متن درس
تفسیر: تبیین معرفت، قدرت و کمالات ربوبی انسان در سوره قصص
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۵۹)
دیباچه
سوره قصص، یکی از سورههای مکی قرآن کریم، با محوریت داستان حضرت موسی علیهالسلام و تبیین مفاهیم عمیق معرفتی و ربوبی، جایگاه انسان را در نظام آفرینش و ظرفیتهای بیکران او در سیر کمال معنوی به تصویر میکشد. این سوره، با ترسیم دوگانه عظمت و ضعف انسان، بر تواناییهای بینهایت او در نیل به قرب الهی و تسخیر عوالم، و در عین حال، آسیبپذیریاش در برابر موانع نفسانی و محیطی تأکید دارد. نوشتار حاضر، با تکیه بر محتوای درسگفتارهای عالمان دینی، این سوره را با نگاهی علمی و تفصیلی تحلیل میکند و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تبیینهای الهیاتی، به بررسی ظرفیتهای وجودی انسان و راههای دستیابی به کمالات ربوبی میپردازد. ساختار این نوشتار، با بخشبندیهای موضوعی، درصدد است تا مفاهیم را بهگونهای روشن و منسجم برای خوانندگان ارائه دهد.
بخش یکم: ظرفیت بیکران انسان در سیر کمالات ربوبی
انسان، بهعنوان خلیفهالله در زمین، موجودی است که ظرفیتهای وجودیاش او را به سوی مراتب والای کمال ربوبی رهنمون میسازد. این ظرفیت، که ریشه در فطرت توحیدی او دارد، در سوره قصص از طریق داستان حضرت موسی علیهالسلام بهگونهای بدیع به نمایش درآمده است. انسان میتواند به جایگاهی دست یابد که خداوند متعال مستقیماً با او سخن گوید و او را در زمره مقربان خویش قرار دهد.
درنگ: انسان، به مثابه گوهری الهی، از ظرفیتی بینهایت برخوردار است که میتواند در سایه معرفت و توحید، عوالم مادی و معنوی را تسخیر کند و به مرتبهای از قرب الهی نائل شود که تجلیات ربوبی را دریافت نماید.
قرآن کریم در آیهای از سوره روم به فطرت توحیدی انسان اشاره میکند:
﴿فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾
انسانها را بر فطرت الهی آفرید.
این فطرت، انسان را به سوی قرب الهی هدایت میکند و او را قادر میسازد تا در سیر معنوی به مراتبی دست یابد که تجلیات الهی را دریافت کند. در سوره قصص، داستان موسی علیهالسلام نمونهای عینی از این ظرفیت است. هنگامی که خداوند با او در بقعه مبارکه سخن میگوید، این مرتبه از قرب الهی آشکار میشود:
﴿إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾
همانا منم من، خدای پروردگار جهانیان.
از منظر الهیاتی، این ظرفیت انسان به مفهوم «امکان فقری» در فلسفه اسلامی مرتبط است. انسان، موجودی است نیازمند به خداوند، اما با قابلیت دریافت فیض بینهایت الهی. موسی علیهالسلام، در مواجهه با شجره مبارکه، به مرتبهای از کمال میرسد که نهتنها وحی الهی را دریافت میکند، بلکه توانایی مدیریت و تسخیر عوالم را به دست میآورد. این توانایی، در داستان سلیمان علیهالسلام نیز بهصورت تسخیر جن، انس و باد نمود یافته است:
﴿فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ﴾
پس باد را برای او مسخر کردیم که به فرمانش به نرمی هر کجا که خواست میوزید.
جمعبندی بخش یکم
انسان، به مثابه آیینهای که نور الهی را بازمیتاباند، از ظرفیتی برخوردار است که میتواند در سایه توحید و معرفت، به مراتب والای وجودی دست یابد. سوره قصص، با ترسیم داستان موسی علیهالسلام، این حقیقت را به نمایش میگذارد که انسان میتواند به جایگاهی برسد که خداوند مستقیماً با او سخن بگوید و او را در زمره مقربان خویش قرار دهد.
بخش دوم: آسیبپذیری انسان در برابر موانع نفسانی و محیطی
در کنار عظمت بیکران انسان، سوره قصص به آسیبپذیری او در برابر موانع نفسانی و محیطی نیز توجه دارد. انسان، با وجود ظرفیتهای بینهایت، ممکن است در اثر غفلت، گناه و دلبستگی به امور مادی، به مرتبهای از ضعف و خواری سقوط کند که حتی از اداره ابتداییترین امور زندگی خود عاجز شود.
درنگ: انسان، همچون گوهری گرانقدر در معرض آلودگیهای نفسانی است که میتواند او را از اوج عظمت به حضیض ضعف و خواری فروکاهد، مگر آنکه با توبه و بازگشت به فطرت الهی، مسیر کمال را باز یابد.
موسی علیهالسلام، با وجود مقام والای نبوت، در لحظهای از زندگی خود به دلیل قتل یک نفر از قوم فرعون دچار ترس و اضطراب میشود:
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ﴾
گفت: پروردگارا، من یکی از ایشان را کشتهام، پس میترسم که مرا بکشند.
این واکنش، نشاندهنده تأثیر عوامل محیطی و نفسانی بر انسان، حتی در مراتب بالای وجودی است. از منظر روانشناختی و الهیاتی، این ضعف نتیجه دوری از فطرت الهی و تسلیم شدن به هوای نفس است. قرآن کریم بر ضرورت کنترل هوای نفس تأکید دارد:
﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى﴾
و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوای آن بازداشت.
موسی علیهالسلام، با استغفار و بازگشت به سوی خداوند، از این ضعف عبور میکند و به مرتبهای از کمال میرسد:
﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ﴾
گفت: پروردگارا، به سبب نعمتی که بر من ارزانی داشتی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.
این دوگانگی عظمت و ضعف، انسان را به موجودی پویا تبدیل میکند که همواره در معرض انتخاب میان رشد و سقوط قرار دارد. این انتخاب، همچون دو راهی است که انسان را یا به سوی قلههای کمال رهنمون میشود یا به درههای خواری فرو میغلتاند.
جمعبندی بخش دوم
سوره قصص، با نمایش دوگانه عظمت و ضعف انسان، بر این حقیقت تأکید دارد که انسان، با وجود ظرفیتهای بیکران، در معرض آسیبهای نفسانی و محیطی است. این آسیبها، تنها با بازگشت به فطرت الهی، توبه و استغفار قابل رفع هستند و انسان را به مسیر کمال بازمیگردانند.
بخش سوم: تجلی الهی و نقش واسطه در دریافت فیوضات ربوبی
یکی از مفاهیم کلیدی سوره قصص، ضرورت وجود واسطه در دریافت تجلیات الهی است. انسان، حتی در مراتب بالای وجودی، به دلیل محدودیت ظرف وجودیاش، نمیتواند مستقیماً تجلیات الهی را تحمل کند. شجره مبارکه، بهعنوان واسطهای الهی، این تجلی را به موسی علیهالسلام منتقل میکند:
﴿فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾
و چون به سوی آن آمد، از کرانه راست وادی در آن بقعه مبارکه از آن درخت ندا داده شد که ای موسی، منم من، خدای پروردگار جهانیان.
درنگ: شجره مبارکه، به مثابه ترانسفورماتوری الهی، تجلیات ربوبی را به سطح قابلتحمل برای انسان تبدیل میکند و نقش واسطه فیض را در سیر کمال ایفا مینماید.
از منظر عرفانی و فلسفی، شجره مبارکه میتواند نمادی از عقل کل یا حقیقت محمدیه باشد که بهعنوان واسطه فیض الهی عمل میکند. این واسطه، انسان را برای دریافت معرفت الهی آماده میسازد و او را از نابودی در برابر عظمت تجلی الهی حفظ میکند. این مفهوم، بر ضرورت آمادگی باطنی انسان برای دریافت فیوضات الهی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
تجلی الهی، همچون نوری بیکران است که برای تابیدن بر ظرف محدود وجود انسانی، نیازمند واسطهای مبارکه است. شجره مبارکه در داستان موسی علیهالسلام، این نقش را ایفا میکند و انسان را به سوی دریافت فیض الهی هدایت مینماید.
بخش چهارم: ضرورت سند و معجزه در اثبات ادعای الهی
سوره قصص بر اهمیت ارائه سند و معجزه برای اثبات ادعاهای الهی تأکید دارد. خداوند، پس از اعلام ربوبیت خویش، معجزه عصا را به موسی علیهالسلام ارائه میدهد:
﴿وَأَلْقِ عَصَاكَ ۖ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ ۚ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ ۖ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ﴾
و عصایت را بیفکن. پس چون آن را دید که میجنبد، گویی ماری است، پشت کرد و بازنگشت. ای موسی، پیش آی و مترس، که تو از ایمنان هستی.
درنگ: معجزه، به مثابه کلیدی است که قفل حقیقت را میگشاید و ایمان را با استدلال و عقلانیت پیوند میزند، تا از پذیرش کورکورانه جلوگیری شود.
از منظر کلامی، معجزه بهعنوان نشانهای خارقالعاده، نقش سند و برهان را در اثبات حقانیت پیامبران و خداوند ایفا میکند. معجزه عصا و ید بیضا، دو برهان الهی هستند که هم برای موسی علیهالسلام و هم برای قوم فرعون، دلیلی روشن بر حقانیت دعوت او ارائه میدهند:
﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ﴾
دستت را در جیب خود فروبر، سفید و درخشان بیرون میآید، بدون هیچ عیبی.
این نکته، بر ضرورت عقلانیت در دینداری تأکید دارد و ایمان را با استدلال و سند پیوند میزند.
جمعبندی بخش چهارم
ارائه سند و معجزه، همچون نوری است که راه حقیقت را روشن میکند و ایمان را از گزند شبهات و پذیرشهای کورکورانه مصون میدارد. سوره قصص، این اصل را با داستان موسی علیهالسلام به زیبایی به نمایش میگذارد.
بخش پنجم: محبین و محبوبین در سیر کمال
سوره قصص، با تمرکز بر داستان موسی علیهالسلام، او را بهعنوان یکی از «محبین» معرفی میکند که با تلاش، آزمون و سختی به کمال میرسد. در مقابل، سلیمان علیهالسلام، بهعنوان یکی از «محبوبین»، از ابتدا مورد عنایت ویژه الهی قرار دارد:
درنگ: محبین، با مجاهدت و صبر به قرب الهی میرسند، در حالی که محبوبین، همچون گوهری که از ابتدا در خزانه الهی میدرخشد، مورد لطف ویژه خداوند قرار دارند.
موسی علیهالسلام، با عبور از آزمونهایی مانند قتل قبطی و فرار به مدین، به مرتبه کلیمالله نائل میشود. در مقابل، سلیمان علیهالسلام، با دعای خود برای پادشاهی بیمانند، مستقیماً به مقامات عالی دست مییابد:
﴿وَبَمَا صَبَرُوا يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ﴾
و به سبب صبری که کردند، پاداششان دو بار داده شود.
این تفاوت، نه به معنای برتری یکی بر دیگری، بلکه نشاندهنده تنوع در مراتب سلوک است.
جمعبندی بخش پنجم
سوره قصص، با نمایش دو مسیر محبین و محبوبین، بر تنوع راههای سلوک به سوی خداوند تأکید دارد. این تنوع، همچون دو شاخه از یک درخت است که هر یک به شیوهای خاص به سوی آسمان کمال قد میکشند.
بخش ششم: همکاری و تکریم دیگران در سیر کمال
موسی علیهالسلام، با درخواست همراهی هارون علیهالسلام، دو ویژگی کلیدی انبیا را به نمایش میگذارد: پذیرش همکاری و تکریم برتریهای دیگران:
﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي ۖ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾
و برادرم هارون، او در سخن گفتن از من فصیحتر است، پس او را همراه من بفرست تا یاورم باشد و مرا تصدیق کند، زیرا میترسم که مرا تکذیب کنند.
درنگ: همکاری و تکریم دیگران، همچون دو بال است که انسان را در پرواز به سوی کمال یاری میدهد و از انزواطلبی و خودبرتربینی بازمیدارد.
این رفتار، نشاندهنده تواضع و سلامت نفس موسی علیهالسلام است که به جای انزواطلبی، به همکاری و تکریم دیگران اهمیت میدهد. از منظر اخلاقی و اجتماعی، این دو صفت برای موفقیت در هدایت و اصلاح جامعه ضروریاند.
جمعبندی بخش ششم
همکاری و تکریم دیگران، همچون دو ستون است که بنای جامعهای متعالی را استوار میسازد. موسی علیهالسلام، با پذیرش هارون بهعنوان یاور، این درس را به بشریت میآموزد.
بخش هفتم: ایمان فطری و آمادگی برای پذیرش حق
آیات ۵۱ تا ۵۳ سوره قصص به گروهی از انسانها اشاره دارند که به دلیل فطرت پاک، مستعد پذیرش حقاند:
﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ وَإِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ﴾
و بهراستی سخن را برایشان پیوسته کردیم، باشد که پند گیرند. کسانی که پیش از آن به آنها کتاب داده بودیم، به آن ایمان میآورند. و چون بر آنها تلاوت شود، گویند: به آن ایمان آوردیم، همانا آن حق است از جانب پروردگارمان، ما پیش از این نیز تسلیم بودیم.
درنگ: فطرت پاک، همچون خاکی حاصلخیز است که بذر حقیقت را در خود میپروراند و انسان را به سوی پذیرش حق هدایت میکند.
این آیات، بر هماهنگی درونی انسان با حقیقت الهی تأکید دارند و نشان میدهند که ایمان حقیقی، ریشه در فطرت دارد.
جمعبندی بخش هفتم
ایمان فطری، همچون نوری در دل انسان است که او را به سوی حقیقت هدایت میکند. سوره قصص، این آمادگی باطنی را به زیبایی به تصویر میکشد.
بخش هشتم: پاداش مضاعف برای صبر و عمل صالح
آیه ۵۴ سوره قصص، به پاداش مضاعف برای کسانی اشاره دارد که با صبر و عمل صالح به کمال میرسند:
﴿أُولَٰئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾
اینانند که به سبب صبرشان، دو بار پاداششان داده شود، و بدی را با نیکی دفع میکنند و از آنچه روزیشان کردهایم، انفاق میکنند.
درنگ: صبر و دفع بدی با نیکی، همچون دو بال است که انسان را به سوی پاداش مضاعف الهی پرواز میدهد.
این صفت، نیازمند خودسازی و کنترل نفس است و انسان را از واکنشهای عجولانه بازمیدارد.
جمعبندی بخش هشتم
صبر و عمل صالح، همچون دو گوهر گرانقدر، انسان را به سوی پاداش مضاعف الهی هدایت میکنند و او را از گزند بدیها مصون میدارند.
بخش نهم: سلامت نفس و اعراض از لغو
آیه ۵۵ سوره قصص، به ویژگی اعراض از لغو و پاسخ به بدی با سلام اشاره دارد:
﴿وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ﴾
و چون سخن بیهوده بشنوند، از آن روی بگردانند و گویند: ما را اعمال ماست و شما را اعمالتان، درود بر شما، ما جاهلان را نمیجوییم.
درنگ: اعراض از لغو، همچون سپری است که نفس را از آلودگیهای جاهلیت حفظ میکند و انسان را در مسیر سلامت و سعادت نگه میدارد.
این رفتار، نشاندهنده متانت و عظمت روحی است که انسان را از درگیریهای بیثمر بازمیدارد.
جمعبندی بخش نهم
سلامت نفس و اعراض از لغو، همچون دو بال است که انسان را از گرداب نزاع و جاهلیت به سوی آسمان سعادت پرواز میدهد.
بخش دهم: سلامت و سعادت در برابر پیروزی ظاهری
سوره قصص، با تأکید بر سلامت نفس و متانت، انسان را از پیگیری پیروزیهای ظاهری و قلدری بازمیدارد. قدرت واقعی انسان، نه در غلبه بر دیگران، بلکه در سعادت و قرب الهی نهفته است.
درنگ: قدرت حقیقی انسان، همچون نوری است که از سلامت نفس و متانت میدرخشد، نه از قلدری و پیروزیهای ظاهری.
قرآن کریم، با تأکید بر محبت و مهربانی، انسان را به سوی سعادت هدایت میکند:
﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾
او با شماست هر کجا که باشید.
این آیات، بر ضرورت سلامت و محبت در برابر تندی و خشونت تأکید دارند و نشان میدهند که موفقیت انبیا، نتیجه متانت و مهربانی آنهاست.
جمعبندی بخش دهم
سوره قصص، با تأکید بر سلامت و سعادت، انسان را از دام پیروزیهای ظاهری رها میسازد و او را به سوی محبت و متانت هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
سوره قصص، همچون آیینهای است که عظمت و ضعف انسان را به نمایش میگذارد. این سوره، با محوریت داستان موسی علیهالسلام، ظرفیتهای بیکران انسان در نیل به کمالات ربوبی را تبیین میکند و در عین حال، به آسیبپذیری او در برابر موانع نفسانی و محیطی هشدار میدهد. آیات این سوره، با تأکید بر ایمان فطری، صبر، دفع بدی با نیکی و اعراض از لغو، انسان را به سوی سلامت نفس و سعادت رهنمون میسازد. رفتار موسی علیهالسلام در پذیرش همکاری با هارون و تکریم او، درس تواضع و همافزایی را به بشریت میآموزد. همچنین، ضرورت ارائه سند و معجزه، بر عقلانیت دینداری تأکید دارد و ایمان را از گزند شبهات مصون میدارد. این نوشتار، با تبیین این مفاهیم، خوانندگان را به تأمل در ظرفیتهای بینهایت خود و ضرورت خودسازی برای دستیابی به کمالات ربوبی دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی