در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1792

متن درس





تفسیر: اقتدار انسانی در سوره فاطر؛ رویکردی علمی به شروط کمال انسانی

تفسیر: اقتدار انسانی در سوره فاطر؛ رویکردی علمی به شروط کمال انسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۹۲)

دیباچه

سوره فاطر، به مثابه دری گران‌بها در گنجینه قرآن کریم، با بیانی ژرف و چندلایه، اقتدار انسانی را به عنوان یکی از محورهای بنیادین تعالیم الهی پیش روی بشر می‌نهد. این سوره، با آیاتی چون الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ و مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، راه‌های وصول به کمال انسانی را ترسیم می‌کند. در این تفسیر، با نگاهی علمی و متین، به بررسی شروط تحقق اقتدار انسانی پرداخته‌ایم. محورهای این بررسی شامل نقش خداوند و ملائکه در هدایت مستقیم (ایصال)، تمایز میان ایصال و ارایه، و ضرورت رفع موانع معرفتی و عملی برای نیل به کمال است. ساختار این نوشتار، با تکیه بر نکته‌محوری و تحلیل‌های تفصیلی، درصدد است تا مفاهیم عمیق قرآنی را با زبانی روشن و فاخر برای مخاطبان فرهیخته تبیین نماید.

بخش یکم: خداوند، مبدأ اقتدار و هدایت

نقش خداوند به عنوان فاعل اصلی خلق و اقتدار

درنگ: خداوند، به عنوان فاطر آسمان‌ها و زمین، مبدأ همه نعمات و اقتدار است. اقتدار انسانی در گرو هماهنگی با فاعلیت الهی و بهره‌مندی از هدایت ملائکه محقق می‌شود.

الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

ستایش خدایی را که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و فرشتگان را رسولانی قرار داده که دارای بال‌هایی دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه‌اند. او در آفرینش هر چه بخواهد می‌افزاید، زیرا خداوند بر هر چیز تواناست.

این آیه، خداوند را به عنوان فاطر آسمان‌ها و زمین معرفی می‌کند که فاعل اصلی خلق و اعطای اقتدار به مخلوقات است. ملائکه، به عنوان رسولان الهی با ویژگی بال‌های نمادین، واسطه‌هایی هستند که نعمات الهی چون علم، حکمت و قدرت را به انسان‌ها می‌رسانند. عبارت يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ نشانگر آن است که خداوند، بر اساس حکمت خویش، به مخلوقات آنچه شایسته آنهاست، عطا می‌کند. این افزایش، هماهنگ با اقتضای انسانی است و اقتدار انسان در گرو همسویی با این فاعلیت الهی است، نه نفی فاعلیت خویش.

تمایز فاعلیت الهی و اقتضای انسانی

فاعلیت الهی، علّی و وجودی است، در حالی که فاعلیت انسانی، اقتضایی و ظهوری است. این دو فاعلیت، مکمل یکدیگرند و اقتدار انسانی در هماهنگی میان آن‌ها پدیدار می‌شود. دعای بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ (به نیروی خداوند و قدرت او برمی‌خیزم و می‌نشینم) بر این وابستگی انسان به حول و قوه الهی تأکید دارد، اما این وابستگی به معنای نفی اختیار انسانی نیست. انسان، به مثابه مقتضی، نقشی فعال در تحقق اراده الهی ایفا می‌کند، گویی که قلم وجودش در دستان حکمت الهی نگارش می‌یابد.

نقش ملائکه در هدایت و ایصال

ملائکه، به عنوان رسولان الهی، در هدایت مستقیم انسان به سوی حقیقت و اعطای نعماتی چون علم و حکمت نقش دارند. این هدایت، که ایصال نامیده می‌شود، فراتر از ارایه صرف (آموزش‌های بشری) است و انسان را به قرب الهی می‌رساند. بال‌های ملائکه، نمادی از اقتدار و توانایی آن‌ها در انتقال نعمات الهی است. غفلت از این ظرفیت، انسان را به سطح ارایه صرف محدود می‌کند، گویی که او در سایه دانش ظاهری از نور حقیقت محروم می‌ماند.

بخش دوم: رحمت الهی و شروط کمال انسانی

رحمت‌های بدوی و استمراری

درنگ: رحمت الهی به دو نوع بدوی و استمراری تقسیم می‌شود. رحمت بدوی، نعمات اولیه‌ای است که خداوند به همه انسان‌ها عطا می‌کند، و رحمت استمراری، نتیجه بهره‌مندی انسان از این نعمات برای نیل به کمال است.

مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

هر رحمتی که خداوند برای مردم بگشاید، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را بازدارد، و آنچه را بازدارد، هیچ‌کس جز او نمی‌تواند آن را بفرستد، و اوست عزیز و حکیم.

این آیه بر قدرت مطلق الهی در اعطا و امساک رحمت تأکید دارد. رحمت بدوی شامل نعماتی چون نطفه، استعداد و شرایط اولیه زندگی است که خداوند به همه انسان‌ها عطا می‌کند. رحمت استمراری، نتیجه بهره‌مندی انسان از این نعمات برای نیل به کمال است. غفلت از این رحمت‌ها، انسان را از اقتدار حقیقی محروم می‌سازد، گویی که او در دریای نعمات الهی غوطه‌ور است، اما از نوشیدن آن بازمی‌ماند.

شناخت خداوند، کلید وصول به کمال

شناخت خداوند به عنوان مبدأ همه نعمات، شرط اصلی وصول به کمال انسانی است. فقدان این شناخت، انسان را به ارایه صرف محدود می‌کند، گویی که او در تاریکی دانش ظاهری سرگردان است. آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ (ای مردم، نعمت خدا را بر خود یاد کنید. آیا جز خدا خالقی است که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست، پس چگونه به سوی باطل منحرف می‌شوید؟) بر یگانگی خداوند و ضرورت انس با او تأکید دارد. این شناخت، از طریق عبادت، ذکر و خلوت با خداوند امکان‌پذیر است.

بخش سوم: نقد نظام‌های آموزشی و ضرورت احیای ایصال

محدودیت‌های نظام‌های آموزشی علم دینی

نظام‌های آموزشی علم دینی، با تمرکز بر ارایه صرف (مانند صرف، نحو و فقه)، از روش هدایت مستقیم (ایصال) فاصله گرفته‌اند. این محدودیت، که ریشه در تأثیرات فرهنگ‌های بیگانه و تشریفات دارد، مانع از وصول انسان به حقیقت می‌شود. در گذشته، عالمان دینی در علوم گوناگون چون حکمت، ریاضیات و نجوم مهارت داشتند، اما نظام‌های کنونی به علوم محدود و ارایه‌محور تقلیل یافته‌اند. این وضعیت، گویی انسان را در کلافی از دانش ظاهری گرفتار کرده که راه به سوی حقیقت را سد می‌کند.

ضرورت احیای ایصال

درنگ: احیای ایصال، به عنوان روش هدایت مستقیم از طریق اتصال به خداوند، پیامبر و ملائکه، ضرورتی است برای رهایی از ارایه صرف و نیل به قرب الهی.

ایصال، که از طریق عبادت، طهارت و خلوت با خداوند محقق می‌شود، انسان را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد. این روش، در مقابل ارایه صرف، انسان را از سطح دانش ظاهری به وادی نور حقیقت می‌برد. قرآن کریم، به عنوان کتاب ایصال، با آیاتی چون إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًا (شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن گیرید) راه‌های دوری از شیطان و اتصال به حقیقت را نشان می‌دهد.

نقد انباشت معارف غیرمنسجم

انباشت معارف غیرمنسجم، که به تمثیل موخوره تشبیه شده، انسان را از ایمان به غیب و وصول به حقیقت محروم می‌کند. این وضعیت، گویی معده وجودی انسان را از کلافی از دانش پر می‌کند که مانع جذب معارف جدید می‌شود. آیه وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ (و کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند) به تکذیب آیات الهی توسط کسانی اشاره دارد که در اثر این کلاف معرفتی از حقیقت دور شده‌اند.

بخش چهارم: ابزارهای وصول به حقیقت

عبادت و خلوت با خداوند

عبادت، به ویژه در قالب خلوت با خداوند، ابزار اصلی ایصال و وصول به حقیقت است. آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) بر ضرورت عبادت مستقیم و استعانت از خداوند تأکید دارد. این عبادت، انسان را از ارایه صرف فراتر برده و به وادی قرب الهی می‌رساند، گویی که او در سایه‌سار درخت ذکر به آرامش می‌رسد.

طهارت و دوری از تشریفات

طهارت و دوری از تشریفات، پیش‌نیازهای ایصال و وصول به حقیقت‌اند. التزام صوری به اعمال دینی، بدون معرفت و اتصال واقعی، انسان را در سطح ارایه نگه می‌دارد. آیه أَتْقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ (از خدا پروا کنید تا خدا به شما بیاموزد) تقوا را شرط دریافت تعلیم الهی می‌داند.

بهره‌مندی از ملائکه

ملائکه، به عنوان مربیان و حامیان الهی، در اعطای نعمات و حفاظت از انسان در برابر شیاطین نقش دارند. غفلت از این ظرفیت، انسان را به ارایه صرف محدود می‌کند. آیه جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا بر نقش ملائکه در هدایت تأکید دارد، گویی که آن‌ها چونان پرندگانی با بال‌های اقتدار، انسان را به سوی آسمان حقیقت رهنمون می‌شوند.

خودشناسی و محاسبه نفس

درنگ: خودشناسی و محاسبه نفس، از طریق ارزیابی اقتضائات وجودی، راه کشف کلم طیب و وصول به حقیقت را هموار می‌کند.

خودشناسی، از طریق ارزیابی تمایلات وجودی (مانند علاقه به خیر یا شر)، انسان را به کشف کلم طیب خویش رهنمون می‌سازد. آیه وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ (و عمل صالح آن را بالا می‌برد) بر نقش عمل صالح در ارتقای کلم طیب تأکید دارد. انسان با ارزیابی تمایلات خویش، گویی آینه‌ای پیش روی وجود خود می‌نهد تا حقیقت خویش را ببیند.

بخش پنجم: موانع وصول به حقیقت

مادیت‌گرایی و دوری از معنویت

مادیت‌گرایی، انسان را از اتصال به خداوند و ملائکه محروم کرده و به ارایه صرف محدود می‌سازد. آیه وَلَا تَغْرَنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا (زندگی دنیا شما را فریب ندهد) از فریب خوردن توسط دنیا نهی می‌کند. این گرایش، گویی انسان را در تار و پود کلاف مادیت گرفتار می‌کند که راه به سوی حقیقت را سد می‌نماید.

علم به عنوان حجاب اکبر

علم، در صورتی که به ارایه صرف محدود شود، به حجاب اکبر تبدیل می‌شود. این انباشت دانش غیرمنسجم، گویی معده وجودی انسان را از موخوره معرفتی پر می‌کند که مانع جذب حقیقت می‌شود. تمثیل موخوره، به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه دانش بدون ایصال، انسان را از وصول به حقیقت محروم می‌سازد.

تکذیب آیات الهی

تکذیب آیات الهی، نتیجه انباشت معارف غیرمنسجم و دوری از ایصال است. آیه وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ به کسانی اشاره دارد که در اثر کلاف معرفتی، از حقیقت دور شده و به بی‌اعتقادی گرفتار آمده‌اند.

بخش ششم: راهکارهای عملی برای وصول به حقیقت

نقش ذکر و قرآن کریم

درنگ: ذکر آیات قرآن کریم، به ویژه با نیت خالص و خلوت با خداوند، انسان را از کلاف معرفتی رها کرده و به وصول به حقیقت رهنمون می‌سازد.

وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ كَذَٰلِكَ النُّشُورُ

و خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرها را برانگیزد، سپس آن را به سوی سرزمین مرده راندیم و زمین را پس از مرگش زنده کردیم. رستاخیز نیز چنین است.

این آیه، به مثابه ذکری برای احیای وجودی انسان، او را به عالم غیب متصل می‌کند. تکرار این آیه با نیت خالص، گویی بادی است که ابرهای معرفت را بر سرزمین خشک وجود انسان می‌راند و آن را زنده می‌کند.

ضرورت آزمایشگاه معرفتی

ایجاد آزمایشگاه معرفتی برای ارزیابی اقتضائات وجودی، ضرورتی است برای کشف کلم طیب و وصول به حقیقت. این آزمایشگاه، انسان را به ارزیابی تمایلات خویش دعوت می‌کند تا از میان خیر و شر، مسیر خویش را بیابد، گویی که او در کارگاهی معنوی، وجود خویش را صیقل می‌دهد.

حرکت بر اساس خواب وجودی

حرکت بر اساس خواب وجودی، یعنی اقتضائات طبیعی انسان، شرط وصول به خداوند است. آیه وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (و کسانی که جز او می‌خوانید، حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک چیزی نیستند) نشان می‌دهد که حرکت در غیر مسیر خواب وجودی، انسان را به بی‌حاصلی می‌رساند. کشف این خواب، گویی یافتن قبله وجودی انسان است که او را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

کشف بیماری‌های وجودی

کشف بیماری‌های وجودی، مانند تمایل به شر، گام نخست در اصلاح نفس است. این کشف، از طریق ارزیابی تمایلات و اقتضائات وجودی ممکن می‌شود. انسان با این ارزیابی، گویی پزشک وجود خویش می‌شود و بیماری‌های معنوی خود را درمان می‌کند.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

اقتدار انسانی، به عنوان هدف غایی تعالیم قرآن کریم، در سوره فاطر با بیانی نظام‌مند و ژرف تبیین شده است. این سوره، با تأکید بر نقش خداوند، ملائکه و انبیا به عنوان مربیان معصوم، راه‌های وصول به کمال را نشان می‌دهد. ایصال، به عنوان هدایت مستقیم، در برابر ارایه صرف قرار می‌گیرد و انسان را به قرب الهی رهنمون می‌سازد. محدودیت‌های نظام‌های آموزشی علم دینی، که به ارایه صرف تقلیل یافته‌اند، نتیجه تأثیر فرهنگ‌های بیگانه و مادیت‌گرایی است. احیای ایصال، از طریق عبادت، طهارت و بهره‌مندی از ملائکه، ضرورتی است برای رهایی از کلاف معرفتی و نیل به حقیقت. خودشناسی، محاسبه نفس و حرکت بر اساس خواب وجودی، انسان را به کشف کلم طیب و عمل صالح هدایت می‌کند. قرآن کریم، به عنوان کتاب ایصال، با آیاتی چون وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ، انسان را به سوی رستاخیز وجودی رهنمون می‌سازد. این تفسیر، با تکیه بر تحلیل دقیق آیات و تبیین علمی مفاهیم، نشان می‌دهد که اقتدار انسانی در گرو انس با خداوند، بهره‌مندی از ملائکه و دوری از موانع معرفتی و عملی است.

با نظارت صادق خادمی