متن درس
تفسیر: اقتدار انسانی در پرتو سوره لقمان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۶۶)
دیباچه
سوره لقمان، یکی از سورههای مکی قرآن کریم، با بیانی ژرف و معرفتی، انسان را به تأمل در سه حقیقت بنیادین دعوت میکند: اقتدار بیحد الهی، عظمت بیکران عالم هستی، و غفلت انسان از این دو حقیقت والا. این سوره، همچون دریچهای به سوی معرفت، انسان را به بازاندیشی در جایگاه خویش در نظام خلقت فرا میخواند و راه رهایی از قیود ظاهری و دستیابی به اقتدار معنوی را نشان میدهد. در این نوشتار، با تکیه بر محتوای درسگفتارها، این سه محور با نگاهی دقیق و علمی بررسی شده و با افزودن توضیحات تفصیلی، در قالبی منسجم و متناسب با فضای پژوهشی ارائه میگردد. هدف، تبیین معانی عمیق سوره و ارائه راهکارهایی برای خروج از غفلت و نیل به اقتدار انسانی است، با زبانی که هم روشن و هم متین باشد.
بخش نخست: رهایی از قیود ظاهری و نیل به اقتدار
انسان برای دستیابی به اقتدار معنوی، ناگزیر از رهایی از قیود ظاهری است که چونان زنجیرهایی، فکر، اندیشه و عمل او را در بند کشیدهاند. این قیود، شامل رسوم، عادات روزمره و اخلاق سطحی است که انسان را از توجه به حقایق متعالی بازمیدارد. رهایی از این محدودیتها، همانند بال گشودن پرندهای در آسمان بیکران، به انسان امکان میدهد تا به سه حقیقت بنیادین توجه کند: اقتدار الهی، عظمت عالم، و غفلت خویش از این دو. این فرایند، که در عرفان اسلامی به سلوک و پالایش وجودی تعبیر میشود، نیازمند خودآگاهی و تمرکز بر مفاهیم متعالی است.
درنگ: اقتدار انسانی در گرو رهایی از قیود ظاهری و توجه به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این رهایی، مانند شکفتن گلی در برابر نور خورشید، انسان را به سوی معرفت و شهود رهنمون میسازد.
این پالایش وجودی، انسان را از روزمرگیها و محدودیتهای اجتماعی آزاد میکند و او را به سوی تأمل در خلقت و جایگاه خویش در آن سوق میدهد. همانگونه که شاعر پارسیگو گفته است: «ز خاک آدم، اگر سینه پاک گردد / به عالم معنی، چون نور روشن گردد»، رهایی از قیود، راه را برای درک عمیقتر حقایق هموار میسازد.
بخش دوم: نقد سطحینگری در آموزشهای دینی
در جوامع دینی، آموزش اخلاق گاه به توصیههای ظاهری و سطحی محدود میشود، مانند تأکید بر گریه یا پرهیز از امور جزئی روزمره. غفلت نیز در این جوامع به بیتوجهی به واجبات دینی یا ترک نماز اول وقت تقلیل مییابد. این رویکرد، که به اخلاق کلامی موسوم است، نمیتواند انسان را به درک عمیق از حقایق هستی و اقتدار الهی برساند. غفلت در معنای راستین خود، فراتر از امور جزئی، به بیتوجهی به عظمت عالم و قدرت خداوند اشاره دارد.
درنگ: غفلت در معنای عمیق، نه تنها بیتوجهی به واجبات دینی، بلکه نادیده گرفتن عظمت عالم و اقتدار الهی است. این غفلت، مانند پردهای بر چشم حقیقتبین انسان، او را از شهود حقایق محروم میسازد.
این نقد، ضرورت بازنگری در آموزشهای دینی را برجسته میکند. آموزشهایی که به ظواهر محدود شوند، نمیتوانند انسان را به سوی معرفت متعالی رهنمون سازند. همانگونه که رودخانهای که در مسیر سنگلاخی متوقف شود، به دریا نمیرسد، آموزشهای سطحی نیز نمیتوانند انسان را به اقیانوس معرفت الهی برسانند.
بخش سوم: کیفیت در عبادت و پرهیز از صورینگری
نماز، به عنوان رکن اساسی عبادت، تنها در صورتی به اقتدار معنوی منجر میشود که با حضور قلب و رعایت آداب معنوی اقامه گردد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه میگویید.
این آیه، بر اهمیت کیفیت در عبادت تأکید دارد. نماز صوری، که فاقد حضور قلب و آمادگی روحی است، مانند کالبدی بیروح، نمیتواند انسان را به معرفت و اقتدار برساند. شرایط روحی و جسمی، مانند هوشیاری و آمادگی، در تحقق نماز حقیقی نقش کلیدی دارند.
درنگ: نماز حقیقی، مانند آیینهای صاف، بازتابدهنده نور الهی است و تنها با حضور قلب و آمادگی روحی به اقتدار معنوی میانجامد.
این تأکید بر کیفیت، انسان را به بازنگری در عبادات و پرهیز از سطحینگری دعوت میکند. همانگونه که باغبانی که به ریشههای درخت توجه نکند، میوهای به دست نمیآورد، عبادتی که از عمق قلب برنخیزد، ثمری معنوی نخواهد داشت.
بخش چهارم: غفلت و عظمت عالم هستی
غفلت در معنای عمیق خود، فراتر از بیتوجهی به واجبات دینی، به نادیده گرفتن عظمت عالم هستی و ذرات آن اشاره دارد. انسان غالباً از بزرگی خلقت و اقتدار الهی حاکم بر آن غافل است. این غفلت، مانند مهی غلیظ، مانع از دیدن افقهای گسترده معرفت میشود.
درنگ: غفلت از عظمت عالم، مانند گم شدن در کوچههای تنگ روزمرگی، انسان را از درک گستردگی خلقت و جایگاه خویش در آن بازمیدارد.
توجه به عظمت عالم، انسان را به تأمل در خلقت و جایگاه خود در نظام هستی دعوت میکند. همانگونه که ستارگان آسمان، با نور خویش راه را به گمشدگان نشان میدهند، تأمل در عظمت عالم، انسان را به سوی معرفت الهی هدایت میکند.
بخش پنجم: اقتدار الهی و مفهوم «الله أکبر»
عبارت «الله أکبر»، که در روایات به «أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ» تفسیر شده، بر تنزیه مطلق خداوند تأکید دارد. خداوند بزرگتر از آن است که در قالب مفاهیم بشری محدود شود.
درنگ: «الله أکبر» مانند قلهای رفیع، فراتر از دسترس توصیفات بشری است و انسان را به فروتنی در برابر عظمت الهی دعوت میکند.
این تعبیر، انسان را از هرگونه تلاش برای قیاس خداوند با مخلوقات برحذر میدارد. همانگونه که اقیانوسی بیکران نمیتواند در کوزهای کوچک جای گیرد، عظمت الهی نیز در ظرف محدود ذهن بشر نمیگنجد.
بخش ششم: کفر و غفلت در برابر اقتدار الهی
قرآن کریم در آیه ۲۳ سوره لقمان میفرماید:
فَمَنْ كَفَرَ فَلَا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ ۚ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
و هر کس کفر ورزد، کفرش تو را غمگین نکند. بازگشت آنها به سوی ماست، پس آنها را از آنچه کردهاند آگاه خواهیم کرد. بیگمان خداوند به راز دلها داناست.
این آیه، پیامبر را از اندوه کفر دیگران برحذر میدارد و بر اقتدار الهی در قضاوت تأکید دارد. کفر، به معنای پوشاندن حقیقت، نتیجه غفلت از اقتدار خداوند و عظمت عالم است. خداوند با اعطای متاع اندک به کافران و سپس هدایت آنها به عذاب، اقتدار خویش را آشکار میسازد.
درنگ: کفر، مانند پردهای بر حقیقت، نتیجه غفلت از اقتدار الهی است و خداوند با قضاوت عادلانه، این غفلت را پاسخ میدهد.
بخش هفتم: آگاهی فطری و غفلت عملی
قرآن کریم در آیه ۲۵ سوره لقمان میفرماید:
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
و اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، بیگمان خواهند گفت: خدا. بگو: سپاس خدای را. ولی بیشترشان نمیدانند.
این آیه، بر تناقض میان آگاهی فطری انسان از خالقیت خداوند و غفلت او از ستایش و تسبیح او تأکید دارد. این غفلت، مانند بذری که در خاک مناسب نروید، مانع از تبدیل معرفت فطری به ایمان عملی میشود.
درنگ: آگاهی فطری، مانند نوری در دل انسان است، اما غفلت، چونان سایهای، مانع از درخشش آن در عمل میشود.
بخش هشتم: مالکیت الهی و بینیازی خداوند
قرآن کریم در آیه ۲۶ سوره لقمان میفرماید:
لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ
آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست. بیگمان خداوند خود بینیاز و ستوده است.
این آیه، بر مالکیت مطلق خداوند و بینیازی او تأکید دارد. مالکیت الهی، مانند خورشیدی است که همه عالم را در پرتو خود جای میدهد، و بینیازی او، نشاندهنده استقلال مطلق از مخلوقات است.
درنگ: مالکیت الهی، مانند اقیانوسی بیکران، همه هستی را در بر میگیرد و بینیازی خداوند، او را از هر قیاس با مخلوقات مبرا میدارد.
بخش نهم: عظمت کلمات الهی
قرآن کریم در آیه ۲۷ سوره لقمان میفرماید:
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و اگر همه درختان روی زمین قلم شوند و دریا [مرکب شود] و هفت دریا به آن افزوده گردد، کلمات خدا پایان نمییابد. بیگمان خداوند عزیز و حکیم است.
این آیه، عظمت بیحد کلمات الهی را به تصویر میکشد. کلمات الهی، به معنای تجلیات و آثار خداوند در عالم، مانند ستارگان بیشمار آسمان، پایانناپذیرند.
درنگ: کلمات الهی، مانند رودی بیپایان، از سرچشمه حکمت الهی جاری است و هیچ قلمی قادر به ثبت تمامی آنها نیست.
تشبیه درختان به قلم و دریاها به مرکب، ناتوانی بشر از درک کامل خلقت را نشان میدهد. همانگونه که شاعر گفته است: «جهان چو بحر بیپایان و ما چو موج در آن»، عظمت خلقت، انسان را به فروتنی دعوت میکند.
بخش دهم: خلقت و بعث به مثابه یک نفس واحد
قرآن کریم در آیه ۲۸ سوره لقمان میفرماید:
مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
آفرینش و برانگیختن شما جز مانند [آفرینش و برانگیختن] یک تن نیست. بیگمان خداوند شنوا و بیناست.
این آیه، بر سهولت خلقت و بعث برای خداوند تأکید دارد. از منظر الهی، خلقت و برانگیختن همه انسانها مانند خلقت یک نفر است، مانند قطرهای که در اقیانوس بیکران الهی گم میشود.
درنگ: خلقت و بعث، در برابر اقتدار الهی، مانند نفسی واحد است که در برابر بینهایت بودن خداوند، ناچیز مینماید.
این دیدگاه، عظمت عالم را از منظر انسانی بزرگ و از منظر الهی ناچیز نشان میدهد، و انسان را به تأمل در نسبیت خلقت دعوت میکند.
بخش یازدهم: اقتدار انسانی و خروج از غفلت
اقتدار انسانی، در گرو خروج از غفلت و توجه به اقتدار الهی و عظمت عالم است. انبیا، با رهایی از غفلت، به مقامات عالی معنوی دست یافتهاند، مانند پرندگانی که با بالهای معرفت، به اوج آسمان شهود پرواز کردهاند.
درنگ: اقتدار انسانی، مانند گلی است که با آب معرفت الهی شکوفا میشود و از خاک غفلت به سوی نور حقیقت میروید.
این فرایند، مستلزم سلوک و ریاضت است که انسان را به وصول به حقایق متعالی رهنمون میسازد.
بخش دوازدهم: محدودیتهای آموزشهای دینی
آموزشهای دینی، گاه به دلیل تمرکز بر علوم ظاهری مانند صرف، نحو و فقه، از پرورش اقتدار معنوی و معرفت عمیق به عالم و خداوند بازمیمانند. این تمرکز، مانند ساختن بنایی با شالودهای سست، نمیتواند انسان را به قلههای معرفت برساند.
درنگ: آموزشهای دینی، اگر به علوم ظاهری محدود شوند، مانند باغی بیثمرند که نمیتوانند انسان را به معرفت الهی برسانند.
اصلاح این نظام آموزشی، نیازمند تأکید بر عرفان و معرفت الهی است تا انسانهایی با تبار انبیا تربیت شوند.
بخش سیزدهم: عرفان محبین و عرفان محبوبین
عرفان محبین، که از پایین به بالا حرکت میکند، در مقایسه با عرفان محبوبین، که از بالا به پایین نزول مییابد، محدودتر است. عرفان محبوبین، مختص انبیا و اولیاست که از عالم الهی به سوی خلق نزول کردهاند، مانند نوری که از آسمان بر زمین میتابد.
درنگ: عرفان محبوبین، مانند چشمهای از عالم الهی، انسان را به شهود متعالی رهنمون میسازد، در حالی که عرفان محبین، مانند راهی دشوار، به کندی به مقصد میرسد.
این تمایز، بر ضرورت توجه به معرفت متعالی و هدایت الهی در سلوک تأکید دارد.
بخش چهاردهم: نقش مربی در سلوک معنوی
خروج از غفلت و دستیابی به اقتدار معنوی، بدون هدایت مربی ممکن نیست. انبیا و اولیا، با هدایت الهی، از چالشهای سلوک عبور کردهاند، مانند راهنمایی که در شب تار، با چراغ معرفت، مسیر را روشن میکند.
درنگ: مربی در سلوک، مانند سکانداری است که کشتی سالک را در دریای متلاطم عوالم معنوی به سوی ساحل امن هدایت میکند.
بدون مربی، سالک ممکن است در مسیر گمراه شود یا در عوالم متعالی گم گردد، مانند مسافری که بدون نقشه در بیابان سرگردان میشود.
بخش پانزدهم: غفلت انسان از عالم و خداوند
غفلت انسان از عالم هستی و اقتدار الهی، مانند پردهای سنگین، مانع از دستیابی او به معرفت و اقتدار معنوی است. حتی انسانهای مؤمن نیز ممکن است به دلیل محدودیت در درک، گرفتار این غفلت شوند.
درنگ: غفلت از عالم و خداوند، مانند زندانی است که انسان را در قفس تنگ روزمرگی محبوس میسازد.
این غفلت، حتی در میان مؤمنان، به دلیل کوچک شمردن عالم و خداوند رایج است و مانع از نیل به مقامات عالی معنوی میشود.
بخش شانزدهم: اقتدار انسان و توانایی بر معصیت
اقتدار انسان، در توانایی او بر انجام معصیت نهفته است، که این توانایی، خود کمال است، هرچند انجام معصیت نقص محسوب میشود. این توانایی، مانند تیغی دو لبه، نشاندهنده اختیار و اراده انسان است.
درنگ: توانایی بر معصیت، مانند کلیدی است که درهای اختیار را میگشاید، اما استفاده نادرست از آن، انسان را به ورطه نقص میکشاند.
این دیدگاه، بر نقش اختیار در اقتدار انسانی تأکید دارد و انسان را از ملائکه متمایز میکند.
جمعبندی
سوره لقمان، با تأکید بر اقتدار الهی، عظمت عالم، و غفلت انسان، راه دستیابی به اقتدار معنوی را نشان میدهد. این سوره، انسان را به رهایی از قیود ظاهری، توجه به حقایق متعالی، و خروج از غفلت دعوت میکند. آیات ۲۳، ۲۵، ۲۶، ۲۷ و ۲۸، با بیانی فاخر، عظمت خلقت و اقتدار خداوند را به تصویر میکشند و انسان را به سلوک معنوی فرا میخوانند. محدودیتهای آموزشهای دینی، که به علوم ظاهری محدود شدهاند، نیازمند بازنگری است تا انسانهایی با تبار انبیا تربیت شوند. عرفان محبوبین و هدایت مربی، راههای اصلی نیل به اقتدار معنوی هستند. انسان با تأمل در عظمت عالم و اقتدار الهی، میتواند از غفلت رها شده و به مقامات عالی معنوی دست یابد، مانند ستارهای که در آسمان معرفت میدرخشد.
با نظارت صادق خادمی