متن درس
تفسیر: اقتدار الهی و انسانی در آیات سورههای نساء و اعراف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۳۵)
دیباچه
قرآن کریم، کتاب هدایت و نور، با آیات روشنگر خود، انسان را به سوی فهم عمیقتر از حقیقت وجود و رابطهاش با پروردگار رهنمون میسازد. سورههای نساء و اعراف، به مثابه دو گوهر تابناک از این گنجینه الهی، با تبیین مفاهیم اقتدار الهی، ضعف شیطان و توانمندیهای انسانی، راهی به سوی شناخت حقیقت و تعالی معنوی میگشایند. این نوشتار، با تأمل در آیات منتخب این دو سوره، به بررسی دقیق و تفصیلی موضوع اقتدار در دو بعد الهی و انسانی پرداخته و با رویکردی علمی و تحلیلی، معانی عمیق این آیات را برای مخاطبان جویای حقیقت روشن میسازد. ساختار این اثر به گونهای سامان یافته که با حفظ تمامی جزئیات و نکات اصلی، از رهگذر تبیینهای جامع و استفاده از زبان فاخر فارسی، مفاهیم قرآنی را به صورتی روشن و منسجم ارائه نماید.
بخش نخست: ضعف شیطان و اقتدار الهی در سوره نساء
آسیبپذیری ذاتی شیطان و اولیاء او
﴿فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾ (نساء: ۷۶)
«پس با دوستان شیطان بجنگید، زیرا نیرنگ شیطان همواره ضعیف است.»
این آیه شریفه بر ضعف ذاتی نیرنگ شیطان تأکید دارد و مؤمنان را به مقابله با اولیاء شیطان، که ممکن است انسانهایی آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر شیطان گام بردارند، فرا میخواند. مفهوم «اولیاء شیطان» به کسانی اشاره دارد که تحت تأثیر وسوسههای شیطانی، از مسیر حق منحرف شدهاند. ضعف کید شیطان، ریشه در محدودیتهای وجودی او دارد که در برابر اقتدار بینهایت الهی، ناتوان و ناچیز است. شیطان، به مثابه سایهای که تنها در تاریکی غفلت انسان میتواند رخ بنماید، فاقد استقلال وجودی است و نفوذش به ضعف ایمانی انسان وابسته است. این آیه، انسان را به هوشیاری دعوت میکند تا با تکیه بر اقتدار الهی، بر این نیرنگهای سست و شکننده غلبه نماید.
درنگ: ضعف ذاتی شیطان، نه از قدرت او، بلکه از محدودیتهای وجودیاش در برابر اراده الهی سرچشمه میگیرد. انسان با بهرهگیری از ایمان و فضل الهی، میتواند به آسانی بر نیرنگهای شیطان چیره شود.
از منظر فلسفی، شیطان به دلیل وابستگیاش به حرکات محدود و قابل پیشبینی، که در این نوشتار به «حرکات کعبی» تعبیر شده، نمیتواند در برابر اراده الهی پایداری کند. این محدودیت، او را به موجودی تبدیل میکند که تنها در سایه غفلت انسان میتواند تأثیرگذار باشد. مؤمنان با تقویت ایمان و آگاهی، میتوانند این سایه را از وجود خویش دور سازند و در پرتو نور الهی، به اقتدار معنوی دست یابند.
نقش فضل و رحمت الهی در مصونیت از شیطان
﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (نساء: ۸۳)
«و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید.»
این آیه، نقش فضل و رحمت الهی را به مثابه سپری در برابر وسوسههای شیطانی تبیین میکند. «فضل الله» به معنای توانمندی و قدرتی است که خداوند به انسان عطا کرده تا در برابر وسوسهها مقاومت ورزد. عبارت «إِلَّا قَلِيلًا» به گروه اندکی اشاره دارد که با بهرهگیری کامل از این فضل، از دام شیطان مصون میمانند. این مصونیت، نتیجه استفاده آگاهانه از عقل، ایمان و اراده انسانی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است. فضل الهی، چون چشمهای جوشان، برای همه انسانها جاری است، اما تنها کسانی که با تقوا و آگاهی از آن بهره میبرند، از تبعیت شیطان در امان میمانند.
