متن درس
تفسیر: اقتدار انسانی در پرتو ریشهشناسی معرفتی سورههای لقمان و سجده
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۷۷)
دیباچه
سورههای لقمان و سجده، چونان دو گوهر درخشان در گنجینه قرآن کریم، راهنمای انسان به سوی قلههای معرفت و اقتدار وجودیاند. این دو سوره، با تکیه بر حکمت الهی و نظام خلقت، انسان را به تأمل در ریشههای هستی و معانی ژرف واژگان دعوت میکنند. در این نوشتار، با نگاهی عمیق به ریشهشناسی معرفتی و نقد رویکردهای سطحی در علوم دینی، تلاش شده است تا نقشهای جامع برای صعود انسان به مراتب والای حکمت و اقتدار ترسیم گردد. همانند درختی که ریشههایش در اعماق زمین فرو میرود و شاخسارش آسمان را درمینوردد، این تفسیر در پی آن است که با کاوش در ریشههای معرفت، راهی به سوی فهم اصیل قرآن کریم بگشاید.
بخش نخست: تمایز علم و معلومات در مسیر اقتدار انسانی
مفهوم علم در برابر معلومات
علم، چونان چشمهای زلال، از ریشههای اصیل معرفت سرچشمه میگیرد، در حالی که معلومات، چونان شاخههای ظاهری و بیریشه، تنها به کار استفاده سطحی میآیند. علم به معنای شناخت باطن اشیا، حقایق هستی و آثار وجودی آنهاست، اما معلومات، مجموعهای از کلیات بههمپیچیده است که انسان را در سطح ظاهری نگه میدارد. این تمایز، بنیاد اقتدار انسانی است، چرا که تنها با شناخت ریشهها و حقایق، انسان میتواند به مراتب عالی وجودی دست یابد.
درنگ: اقتدار انسانی در گرو فهم ریشهای و عمیق علوم است، نه اکتفا به معلومات سطحی. علم، شناخت باطن و حقیقت اشیاست، در حالی که معلومات، دادههای ظاهری و فاقد عمقاند.
سوره لقمان، با تأکید بر حکمت لقمان حکیم، انسان را به سوی فهمی عمیق از حقایق دعوت میکند. حکمت، که در این سوره بهعنوان هدیهای الهی معرفی شده، نهتنها مجموعهای از دانشهای ظاهری، بلکه شناختی ریشهدار از نظام هستی است. این دیدگاه، ضرورت بازنگری در نظامهای آموزشی علوم دینی را برجسته میسازد، تا از سطح معلومات به سوی عمق علم حرکت کنند.
ریشهشناسی و نقش آن در فهم معانی
ریشهشناسی یاbushels یا اشتقاق، علمی است که به کاوش در ریشههای واژگان و معانی آنها میپردازد. هر حرف یا کلمه، چونان گوهری نهفته، دارای صفات، خصوصیات و آثاری است که تنها با تحلیل ریشهای قابلفهم میگردد. برای نمونه، در علوم قرآنی، حروف مقطعه مانند «الم» در سوره سجده، رمزی از معارف عمیقاند که بدون اشتقاق، معنای آنها در پرده ابهام میماند.
الم تنزیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین أم یقولون افتراه ۚ بل هو الحق من ربک لتنذر قوما ما أتاهم من نذیر من قبلک لعلهم یهتدون
نازل شدن این کتاب که هیچ شکی در آن نیست از جانب پروردگار جهانیان است آیا میگویند آن را به دروغ ساخته است؟ خیر، آن حق است از جانب پروردگارت، تا قومی را که پیش از تو بیمدهندهای برایشان نیامده است، هشدار دهی، باشد که هدایت یابند.
این آیات، دروازهای به سوی فهم عمیق قرآن کریماند. حروف مقطعه، چونان کلیدی برای گشودن قفل معانی نهفته، نیازمند تحلیلی ریشهدار و اشتقاقیاند تا انسان را به سوی حقیقت هدایت کنند.
جمعبندی بخش نخست
تمایز میان علم و معلومات، چونان خط فاصلی میان سطح و عمق معرفت است. علم، انسان را به سوی فهم باطن اشیا و اقتدار وجودی رهنمون میسازد، در حالی که معلومات، او را در ظاهری بیریشه نگه میدارد. ریشهشناسی، چونان ریشه درختی تنومند، کلید دستیابی به این اقتدار است.
بخش دوم: نقد ایستایی علوم دینی و ضرورت بازگشت به ریشهها
انحطاط علوم دینی به دلیل گرایش به معلومات
علوم دینی، در گذر زمان، به دلیل سهولت و عدم نیاز به تحقیق عمیق، به سوی معلومات سطحی گرایش یافتهاند. این انحراف، که ریشه در فشارهای تاریخی و شرایط دشوار گذشته دارد، علوم دینی را از تولید معرفت اصیل باز داشته است. همانند درختی که ریشههایش از خاک جدا شده، علوم دینی در نبود ریشهشناسی، به تکرار و ایستایی گرفتار آمدهاند.
درنگ: گرایش علوم دینی به معلومات سطحی، به دلیل سهولت و فقدان تحقیق عمیق، به انحطاط معرفتی انجامیده است. بازگشت به ریشهشناسی، راه رهایی از این ایستایی است.
این انحطاط، نتیجه شرایط تاریخی چون تسلط حاکمان جور و تقیه بوده که علوم دینی را به سوی حفظ معلومات ظاهری سوق داده است. برای احیای این علوم، باید به ریشهها بازگشت و با کاوش در اشتقاق، به تولید دانش نوین پرداخت.
تکرار و فقدان نوآوری در علوم دینی
کتابها، فتواها و تفاسیر علوم دینی، به دلیل اکتفا به معلومات، دچار تکرار شدهاند. این تکرار، چونان سایهای سنگین، مانع از تولید دانشی تازه و پاسخگویی به نیازهای روز جامعه گشته است. برای نمونه، تفاوت ناچیز میان آثاری چون «لمعه» و «شروح شرایع»، نشاندهنده فقدان نوآوری و عمق است.
محدودیت منابع لغوی و ادبی
منابع لغوی و ادبی، چونان گزارشهایی سطحی، فاقد تحلیل ریشهای و اشتقاقیاند. این منابع، که به گردآوری معانی ظاهری اکتفا کردهاند، نمیتوانند به فهم عمیق زبان قرآن کریم یاری رسانند.
درنگ: منابع لغوی و ادبی علوم دینی، به دلیل فقدان ریشهشناسی، در سطح گزارشهای ژورنالیستی باقی ماندهاند و از عمق علمی محروماند.
جمعبندی بخش دوم
علوم دینی، چونان کشتیای بیلنگر، در دریای معلومات سرگردان شدهاند. بازگشت به ریشهشناسی، چونان بادبانی است که این کشتی را به سوی ساحل نوآوری و اقتدار هدایت میکند.
بخش سوم: ریشهشناسی و تحول علوم قرآنی
نقش ریشهشناسی در فهم قرآن کریم
قرآن کریم، چونان معدنی از گوهرههای علم، از ریشهشناسی برای گشودن معانی عمیق خود بهره میبرد. بدون اشتقاق، فهم قرآن به معلومات سطحی محدود میماند و انسان از اقتدار معنوی محروم میگردد.
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ
خداست که آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت. جز او هیچ سرپرست و شفیعی برای شما نیست. آیا پند نمیگیرید؟
این آیه، با تبیین نظام خلقت، انسان را به تأمل در ریشههای وجودی دعوت میکند. ریشهشناسی، کلید فهم این نظام و دستیابی به اقتدار معنوی است.
ضرورت اشتقاق در علوم ادبی
علوم ادبی، با وجود تنوع، به دلیل فقدان اشتقاق، از ریشههای معرفتی خود جدا شدهاند. معانی، بیان، فصاحت و بلاغت، بدون ریشهشناسی، به معلومات سطحی تقلیل مییابند.
تأثیر ریشهشناسی بر تولید علم
ریشهشناسی، چونان ریشه درختی تنومند، حیاتبخش علوم دینی است. بدون آن، علوم از تولید و نوآوری باز میمانند و به تکرار گرفتار میشوند.
درنگ: ریشهشناسی، کلید تحول علوم دینی و دستیابی به اقتدار علمی و معنوی است. این علم، علوم را از ایستایی به سوی نوآوری سوق میدهد.
جمعبندی بخش سوم
قرآن کریم، چونان قصری عظیم با اتاقهایی قفلشده، نیازمند کلید ریشهشناسی است. اشتقاق، این قصر را میگشاید و انسان را به سوی اقتدار معنوی هدایت میکند.
بخش چهارم: نقد رویکردهای سطحی و بازگشت به منابع اصیل
محدودیت فرهنگستانهای زبانی
فرهنگستانهای زبانی، با معادلسازیهای سادهانگارانه، از ریشهشناسی فاصله گرفتهاند. این رویکرد، چونان شاخهای بیریشه، فاقد عمق معنایی است.
نقد علوم غریبه
علوم غریبه، به دلیل فقدان ریشهشناسی، به انحراف و سوءاستفاده منجر شدهاند. این علوم، بدون تحلیل ریشهای، فاقد اعتبار و کاربرد واقعیاند.
توحید مفضل: الگویی برای ریشهشناسی
کتاب توحید مفضل، چونان مشعلی فروزان، الگویی برای فهم ریشهدار خلقت و انسانشناسی است. این منبع، با تحلیلهای عمیق، میتواند علوم دینی را از ایستایی نجات دهد.
درنگ: توحید مفضل، بهعنوان منبعی ریشهدار، میتواند علوم دینی را به سوی تولید دانش اصیل و پاسخگویی به نیازهای روز هدایت کند.
جمعبندی بخش چهارم
بازگشت به منابع اصیل و ریشهشناسی، چونان کلیدی برای گشودن قفلهای علوم دینی است. این رویکرد، علوم را از انحراف و ایستایی به سوی اقتدار هدایت میکند.
بخش پنجم: انسانشناسی قرآنی و ریشهشناسی اعضا
ریشهشناسی اعضا و جوارح
نامهای اعضا و جوارح، چونان نشانههایی از حکمت الهی، دارای معانی ریشهایاند که فهم آنها به انسانشناسی قرآنی یاری میرساند.
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ ۖ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ
آن که هر چیزی را که آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد سپس نسل او را از چکیدهای از آب ناچیز قرار داد سپس او را درست کرد و از روح خویش در او دمید و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد. چه اندک سپاس میگزارید.
این آیات، با تبیین مراحل خلقت انسان، به نقش سمع، ابصار و افئده در شکرگزاری و معرفت اشاره دارند. ریشهشناسی این اعضا، کلید فهم اقتدار انسانی است.
صبر و تقسیم در ریشهشناسی
روش صبر و تقسیم، چونان ابزاری دقیق، امکان فهم ریشهای معانی را فراهم میکند. این روش، با تفکیک اجزای معنا، به فهم عمیق اشتقاقی یاری میرساند.
جمعبندی بخش پنجم
انسانشناسی قرآنی، چونان نقشهای برای صعود به قلههای معرفت، با ریشهشناسی اعضا و جوارح به کمال میرسد. این رویکرد، انسان را به سوی اقتدار وجودی هدایت میکند.
نتیجهگیری
سورههای لقمان و سجده، چونان دو مشعل فروزان، راه انسان را به سوی اقتدار معرفتی و وجودی روشن میسازند. ریشهشناسی، چونان کلیدی برای گشودن قفلهای معرفت، علوم دینی را از ایستایی به سوی نوآوری هدایت میکند. بازگشت به ریشهها، نهتنها علوم را احیا میکند، بلکه انسان را به سوی وحدت با حق و صعود در مراتب وجودی رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی