در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1720

متن درس





تفسیر: اسمای الهی در سوره حدید و آیات قرآن کریم

تفسیر: اسمای الهی در سوره حدید و آیات قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۲۰)

دیباچه

تفسیر آیات قرآن کریم، دریچه‌ای است به سوی معرفت ذات اقدس الهی و صفات بی‌کران او، که با زبانی روشن و عمیق، حقیقت وجود را برای سالکان و جویندگان حقیقت آشکار می‌سازد. این نوشتار، با محوریت آیات سوره حدید و دیگر سور قرآن کریم، به تبیین اسمای الهی چون «الأوّل»، «الآخر»، «الظاهر»، «الباطن»، «العلیم»، «السمیع»، و «علام الغیوب» می‌پردازد. هدف، ارائه تحلیلی جامع و منسجم از این صفات است که با تکیه بر معانی ظاهری و باطنی، جایگاه والای اقتدار الهی را در هستی نمایان کند. این اثر، با ساختاری نظام‌مند، به کاوش در معانی لغوی، فلسفی، عرفانی، و سلوکی این اسما پرداخته و با بهره‌گیری از آیات و روایات، گستره علم و احاطه الهی را به تصویر می‌کشد.

بخش نخست: وحدت و جامعیت اسمای چهارگانه در سوره حدید

بیان اقتدار الهی در سوره حدید

سوره حدید، چون نگینی درخشان در مجموعه قرآن کریم، با آیات آغازین خود، اقتدار بی‌مانند ذات باری‌تعالی را به نمایش می‌گذارد. این سوره، با تسبیح همه موجودات آسمان‌ها و زمین، زمینه‌ای برای ورود به اسمای چهارگانه فراهم می‌آورد.

﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ (حدید: ۱)
آنچه در آسمان‌ها و زمین است، برای خدا تسبیح می‌گویند، و اوست عزتمند حکیم.

این آیه، با بیان تسبیح تمامی موجودات، به عزت و حکمت الهی اشاره دارد و مقدمه‌ای است برای آیات بعدی که اقتدار حق‌تعالی را در قالب اسمای چهارگانه تبیین می‌کنند. این ساختار، به‌گونه‌ای طراحی شده که هرگونه شبهه‌ای در باب احتیاج ذات الهی به قرض مؤمنان را، که در آیه ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا﴾ مطرح می‌شود، زایل سازد. اقتدار الهی، که در مالکیت آسمان‌ها و زمین متجلی است، نشان می‌دهد که حق‌تعالی از هرگونه نیاز مبراست.

اسمای چهارگانه: دولت کامل الهی

آیه سوم سوره حدید، چونان قله‌ای رفیع، چهار اسم «الأوّل»، «الآخر»، «الظاهر»، و «الباطن» را در کنار یکدیگر آورده و دولت کاملی از صفات الهی را ترسیم می‌کند.

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (حدید: ۳)
اوست آغاز و انجام و پیدا و پنهان، و او به هر چیزی داناست.

درنگ: این چهار اسم، تنها یک‌بار در قرآن کریم به‌صورت یکجا ذکر شده‌اند و بیانگر احاطه کامل ذات الهی بر تمامی مراتب وجود هستند. این اسما، به‌سان چهار رکن یک بنای عظیم، تمام صفات الهی را در بر می‌گیرند و از منظر فلسفی و عرفانی، به معنای حقیقی تنها بر ذات اقدس الهی اطلاق می‌شوند.

این اسما، که به معنای حقیقی مختص ذات الهی‌اند، به ترتیب زیر تحلیل می‌شوند:

  • الأوّل: به معنای تقدم ذاتی و وجودی حق‌تعالی بر همه موجودات است. هر آنچه به‌عنوان «اول» فرض شود، حق‌تعالی پیش از آن است، زیرا او مبدأ همه چیز است. به تعبیر فلسفی، او پیش از هر اولیتی است و هیچ مبدئی جز او نیست.
  • الآخر: به معنای بقای ابدی و غایت تمامی موجودات است. هر آنچه به‌عنوان «آخر» فرض شود، حق‌تعالی پس از آن است، زیرا او غایت نهایی همه موجودات است.
  • الظاهر: به ظهور حق‌تعالی در همه مظاهر خلقت اشاره دارد، مانند آفتابی که پرتوهایش همه‌جا را روشن می‌کند، بی‌آنکه چیزی از نورش خالی باشد.
  • الباطن: به احاطه پنهانی حق‌تعالی بر اسرار و باطن همه موجودات دلالت دارد، چونان اقیانوسی که اعماق آن از دیده‌ها پنهان است، اما همه را در بر می‌گیرد.

این اسما، چونان چهار جهت یک قطب‌نما، حدود الهی را ترسیم می‌کنند و نشان می‌دهند که هیچ حد و مرزی برای اقتدار و احاطه حق‌تعالی وجود ندارد. از منظر عرفانی، این اسما به جمع اضداد در ذات الهی اشاره دارند، جایی که اولیت و آخریت، ظهور و بطون، در وحدتی متعالی یکی می‌شوند.

معنای لغوی و اشتقاقی اسمای چهارگانه

برای فهم دقیق‌تر این اسما، بررسی ریشه‌های لغوی و اشتقاقی آن‌ها ضروری است:

  • الأوّل: از ریشه «أَوَلَ» به معنای تقدم و پیشی گرفتن است. در عربی، با ادغام دو همزه به «أوَّل» تبدیل شده و به معنای مبدأ و آغاز است. این واژه در مقابل «آخر» (به وزن فاعل) قرار می‌گیرد که معنای نسبی و ثانوی دارد.
  • الآخر: از ریشه «أَخَرَ» یا «آخَرَ» به معنای پایان و غایت است. در معنای حقیقی، تنها بر ذات الهی اطلاق می‌شود که غایت همه چیز است.
  • الظاهر: از ریشه «ظَهَرَ» به معنای آشکار شدن است. این صفت به ظهور حق‌تعالی در همه مظاهر خلقت اشاره دارد، مانند ظهر انسان که به دلیل صافی و آشکاری، به این نام خوانده می‌شود.
  • الباطن: از ریشه «بَطَنَ» به معنای نهان بودن است. این صفت، به احاطه باطنی حق‌تعالی بر همه موجودات اشاره دارد، به‌گونه‌ای که هیچ چیز از علم او مخفی نمی‌ماند.

این اسما، در معنای اضافی و نسبی، بر موجودات دیگر نیز اطلاق می‌شوند، مانند «اولین چوب» یا «آخرین مخلوق»، اما این کاربرد نسبی و مقید است، در حالی که در ذات الهی، این صفات مطلق و حقیقی‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

سوره حدید، با تأکید بر اقتدار الهی و تسبیح تمامی موجودات، زمینه‌ساز معرفی اسمای چهارگانه است که به‌سان چهار ستون، دولت کامل الهی را تشکیل می‌دهند. این اسما، با معنای حقیقی خود، احاطه وجودی و علمی حق‌تعالی را بر همه مراتب هستی نشان می‌دهند و از منظر عرفانی، به وحدت اضداد در ذات الهی اشاره دارند. این معانی، نه‌تنها برای فهم فلسفی و عرفانی، بلکه برای سلوک معنوی نیز راهگشاست، زیرا آگاهی از این صفات، مؤمن را از هرگونه تشویش و شبهه در باب اقتدار الهی مصون می‌دارد.

بخش دوم: علم الهی و احاطه بر غیب و شهادت

وسعت علم الهی در قرآن کریم

علم الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، تمامی هستی را در بر گرفته و هیچ چیز از دایره احاطه آن خارج نیست. قرآن کریم، با تکرار مشتقات علم (عالم، علیم، اعلم، علام) در ۳۵۵ مورد، این صفت را به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین صفات الهی معرفی می‌کند.

﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ (انعام: ۵۹)
کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن‌ها را نمی‌داند، و آنچه در خشکی و دریاست می‌داند، و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر اینکه او آن را می‌داند، و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن است.

درنگ: علم الهی، با احاطه بر غیب و شهادت، هیچ جزئی از هستی را فرو نمی‌گذارد. این صفت، که ۳۵۵ بار در قرآن کریم ذکر شده، بیانگر آن است که هیچ مخلوقی نمی‌تواند از دایره علم الهی خارج شود، و این آگاهی، سالک را به سوی تقوای دائمی و دوری از معصیت هدایت می‌کند.

این آیه، با ذکر جزئیاتی چون سقوط یک برگ یا دانه‌ای در تاریکی‌های زمین، وسعت علم الهی را به تصویر می‌کشد. عبارت ﴿لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾، حصر علم غیب را به ذات الهی اختصاص می‌دهد و نشان می‌دهد که حتی پیامبران نیز از این علم بی‌بهره‌اند، مگر به اذن الهی.

احاطه علم الهی بر جزئیات خلقت

قرآن کریم، با آیاتی چون ﴿يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا﴾ (حدید: ۴)، علم الهی را به امور ظاهری و باطنی، از ورود باران به زمین تا خروج گیاه از خاک، گسترش می‌دهد. این احاطه، شامل اسرار قلوب و خیانت چشم‌هاست، چنان‌که در آیه ﴿يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ﴾ (غافر: ۱۹) آمده است.

این وسعت علم، به‌سان نوری است که هیچ تاریکی‌ای را برنمی‌تابد و هیچ پنهانی را از نظر دور نمی‌دارد. از منظر سلوکی، این آگاهی، سالک را به سوی اخلاص و پرهیز از ریا سوق می‌دهد، زیرا هیچ کردار و نیتی از علم الهی مخفی نمی‌ماند.

صفت «علام الغیوب» و حصر علم غیب

صفت «علام الغیوب»، که چهار بار در قرآن کریم ذکر شده، بر حصر علم غیب در ذات الهی تأکید دارد.

﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ (سبأ: ۴۸)
بگو: پروردگارم حق را القا می‌کند، او دانای غیبهاست.

این صفت، در کنار عباراتی چون ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾، نشان‌دهنده محدودیت علم انسانی در برابر علم الهی است. حتی پیامبران، که اوج معرفت بشری‌اند، از علم غیب بی‌بهره‌اند، مگر به اذن الهی، چنان‌که در کلام حضرت عیسی (ع) آمده است: ﴿تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ﴾ (مائده: ۱۱۶).

جمع‌بندی بخش دوم

علم الهی، با احاطه بر غیب و شهادت، تمامی مراتب هستی را در بر می‌گیرد. این صفت، که در قرآن کریم با مشتقات گوناگون و در ۳۵۵ مورد ذکر شده، نشان‌دهنده وسعت بی‌مانند علم حق‌تعالی است. از منظر سلوکی، این آگاهی، سالک را به سوی تقوا و اخلاص هدایت می‌کند، زیرا هیچ چیز از علم الهی مخفی نمی‌ماند. صفت «علام الغیوب»، با حصر علم غیب در ذات الهی، این حقیقت را تقویت می‌کند که تنها خدا دانای همه اسرار است.

بخش سوم: صفت «السمیع» و ارتباط آن با علم الهی

شنوایی مطلق الهی

صفت «السمیع»، که ۴۵ بار در قرآن کریم ذکر شده، بیانگر شنوایی مطلق حق‌تعالی است که نه‌تنها کلام ظاهری، بلکه نجواهای باطنی و اسرار قلبی را نیز در بر می‌گیرد.

﴿وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾ (مجادله: ۱)
و خدا گفت‌وگوی شما را می‌شنود، همانا خدا شنوا و بیناست.

این آیه، با اشاره به شنیدن گفت‌وگوی دو نفر، دقت و ظرافت علم الهی را نشان می‌دهد. صفت «السمیع»، در کنار «البصیر» (۴۲ بار) و «الخبیر» (۴۵ بار)، مکمل علم الهی است و احاطه حسی و معرفتی حق‌تعالی را بر همه امور نمایان می‌سازد.

صفت «مسمع» و اعطای سمع به مخلوقات

صفت «مسمع»، که سه بار در قرآن کریم ذکر شده، به توانایی حق‌تعالی در اعطای سمع به مخلوقات اشاره دارد.

﴿وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ﴾ (انفال: ۲۳)
اگر خدا در آن‌ها خیری می‌دید، به آن‌ها گوش شنوا می‌داد، و اگر گوش شنوا می‌داد، باز هم روی‌گردان می‌شدند و اعراض می‌کردند.

این آیه نشان می‌دهد که اعطای سمع، مشروط به وجود خیر در مخلوق است. کسانی که از خیر بی‌بهره‌اند، از این فیض محروم می‌مانند، نه به دلیل کمبود در عنایت الهی، بلکه به سبب عدم شایستگی خود.

درنگ: صفت «السمیع» و «مسمع»، بیانگر شنوایی مطلق الهی و توانایی او در اعطای سمع به مخلوقات است. این صفات، سالک را به سوی اخلاص و پرهیز از ریا هدایت می‌کنند، زیرا هیچ گفتار و نیتی از شنوایی الهی مخفی نمی‌ماند.

جمع‌بندی بخش سوم

صفت «السمیع»، با تأکید بر شنوایی مطلق الهی، مکمل علم الهی است و نشان‌دهنده احاطه حسی و معرفتی حق‌تعالی بر همه امور است. صفت «مسمع»، توانایی خدا در اعطای سمع به مخلوقات را نشان می‌دهد، اما این اعطا مشروط به شایستگی مخلوق است. این صفات، از منظر سلوکی، سالک را به سوی تقوا و اخلاص هدایت می‌کنند، زیرا آگاهی از شنوایی الهی، انسان را از هرگونه ریا و پنهان‌کاری بازمی‌دارد.