درنگ: فضل الهی، ظرفیتی عام برای همه انسانهاست، اما بهرهگیری از آن به اراده و انتخاب انسان وابسته است. گروه «قليل» با آگاهی و تقوا، این فضل را به فعلیت میرسانند و از وسوسههای شیطان مصون میمانند.
از منظر روانشناختی، این آیه بر نقش خودآگاهی و کنترل درونی در برابر انگیزههای منفی تأکید دارد. انسان با تقویت اراده و ایمان، میتواند در برابر القائات شیطانی، که چون بادهای مسموم ذهن را آلوده میکنند، پایداری نماید. این تعادل بین جبر و اختیار، نشاندهنده حکمت الهی در نظام خلقت است که انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
خطر دوستی با شیطان
﴿وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا﴾ (نساء: ۱۱۹)
«و هر کس شیطان را به جای خدا به دوستی گیرد، به یقین زیانی آشکار کرده است.»
این آیه، به خطرات پذیرش ولایت شیطان به جای ولایت الهی هشدار میدهد. اتخاذ شیطان به عنوان ولی، به دو صورت ممکن است: نخست، به صورت عملی، هنگامی که انسان با ارتکاب گناه، خود را تحت نفوذ شیطان قرار میدهد؛ و دوم، به صورت آگاهانه، مانند کسانی که از طریق جادوگری یا تسخیر جن و شیاطین به دنبال کسب قدرتاند. قرآن کریم این عمل را به شدت نهی کرده و آن را «خسران مبین» یا زیانی آشکار توصیف میکند. این زیان، چون گردابی عمیق، انسان را به سوی تباهی و ناکامی فرو میبرد و او را از مسیر سعادت دور میسازد.
درنگ: انتخاب ولایت شیطان، چه به صورت عملی و چه آگاهانه، انسان را به سوی زندگیای پر از ناکامی و فساد سوق میدهد، در حالی که ولایت الهی، راه سعادت و شفافیت معنوی را میگشاید.
از منظر اخلاقی و عرفانی، کسانی که به سوی جادوگری یا فالگیری روی میآورند، هرچند ممکن است به قدرتهای ظاهری دست یابند، اما زندگیشان به دلیل نفوذ شیطان، به نکبت و آشوب گرفتار میشود. در مقابل، اولیاء خدا، که در پرتو ولایت الهی زیست میکنند، زندگیای شفاف، معصومانه و ملکوتی دارند. این تفاوت، چون شب و روز، آشکار است و نشاندهنده برتری اقتدار الهی بر نیرنگهای شیطانی است.
القائات شیطانی و تأثیر آن بر ذهن انسان
﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ﴾ (نساء: ۴۳)
«شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه، پلیدیای از کار شیطان است.»
این آیه، به نقش شیطان در القاء افکار منفی و گمراهکننده در ذهن انسان اشاره دارد. شیطان، چون باغبانی شوم، بذر پلیدیهایی چون شرابخواری، قمار و بتپرستی را در ذهن انسان میکارد و آن را به سوی گناه سوق میدهد. این افکار، که به تعبیر قرآنی «رجس» یا پلیدی نامیده شدهاند، ذهن انسان را آلوده میکنند و او را از مسیر حق دور میسازند. هوشیاری و تزکیه نفس، به مثابه آبی زلال، میتواند این آلودگیها را از ذهن انسان بشوید و او را به سوی پاکی هدایت کند.
درنگ: القائات شیطانی، چون توهمات و افکار وسواسی، ذهن انسان را به انحراف میکشانند. ذکرهای عام مانند صلوات، استغفار و آیات قرآن کریم، ابزارهایی برای پاکسازی ذهن و دوری از این القائاتاند.
از منظر روانشناختی، این القائات میتوانند به صورت توهمات یا افکار وسواسی ظاهر شوند که ذهن را به سوی انحراف هدایت میکنند. ذکرهای عام، مانند صلوات و استغفار، چون سپری معنوی، انسان را از این القائات محافظت میکنند. این آیه، بر اهمیت اهتمام به عبادات و ذکرهای الهی تأکید دارد تا انسان بتواند در برابر این وسوسهها پایداری نماید.
جمعبندی بخش نخست
آیات سوره نساء، با تبیین ضعف ذاتی شیطان و اقتدار بینهایت الهی، انسان را به سوی هوشیاری و بهرهگیری از فضل الهی دعوت میکنند. این آیات نشان میدهند که شیطان، هرچند در ظاهر نیرنگباز است، اما در برابر اراده الهی ناتوان است. انسان با تکیه بر ایمان، تقوا و ذکرهای الهی، میتواند از دام شیطان رهایی یابد و به اقتدار معنوی دست یابد. این بخش، بر اهمیت انتخاب ولایت الهی و پرهیز از ولایت شیطانی تأکید دارد و انسان را به سوی زندگیای معصومانه و شفاف رهنمون میسازد.
بخش دوم: اقتدار انبیاء و عذاب الهی در سوره اعراف
اقتدار حضرت صالح و نشانه شتر
﴿وَإِذْ قَالَ صَالِحٌ لِقَوْمِهِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (اعراف: ۷۳)
«و هنگامی که صالح به قومش گفت: این شتر خدا برای شما نشانهای است، پس بگذارید در زمین خدا بخورد و به آن آزاری نرسانید که عذابی دردناک شما را خواهد گرفت.»
این آیه، اقتدار حضرت صالح علیهالسلام را در برابر قوم خود به تصویر میکشد. شتر، به عنوان نشانهای الهی، آزمونی برای قوم بود تا ایمان و اطاعت خود را نشان دهند. اقتدار صالح، نه در قدرت مادی، بلکه در پشتوانه وحی و کرامت الهی است که او را قادر میسازد تا با قاطعیت، قوم خود را به اطاعت از فرمان الهی دعوت کند. نافرمانی قوم و کشتن شتر، نتیجه جهل و تکبر آنها بود که به عذابی دردناک منجر شد.
درنگ: اقتدار انبیاء، ریشه در وحی و کرامت الهی دارد. این اقتدار، نه تنها در موعظه، بلکه در توانایی تنبیه و اصلاح امتها نیز نمود مییابد.
حضرت صالح، چون چوپانی حکیم، قوم خود را به سوی حقیقت هدایت کرد، اما تکبر و نافرمانی قوم، چون بادی سرکش، آنها را به سوی هلاکت سوق داد. این آیه، بر اهمیت اطاعت از انبیاء و نشانههای الهی تأکید دارد و نشان میدهد که نافرمانی، نتیجهای جز عذاب و تباهی ندارد.
نافرمانی قوم صالح و عذاب الهی
﴿فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾ (اعراف: ۷۷)
«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند و گفتند: ای صالح، اگر از پیامبرانی، آنچه را به ما وعده دادهای بیاور.»
این آیه، گستاخی و نافرمانی قوم صالح را نشان میدهد که با کشتن شتر و به چالش کشیدن اقتدار الهی، خود را به سوی عذاب رهنمون ساختند. این رفتار، چون طغیانی در برابر امواج حقیقت، نتیجهای جز غرق شدن در عذاب الهی نداشت. پاسخ الهی، عذابی سریع و قاطع بود که نشاندهنده جدیت خداوند در اجرای عدالت است.
درنگ: نافرمانی از انبیاء، به مثابه نافرمانی از خداوند است و نتیجهای جز عذاب الهی ندارد. این عذاب، نقش بازدارندگی و تربیتی در نظام الهی دارد.
از منظر فلسفی، رفتار قوم صالح، نمونهای از جهل مرکب است که نه تنها حقیقت را انکار میکند، بلکه با گستاخی، خواستار اثبات قدرت الهی میشود. این آیه، انسان را به تأمل در پیامدهای نافرمانی و اهمیت اطاعت از انبیاء دعوت میکند.
اقتدار حضرت لوط و عذاب قومش
﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ﴾ (اعراف: ۸۰)
«و لوط را وقتی به قومش گفت: آیا عمل زشتی را مرتکب میشوید که پیش از شما هیچ یک از جهانیان آن را انجام نداده بود؟»
حضرت لوط علیهالسلام، با اقتدار الهی، قوم خود را به دلیل ارتکاب گناهان فاحش سرزنش کرد. پاسخ قوم، که به طرد و تمسخر او منجر شد، نشاندهنده مقاومت آنها در برابر حقیقت بود. عذاب الهی، که به صورت بارانی از سنگ یا بلای آسمانی بر آنها نازل شد، نشانهای از اقتدار الهی و حمایت خداوند از انبیاء است.
درنگ: اقتدار انبیاء، در توانایی آنها در موعظه و تنبیه امتها نمود مییابد. عذاب قوم لوط، نشاندهنده حمایت الهی از پیامبران و جدیت در اجرای عدالت است.
از منظر جامعهشناختی، این آیه به اهمیت پایبندی به ارزشهای اخلاقی و تأثیر انحرافات اجتماعی بر سقوط جوامع اشاره دارد. قوم لوط، چون جامعهای که در باتلاق فساد فرو رفته، به دلیل نافرمانی و انکار حقیقت، به هلاکت رسید.
اقتدار حضرت شعیب و دعوت به عدالت
﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ﴾ (اعراف: ۸۵)
«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید که جز او خدایی برای شما نیست.»
حضرت شعیب علیهالسلام، با اقتدار الهی، قوم خود را به توحید و عدالت اجتماعی دعوت کرد. تأکید او بر انصاف در معاملات و پرهیز از فساد، نشاندهنده نقش انبیاء در اصلاح ساختارهای اجتماعی است. اقتدار شعیب، در تهدید به عذاب الهی در صورت نافرمانی، جلوهای از قدرت معنوی اوست.
درنگ: دعوت به عدالت اجتماعی، از وظایف کلیدی انبیاء است. اقتدار شعیب، در توانایی او در هدایت قوم به سوی توحید و انصاف نمود مییابد.
از منظر جامعهشناختی، دعوت شعیب به عدالت اقتصادی، نشاندهنده اهمیت تعادل بین جنبههای معنوی و مادی زندگی است. این آیه، بر نقش انبیاء در ایجاد نظم اجتماعی و ترویج ارزشهای اخلاقی تأکید دارد.
اقتدار الهی در تنبیه امتهای نافرمان
﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ﴾ (اعراف: ۹۴)
«و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به سختی و زیان گرفتار کردیم.»
این آیه، بر حمایت الهی از انبیاء و تنبیه امتهای نافرمان تأکید دارد. سختیها و بلایا، که به صورت «بأساء» و «ضراء» توصیف شدهاند، ابزارهایی برای اصلاح و بیداری امتها هستند. اقتدار الهی، در توانایی خداوند در تغییر شرایط طبیعی و اجتماعی برای اجرای عدالت، آشکار است.
درنگ: عذابهای الهی، نقش تربیتی و بازدارنده دارند و برای هدایت و اصلاح امتها طراحی شدهاند.
از منظر فلسفی، این تنبیهات، نشاندهنده تعادل بین عدالت و رحمت الهی است. خداوند، چون پزشکی حکیم، با تنبیه امتها، آنها را به سوی سلامت معنوی هدایت میکند.
قدرت معنوی و تأثیر آن بر هدایت
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾ (اعراف: ۹۶)
«و اگر اهل شهرها ایمان آورده و پرهیزکاری کرده بودند، برکتهایی از آسمان و زمین بر آنها فرو میریختیم.»
این آیه، رابطه بین ایمان، تقوا و برکتهای الهی را تبیین میکند. ایمان و تقوا، چون دو بال، انسان را به سوی دریافت برکتهای آسمانی و زمینی پرواز میدهند. این برکتها، نتیجه تصرف الهی در عالم برای پاداش به مؤمنان است.
درنگ: ایمان و تقوا، کلید گشایش برکتهای الهیاند. این برکتها، نتیجه هماهنگی انسان با نظام الهی است.
از منظر عرفانی، برکتهای آسمانی و زمینی، به معنای گشایش در امور مادی و معنوی است. انسان با ایمان و تقوا، چون درختی که ریشه در خاک و شاخه در آسمان دارد، به کمال و سعادت میرسد.
اقتدار حضرت موسی و گفتوگو با خداوند
﴿فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ﴾ (اعراف: ۱۵۵)
«و هنگامی که زمینلرزه آنها را گرفت، گفت: پروردگارا، اگر میخواستی پیش از این آنها و مرا هلاک میکردی.»
این آیه، اقتدار حضرت موسی علیهالسلام را در گفتوگو با خداوند نشان میدهد. موسی، چون پیامبری اولوالعزم، با شجاعت و صراحت، از خداوند طلب بخشش برای قوم خود میکند. این گفتوگو، نشاندهنده جایگاه والای او و توانایی میانجیگری برای امتش است.
درنگ: اقتدار موسی، در شجاعت و فروتنی او در گفتوگو با خداوند نمود مییابد. این تعادل، ویژگی بارز انبیاء اولوالعزم است.
موسی، چون کوهی استوار، در برابر عذاب الهی ایستادگی میکند و با فروتنی، از خداوند رحمت میطلبد. این آیه، بر اهمیت تعادل بین شجاعت و تواضع در برابر خداوند تأکید دارد.
قدرت الهی در خلق و مرگ
﴿أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ﴾ (اعراف: ۱۸۵)
«آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر آنچه خدا آفریده ننگریستند و اینکه شاید مرگشان نزدیک شده باشد؟»
این آیه، انسان را به تأمل در ملکوت آسمانها و زمین و خلقت الهی دعوت میکند. اشاره به «اقترب أجلهم»، ارتباط بین فهم ملکوت و آگاهی از مرگ را نشان میدهد. اقتدار الهی، در توانایی خلق حیات و مرگ و هدایت انسان به سوی حقیقت، آشکار است.
درنگ: تأمل در ملکوت، انسان را به شناخت عمیقتر از حقیقت وجود و مرگ هدایت میکند، و این شناخت، اقتدار معنوی او را تقویت مینماید.
از منظر عرفانی، تأمل در ملکوت، چون کلیدی است که قفلهای نادانی را میگشاید و انسان را به سوی آگاهی از حقیقت مرگ و حیات رهنمون میسازد. این آیه، بر اهمیت شناخت خلقت و ارتباط آن با اقتدار معنوی تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
آیات سوره اعراف، با تبیین اقتدار انبیاء و عذاب الهی، نقش پیامبران را به عنوان واسطههای اقتدار الهی نشان میدهند. این آیات، بر اهمیت اطاعت از انبیاء و پیامدهای نافرمانی تأکید دارند. اقتدار انبیاء، ریشه در وحی و کرامت الهی دارد و عذابهای الهی، ابزارهایی برای اصلاح و هدایت امتها هستند. انسان با ایمان و تقوا، میتواند به برکتهای الهی دست یابد و از دام شیطان و نافرمانی رهایی یابد.
نتیجهگیری کل
تفسیر آیات منتخب سورههای نساء و اعراف، چون نوری در تاریکی، حقیقت اقتدار الهی و انسانی را روشن میسازد. این آیات، با تبیین ضعف ذاتی شیطان، نقش فضل و رحمت الهی در حفاظت از انسان، و اقتدار انبیاء در هدایت و اصلاح امتها، انسان را به سوی کمال و سعادت دعوت میکنند. اقتدار حقیقی، نه در قدرتهای مادی، بلکه در ارتباط با خداوند، بهرهگیری از فضل الهی و پایبندی به ارزشهای معنوی نهفته است. انبیاء، چون ستارگان هدایت، با اقتدار معنوی خود، راه سعادت را به انسان نشان میدهند. این تفسیر، انسان را به تأمل در این مفاهیم و بهکارگیری آنها در زندگی دعوت میکند تا با ایمان، تقوا و ذکرهای الهی، به سوی زندگیای معصومانه و شفاف گام بردارد.
با نظارت صادق خادمی