در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1751

متن درس




تفسیر: گوهر نور در سوره نور

تفسیر: گوهر نور در سوره نور

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۵۱)

دیباچه

سوره نور، یکی از سوره‌های مدنی قرآن کریم، با شصت‌وچهار آیه، گنجینه‌ای از احکام شرعی، اخلاقی و اجتماعی را در خود جای داده است. این سوره، که به سبب آیه سی‌وپنجم، معروف به آیه نور، شهرتی ویژه یافته، در میان احکام و قواعد روزمره، گوهری متعالی را به نمایش می‌گذارد که حقیقت نور الهی و مراتب کمال انسانی را با بیانی تمثیلی و ژرف تبیین می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای عالمی برجسته، به بررسی ساختار سوره، جایگاه آیه نور، و تحلیل حکمی، عرفانی و فلسفی آن می‌پردازد. هدف این است که با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، بُعد متعالی این آیه در بستر احکام عادی سوره نور آشکار شود، گویی گوهری درخشان در میان پوشال‌های روزمره نهان گشته و تنها با دیده بصیرت قابل رؤیت است.

ساختار و محتوای سوره نور

ویژگی‌های کلی سوره

سوره نور، با شصت‌وچهار آیه، عمدتاً به احکام شرعی و اجتماعی اختصاص دارد. این سوره، که در مدینه نازل شده، آیاتی را در بر می‌گیرد که به تنظیم روابط اجتماعی، حفظ عفت، و اجرای حدود الهی پرداخته‌اند. از آیه دوم تا سی‌وسوم و از سی‌وششم تا پایان، احکام و قواعدی چون مجازات زنا، احکام محصنات، قذف، لعان، و آداب معاشرت اجتماعی مطرح شده‌اند. این احکام، به تعبیر مفسر، چون پوشال و سبزی‌اند که بستری عادی و روزمره برای زندگی مؤمنان فراهم می‌کنند. اما در میان این احکام، آیه نور (آیه سی‌وپنجم) چون گوهری بی‌همتا می‌درخشد و حقیقتی متعالی را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: سوره نور، با احکام شرعی خود، بستری عادی برای زندگی مؤمنان فراهم می‌کند، اما آیه نور، چون گوهری در میان این احکام، حقیقتی متعالی و بی‌همتا را آشکار می‌سازد که فراتر از قواعد روزمره است.

جایگاه آیات کلیدی در سوره

آیه نخست سوره نور، بر نزول الهی سوره و فرض بودن احکام آن تأکید دارد:

سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

سوره‌ای است که آن را نازل کردیم و احکامش را فرض نمودیم و در آن آیات روشن فرو فرستادیم تا شاید متذکر شوید.

این آیه، بنیان سوره را معرفی می‌کند و بر آیات بینات (روشن) تأکید دارد که به احکام شرعی اشاره دارند. آیه سی‌وچهارم نیز این مضمون را تکرار می‌کند:

وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ

و به‌راستی به‌سوی شما آیات روشن و مثالی از پیشینیان و موعظه‌ای برای پرهیزگاران فرو فرستادیم.

این دو آیه، چارچوب احکام سوره را ترسیم می‌کنند و بر نقش هدایتی و تذکری آن تأکید دارند. با این حال، آیه نور، که در میانه سوره جای گرفته، از این چارچوب فراتر می‌رود و به حقیقتی متعالی اشاره دارد که در هیچ جای دیگر قرآن کریم تکرار نشده است.

تحلیل آیه نور: گوهر متعالی سوره

متن و ترجمه آیه نور

آیه سی‌وپنجم سوره نور، معروف به آیه نور، چنین است:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خدا نور آسمان‌ها و زمین است. مثل نور او مانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ در شیشه‌ای است، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است که از درخت مبارک زیتون افروخته می‌شود، که نه شرقی است و نه غربی، روغن آن نزدیک است که بدرخشد هرچند آتشی به آن نرسیده باشد. نوری بر فراز نور است. خدا هر که را بخواهد به نور خویش هدایت می‌کند و خدا برای مردم مثل‌ها می‌زند و خدا به هر چیزی داناست.

این آیه، با تمثیلی شگفت‌انگیز، حقیقت نور الهی را توصیف می‌کند و مراتب کمال و هدایت را در قالب تصاویری بصری و عمیق ارائه می‌دهد. مفسر، این آیه را چون عتیقه‌ای گران‌بها می‌داند که خداوند در میان احکام عادی سوره نهان کرده تا تنها اهل بصیرت آن را دریابند.

درنگ: آیه نور، چون گوهری بی‌همتا در میان احکام عادی سوره نور، حقیقتی متعالی را آشکار می‌سازد که در هیچ جای دیگر قرآن کریم تکرار نشده است.

تحلیل حکمی و فلسفی آیه نور

آیه نور، با بیان «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، خدا را به‌عنوان مبدأ نور وجود و کمال معرفی می‌کند. آسمان‌ها و زمین، به‌عنوان مخلوقات الهی، خود دارای نوری ذاتی‌اند، اما نور الهی، نوری متعالی است که بر این نور مخلوق افزوده می‌شود. از منظر فلسفی، نور الهی به معنای وجود مطلق و کمال مطلق است که همه موجودات از آن بهره‌مند می‌شوند. این نور، مبنای حیات، علم، و هدایت در عالم است، گویی آفتابی است که بر همه کائنات پرتو می‌افکند و هر موجودی را به فراخور ظرفیتش روشن می‌سازد.

تمثیل‌های آیه – مشکات، مصباح، زجاجه، و شجره مبارکه – مراتب وجودی را نشان می‌دهند:

  • مشکات (چراغدان): ظرفی است که نور را در خود نگه می‌دارد و از پراکندگی آن جلوگیری می‌کند. در تفسیر حکمی، مشکات به عقل یا قلب انسان اشاره دارد که ظرفیت دریافت نور الهی را دارد.
  • مصباح (چراغ): منبع نور است که در مشکات جای گرفته. این چراغ، نماد وحی، نبوت، یا عقل فعال است که نور الهی را به قلب منتقل می‌کند.
  • زجاجه (شیشه): شیشه‌ای شفاف که نور را تشدید و منتشر می‌کند. این شیشه، به قلب پاک یا نفس ناطقه اشاره دارد که نور الهی را بدون تحریف منعکس می‌کند.
  • کوکب درّی (ستاره درخشان): تشبیه زجاجه به ستاره‌ای درخشان، شدت و شفافیت نور الهی را در قلب مؤمن نشان می‌دهد.
  • شجره مبارکه زیتونه (درخت مبارک زیتون): منشأ نور، که نه شرقی است و نه غربی، نماد حقیقتی متعالی است که فراتر از محدودیت‌های مادی و جغرافیایی قرار دارد. روغن زیتون، به دلیل خلوص و قابلیت اشتعال، نماد کمال و آمادگی برای دریافت فیض الهی است.
  • نور علی نور: اوج تمثیل، که انباشت مراتب کمال را نشان می‌دهد. نور الهی بر نور مخلوق افزوده می‌شود و کمال نهایی را ایجاد می‌کند، گویی آفتابی بر آفتاب دیگر می‌تابد.

عبارت «لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ» بر فراگیری و بی‌مرزی نور الهی دلالت دارد. این نور، محدود به زمان، مکان، یا فرهنگ خاصی نیست و چون چشمه‌ای زلال، همه عالم را سیراب می‌کند.

تحلیل عرفانی آیه نور

از منظر عرفانی، نور الهی حقیقتی وجودی است که در قلب مؤمنان تجلی می‌یابد. این نور، از طریق مجاری وحیانی و علمی به انسان منتقل می‌شود. مشکات، به قلب مؤمن یا عقل او اشاره دارد که ظرف دریافت این نور است. مصباح، نماد وحی یا عقل فعال است که نور را به قلب می‌رساند. زجاجه، قلب پاکی است که نور را بدون تحریف منعکس می‌کند. شجره مبارکه، به حقیقت وجودی انبیا و اولیا اشاره دارد که مبدأ فیض الهی‌اند. عبارت «نور علی نور» اوج کمال عرفانی است، جایی که نور الهی با نور قلب مؤمن درمی‌آمیزد و حالتی متعالی پدید می‌آورد، گویی دو دریا در هم می‌پیوندند و موجی از نور می‌آفرینند.

هدایت به نور الهی، فرآیندی است که از طریق وحی، عقل، و قلب پاک صورت می‌گیرد. این هدایت، به میزان ظرفیت انسان بستگی دارد. برخی، از طریق علم، به نور عالم می‌رسند، و برخی، از طریق وحی، به مبادی عالم متصل می‌شوند. این مراتب، چون لایه‌های نورانی، در هم تنیده‌اند و انسان را به سوی کمال رهنمون می‌شوند.

درنگ: نور علی نور، تجلی انباشت مراتب کمال است که نور الهی را بر نور قلب مؤمن می‌افزاید و او را به سوی کمال متعالی رهنمون می‌شود.

بیوت و رجال: نگهبانان نور الهی

متن و ترجمه بخش بیوت و رجال

آیه نور در ادامه به بیوت و رجال اشاره می‌کند:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ

در خانه‌هایی که خدا اجازه داده رفعت یابند و نام او در آن‌ها یاد شود، در آن‌ها صبح و شام او را تسبیح می‌گویند. مردانی که نه تجارت و نه خریدوفروش، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات بازمی‌دارد، از روزی می‌ترسند که در آن دل‌ها و دیده‌ها زیرورو می‌شود.

این آیات، به خانه‌های معنوی و مردانی اشاره دارند که نگهبانان نور الهی‌اند. بیوت، به مکان‌های معنوی یا قلوب مؤمنان اشاره دارد که محل تجلی نور الهی‌اند. رجال، انسان‌های برگزیده‌ای هستند که از حواس‌پرتی‌های مادی مصون‌اند و وجودشان وقف ذکر و عبادت خداست.

تحلیل عرفانی بیوت و رجال

بیوت، به خانه‌های معنوی یا قلوب مؤمنان اشاره دارند که به اذن الهی رفعت یافته‌اند. این خانه‌ها، محل ذکر و تسبیح خداست و از غفلت‌های دنیوی مصون‌اند. رجال، به انبیا، اولیا، و مؤمنان خاص اشاره دارند که قلبشان چنان با نور الهی پیوند خورده که هیچ تجارت یا بیعی آن‌ها را از یاد خدا بازنمی‌دارد. این رجال، در طول تاریخ، اندک بوده‌اند، گویی شمع‌هایی سوسوزن در تاریکی غربت دین. مفسر تأکید می‌کند که این رجال، مانند اصحاب کسا یا یاران اندک ائمه، در غربت و با تعداد محدود، نور الهی را حفظ کرده‌اند.

عبارت «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» نشان‌دهنده انتخاب الهی است. این خانه‌ها، به اراده خدا برای حفظ و نشر نور انتخاب شده‌اند، گویی حصارهایی نورانی که گوهر حقیقت را از گزند غفلت‌ها مصون می‌دارند.

درنگ: بیوت و رجال، چون نگهبانان نور الهی، در غربت و با تعداد اندک، حقیقت دین را در طول تاریخ حفظ کرده‌اند.

غربت دین و حقیقت نور

مفسر با اشاره به غربت دین، تأکید می‌کند که نور الهی، همواره در میان اندکی از برگزیدگان حفظ شده است. در صدر اسلام، تعداد یاران واقعی پیامبر و ائمه اندک بود، گویی سه، پنج، یا هفت نفر. این غربت، نشان‌دهنده دشواری حفظ نور الهی در میان غفلت‌های دنیوی است. به تعبیر مفسر، ائمه معصومین چون شمع‌هایی سوسوزن بودند که در تاریکی غربت می‌درخشیدند و نورشان را به نسل‌های بعد منتقل کردند.

روایتی که مفسر به آن اشاره می‌کند، بر این غربت تأکید دارد:

ارتد الناس بعد رسول الله الا الثلاث الا الخمس الا السبع

مردم پس از رسول خدا مرتد شدند، جز سه نفر، جز پنج نفر، جز هفت نفر.

این روایت، نشان‌دهنده اندک بودن یاران واقعی در صدر اسلام است. حتی در کربلا، یاران امام حسین علیه‌السلام، به تعداد محدودی (شصت تا هفتاد نفر) بودند، که نشان از غربت نور الهی در برابر اکثریت غافل دارد.

نقد برداشت‌های عرفی و ضرورت ترازوی دینی

نقد برداشت‌های عرفی از دین

مفسر با زبانی فصیح و نقادانه، از برداشت‌های عرفی و غیرعلمی از دین انتقاد می‌کند. این برداشت‌ها، که ارزش اعمال را به مفاهیم سطحی مانند ثواب و نفرین تقلیل داده‌اند، دین را از حکمت و حقیقت عالم تهی کرده‌اند. به تعبیر مفسر، این برداشت‌ها چون قیمت‌گذاری‌های قهوه‌خانه‌ای‌اند که ارزش صلوات یا نماز را به معیارهای مادی فرومی‌کاهند، گویی دین را به بازار معامله بدل کرده‌اند.

این نقد، نه متوجه علم دینی، بلکه برداشت‌های نادرست از آن است. علم دینی، که باید بر حکمت و معرفت استوار باشد، در این برداشت‌ها به سطحی عادی و غیرعلمی فروکاسته شده است. مفسر، این رویکرد را به مین‌های مخفی در زیر علف تشبیه می‌کند که با بی‌توجهی، انسان را به سوی گمراهی می‌کشاند.

درنگ: برداشت‌های عرفی از دین، که ارزش اعمال را به مفاهیم سطحی تقلیل داده‌اند، حقیقت حکمی و عرفانی دین را از بین برده و نیاز به بازسازی گفتمان دینی را ضروری ساخته است.

ضرورت ترازوی دینی

برای فهم ارزش واقعی اعمال، نیاز به ترازوهای دینی است که بتوانند نور الهی، مراتب کمال، و نتایج اعمال را سنجش کنند. این ترازوها، باید بر اساس حکمت عالم و آیات قرآن کریم طراحی شوند تا دین را به‌عنوان نظامی حکیمانه و عملیاتی معرفی کنند. مفسر تأکید می‌کند که این مهم، نیازمند پژوهش‌های بین‌رشته‌ای در حوزه‌های قرآنی، فلسفی، و علمی است. علم دینی باید ابزارهایی فراهم کند که ارزش اعمال را به‌صورت علمی و دقیق محاسبه کند، نه بر اساس برداشت‌های عرفی و غیرمستند.

آیه نور، مبنای نظری برای این ترازوهاست. نور الهی، که در مراتب مختلف (مشکات، مصباح، زجاجه) تجلی می‌یابد، نشان‌دهنده سیستمی حکیمانه است که هر عملی را با نتیجه آن مرتبط می‌کند. در این نظام، هیچ پارتی‌بازی یا شفاعتی خارج از چارچوب حکمت وجود ندارد، و نتایج اعمال، ذاتی و تغییرناپذیرند.

نقش قرآن کریم در هدایت و معرفت

وحی و نزول تدریجی قرآن

مفسر با اشاره به ماهیت قرآن کریم، آن را کتابی زنده و پویا می‌داند که وحی آن همچنان ادامه دارد. به تعبیر او، قرآن کریم دارای وحی فعلی، تدریجی، مقطعی، و نوری است. بخشی از وحی قرآن هنوز بر جامعه نازل نشده و تنها ائمه معصومین، که فرازمانی‌اند، به همه مراتب آن دست یافته‌اند. این دیدگاه، قرآن را نه کتابی تمام‌شده، بلکه گنجینه‌ای می‌داند که هر نسل به فراخور ظرفیتش از آن بهره می‌برد.

آیه‌ای که مفسر به آن اشاره می‌کند، بر عظمت قرآن کریم تأکید دارد:

لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ

اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، آن را خاشع و متلاشی از خشیت خدا می‌دیدی.

این آیه، نشان‌دهنده عظمت قرآن کریم است که حتی کوه‌ها را در برابرش فرومی‌ریزد. اما انسان، به دلیل ظرفیت‌های وجودی‌اش، توان حمل این بار عظیم را دارد، هرچند به تعبیر قرآن، «إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (او ستمگر و نادان است). این ظرفیت، انسان را به موجودی زرنگ بدل کرده که می‌تواند با جا خالی دادن، خود را با حقیقت قرآن هماهنگ کند.

نقش ائمه در حفظ نور الهی

مفسر تأکید می‌کند که ائمه معصومین، به‌عنوان نگهبانان نور الهی، نقش بی‌بدیلی در حفظ و انتقال حقیقت قرآن کریم داشته‌اند. آن‌ها، در غربت و با یاران اندک، این نور را چون شمعی سوسوزن در تاریکی حفظ کردند. این غربت، نه تنها در صدر اسلام، بلکه در طول تاریخ ادامه داشته و حتی در کربلا، یاران امام حسین علیه‌السلام به تعداد محدودی بودند.

روایت «ارتد الناس بعد رسول الله» نشان‌دهنده این حقیقت است که تنها عده‌ای اندک، مانند سلمان و عمار، در کنار پیامبر و ائمه باقی ماندند. این غربت، نشانه‌ای از دشواری حفظ نور الهی در میان غفلت‌های دنیوی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

سوره نور، با احکام شرعی و اجتماعی خود، بستری برای زندگی مؤمنانه فراهم می‌کند، اما آیه نور، چون گوهری درخشان، حقیقتی متعالی را در میان این احکام عادی آشکار می‌سازد. این آیه، با تمثیل‌های شگفت‌انگیز خود، مراتب نور الهی، کمال، و هدایت را توصیف می‌کند و نشان می‌دهد که خدا مبدأ نور وجود و کمال در عالم است. بیوت و رجال، به‌عنوان ظروف این نور، در غربت و با تعداد اندک، حقیقت دین را حفظ کرده‌اند. نقد برداشت‌های عرفی و تأکید بر ضرورت ترازوهای دینی، دعوتی است به بازسازی گفتمان دینی بر اساس حکمت و معرفت. این ترازوها، باید ارزش اعمال را بر اساس نور الهی و مراتب کمال سنجش کنند تا دین از سطح مفاهیم عادی به نظامی حکیمانه و علمی ارتقا یابد.

آیه نور، چون چراغی در تاریکی، راه را به سوی حقیقت متعالی روشن می‌کند. این آیه، نه تنها برای مؤمنان، بلکه برای همه جویندگان حقیقت، دعوتی است به تأمل در مراتب کمال و پیوند با نور الهی. امید است که این تفسیر، گامی در راستای فهم عمیق‌تر قرآن کریم و احیای گفتمان حکمی و عرفانی دین باشد.

با نظارت صادق خادمی