نتیجه عدم معرفت به صفات کمال است. دعوت به خواندن خدا با اسماء الحسنی، راهی برای پرهیز از انحراف و رسیدن به معرفتی ناب است.
علم دینی باید با تبیین این حقیقت، از انحرافات معرفتی جلوگیری کند و مؤمنان را به سوی فهمی عمیق از صفات الهی هدایت نماید. این آموزش، چونان بذری است که در دل مؤمنان کاشته میشود تا درختی تنومند از معرفت و تقوا برویاند.
جمعبندی بخش دوم
نهی از الحاد در اسماء، دعوتی است به سوی معرفتی خالص و منزه از نقص. این بخش، با تأکید بر لزوم خواندن خدا با صفات کمال، راه را برای پرهیز از کجرویهای معرفتی روشن میسازد و بر نقش علم دینی در این مسیر تأکید دارد.
بخش سوم: نفی حصر در اسماء الهی
روایت مشهور «لله تسعة و تسعون اسما» (برای خدا نود و نه نام است)، هرچند در منابع روایی ذکر شده، در مقام حصر نیست. قرآن کریم و روایات، اسماء الهی را فراتر از این تعداد معرفی میکنند:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا
و برای خداست نامهای نیکو؛ پس او را با آنها بخوانید.
این آیه، با اشاره به اسماء الحسنی، هیچ محدودیتی در تعداد اسماء قائل نمیشود. روایت نود و نه اسم، به اسماء خاصه و مبینه اشاره دارد، نه حصر کامل. بررسی آیات قرآنی نشان میدهد که بیش از ۱۱۰ تا ۱۲۰ اسم صریح در قرآن کریم ذکر شده است. همچنین، روایات مختلف، با چیدمانهای متفاوت، اسامی غیرمکرر بیش از این تعداد را ارائه میدهند. این تنوع، چونان شاخههای درختی پربار، جامعیت اسماء الهی را نشان میدهد.
درنگ: روایت «نود و نه اسم» در مقام حصر نیست و اسماء الهی، به دلیل اطلاق قرآنی، فراتر از تعداد خاصیاند.
علم دینی باید این جامعیت را تبیین کند تا از تفاسیر محدودکننده که اسماء الهی را در تنگنای عدد محصور میکنند، جلوگیری شود. این حقیقت، چونان نسیمی است که پردههای تنگنظری را کنار میزند و افق معرفت الهی را گشوده میسازد.
جمعبندی بخش سوم
اسماء الهی، محدود به عدد خاصی نیستند و روایت نود و نه اسم، تنها به بخشی از این اسما اشاره دارد. این بخش، با تأکید بر اطلاق اسماء، بر لزوم فهم جامعیت آنها تأکید میکند و راه را برای تعمیق معرفت الهی باز میگشاید.
بخش چهارم: تمایز صفات الهی از صفات ناقص بشری
صفات الهی، چونstralized_text”>چون جبار، متکبر، و مکّار، در خدا منزه از نقصهای بشریاند، در حالی که در انسان، این صفات با نقص همراهاند. قرآن کریم این تمایز را به زیبایی نشان میدهد:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ… الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ
اوست خداوندی که معبودی جز او نیست، پادشاه، پاکیزه، ایمندار… جبار، متکبر.
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
و [دشمنان] مکر کردند و خدا مکر کرد و خدا بهترین مکرکنندگان است.
جبار در انسان، به معنای ستمگری است، اما در خدا، به معنای اصلاح شکستگیها یا شکستن ظالمان. مکر بشری، فریب است، اما مکر الهی، هدایتبخش و حکیمانه. این تمایز، چونان خطی روشن میان محدود و نامحدود، صفات الهی را از نقصهای بشری جدا میسازد.
درنگ: صفات الهی، مانند جبار و مکّار، به دلیل اتصال به ذات واجب، منزه از نقصاند و با معانی ناقص بشری متفاوتاند.
علم دینی باید این تمایز را بهروشنی آموزش دهد تا از تشبیه صفات الهی به صفات بشری جلوگیری شود. این آموزش، چونان پلی است که مؤمنان را از تاریکی جهل به روشنایی معرفت رهنمون میشود.
جمعبندی بخش چهارم
صفات الهی، از نقصهای بشری منزهاند و در کمال مطلق قرار دارند. این بخش، با تبیین این تمایز، بر لزوم فهم صحیح صفات الهی تأکید میکند و راه را برای معرفتی عمیقتر هموار میسازد.
بخش پنجم: چیدمان و کثرت استعمال اسماء در قرآن کریم
چیدمان و تعداد استعمال اسماء الهی در قرآن کریم، حکمت الهی را در هدایت انسان آشکار میسازد:
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
اوست خداوند، آفریننده، پدیدآورنده، صورتبخش؛ برای اوست نامهای نیکو.
برخی اسما، مانند «بصیر» با ۴۲ مورد، کثرت استعمال دارند، در حالی که برخی مانند «باطن» تنها یک بار ذکر شدهاند. این چیدمان، چونان نقشهای حکیمانه، انسان را به سوی معرفت و عشق به خدا هدایت میکند. بصیر، که بر بصیرت و آگاهی الهی دلالت دارد، به کرات تکرار شده تا بر نظارت کامل خدا بر همه چیز تأکید کند، در حالی که باطن، که بر باطن بودن خدا اشاره دارد، یک بار ذکر شده تا مرزی ظریف میان رحمت و قدرت الهی حفظ شود.
اسامی دیگر، مانند «رحمن» و «رحیم»، که کثرت استعمال دارند، بر رحمت بیکران الهی تأکید میکنند، اما اسمایی چون «جبار» و «باطش»، که کمتر تکرار شدهاند، قدرت و سختگیری الهی را متعادل میسازند. این تعادل، چونان ترازویی دقیق، حکمت الهی را در معرفی صفات به انسان نشان میدهد.
درنگ: کثرت و قلت استعمال اسماء الهی در قرآن کریم، حکمت الهی را در هدایت انسان به سوی معرفت و عشق به خدا نشان میدهد.
علم دینی باید این حکمت را تبیین کند تا مؤمنان، با تأمل در این چیدمان، به عمق معرفت الهی دست یابند. این چیدمان، چونان نغمهای الهی، قلب مؤمن را به سوی عشق و معرفت رهنمون میشود.
جمعبندی بخش پنجم
چیدمان اسماء الهی در قرآن کریم، حکمت الهی را در هدایت انسان به سوی معرفت و تقرب نشان میدهد. این بخش، با بررسی این چیدمان، بر نقش آن در تعمیق معرفت الهی تأکید میکند.
بخش ششم: خداوند، معلم اسماء الحسنی
خداوند، بهعنوان معلم اعظم، اسماء الحسنی را به انسان و انبیا آموخته و معرفت آنها را مبنای هدایت قرار داده است:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاء اخبار: کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ
و خدا به آدم همه نامها را آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه کرد.
این آیه، خداوند را بهعنوان معلم اسماء معرفی میکند که به آدم، انبیا، و فرشتگان معرفت بخشیده است. تعلیم اسماء، چونان نوری است که تاریکی جهل را میزداید و انسان را به سوی معرفت و تقرب هدایت میکند. این تعلیم، شامل انبیایی چون یوسف، موسی، و داود است که هر یک به نوبه خود، از این معرفت الهی بهرهمند شدهاند.
درنگ: خداوند، بهعنوان معلم اعظم، با تعلیم اسماء الحسنی به انسان و انبیا، مبنای هدایت و معرفت را فراهم میسازد.
علم دینی باید این نقش الهی را آموزش دهد تا مؤمنان، با آموختن اسماء الحسنی، به سوی تقرب و هدایت رهنمون شوند. این تعلیم، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را میگشاید.
جمعبندی بخش ششم
خداوند، معلم اسماء الحسنی است که با تعلیم آنها، انسان را به سوی معرفت و تقرب هدایت میکند. این بخش، با تأکید بر این نقش، بر اهمیت تعلیم الهی در مسیر هدایت تأکید دارد.
بخش هفتم: صارف بودن خدا و حکمت هدایت و ضلالت
خداوند، بهعنوان صارف، برخی را به خیر هدایت میکند و برخی را از خیر بازمیدارد، بر اساس حکمت الهی:
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ
و هیچ کس جز به اذن خدا ایمان نمیآورد.
صارف بودن خدا، به معنای بازگرداندن از خیر یا بدی بر اساس حکمت است. گاه خداوند، با مصیبتی، انسانی را به خیر هدایت میکند، و گاه با سلب نعمتی، او را از غرور بازمیدارد. این حکمت، چونان موجی است که کشتی وجود انسان را به ساحل هدایت یا ضلالت میرساند، بر اساس شایستگی و انتخاب او.
مثالهایی از این صفت، نشاندهنده لطافت حکمت الهی است. انسانی که در نعمت غرق است، ممکن است با مصیبتی به سوی خیر بازگردد، و انسانی مغرور، ممکن است با سلب نعمت، به تواضع و شکر رهنمون شود. این صفت، چونان دست غیبی است که انسان را در مسیر حکمت الهی هدایت میکند.
درنگ: صارف بودن خدا، بر اساس حکمت الهی، برخی را به خیر هدایت و برخی را از خیر بازمیدارد، تا انسان در مسیر شکر و تواضع گام بردارد.
علم دینی باید این حکمت را تبیین کند تا مؤمنان، با شکر نعمت و پرهیز از غرور، در مسیر هدایت باقی بمانند. این آموزش، چونان سپری است که انسان را از لغزشهای معرفتی حفظ میکند.
جمعبندی بخش هفتم
صارف بودن خدا، جلوهای از حکمت الهی در هدایت و ضلالت است. این بخش، با تبیین این صفت، بر لزوم شکر و تواضع در برابر نعمات الهی تأکید میکند.
بخش هشتم: اسماء و صفات کمال در نظام هستی
اسماء الهی، چونان ستونهای نظام هستی، هر یک نقشی در اداره عالم دارند. برخی اسما، مانند «بصیر» و «رحمن»، با کثرت استعمال، بر نظارت و رحمت الهی تأکید دارند، و برخی، مانند «جبار» و «باطش»، با قلت استعمال، قدرت و سختگیری الهی را متعادل میسازند:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
این آیه، با ذکر چهار اسم (اول، آخر، ظاهر، باطن)، جامعیت صفات الهی را نشان میدهد. باطن، که تنها یک بار ذکر شده، بر باطن بودن خدا دلالت دارد، در حالی که بصیر، با ۴۲ مورد، بر نظارت کامل او تأکید میکند. این تعادل، چونان ترازویی است که حکمت الهی را در اداره هستی نشان میدهد.
اسمایی چون «جبار» (یک بار)، که هم ظالم را میشکند و هم شکسته را جوش میدهد، و «مکّار» (بهترین مکرکنندگان)، که هدایتبخش است، نشاندهنده کمال صفات الهیاند. این اسما، از نقصهای بشری منزهاند و در خدا، به احسن مرتبه متجلی میشوند.
اسماء دیگر، مانند «معلم» (یک بار)، «صارف»، «باسط»، «مبشر»، و «مبکی»، هر یک نقشی در نظام هستی دارند. معلم، انسان را به معرفت هدایت میکند؛ صارف، بر اساس حکمت، خیر و شر را توزیع میکند؛ باسط، رزق را گسترش میدهد؛ مبشر، بشارت میدهد؛ و مبکی، گاه با مصیبت، انسان را بیدار میسازد. این اسما، چونان نغمههای الهی، نظام هستی را هماهنگ میکنند.
درنگ: اسماء الهی، چونان ستونهای نظام هستی، هر یک نقشی در اداره عالم و هدایت انسان دارند، و چیدمان آنها حکمت الهی را آشکار میسازد.
علم دینی باید این نقشها را تبیین کند تا مؤمنان، با فهم این اسما، به سوی معرفت و تقرب به خدا گام بردارند. این اسما، چونان کلیدهاییاند که درهای معرفت الهی را میگشایند.
جمعبندی بخش هشتم
اسماء الهی، هر یک نقشی در اداره نظام هستی و هدایت انسان دارند. این بخش، با بررسی این اسما، بر حکمت الهی در چیدمان و استعمال آنها تأکید میکند و راه را برای معرفت عمیقتر هموار میسازد.
نتیجهگیری
اسماء الحسنی و صفات کمال الهی، چونان نوری الهی، راه معرفت و تقرب به خدا را روشن میسازند. اطلاق این اسما، محدودیت را نفی میکند و دعوتی عام به سوی خواندن خدا با هر صفت کمالی است. پرهیز از الحاد در اسماء، انسان را از انحرافات معرفتی بازمیدارد و به سوی فهمی ناب هدایت میکند. روایت نود و نه اسم، در مقام حصر نیست و اسماء الهی، فراتر از عدد خاصیاند. صفات الهی، از نقصهای بشری منزهاند و چیدمان آنها در قرآن کریم، حکمت الهی را در هدایت انسان نشان میدهد. خداوند، بهعنوان معلم اعظم، با تعلیم اسماء، انسان را به معرفت رهنمون میشود، و بهعنوان صارف، بر اساس حکمت، خیر و شر را توزیع میکند. علم دینی باید این معارف را آموزش دهد تا مؤمنان، با شکر و تواضع، در مسیر هدایت و تقرب گام بردارند. این اثر، چونان چراغی است که راه معرفت الهی را روشن میکند و مؤمنان را به سوی عشق و تقرب به خدا دعوت مینماید.
با نظارت صادق خادمی