بخش چهارم: صفت «البصیر» و دیگر صفات مرتبط با علم الهی

بینایی مطلق الهی

صفت «البصیر»، که ۴۲ بار در قرآن کریم ذکر شده، به بینایی مطلق حق‌تعالی اشاره دارد که نه‌تنها به امور ظاهری، بلکه به باطن اعمال و نیات نیز احاطه دارد.

﴿إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا﴾ (اسراء: ۳۰)
همانا تو به ما بینا بودی.

این صفت، که در کنار «السمیع» و «الخبیر» آمده، نشان‌دهنده احاطه کامل الهی بر همه کردارها و نیات است. از منظر سلوکی، این آگاهی، انسان را به سوی مراقبت دائمی از اعمال و نیاتش سوق می‌دهد.

صفت «الخبیر» و آگاهی دقیق الهی

صفت «الخبیر»، که ۴۵ بار در قرآن کریم ذکر شده، به آگاهی دقیق و ظریف حق‌تعالی اشاره دارد.

﴿هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ (انعام: ۱۰۳)
اوست لطیف و آگاه.

این صفت، در کنار «اللطیف» (هفت بار) و دیگر صفات، بیانگر دقت و ظرافت علم الهی است که هیچ جزئی از هستی از آن پنهان نمی‌ماند.

سایر صفات مرتبط با علم الهی

قرآن کریم، با ذکر صفاتی چون «رقیب» (سه بار)، «حفیظ» (سه بار)، «حافظ» (چهار بار)، «حسیب» (سه بار)، «محاسب» (دو بار)، «شهید» (نوزده بار)، «شاهد» (هفت بار)، «مُشهد» (یک بار)، «شارح» (سه بار)، «محصی» (شش بار)، «محیط» (سیزده بار)، «ذاکر» (یک بار)، «معلم» (بیست‌ویک بار)، «مُلهم» (یک بار)، و «مُنطق» (دو بار)، گستره علم الهی را به تصویر می‌کشد. هر یک از این صفات، جلوه‌ای از احاطه علمی و وجودی حق‌تعالی را نشان می‌دهند.

درنگ: تنوع و کثرت صفات مرتبط با علم الهی در قرآن کریم، نشان‌دهنده وسعت بی‌مانند این صفت است که تمامی هستی را در بر گرفته و هیچ مخلوقی نمی‌تواند از دایره آن خارج شود. این تنوع، برای تبیین معرفت الهی و هدایت سالک به سوی تقوا و عصمت طراحی شده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

صفات «البصیر»، «الخبیر»، و دیگر صفات مرتبط با علم الهی، چونان آینه‌هایی، جلوه‌های مختلف احاطه علمی و وجودی حق‌تعالی را بازمی‌تابانند. این صفات، از منظر سلوکی، سالک را به سوی مراقبت دائمی از اعمال و نیاتش هدایت می‌کنند و از منظر فلسفی، بیانگر وحدت و اطلاق الهی در برابر محدودیت‌های بشری‌اند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

تفسیر آیات سوره حدید و دیگر آیات مرتبط با صفات الهی، چونان سفری است به ژرفای معرفت الهی، که سالک را از ظواهر خلقت به سوی باطن حقیقت رهنمون می‌شود. اسمای «الأوّل»، «الآخر»، «الظاهر»، «الباطن»، «العلیم»، «السمیع»، «البصیر»، و «علام الغیوب»، با بیان احاطه وجودی و علمی حق‌تعالی، از منظر فلسفی، عرفانی، و سلوکی، معانی عمیقی را به مخاطب منتقل می‌کنند. این اسما، به‌سان ستارگانی در آسمان معرفت، راه را برای جویندگان حقیقت روشن می‌کنند و نشان می‌دهند که هیچ چیز از علم و احاطه الهی خارج نیست. از منظر سلوکی، این آگاهی، سالک را به سوی تقوا، اخلاص، و عصمت هدایت می‌کند، زیرا هیچ کردار و نیتی از دید و شنوایی الهی پنهان نمی‌ماند. این تفسیر، با کاوش در معانی لغوی، فلسفی، و عرفانی این اسما، تلاش کرده است تا گامی در راستای فهم عمیق‌تر قرآن کریم و معارف الهی بردارد.

با نظارت صادق خادمی